eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
8.9هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
193 ویدیو
37 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_admin تبلیغات نداریم.
مشاهده در ایتا
دانلود
«بازارچه مقاومت با رفقای مادرانه‌ای» مامان ( ۱۱ و ۵ ساله) من مسئول گروه همدلی در مادرانه‌ی محله‌مون هستم. با دوستان مادرانه‌ای قبل از حکم آقا برای کمک به حزب‌الله لبنان، دغدغه‌ی کمک به جبهه مقاومت و فلسطین رو داشتیم، ولی دیگه بعد این حکم، کارامون جدی‌تر شد👊🏻. با جمع مامان‌های مادرانه محله‌مون، زمان انتخابات یه سری ایستگاه صلواتی و موکب، برای گفت‌وگو با مردم داشتیم. هفته گذشته هم یه بازارچه داشتیم که هر کدوم از مامان‌ها محصولات فرهنگی و غذایی برای فروش به نفع جبهه مقاومت، آورده بودن🌮. مجوز گرفتن برای برپایی این بازارچه خیلی زمان برد. حدود دو هفته دنبال گرفتن مجوز برای برپایی غرفه توی جمکران بودیم ولی نشد. نهایتاً رفتیم پارک کوکب قم، که یه جورایی بالاشهر محسوب می‌شه🌳. دخترم فاطمه رو چون کوچیک بود و سابقه‌ی گم شدن داشت، با خودم نبردم و سپردم به خانواده. ریحانه هم توی پخت شیرینی و نون بادکنکی، فضاسازی و تزئین میز و فروش بهمون کمک کرد🥰. خداروشکر از نظر فروش و درآمد نتیجه خوبی داشت، تو این بازارچه ولی خیلی فرصت گفتگو و تبیین پیش نیومد. افرادی که می‌اومدن برای خرید، تعدادشون زیاد نبود. کل مبلغ فروش‌مون حدود ۵ میلیون تومان شد و دوستان خودمون هم توی خریدن خوراکی‌ها کمک کردن🥳. بعد از اتمام برنامه به ذهنم رسید کاش میکروفون داشتیم و یه نفر به عنوان مجری خانومایی که داشتن از اونجا رد می‌شدن رو دعوت می‌کرد. این‌طوری شاید افراد بیشتری مطلع می‌شدن چه خبره و می‌اومدن بازارچه🎤. دوست داشتم به نحوی عکس‌ها و خبر این بازارچه‌ها و تلاش‌های مردمی، به دست مردم لبنان و فلسطین هم می‌رسید، تا بدونن مردم ایران پشتیبان و حامی‌شون هستن🇱🇧🇸🇩. مثلاً اگر یکی از ما عربی بلد بود و یه روایت از این کار می‌نوشت و به نحوی به دست فعالان رسانه‌ای غزه یا لبنان می‌رسوند خیلی خوب می‌شد😎. برای دفعات بعدی فکر می‌کنم بهتره چیزایی بفروشیم که فقط یه خوراکی نباشه و همون لحظه تموم بشه، مثل دونات و حلوا و چیزای سرخ‌کردنی🤔🍩. یه چیز ماندگارتر و مفیدتری باشه. مثلاً سبزی سرخ شده یا پیاز داغ یا چیزایی که نیاز روزمره افراد هست و احتمالاً مردم بیشتر استقبال می‌کنن🧐. یه تجربه دیگه هم که به دست آوردیم این بود که، برای دفعات بعدی بازارچه رو جایی بذاریم که یه غرفه مهد‌کودک برای بچه‌ها داشته باشه و بچه‌ها اون‌جا رنگ آمیزی و فعالیت‌های فرهنگی داشته باشن👦🏻👧🏻. این دفعه چون کنار خیابون بودیم، یه مقدار برای بچه کوچیک‌ها خطرناک بود و هی باید مراقب‌شون می‌بودیم یه موقع وسط خیابون نرن🤦🏻‍♀. و یه چیز دیگه هم این بود که دفعه بعدی برای خودمون صندلی ببریم که بتونیم بشینیم پشت میزها و زود خسته نشیم. 🤭. ان شاء الله خدا همین کارها رو از ما قبول کنه و کمک کنه کارهامون رو بهتر کنیم🤲🏻. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«۱۸. خونه‌ای که خدا برامون مقدر کرد» ‌(مامان ۱۵، ۱۲، ۹ و ۶ساله) ما خونه‌مون رو بهمن ماه فروخته بودیم و تا ماه رمضان که اردیبهشت بود، خونه‌ای پیدا نکرده بودیم. قرار بود خونه آپارتمانی رو در خرداد تحویل خریدار بدیم🏢. با توجه به شرایط خاص بچه‌ها و شرایط جسمی و روحی خودم دیگه توانی برام نمونده بود، نذر کردم برای تولد امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) آش بپزم و بین همسایه‌ها پخش کنم و از همه‌شون خواستم حتماً دعا کنند🤲🏻. همسرم شب شانزدهم ماه رمضان از تبلیغ اومدن و قرار شد خیلی جدی دنبال خونه باشیم🏠. شب نوزدهم یعنی شب قدر، قرار بود بریم مراسم احیا، قبل از رفتن همین‌طور دیوار رو داشتم چک می‌کردم، که یک‌دفعه یه خونه‌ای تو دیوار دیدم که منطقه‌ خوبی بود🤩. اون خونه اجمالاً یکی دو تا از نکاتی که ما مد نظرمون بود رو داشت ولی اصلاً عکس از خونه نذاشته بود🧐. با همسرم تماس گرفتم و گفتم مهم نیست خوبه یا نه، بیا زودتر معامله کنیم که خدایی نکرده پول از دستمون نره😱. همسرم هم‌ با صاحب‌خونه تماس گرفته بودن و همون شب نوزدهم و قبل از اینکه بیان منزل رفته بودن خونه رو دیده بودن و پسندیده بودن😍. بهم زنگ زدن و گفتن نقشه خونه و محلش خوبه. شب بیست و یکم خونه رو دیدم و شب بیست و سوم ماه رمضان، اون خونه رو معامله کردیم و شبش رفتیم مراسم احیاء. همیشه می‌گن تقدیر این‌جوریه، شب نوزدهم نوشته می‌شه، شب بیست و یکم محکم می‌شه و شب بیست و سوم امضاء و نهایی می‌شه🥹. خونه‌ ما هم این‌جوری شد و آن‌قدر فاصله‌اش با اون نذری امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) که دادیم کم بود که مطمئنم از کرم اهل‌بیت (علیه‌السلام) خونه برای ما جورشد😍. پولی که ما داشتیم در واقع به اندازه‌ پول دو آپارتمان بود، یعنی پول آپارتمانمون و همون قدر پول از سرمایه‌گذاری‌هایی که در طول این پانزده شانزده سال زندگی و پس‌اندازهایی که کرده بودیم😇. اما قیمت خونه اندازه‌ی پول سه آپارتمان بود. به همین‌ خاطر چاره‌ای نداشتیم که از آشنایان مقدار زیادی قرض بگیریم. خونه اصلاً قابل سکونت نبود، فقط شش تا اتاق تودرتو داشت و بقیه‌اش حیاط🧐! خونه آپارتمانی ما خیلی بزرگ‌تر و جادارتر بود ولی اینجا بچه‌ها راحت‌تر می‌تونستن زندگی کنن😍🌲. تصمیم گرفتیم و توکل بر خدا کردیم و ریسک بزرگی کردیم. از خریدار خونه یه ماه مهلت گرفتیم و ساخت‌وساز خونه جدید رو شروع کردیم👊🏻. بیست و پنج ماه رمضان کارگر آوردیم و با سرعت و حجم کاری خیلی بالا همسرم شروع کردن و انگار دوباره خونه رو ساختن. تقریباً بیست روز بعد، خریدار خونه قبلی‌مون گفت تخلیه کنین😥. اسبابمون رو داخل خونه نیمه‌کاره گذاشتیم، اما خودمون مکانی برای موندن نداشتیم. داخل گروه دوستان پیامی برای درخواست جایی برای موندن دادم. طبقه همکف خانه مادر یکی از دوستان حسینیه بود، لطف کردن و در اختیارمون قرار دادن🥰. اما مادرشون با سر و صدا مشکل داشتن. دو سه روز اون‌جا موندیم. ولی به دلیل سر و صدای بچه‌ها، نبود تلویزیون و امکانات دنبال جای دیگه هم می‌گشتیم👀. به لطف خدا همسایه خواهر شوهرم کل تابستون برای تبلیغ رفته بودن، لطف کردن و اجازه دادن سه هفته خونه‌شون زندگی کنیم🙏🏻. بچه‌های ما و خواهرشوهرم با هم بازی می‌کردن و ناهار و شام پیش هم بودیم. لطف خدا شامل حالمون شد و تقریباً مرداد ماه تو خونه جدید ساکن شدیم🥳. این چهار، پنج ماه جالب بود. خدا هی گره می‌انداخت هی گره رو باز می‌کرد. هی چالش ایجاد می‌کرد، هی خودش راهکارهای رفع چالش جلوی پامون قرار می‌داد. خیلی عجیب بود. این مدت کامل متوجه شدیم اختیار دیگه اصلاً دست ما نیست. حس می‌کردیم، مهره‌هایی هستیم در دست خدا که هرجور دلش می‌خواد ما رو این‌ور و اون‌ور پرتاب می‌کنه و چقدر خوبه آدم احساس کنه بازیچه دست خداست😍. با شروع کرونا، درس رو کلاً تعطیل کردم و در فضای مجازی و حقیقی ارتباطاتم رو به حداقل رسوندم چون احساس می‌کردم باید مدتی وقف بچه‌ها و مخصوصاً پسرم باشم💪🏻. خونه جدید شرایط ایده‌آلی برای درمان به وجود آورد و درمانش الحمدلله موفقیت آمیز بود. ما باید ارتباط پسرم رو با طبیعت حفظ می‌کردیم🍀. مثلاً از درخت بالا می‌رفت و با خاک، مرتب بازی می‌کرد، این مسئله روی روح و روان خودمم تأثیر مثبت گذاشت😇. پس از مدتی برای بچه‌ها مرغ و خروس گرفتیم، و با آزمون و خطا و کسب تجربه به خودکفایی در زمینه مرغ و تخم مرغ رسیدیم😎🐓🥚. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
هدایت شده از انتشارات شهید کاظمی
4.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥 | الـگـوی مـنـاسب تربیت توحیدی در دنیای معاصر یعنی شهید طـهـرانی مقدم شـرکـت در پـویـش کتابخوانی بـه توصیه حجت‌الاسلام به بهانه سـالروز شهـادت پـدر موشکی ایـران کـتــاب ارزشــمــنــد بـا تـخـفـیـف باورنکردنی عرضه می‌شود. 📚این پویش به همت مقر فرهنگی شهید طهرانـی مقـدم، خبرگزاری تسنیم، نشر آئین فطرت و نـشـر شهید کاظمی برگزار می‌شود. این پویش با صرف نظر از حقوق مادی ناشر و نویسنده کـتـاب شــروع و تـا هفـتـه بـسـیـج (۱۰ آذر ماه) ادامه دارد. اما پویش چندتا اتفاق مهم داره: ۱. قسمتی از مبلغ فروش ایـن پویش صـرف کمک به خواهد شد. ۲. کتاب بـا تخفیف‌ویژه ۵۰۰.۰۰۰هزارتومانی تقدیم شما می‌شود. قیمت اصلی کتاب: ۱.۳۰۰.۰۰۰ تومان ❌ قـیـمـت ویـژه پویش: ۸۰۰.۰۰۰ تـومـان ✅ ۳. کتاب بـه صورت هـدیـه بـرای شـمـا عزیزان روی ایـن مجموعه ارسال میشه. ۴. بسته بندی و ارسال کتاب‌هاهم به‌صورت‌رایگانه. برای شرکت در پویش و ثبت سفارش کتاب میتونید هم از لینک زیر استفاده کنید و کـد تخفیف ۱۳۱ رو در نهـایت در سـبـد خریدتون ثبت کنید. بـرای خرید کتاب با قیمت ویـژه حتـما باید از کد تخفیف ۱۳۱ استفاده کنید.👇 https://manvaketab.com/book/391368/ یا با شماره زیر تماس بگیرید. ۰۲۵۳۳۵۵۱۸۱۸ ترویج‌کتاب یعنی‌یـک‌کارفرهنگی، یک باقیات الصالحات ویژه... رسانه باشید... https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
فرصت ویژه برای خرید یک کتاب فوق العاده 😍 کتاب مرد ابدی، روایتی مستند از زندگی برادر شهید حاج حسن طهرانی مقدم
مادران شریف ایران زمین
🔥#ویژه | الـگـوی مـنـاسب تربیت توحیدی در دنیای معاصر یعنی شهید طـهـرانی مقدم شـرکـت در پـویـش کتا
‌ شهید طهرانی مقدم این روزا امید رو تو دل خیلیا زنده کرد با موشک‌هاش. البته موشک فقط یکی از دستاوردهای این مرد بزرگ بود. دستاورد مهمترش همونطوری که خودش به همکارانش می‌گفت، راه و روشی بود که برای حل مشکلات و پیشرفت کشور به جا گذاشت. زندگی این شهید پر از توحیده و درس زندگی داره برای همه‌مون. ❤️ اگر دوست دارید با این قهرمان معاصر ما آشنا بشید، این فرصت ویژه رو از دست ندید. خرید ۳ جلد کتاب در حدود ۱۸۰۰ صفحه با تخفیف استثنائی 🤩 👆🏻
پویش کتاب مادران شریف کتاب ۱۰ غلط مشهور درباره اسرائیل .mp3
زمان: حجم: 2.88M
📚معرفی کتاب ۱۰ غلط مشهور درباره اسرائیل نوشته ایلان پاپه، مورخ اسرائیلی 🔸 ارائه دهنده: خانم راضیه بابایی توی این کتاب، افسانه‌هایی که سران رژیم صهیونیستی برای فریب دادن جامعه جهانی و مشروعیت دادن به اسرائیل ساختن، توسط یه اسرائیلی به چالش کشیده میشه. 😎 مثلا افسانه‌ای که میگه مردم فلسطین خودشون خواستن برن یا خودشون زمین‌هاشون رو فروختن! 😳 اگه این روزا ذهنتون مشغول ماهیت درگیری بین رژیم صهیونسیتی و فلسطینه، این کتاب برای شماست. 🌷 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: 🔗 eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
🔹 خرید کتاب الکترونیکی «ده غلط مشهور درباره اسرائیل» در فراکتاب: کد تخفیف ۵۰ درصدی: madaran www.faraketab.ir/b/26254 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: 🔗 eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
مادران شریف ایران زمین
سلام دوستان ❤️ اومدیم با یه خبر جذاب. 😍 📚 دورهمی مجازی کتاب مقاومت داریم.📚 ⌛ فردا چهارشنبه ۱۶ آبا
‌ چند وقت پیش یه دورهمی مجازی داشتیم با موضوع کتاب مقاومت. 📚👆🏻 اگه اون جلسه رو نبودید یا صوت کاملش رو نتونستید گوش بدید، براتون یه پیشنهاد داریم. 😇 ✅ می‌خوایم به مرور معرفی هر کتاب رو اینجا بذاریم تا سر فرصت گوش بدید و با این کتاب‌های خوب و مفید آشنا بشید.
«۱۹. یاد گرفتم شکر نعمت سلامتی بچه‌ها رو فراموش نکنم» ‌(مامان ۱۵، ۱۲، ۹ و ۶ساله) روند درمانی پسرم به خاطر سبک زندگی‌مون الحمدلله خوب پیش می‌رفت. بچه‌‌ها تو شرایط کرونا دائماً در حال آب‌بازی، گل‌بازی و... بودن، که الحمد‌لله باعث رشد جسمانی و روحی بچه‌ها می‌شد😍🤲🏻. کاردرمانی و گفتار درمانی پسرم ادامه داشت. یکی از تمرین‌هایی که با پسرم همون اول می‌کردن، این بود که مثلاً یه توپ به سمتش پرت می‌کردن و پسرم باید توپ رو می‌گرفت⚽️. تو همین حرکت ساده چندین فعل و انفعال فکری وجود داره، اون اوایل پسرم اصلاً نمی‌تونست این کار رو انجام بده. یعنی مثلاً از ده تا یه دونه رو هم نمی‌تونست بگیره🥲. من می‌رفتم اونجا می‌نشستم چون همین‌ها رو باید بعداً باهاش کار می‌کردم و یا مثلاً تو حرکت «گردو شکستم»، تعادلش رو نمی‌تونست حفظ کنه، و من از این عدم تعادل پسرم تعجب می‌کردم😳. کار درمانش می‌گفت چرا وقتی بچه‌های دیگه‌ت این کار رو می‌تونستن انجام بدن تعجب نمی‌کردی؟ بعد از این حرف ایشون‌، خیلی تو فکر می‌رفتم🤔. می‌گفتم خدایا این همه نعمت به ما دادی، ما آن‌قدر که غرقشون هستیم، متوجه نمی‌شیم، بچه داره یه کار خارق‌العاده انجام می‌ده😔. وقتایی که پسرم رو کاردرمانی یا گفتار درمانی می‌بردم خیلی صحنه‌های عجیبی می‌دیدم. وقتی به خونه برمی‌گشتم تا چندین ساعت فقط گریه می‌کردم😭. بعد به فکر فرو می‌رفتم و با خودم می‌گفتم اینا همه‌ش درس خدا شناسیه، در اون شرایط در عین حال که زجر می‌کشیدم، بزرگ هم می‌شدم🥹. مثلاً بچه‌هایی بودن که مشکلات متعدد ذهنی (بینایی، شنوایی، حرکتی و...) رو هم‌زمان باهم داشتن😢؛ و یا بچه بسیار زیبایی که توانایی بلعیدن نداشت. بچه‌های هفت هشت ساله‌‌ای که نمی‌تونستن حتی حرف بزنن وقتی به حرف می‌افتادن و می‌گفتن مامان یا بابا، اشک تو چشم خانواده‌شون جمع می‌شد😭. ذوقی که این خانواده‌ها از مامان گفتن این بچه‌هاشون داشتن غیرقابل وصفه. بچه‌های ما سالمن و خیلی راحت راه می‌رن و حرف می‌زنن و ما قدر این نعمت‌های مخفی خدا رو نمی‌دونیم😔🤲🏻. هم‌زمان با کار‌ درمانی‌های پسرم، قرار شده بود درس‌های مدرسه رو به دخترا آموزش بدم🤦🏻‍♀. ولی برنامه منظم روزانه نداشتیم، به صورت کلی چند بخش رو می‌خوندیم و بعد از مدت طولانی دوباره ادامه می‌دادیم😫. وقت‌های خالی رو با یادگیری کارهای هنری پر می‌کردن و از محصولات خودشون مثل کیف و جامدادی و... استفاده می‌کردن😍. این موفقیت رو ناشی از تصمیمم در راستای استفاده نکردن از فضای مجازی می‌دونم😎. سعی کردم در راهی که همه طی می‌کنن راه‌حل متفاوتی پیدا کنم و باعث شکوفایی استعدادشون بشم. با این تصمیم از خیلی آسیب‌های فضای مجازی نجات پیدا کرده بودیم و‌‌ الحمدلله بچه‌ها معتاد گوشی نشده بودن🤲🏻. ماه رمضون سال بعد به خاطر کرونا مساجد تک‌وتوک برنامه داشتن. اون سال طرحی بود که سازمان تبلیغات مبلغ‌ها رو به صورت رایگان برای جلسه قرآن‌های خونگی اعزام می‌کرد. برای مبلغ، ده روز درخواست دادم و به همه همسایه‌ها اطلاع دادم. کلاً سه، چهار نفر آمدن جلسه قرآن، با فاصله می‌شستیم و جزءخوانی می‌کردیم و تفسیر قرآن هم داشتیم😇. اداره کردن جلسات قرآن و پسر اولم و دختر دوم روزه اولیم و پسر دوساله شیطونم، هم‌زمان باهم کار سختی بود🤦🏻‍♀. ولی‌ دوست داشتم این جلسه قرآن رو تا آخر ماه رمضون بگیرم. تابستون سال ۱۴۰۰ با یک مجتمع آموزشی قرآنی غیرانتفاعی که دو بخش دبستان و متوسطه اول داشت ولی کد آموزش و پرورش نداشتن، درقم آشنا شدم‌ که در طول سال تحصیلی ۹۹ هم تعطیل نبودن. تصمیم بر این شد دو تا دخترم که یکی‌شون چهارم و یکی هفتم بود رو اون‌جا بفرستم تا از فضای آموزش حضوری استفاده کنن😍. علت تصمیم ما برای فرستادن حضوری بچه‌ها به مدرسه این بود که وقت خالی خیلی زیادی تو خونه داشتن که عملاً کار خاصی انجام نمی‌شد. خیلی بهشون اجازه نمی‌دادم جلوی تلویزیون باشن و گوشی هم نداشتیم. برنامه تدریس درمنزل هم با نظم پیش نمی‌رفت و فضای درسی در خونه حاکم نبود. می‌ترسیدم دور بودن از فضای آموزشی بچه هارو تنبل کنه و بعدها به سختی به فضای درس و تلاش برگردن😫. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif