eitaa logo
پویش‌کتاب‌‌مادران‌شریف🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
653 عکس
54 ویدیو
49 فایل
مهلت شرکت در پویش کتاب «حوض خون» مرداد و شهریور ۱۴۰۴ 🏆 ۲۰ جایزه ۲۰۰ هزار تومانی به قید قرعه🏆 نذر فرهنگی کتاب: 6104338631010747 به نام زهرا سلیمانی ارتباط با ما: @Z_Soleimani تبلیغات: @xahra_rezaei23
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و درود خدمت دوستان عزیز 🌹 به لطف خدا تو دی ماه بیستمین همخوانی رو هم برگزار کردیم و با شهید دوست‌داشتنی 🌙 آشنا و رفیق شدیم. 📘 ۱۳۰ نفر از دوستان کتاب رو کامل مطالعه کردن ۱۲۰ نفر نسخه الکترونیک و ۱۰ نفر نسخه چاپی و اما برنده‌‌های جوایز ۱۰۰ هزارتومانی: 🥳 خانم‌ها: ۱. فاطمه شیرازی ۲. مریم مرادی ۳. زهرا جهانی ۴. الهه سلیمانی ۵. فاطمه خانی ۶. زینب جمالی ۷. الهه سادات عطری ۸. سمیرا جوکار ۹. مریم اسعدی ۱۰. فهیمه امیر کاشانی مبارکتون باشه 🌹🌸🌹 به زودی جوایز برندگان تقدیم‌شون میشه 🎁 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
شهید فخری‌زاده را زیاد نمی‌شناختم، در همین حد که یکی از شهدای هسته‌ای کشورمان بودند. تا اینکه یک روز شنبه‌ آرام را دست گرفتم، تصمیم داشتم نگاهی کلی به کتاب کنم، اما به خودم که آمدم دیدم کتاب رو به اتمام است و من حالا یک دوست شهید جدید دارم که بی‌نهایت دوستش دارم. 🥺 کتاب سرشار از حس عاشقانه‌ی بانو فرشته است. حسی که در حصارهای سخت امنیتی شکوفاتر می‌شود و شنبه‌ی آرامِ اسرائیل برای او بی‌قرارترین شنبه‌ی زندگی‌اش می‌شود. کتاب را که شروع می‌کنید به نیت دانستن از یک شهید هسته‌ای‌ست اما وقتی تمامش می‌کنید با یک شهیدِ فیلسوفِ عارفِ دانشمند آشنا شده‌اید. کسی که حاج قاسم درباره‌اش می‌گوید: «امثال من زیادن ولی مگه چند تا فخری‌زاده داریم» و اینگونه خودش قبل از فخری‌زاده می‌رود و آن‌وقت که فخری‌زاده خبر شهادت سردار را می‌شنود فقط یک جمله می‌گوید: «بعد حاج قاسم نوبت منه». 😭 و ما چه قدر مدیون آدم‌هایی هستیم که به خاطر پیشرفت کشور و سربلندی ایران اسلامی حسرت یک کربلا در دلشان ماند، حسرت یک مسجد رفتن، یک نماز جماعت خواندن 💔 📝📝📝 سلام بر کتاب دوستان 😌 این ماه در پویش کتاب مادران شریف، قصد داریم دو تا کتاب تقریبا کوتاه رو با هم بخونیم. معرفی اولین کتاب رو با هم خوندیم. 📗 کتاب زندگی دانشمند شهید محسن فخری‌زاده به روایت همسر شهیدتا ۳۰ بهمن برای شرکت در این پویش فرصت دارید. 🏆 در پایان ماه ۷ جایزه ۱۰۰ هزارتومانی به قید قرعه تقدیم برنده‌های عزیز میشه. 🔅 برای اطلاع از روش‌ تهیه نسخه‌های الکترونیک و چاپی کتاب با تخفیف ویژه تشریف بیارین کانال پویش کتاب مادران شریف: 👇 eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab ✅ برای دریافت اطلاعات بیشتر و همین‌طور عضویت تو گروه همخوانی کتاب حتما پیگیر کانال پویش باشین 😉 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: 🔗 eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
در شهرک شهید محلاتی، سپاه خانه‌ای به ما داد که اقساط آن را ماهیانه از حقوق محسن کم می‌کردند. بعضی از ماه‌ها حقوقش صفر می‌شد و دیگر هیچ پولی نداشتیم. مجبور بود اضافه کار زیاد بماند تا بلکه بتواند برخی از مشکلات مالی‌مان را حل کند. گاهی هم با ژیان سفید رنگی که داشت، شب‌ها مسافرکشی می‌کرد تا درآمد بیشتری داشته باشیم. اکثر شب‌ها حدود ساعت دوازده به خانه می‌آمد و من از همان در ورودی می‌دیدم که از زور خستگی، پلک‌هایش مدام روی‌ هم می‌افتد و سفیدی چشم‌هایش به خون نشسته. سعی می‌کردم در کنار او، من هم با قلاب‌بافی و گل‌دوزی کمک‌خرج خانه بشوم. وقتی می‌دید در کنار خانه‌داری، مشغول کارهای دیگر هستم، می‌گفت: «خانوم! من شرمنده‌ی محبت تو هستم.» با لبخند نگاهش می‌کردم: «شرمندگی نداره. من و تو باید با هم زندگی رو بسازیم.» -آخه تو علاوه‌ بر زحمت بچه‌ها و خونه، اضافه بر سازمان کار می‌کنی. - تو هم ساعت دوازده برمی‌گردی. -من مرد خونه‌ام. - منم زن خونه‌ام و باید کمک‌کار تو باشم. می‌دانست در این بحث راه به‌جایی نمی‌برد و من از کمک کردن به او کوتاه نمی‌آیم. همیشه دست‌هایش را به نشانه‌ی تسلیم بالا می‌آورد و از عمق قلبش لبخند می‌زد. با تمام این اوصاف و مضیقه‌های مالی، خدا شاهد است که یک‌ بار هم نشد خسته شوم و بگویم دیگر بس است و از او بخواهم این رشته‌ی درسی و کارکردن را رها کند تا ما هم مثل باقی مردم راحت زندگی کنیم. می‌دانستم محسن با اعتقاد در این راه قدم گذاشته و با عشق و علاقه کار می‌کند و من با تمام وجودم باید مشوق و محرکش باشم. علاقه محسن به درس، تحصیل و پروژه‌های تحقیقاتی کم‌نظیر بود، حداقل من مثل او ندیده بودم. از همه لذات و تعلقات دنیوی‌اش می‌گذشت تا درس و بحث را سر و سامان بدهد. هر بار که می‌دیدم مشکل مالی مانع ادامه مسیرش شد، با او حرف می‌زدم و با کمک هم مشکل را حل می‌کردیم. یک‌بار که دیگر توان خرید کتاب‌های درسی‌اش را هم نداشت، گفتم: «محسن جان! نگران خرید کتابات نباش. من طلاهام رو می‌فروشم، تو هم برو کتابایی که لازم داری رو بخر.» نگاهی از سر ناراحتی کرد: «خانوم جان! اینکه نمی‌شه تو مدام انگشتر ازدواج و طلاهات رو برای من بفروشی که من راحت‌تر درس بخونم. » سعی کردم قانعش کنم: «اتفاقاً من بهترین کار رو انجام می‌دم. اینم خودش نوعی جهاده.» بغض صدایش را لرزاند. -این محبتای تو رو هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم… 📚 کتاب صفحات ۱۸۲ و ۱۸۳ 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: 🔗 @madaran_sharif_pooyesh_ketab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خرید نسخه الکترونیک کتاب با کد تخفیف ۵۰ درصد: madaran 👇 http://www.faraketab.ir/b/185832?u=82039 خرید نسخه چاپی کتاب با کد تخفیف ۲۰ درصد: madaran 👇 B2n.ir/shanbearam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام دوستان خبر دارین که اسفند ماه یه انتخابات پیش رو داریم دیگه!؟ 😎 به همین مناسبت میخوایم یه همخوانیِ مادرانه تو همین فضا داشته باشیم: 📚 کتاب نوشته‌ی خانم مریم برزویی این کتاب فعالیت‌های انتخاباتی گروه «مادرانه سبزوار» رو تو انتخابات سال ۱۴۰۰ به تصویر کشیده، مامان‌هایی که وارد میدون عمل شدن و با حضور تو کوچه‌ها، پارک‌ها، مساجد و خیلی جاهای دیگه مردم رو دعوت به شرکت تو انتخابات کردن. این دعوت هم تو قالب‌های مختلفی مثل گفتگوهای چهره‌ به چهره، تلفنی، فعالیت‌های مجازی و ... انجام میشده. اگر علاقمند به مطالعه‌ی این کتاب هستین، میتونین به جمع همخوانی ما بپیوندین 😉 (❗️گروه مختص خانم‌ها) 👇 🔗 https://eitaa.com/joinchat/2514682549C0635df33b2 ✳️ نسخه الکترونیک کتاب هم با کد تخفیف ۵۰ درصد madaran تو برنامه‌ی فراکتاب در دسترس هست: 🔗 http://www.faraketab.ir/b/192822?u=82039 تو پست بعدی روایتی به قلم خود خانم برزویی از کتابشون () رو میخونیم 👇👇👇
(نویسنده‌ی کتاب مادران‌میدان‌جمهوری) دریای قطره‌‌ها ... همین که گوشی را روشن‌کردم، پیامش روی نوار ابزار بالا آمد. «اون لحظه چه احساسی داشتین وقتی آقا از کنش‌گری زن‌ها تو انتخابات گفت، اونم وقتی که درست پنج روز قبل، کتابی با این موضوع رونمایی کردین.» بغضم را قورت دادم و سرم را بالا آوردم. جمعیت هنوز در رفت و آمد بود. همان جمعیتی که تا سه چهار ساعت قبل، کنار هم توی حسینیه امام خمینی نشسته‌ بودیم، حالا هرکدام داشتند به سمتی می‌‌رفتند. پلک‌هایم را روی هم فشاردادم تا پرده نازک اشک کنار برود و صفحه کلید موبایل را راحت‌تر ببینم. نگاهی به دوستانم که با هیجان مشغول وصف دیدار برای فامیل و دوستانشان پشت تلفن بودند انداختم و نوشتم: «اون لحظه حس آبی رو داشتیم که سد رو شکست و یک دفعه جاری‌شد. مثل رود مثل دریا.» نقطه را که گذاشتم صدای آقا دوباره پیچید توی گوشم به همان تازگی و وضوح دقایقی قبل: «در این انتخابات شما زن‌ها و خانم‌های عزیز می‌توانید نقش ایفا کنید. هم در داخل خانه هم خارج خانه هم پای صندوق‌ها» الگویمان را هم گذاشته‌بود فاطمه الزهرا(س). همان که وقتی می‌خواستم کتاب را تقدیمش‌کنم دست و دلم هزار بار لرزید که چه قدر تحفه قابلی برای مادرمان باشد. مادری که از ویترین و دیوار خانه آورده‌ بودمش وسط زندگی‌مان. شنیده‌ بودیم چهل روز رفته در خانه مهاجر و انصار. ما هم پاشنه را ورکشیدیم و نزدیک چهل روز راه کشیدیم وسط کوچه، خیابان، پارک، روضه خانگی، مسجد و ... تا آب بریزیم روی آتش دشمن و مردم را بیاوریم پای جمهور‌شدن، پای انتخابات. مادری که بهمان یاد داده‌بود، مادری را از چاردیواری خانه بکشیم بیرون و اندازه یک اسلام قدش را بلند‌ کنیم. بشویم مصداق حرفی که ولی، قبل‌تر ازش گفته‌بود. می شود زن‌ بود، عفیف‌ بود، محجبه و شریف بود و در عین حال در متن و مرکز بود. با صدای بوق ممتد به خودم می‌آیم. می‌نشینم روی صندلی ماشین و کتاب را می‌گذارم روی پایم. دستی به گلبرگ‌های روی جلد می‌کشم. انگار دارند حرکت می‌کنند و خودشان را به نقطه نورانی وسط می‌رسانند. آن هم نه تک و تنها بلکه دسته جمعی. یاد فراز پایانی دودمه‌ها می‌افتم که بارها و بارها توی برنامه‌هایمان زمزمه‌اش کرده‌ایم. قطره به قطره دست یکدیگر گرفته‌ایم دریا شدیم و موج و طوفان آفریده‌ایم @koookhak 🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab
جذاب‌ترین موضوع در خواندن و معرفی کردن این کتاب، خود نویسنده‌ی کتاب است. این کتاب کوتاه و جذاب؛ خاطراتی از ابرقهرمان ملی ماست که با قلم خود ایشان نگاشته شده است. ساده، صمیمی و برآمده از دل است که لاجرم نیز بر دل می‌نشیند و بعد از اتمامش حسرتی عجیب به دل خواننده می‌اندازد که کاش زودتر دست بر قلم می‌بردند تا بیشتر برایمان بنویسند. اما حیف ...‌ آنچه که تناسب بیشتر انتخاب این کتاب در روزهای پیش رو جهت هم‌خوانی را نشان می‌دهد؛ بستر زمانی کتاب است که به سال‌های پیش از انقلاب و وضعیت اجتماعی آن دوران می‌پردازد، به گونه‌ای که روایتی شفاهی از زمان شاه محسوب می‌شود که در خلال خواندن آن حقیقت‌های تاریخی نیز پرده گشایی می‌شود. ❇️ متن تقریظ رهبری بر کتاب از چیزی نمی ترسیدم: «یاد او را اگر چه خداوند در اوج برجستگی قرار داد و بدین گونه پاداش دنیائی اخلاص و عمل صالح او را بدو هدیه کرد، ولی ما هم هرکدام وظیفه‌ای داریم. کتاب حاضر را هنوز نخوانده‌ام، اما ظاهراً م‌تواند گامی در این راه باشد.» رزقناالله ما رزقه من فضله سیّد علی خامنه‌ای ۹۹/۱۰/۷ 📚 کتاب را میتوانید در نسخه‌های الکترونیک، صوتی و چاپی از طریق لینک زیر با تخفیف ۲۰ درصد تهیه کنید: 👇 🔗http://www.faraketab.ir/b/24561?u=82039 🟡 گروه همخوانی کتاب از چیزی نمی‌ترسیدم (ویژه‌ی خانم‌ها): 👇 🔗https://eitaa.com/joinchat/1525285531C364768bc8d 🌺کانال پویش کتاب مادران شریف: @madaran_sharif_pooyesh_ketab