eitaa logo
کانون مداحان
25.6هزار دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
20.2هزار ویدیو
188 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی. خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام(بخوانیدوارسال کنید): ماجرای تو انتهای غم است تو بگو از کجا شروع کنم بعد یک رخصت از امام رضا باید این روضه را شروع کنم   روضه های تو فرق دارد با روضه های ائمّه‌ی دیگر پای هر روضه غیر کرب و بلا باید از حجره گفت و یک بستر   قصّه‌ی عمر هیچ خورشیدی به غم انگیزی زوال تو نیست غصّه‌ی هیچ حجره ای قدرِ گوشۀ آن سیاه چال تو نیست   آه... موسای خانوادهٔ نور کوه طوری شده است زندانت مثل بغضی که در گلو حبس است مانده بین گلوی تو جانت   از تنت یک خیال مانده فقط بسکه لاغر شدی نحیف شدی خوب شد نیستند دخترهات که ببینند چه ضعیف شدی   آه.. خلوت نشینِ ظلمت غم! خلوتت هم نَمور هم سرد است پا نشو چون که زود می افتی این اثرهای استخوانْ درد است   تازه این حال و روز قبلاً توست دو قدم راه را تنت می برد آن زمان ساق پات سالم بود حال اما شکسته، زخمی، خرد   روی دست چهارتا برده بدن تو چه می کند آقا؟ ! غل و زنجیرهای زندانت بر تن تو چه می کند آقا   غصه ها در پی تو می آیند آن یهودی بد دهان هم هست ظاهرا غیر از این سه چار نفر خانمی با قد کمان هم هست   پیکر تو سه روز بر پل شهر مرقد شهر کاظمین شده و از اینجا به بعد مرثیه ام نوبت روضه حسین شده   وای از آن پیکری که بی سر بود وای از آن پیکری که بی سر ماند وای از آن مادری که در گودال روضه های غریب مادر خواند ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): 1️⃣ بند اول هميشه دردو دلامو ، گفتم با باب الحوائج وقت گرفتاري توو خلوت ، گفتم يا باب الحوائج باب الحوائج ... با دست بسته ... دستگير عالمي دلت شكسته ... ولي توو زندون ... مثه كوه محكمي باب الحوائج... باب الحوائج دستمو بگير جان پسرت امام رضا از توو كاظمين مارو برسون تا كربلا 2️⃣ بند دوم فداي غربتت آقا ، قلبت از زمونه خونه يه عمرِ گوشه ي زندون ، از حال تو كي ميدونه ...؟ با تنِ بي جون ... توو غل و زنجير ... با هر بهونه اي يه جوري ميزد ... ناله زدي با ... هر تازيونه اي برات بميرم ... برات بميرم روي خاكي و ياد مادرت توو كوچه ها روضه ي عطش ، خوندي تو براي كربلا ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): بازو،کمر،سر ،هرکجایم ضربه دیده بدتر زهرجا ساقِ پایم ضربه دیده جا باز کرده حلقه ها زیرِ گلویم با هر تکان ،راهِ صدایم ضربه دیده با پا مرا روی زمین مالید و رد شد چون چادر خاکی عبایم ضربه دیده در جایِ گودی مثل جدم گیر کردم باضربِ سنگین دنده هایم ضربه دیده سر بسته گویم بی ادب حرف بدی زد شخصیت درد آشنایم ضربه دیده با پا زدو واشد ترک های لبانم ارثیة کرب وبلایم ضربه دیده بر رویِ تخته پاره یادِ بوریایم از بسکه اعضایِ جدایم ضربه دیده در پیش زینب ار قفا سررا بریدند پیراهنش را از تنش بیرون کشیدند ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): گوشه ی زندان درغل وزنجیر ناله ها می زد ازشرارزهر او غریبانه دست وپا می زد شده بسته بال وپرش.پاره پاره شد جگرش غذای هرشب او سیلی رویش چوفاطمه شد نیلی خلصنی یارب زیرشلاق سندی شاهک جان او برلب گریه می کرده بر اسیری و غربت زینب دیگه افتاده زنفس.بال وپر زد کنج قفس تنش ضعیف وخسته گشته زغم دلش شکسته گشته خلصنی یارب دشمن از روی کینه ی بی حد داده آزارش ضربه ی سیلی تهمت ودشنام گشته افطارش گوشه ی زندان بلا.زیرلب میگه به خدا خلاصم ازغم دنیا کن تو همجواره با زهرا کن خلصنی یارب (بهار) ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): كنج زندان بلا تا كه ز پا افتادم ناخودآگاه فقط ياد رضا افتادم دشمنم كرد گمان تا كه ببندد دستم ديگر از مرحمت و جود و عطا افتادم آنقدر بزم مناجات مرا ريخت بهم با وجودى كه كليمم ز دعا افتادم وسط سجده چنان ضربه به پهلويم زد صورتم خورد زمين و ز نوا افتادم بعد از آنى كه ز سيلى دهنم پر خون شد مثل بانوى مدينه ز صدا افتادم بسكه پيچيده بهم ساق دو پايم، هربار خواستم تا كه بمانم سرِ پا افتادم تا كه سنگينى پا را به تنم حس كردم ياد گودال و شهِ كرببلا افتادم دست و پا مى زنم اما بخدا خوشحالم دخترم نيست ببيند كه كجا افتادم تا كه عمّامه كشيد از سرم آن پست يهود ياد معجركشى شام بلا افتادم جسر بغداد هم از غربت من مى گريد در مسير گذر شاه و گدا افتادم ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام علیکم ضمن عرض تبریک سال جدید خدمت مداحان اهل بیت علیهم السلام مداحان عزیزی که برای شهادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام دسته عزاداری برگزار می کنند. برای گرفتن پرچم جلو دسته و کمک هزینه برگزاری هیئت به آدرس ذیل مراجعه کنید. ستاد فاطمیه اصفهان: ۱. خیابان ولی عصر کوچه شماره ۵ جنب مسجد خان. دارالزهرا علیهاسلام. ۲. احمداباد کوچه شماره ۱۸ جنب مسجد خان. دارالزهرا علیهاسلام. ساعت مراجعه: صبح ساعت ۱۰ إلی ۱۴ تلفن هماهنگی ۰۳۱۳۲۲۵۲۵۰۵ 09371833824 باقریان
حکمت 122 : 🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺 🔻عبرت از مرگ ياران(اخلاقى، اجتماعى) 💎وَ تَبِعَ جِنَازَةً فَسَمِعَ رَجُلًا يَضْحَكُ فَقَالَ كَأَنَّ الْمَوْتَ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا كُتِبَ وَ كَأَنَّ الْحَقَّ فِيهَا عَلَى غَيْرِنَا وَجَبَ وَ كَأَنَّ الَّذِى نَرَى مِنَ الْأَمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِيلٍ إِلَيْنَا رَاجِعُونَ نُبَوِّئُهُمْ أَجْدَاثَهُمْ وَ نَأْكُلُ تُرَاثَهُمْ كَأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُمْ ثُمَّ قَدْ نَسِينَا كُلَّ وَاعِظٍ وَ وَاعِظَةٍ وَ رُمِينَا بِكُلِّ فَادِحٍ وَ جَائِحَةٍ . 🔻درود خدا بر او : (در پى جنازه اى مى رفت و شنيد كه مردى مى خندد.) فرمود : گويى مرگ بر غير ما نوشته شده ، و حق بر غير ما واجب گرديد ، و گويا اين مردگان مسافرانى هستند كه به زودى باز مى گردند ، در حالى كه بدن هايشان را به گورها مى سپاريم ، و ميراثشان را مى خوريم . گويا ما پس از مرگ آنان جاودانه ايم !!! آيا چنين است ، كه اندرز هر پند دهنده اى از زن و مرد را فراموش مى كنيم و در حالى كه نشانة تيرهاى بلا و آفات قرار گرفته ايم ؟ 🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹 ✅لينك كانال حكمت هاي نهج البلاغه در تلگرام: https://t.me/hekmat_nahjolbalaqe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹خیبر خیبر یا صهیون، جیش محمد قادمون ♦️مداحی مهدی رسولی برای دست و پا زدن های و ♦️امروز به روایتی سالروز فتح قلعه یهودیان خیبر به دست امیرالمؤمنین است،خانه پوشالی صهیونیست های امروز هم طبق وعده صادق ولی امر کمتر از 25 سال دیگر فرو خواهد ریخت،این‌بار به دست پیروان امیرالمؤمنین علیه السلام 🔴
سلام(بخوانیدوارسال کنید): در آغوش پدر بودم نگاهم بر علم می خورد میان بزم روضه سرنوشت من رقم می خورد من اهل روضه ها بودم از آغاز طفولیت از آن وقتی که دست سینه زن ها بر سرم می خورد خدا رحمت کند مادربزرگم را ؛ پس از روضه مقید بود باید جرعه چایی تازه دم  می خورد همیشه میهمان سفره ی موسی بن جعفر بود "عزیز" ام نان فقط از سفره ی شاه کرم می خورد رفیق نیمه راهش بود زانوهای بی تابش خودش را تا ورودی حرم با هر قدم می خورد می آمد " کاظمیه " از ره و مثل محرم ها دوباره دست ها بر روی سینه لاجرم می خورد دوباره  روضه خوان بالای منبر مرثیه می خواند : - در آغاز سخن بر حضرت زهرا قسم می خورد - به روی حضرت باب الحوائج بسته شد درها از این زندان به ان زندان... امام شیعه غم می خورد به آنچه موعظه می کرد خود بهتر عمل می کرد  همین آقا که کم می گفت کم می خفت کم می خورد پریشان حالی او را " مصیب " هم نمی فهمید دلش تنگ رضا بود و غم اهل حرم می خورد " لیذهب عنهم الرجس..." از خدا در شان او امد ولی دست به خون آلوده بر آن محترم می خورد خودش بود و قنوتی خسته و سجاده و تربت بمیرم ؛ خلوتش با ضربه ی سیلی به هم می خورد نرفت آب خوشی هم از گلوی حضرتش پایین همیشه موقع افطار جرعه جرعه سم می خورد زن بدکاره شمری شد برای کشتنش انگار نه زخم طعنه گویا چکمه از اهل ستم می خورد امان از روضه ی گودال که هرشب تداعی شد امان از غُل ، غُلِ سنگین که روی سینه هم می خورد در آخر هم گریزی سمت دشت کربلا می زد مسیر مرثیه هایش به شعر محتشم می خورد کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا در خاک و خون تپیده به میدان کربلا ... ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): تمام حجم تنت زیر یک عبا مانده به روی پهلوی تو چند جای پا مانده نفس کشیده‌ای و بند آمده نَفَست به سینه‌ات چقدَر استخوان، رها مانده خدا کند تو دگر مثل فاطمه نشوی خدای، رحم کند بر تنِ بجا مانده به سجده می‌روی و مثل بید می‌لرزی قیام کن که تسلّای ربّنا مانده هوای غربتِ زندان که جای خود دارد نگاه یک زنِ رقّاص بی‌حیا مانده به‌فرض‌هم‌که‌خودت ازجهان،خلاص‌شوی هنوز، غربتِ معصومه و رضا مانده کمی اگر غُل و زنجیرها امان بدهد صدا هنوز در این اشکِ بیصدا مانده دوباره روضۀ جانسوز پنج تن داری بخوان که روضۀ مکشوفِ کربلا مانده بخوان که شمر، نشسته به سینه‌ای خسته اگرچه سینه شکسته ولی صدا مانده به التماسِ صدای حسین، یا زینب! برو حرم که غم گوشواره‌ها مانده ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): كنج زندان بلا تا كه ز پا افتادم ناخودآگاه فقط ياد رضا افتادم دشمنم كرد گمان تا كه ببندد دستم ديگر از مرحمت و جود و عطا افتادم آنقدر بزم مناجات مرا ريخت بهم با وجودى كه كليمم ز دعا افتادم وسط سجده چنان ضربه به پهلويم زد صورتم خورد زمين و ز نوا افتادم بعد از آنى كه ز سيلى دهنم پر خون شد مثل بانوى مدينه ز صدا افتادم بسكه پيچيده بهم ساق دو پايم، هربار خواستم تا كه بمانم سرِ پا افتادم تا كه سنگينى پا را به تنم حس كردم ياد گودال و شهِ كرببلا افتادم دست و پا مى زنم اما بخدا خوشحالم دخترم نيست ببيند كه كجا افتادم تا كه عمّامه كشيد از سرم آن پست يهود ياد معجركشى شام بلا افتادم جسر بغداد هم از غربت من مى گريد در مسير گذر شاه و گدا افتادم ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): عشق دوست هرگاه که رو به سوی رب می کردی از آتش عشق دوست تب می کردی یاد آور مرگ مادرت فاطمه بود مرگی که تو از خدا طلب می کردی
سلام(بخوانیدوارسال کنید): روزه دار دلت سوی خدا پرواز کرده غم خود رابه او ابراز کرده تویی تنها کسی که روزه اش را به ضرب تازیانه باز کرده
سلام(بخوانیدوارسال کنید): یا معذب فی قعر السجون مددی به طور رفته یا به حرا مشخص نیست کسی که سهمیه اش از بلا مشخص نیست قد خمیده رکوعش به سجده متصل است قیام کردنش ازاین نما مشخص نیست سیاه کردن او را لگد به عهده گرفت که درتنش به جز ازچند جا مشخص نیست وَرَم همیشه به دنبال مشت آمده است اگرکه صورت آقای ما مشخص نیست قنوت دست شکسته فقط به ذکر لب است نگو که بین نمازش دعا مشخص نیست گریز روضه ی خود را کجا زده امشب غم مدینه غم کربلا مشخص نیست دوباره هیزم نمرود شعله ور شده است ومادری وسط شعله ها مشخص نیست به استغاثه ی زهرا کسی جواب نداد درآن میان که صدا از صدا مشخص نیست ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): ای خاک کاظمین تو عطر بهشت من ای مهر تو ز روز ازل در سرشت من عنوان و فخر نوکریت سرنوشت من بذر ولایت تو در آغاز کشت من با مدح تو است زنده دل و جان ما همه ای موسی مسیح دم آل فاطمه ما سائل و تو دست عنایات داوری ما بندۀ حقیر و تو مولا و سروری در سلسله به سلسله ها یار و یاوری باب الحوائج استی و موسی ابن جعفری باب النّجات قبلۀ حاجات ما تویی جان دعا و روح مناجات ما تویی تو شمع جمع محفل اولاد آدمی تو هفتمین امام به خلق دو عالمی روح مصوّر استی و جان مجسّمی هم بحر هفت دُرّی و هم دُرّ شش یمی آنجا که هست مهر تو آب حیات ما تبدیل بر گناه شود سیّآت ما ای دل به دوستّی تو بیت الولای ما ای کاظمین تو نجف و کربلای ما بر غرفۀ ضریح تو دست دعای ما صحن تو مروه و حرم تو صفای ما ما را بود هوای طواف حریم تو ای جود اهلبیت به دست کریم تو تو موسی ولایتی و حبس، طور تو تابد به دل ز قعر سیه چال، نور تو خیل ملک ستاده به خدمت، حضور تو خلوتسرای حبس پر از شوق و شور تو ظاهر اگر چه سلسله بر دست و پای تو است زنجیر نه سپهر به دست ولای تو است یوسف به جسم و پیرهنت بوسه می زند یعقوب بر لب و دهنت بوسه می زند گل بر لطافت سخنت بوسه می زند زنجیر هم به زخم تنت بوسه می زند در ذکر شامگاه تو پوشید راز شب ای عاشق طنین دعایت نماز شب افلاکیان غلام کمر بستۀ تواند مردان جود سائل پیوستۀ تواند اهل کمال بندۀ وارستۀ تواند مبهوت ذکر و نالۀ آهستۀ تواند وقتی که لب برای دعا باز می کنی در حلقه های سلسه پرواز می کنی در اقتدار، مظهر خلاّق داوری در کظم غیظ، وارث شخص پیمبری در حلم مجتبایی و در صبر حیدری حقّا که نجل فاطمه موسی ابن جعفری دین من و تجلّی ایمان من تویی توحید و ذکر و محشر و میزان من تویی ای میوه های نخل دعا اشک جاریت هر شب نماز، عاشق شب زنده داریت رویت به خاک و چرخ پی خاکساریت مبهوت گشته سلسله از بردباریت باران اشک بر رخ چون لالۀ تو بود هنگام گریه سلسله همنالۀ تو بود دردا که گشت خاک سیه چال بسترت دشمن به حبس تیره چه آورد بر سرت مانند شمع سوخته شد آب پیکرت ای کاش بود حضرت معصومه در برت در غربت تو سلسه ها داد می زدند بر زخم گردنت همه فریاد می زدند پیوسته بود نام خداوند بر لبت می برد دل ز سلسله ها ذکر یا ربت می سوخت قلب مرغ شب از ناله ی شبت آخر غروب کرد غریبانه کوکبت با زهر کینه زخم درون تو چاره شد در ماتم تو قلب رضا پاره پاره شد از داغ تو به سینه یاران شراره بود دلهای شیعیان ز غمت پاره پاره شد تشیع جسم پاک تو داغ دوباره بود تابوتت ای ولّی خدا تخته پاره بود تنها نه در عزای تو «میثم» گریسته بر غربت تو دیدۀ عالم گریسته ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): وضعیتِ زندان این آقا اسف‌بار است دنیای زندانی فقط سقف است ، دیوار است چشمان او از دیدن خورشید محروم است خورشید ، اما بیشتر مشتاقِ دیدار است مغرب که شد با سفره‌ی رنگینی از آزار جلاد آمد گفت که هنگام افطار است سیلی و شلاق است قوت غالبش اغلب روزه گرفتن با چنین وضعی چه دشوار است غیر از تنش زخم عمیقی بر جگر دارد دشنام خوردن بدتر از هر نوع آزار است انگار که کهنه عبایی بر زمین پهن است چیزی نمانده از تنش ؛ از بسکه بیمار است دیگر توان ایستادن در نمازش نیست از بسکه آهن روی ساق پای او بار است از راه‌های منتهی به عرش ‌می‌گوید مردی که در قعر سیه چالی گرفتار است با حلقه‌ی زنجیر هم تسبیح می‌سازد شب‌زنده‌داری که تنش زنجیربازار است مقتل که خواندم با خودم گفتم «مسلمان نه !!» این ظلم‌ها در حق «زندانی» سزاوار است ؟! ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): حدیث غربت او کرده خون جگرها را نشانده روی دل سنگ هم شررها را شکسته بال و پری نیست حق آن مردی که داده رخصت پرواز ، بال و پر ها را چه آمده سر آقا ، به گوش فاطمه اش خدا کند نرسانند این خبرها را یکی فقط شده مامور تا که با دشنام زَنَد همیشه بهم خلوت سحرها را رسیده یک زن رقاصه تا کُنَد تکمیل تمام بی ادبی ها و درد سرها را نگاه کن چه غریبانه داد جان آن که پناه بود غریبی محتضر ها را به روی تخته ی در رفت و بُرد این دنیا جلوی فاطمه باز آبروی درها را تنی نحیف و پر از زخم بر پل بغداد گرفته جان تمامی رهگذرها را هر آنچه دید ولیکن هزار مرتبه شکر ندید لحظه ی جان دادن پسرها را ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): . احساس می کردم که درخاک خراسانم در مِلک طِلق اهل بیتم توی ایرانم روی لبم هم ذکر یا موسی بن جعفر بود هم یا جواد العشق بود و هم رضا جانم از بس فضای صحن ها مانند مشهد بود شک کرده بودم میزبانم یا که مهمانم دنبال جسمی تازه بودم بین زائرها دنبال یک قالب برای روح عریانم درمحضر باب الحوائج حس من این است با پهلوان نَفْس پیش هفتمین خوانم دور ضریحش بود که یک لحظه حس کردم در نوکری هم شانه با موسی بن عمرانم یک بار کظم غیظ کردم تازه با سختی از آن به بعد احساس کردم من مسلمانم تا که بگردد چرخ بر وِفق مراد من باید خودم را دور این مرقد بگردانم وقتی که درهای حرم را خادمان بستند احساس کردم سیزده شب توی زندانم احساس کردم شعر می گویم ولی ناچیز انگار مهدی رحیمی زمستانم ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): دیگر دلم به سیر چمن وا نمی‌شود دیگر نشاط، هم نفس ما نمی‌شود حتی اگر مسیح، طبیب دلم شود دارد جراحتی که مداوا نمی‌شود موسی اگر کند گذری سوی کاظمین دیگر روان به وادی سینا نمی‌شود از زخم‌های سلسله چون یاد آورم زنجیر شعله از جگرم وا نمی‌شود یک تن نگفت سلسله در آن سیاه چال درمان زخم گردن مولا نمی‌شود حبس و شکنجه، قعر سیه چال و سلسله این احترام یـوسف زهرا نمی‌شود گویی که آن ستمگر حق ناشناس را جز با شکنجه عقده دل وا نمی‌شود معصومه تسلیت که نصیب تو بعد از این دیـگر زیـارت رخ بـابا نمی‌شـود مولای من کسی است که در حبس سال‌ها غـافل دمی ز حی تعـالی نمی‌شود "میثم"هر آنچه بر سر عبد خدا رود عبد خداست، بنـدۀ دنیـا نمی‌شود ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): دواى درد بى تابى در اين زندان به جز تب نيست كسى بين غل و زنجير مثل من معذب نيست . كسى غير از دو زندانبان سراغ از من نميگيرد ميان آسمان من ستاره نيست كوكب نيست . غروبى گريه ميكردم ، به ياد دخترم بودم اگر نامه ندادم غير خون اينجا مرّكب نيست . پر زخمى ، دل مضطر ، غل و زنجير ، جاى تنگ همه اينها به جاى خود ، نگهبان هم مودب نيست . به كه گويم سر سجاده ام خيلي كتك خوردم كه اينسان ناحوانمردى ميان هيچ مذهب نيست . خلاصه اينكه اين شبها نگهبان بدي دارم كه حتي دست بردار از سر من نيمه شب نيست . لگد خوردم ، زمين خوردم ، دمادم خون دل خوردم ولي اين چارده سالم ، چنان يك روز زينب نيست . نگهبان زد مرا اما ، نگهبان داشت ناموسم زنى از خاندانم پا برهنه پشت مركب نيست . كسى معصومه من را به بزم مى نخواهد برد شرابى نيست دستي نيست، چوبى بر روى لب نيست . تنى دور از وطن دارم ، ولى چندين كفن دارم شبيه جد عطشانم ، تن من نا مرتب نيست ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): مردی که هم‌تراز رخش آفتاب نیست در غربتش مجال حساب و کتاب نیست خورشید،پشت ابر رود هم موثر است زندان برای موسی جعفر حجاب نیست در سجده ایستادگیش را به رخ کشید دنیا حریف قدرت این انقلاب نیست با تازیانه روزه ی خود باز کرده است اینجا شکنجه هست اگر نان و آب نیست این گوشه کعبه ی دل ما خاک‌ می خورد این دخمه لایق پسر بوتراب نیست آورده اند رو به شکایت امام را چندی ندیده قد رشیدش قیام را این آینه شکسته و تکثیر می شود غربت هزار مرتبه تصویر می شود اوضاع زخم های تنش روبه راه نیست دارد برای خوب شدن دیر می شود آهش کنار دست خودش مانده بر زمین اینجا هر آنچه هست زمینگیر می شود اصلا نیاز نیست شکنجه شود دگر کم کم خودش ز جان خودش سیر می شود این پیرمرد زخمی افتاده از نفس آخر برای چیست که زنجیر می شود راضی شده به مرگ‌خود از بس که خسته است وقت شکنجه شاق شریفش شکسته است حیف از قدی که بار مصیبات تا گذاشت وای از غمی که پای خودش را فرا گذاشت لعنت بر آنکه بر بدنش تازیانه زد شأن عزیز فاطمه را زیر پا گذاشت جز ناسزا به فاطمه در کل دردها شکوه نکرد و سنگ‌صبوری بنا گذاشت زنجیر هم به رافت آقا دخیل بست وقتی برای ضربه ی شلاق جا گذاشت دیگر براش راه گریزی نمانده است غیر از گریز روضه که در کربلا گذاشت یک «شاه کم سپاه که با خیل اشک و آه» او را کشانده است به‌گودال قتلگاه او را ز خویش برده دگر یاد کاروان آتش رسیده است به سیمای دختران رفتند روی نیزه عزیزان جوان‌جوان فصل بهار طی نشده آمده خزان خون حسین روی عقیقش نشسته است انگشتری که رفته به دستان ساربان زینب حریف باده پرستان شام نیست شر می چکد ز گوشه ی پیمانه ی سنان کاخ یزید بر سر زینب خراب شد کشتی شکست خورده و طوفان خیزران زینب هزار مرتبه آن روز جان سپرد وقتی که چوب بر لب و دندان شاه خورد ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): مرد زهد و حیا و عفت و جود قدر هفت آسمان دلی دارد در بهشت قنوت این آقا دشمنش نیز منزلی دارد سفره اش باز و لطف او بی حد خواستن از تو و نگاه از او اوست باب الحوائج مردم لب خود وا کن و بخواه از او از کرامات او چه می خواهی؟ زن بدکاره را خداجو کرد شیر را روی پرده جان بخشید دست ابلیس دهر را رو کرد صورتش ماه، جذبه اش خورشید شب عمرش ستاره باران بود حیف دنیا برای حضرت او لحظه لحظه شبیه زندان بود چارده سال پای او زنجیر چارده سال دور او دیوار وای از آن رطوبت زندان آه از سندی امام آزار استخوان خمیده ی این مرد تازیانه زدن ندارد که در دفاع از خودش به روی تن غیر یک پیرهن ندارد که آه ای شیعیان خبر دارید باز هم غم شده ملازم ما چند خرمای زهرآغشته جان گرفت از امام کاظم ما جسر بغداد جسم آقا را دو سه روزی گرفت در بر خویش همه گل ریختند روی تنش کرده بغداد را معطر خویش کربلا جای گل به جسم حسین سنگ ها روی سنگ می بارید روی گلبرگ پیکر مولا تیرها بی درنگ می بارید ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): کُنج سیاه چال غریبی عزیز داشت پیری شکسته که جگری ریز ریز داشت دلتنگی‌اش برایِ رضا سینه سوز بود قلبی برای دخترکَش ناله خیز داشت با دستهای بسته  فقط ناسزا شنید زخمِ زبانِ قاتلِ او نیشِ تیز داشت دیشب صدای سرفه‌ی او تا سحر رسید زنجیر بِینِ حلقه‌ی خود یک مریض داشت زنجیر را کشید کمی قد کشیده شد این استخوانِ پا چِقَدر خُرده ریز داشت او روی در شکسته و  مادر به پشتِ در تشییع او به روضه‌ی زهرا گریز داشت بر روی تخته پاره تنش گیر کرده بود انگار لنگه در دو سه تا میخِ تیز داشت اول مدینه بعد دلم کاخِ شام رفت زندان هرآنچه داشت  ویرانه نیز داشت سر رویِ طشت بود و حرامی کنارِ طشت نامرد بِینِ دست شرابی غلیظ داشت با گریه گفت عمه مرا میدهد نشان نامحرمی که تکه کلامِ کنیز داشت... ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): پربسته بود و وقت پریدن توان نداشت مرغی که بال داشت ولی آسمان نداشت خو کرده بود با غم زندان خود ولی دیگر توان صبر در آن آشیان نداشت جز آه زخم‌های دهان ‌باز‌ کرده‌اش در چارچوب تنگ قفس هم‌زبان نداشت آنقدر زخمی غل و زنجیر بود که اندازه‌ی کشیدن یک آه، جان نداشت زیر لگد صداش به جایی نمی‌رسید زیر لگد شکست و توان فغان نداشت با تازیانه ساخت که دشنام نشنود دیگر ولی تحمل زخم زبان نداشت هرچند میزبان تنش تخته‌پاره شد هرچند روی پل بدنش سایبان نداشت دیگر تنش اسیر سم اسب‌ها نشد دیگر سرش به خانه‌ی نیزه مکان نداشت ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): دخیل بسته فلک بر ضریح زنجیرش نماز گریه کند با نوای تکبیرش شکسته ساقه ی او آیه ای مقطعه بود که هیچ سوره نیاورد ، تاب تفسیرش چگونه حلقه ی آهن گرفت حلقش را چرا به گوشه ی زندان ؟ چه بود تقصیرش ؟ چگونه زهر هلاهل ، به زخمه ی الماس به نازنین جگرش ، مینوشت تقدیرش به روی تخته ی در میبرند دریا را قلم به شرم در آمد ، ز شرح تصویرش عجب که حامل عرش است دوش چار غلام زبان گشوده حقیری برای تحقیرش شبیه جد خودش روی خاک پرپر شد شبیه جد خودش زنده مانده تاثیرش ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯