eitaa logo
کانون مداحان
26.6هزار دنبال‌کننده
21هزار عکس
21.2هزار ویدیو
197 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی. خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
همه جا را سراب میبینم خانه ام را خراب میبینم مدتی بعد از آن که رفتی تو روی دستم طناب میبینم من بدون تو مرده ام برگرد خواب بزم شراب میبینم تشنه جان دادی و نخوردی آب دادنش را ثواب میبینم چقد از روی نیزه می افتی تو بگو من به خواب میبینم شمر و خولی نگاه بد کردند دلهره در رباب میبینم باورم نیست رفتی و ماندم بخدا که عذاب میبینم منو دروازه ها و نامحرم منمو اشک دائم و نم نم معجری پاره گشته و درهم قامتی از غم فراقت کم دارم منم و کوچه های تو در تو منم و خون تازه ابرو منم و آتش گرفتن گیسو منم و نامحرمان رو در رو منم و کوچه یهودی ها صورتی مملو از کبودی ها منم و کودکان جا مانده خیمه و معجری جامانده منم و ازدحام و نامحرم دلهره میچکد از احوالم *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
کنج خرابه خاطره ها را مرور کرد آن لحظه های سخت بلا را مرور کرد از ماجرای شام غریبان که دیده بود پای برهنه در دل صحرا دویده بود رنج سفر به کوفه و اندوه قافله روی کبود و پای پر از نقش آبله از کوفه تا به شام که چشم انتظار بود دلواپس خرابه و دیدار یار بود در ازدحام سنگ لب بام گریه کرد هی خورد تازیانه و دشنام گریه کرد دیگر دلش برای پریدن بهانه داشت بسیار شکوه ها که ز دست زمانه داشت آشفته بود و همنفس آه می گریست بر آن همه غریبی جانکاه می گریست می گفت یک نفر پدرم را خبر کند تا لحظه ای به کنج خرابه سفر کند بابای من بیاید و در این هجوم درد از کودکان غم زده رفع خطر کند روشن کند چراغ امید دل مرا شام غم مرا به نگاهی سحر کند در قحطی محبت و احساس و عاطفه مثل نسیم بر سر گل ها گذر کند ای وای بر یتیم اسیری که بیقرار شب را به اشک و ناله و اندوه سر کند موی سفید و سوخته ام فرش راه او بیدار مانده ام به امید نگاه او ناگاه شد خرابه چراغان ز نور حق سر زد فروغ عاطفه از مشرق طبق خورشید در خرابه شکفت و سحر رسید فریاد زد رقیه که عمه پدر رسید کمیل کاشانی *آدرس کانال مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
تقدیم به شهیدانی که جنگ برایشان مفهومی مقدس داشت : چلچراغ یادها ... اینک ای شعر ای زبان شعله ور با توأم آتشفشان شعله ور سینه ام را داغ یاران سوخته است چلچراغ یادها افروخته است یاد مردانی که خاکستر شدند در میان شعله ها پرپر شدند صد نیستان ناله در نای من است یاد جبهه شعر و آوای من است یاد جبهه یاد مردان خداست یاد مردانی ز نسل کربلاست شرزه شیرانی که چون شاه نجف مست بودند از شراب لاتخف رادمردانی همه دریا نسب دل سپرده بر تب شط العرب شبشکارانی غیور و شب ستیز چون علی خیبر شکن مرحب ستیز همسفر با مرگ در فکر نبرد هرچه بادابادشان ذکر نبرد شوق آنها را در این ره توشه بود آرزوشان مرقد شش گوشه بود بانگ یا مهدی گل لبهایشان اشک شمع خلوت شبهایشان یاد باد آن روزگاران یاد باد بیستونهامان پر از فرهاد باد جنگ در ما شور و حال ایجاد کرد کوه و صحرا را پر از فرهاد کرد عشق شیرین شهادت داشتیم با تفنگ و جنگ الفت داشتیم روز و شب فرقی به حال ما نداشت پیش عاشق روز و شب معنا نداشت شب که میشد تازه روز رزم بود عزم یاران بر شهادت جزم بود خون ما جا در رگ اروند داشت اشک ما با علقمه پیوند داشت باز خواهم مصحف دل وا کنم خاطرات جبهه را نجوا کنم جبهه گفتم ، دیده ام در خون نشست دل کبوتر گشت و در مجنون نشست جبهه و دلهای بی روی و ریا جبهه و مردان سر تا پا خدا جبهه یاران را صفای مکه بود حجشان بیت الحرام فکه بود جبهه و جانه رها از دست تن لحظه های با شهادت زیستن ای شهادت با تو حالی داشتیم لحظه های بی زوالی داشتیم با ت یاران مست و بی پروا شدند جرعه نوش جام عاشورا شدند با تو پیروزی نصیب عشق شد سهم ما " فتح قریب" عشق شد هستیم با خاطرات آمیخته است پیش چشمم خون یاران ریخته است دیده ام در موجی از باروت و خون در سماع عاشقان رقص جنون دیده ام پروازها بی بال و پر دیده ام عباسها بی دست و سر دیده ام سروی که در خون پا گرفت اوفتاد از پا و سر بالا گرفت دیده ام مردی که بی سر می دوید از روی نعش برادر می دوید دیده ام گردان مرد خط شکن عارفان کامل بربط شکن حسرت پرواز مانده بر دلم خاکی ام ، پابست این آب و گلم پای تا سر درد و داغم ناله ام وارث صد باغ پرپر لاله ام می کشد اندوه تنهایی مرا داغ آن گلهای صحرایی مرا داغها را من تحمل میکنم در میان اشک خود گل میکنم گر چه من از رویشان شرمنده ام زنده ام با یاد یاران زنده ام باورم لبریز یاد جبهه هاست سینه ام آتش نهاد جبهه هاست یاد باد آن روزهای خوب جنگ جبهه و جولان تکبیر و تفنگ روزهای سنگر و شبهای رزم لحظه های مستی از مینای رزم در هجوم حادثه پیچیده بود بر تن دشت جنون شولای رزم سربداران را به دل شوق وصال بیقراران را به سر سودای رزم چون نهنگ.موج پیما در خروش غوطه ور در ورطه ی دریای رزم همنوای " با نوای کاروان" می رسید از هر طرف آوای رزم گوشه گوشه سینه چاک افتاده بود صد چو مجنون عاشق لیلای رزم هرچه بود آن روزها دیگر گذشت هشت سال اخلاص و ایثار و گذشت گرچه دشمن در هجوم جنگ بود نان به نرخ روز خوردن ننگ بود هر کجا حرف از شرف ، آزادگی کوچه هامان پر ز بوی سادگی نفس را یارای طنازی نبود هیچکس فکر زبان بازی نبود صحبت از مردی و رزم و عزم بود مرد ، کی در فکر عیش و بزم بود ? کوچه های حجله پوش شهر کو آن همه جوش و خروش شهر کو شهر ما عطر شقایق داشته است خیلی از مردان عاشق داشته است عاشقان رفتند و اینک بعد جنگ مانده بر پیشانی ام داغ درنگ آه آه از فتنه ی شیادها لاله ها را می برند از یادها بعضی از مردم اسیر نان شدند مست مست از نشئه ی عنوان شدند کیسه بهر مال دنیا دوختند با نمک زخم شهیدان سوختند یاد باد آنانکه در خون خفته اند در شلمچه ، فاو ، مجنون خفته اند یاد مستان قدح پیما به خیر جبهه و شبهای یا زهرا به خیر با شهادت فصل خوش عهدی به خیر حال ما در ذکر یا مهدی به خیر گرچه ما از کاروان جا مانده ایم شعله ی حسرت سراپا مانده ایم ما هم از این آب و خاک و ریشه ایم ای شهادت ما ولایت پیشه ایم شعر من فریاد کن فریاد کن غربت آلاله ها را یاد کن هر نفس یاد شهیدان می کنم خاکشان را بوسه باران می کنم رزم و عزم عشقبازان یاد باد خاطرات سرفرازان یاد باد کمیل کاشانی -۱۳۸۰ *آدرس کانال مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
دیشب هوای «سامره» افتاد در دلم رد شد هزار پردهٔ شوق از مقابلم گفتم به دل، که گاه نیایش شب دعاست پرواز کن که مقصد من «سُرّ من رآ»ست آنجا که هست، آینهٔ شادی و سرور اشراق عشق و عاطفه و جلوه‌گاه نور آنجا که آفتاب، دلش گرم می‌شود مهتاب، غرق در عرق شرم می‌شود آنجا که انبیا همه هستند در طواف آنجا که عشق و عاطفه دارند اعتکاف آنجا که بوسه‌گاه تمام فرشته‌هاست در «سال نور» آینهٔ دل نوشته‌هاست آنجا که دیده‌ها، پلی از آب بسته‌اند یعنی دخیل اشک به «سرداب» بسته‌اند آنجا که جلوه‌گاه گل روی دلبر است «این عطر روح‌پرور از آن کوی دلبر است» چشم هزار ماه جبین، مشتری اوست نقش نگین وحی، در انگشتری اوست محبوب نازنین سراپردهٔ خداست در کائنات، رحمت گستردهٔ خداست چون روح، در تمامی اعصار جاری است جان جهان، ذخیرهٔ پروردگاری است سنگ بنای کعبه، سیاهی خال اوست وجه خدای جَلَّ جَلالُه جمال اوست جان بی‌فروغ طلعت او جان نمی‌شود او حجت خداست که پنهان نمی‌شود روزی که ظلم پر کند آفاق دهر را احلی من العسل کند این جام زهر را آن روز، روز سلطنت داد و دین رسد یعنی زمین، به ارث به مستضعفین رسد در عهد او جهان زِبَر و زیر می‌شود یعنی فروغ عدل جهان‌گیر می‌شود پر می‌کند ز عدل خود این خاک تیره را آیینهٔ بهشت کند، این جزیره را یوسف به بوی پیرهنش زنده می‌شود دل‌های مرده با سخنش زنده می‌شود ماه مدینه ـ آنکه بر او از خدا درود ـ با یازده ستارهٔ روشنگر وجود دادند مژده، آمدنش را به دیگران گفتند نور شب‌شکنش را به دیگران گفتند آسمان و زمین بی‌قرار اوست خورشید و ماه پرتویی از جلوه‌زار اوست گفتند: اوست محور منظومهٔ حیات گفتند: گردش دو جهان بر مدار اوست گفتند: کعبه چشم به راهش نشسته است صبح از دریچهٔ سحر آیینه‌دار اوست گفتند: روز جلوهٔ آن آخرین امام پیغمبری مسیح نفس در جوار اوست گستردن عدالت و قسط و برادری در جای جای گسترهٔ خاک، کار اوست نقش حدیث «اَفضَلُ اَعمالِ اُمَّتی» تصویر قدر و منزلت انتظار اوست یک نکته از هزار بگویم که منتظر خود در میان جمع و دلش بی‌قرار اوست در چارراه حادثه، در جاری زمان احساس می‌کند که کسی در کنار اوست تقواست شرط اول آیین انتظار هر بیدلی گمان نکند یار، یار اوست آن‌کس که دل به جلوهٔ موعود بسته است آفاق بی‌کران، همه در اختیار اوست وقتی که شاملش بشود لطف محضِ یار شاید که ادعا بکند، «مهزیار» اوست او را بخوان در آینهٔ ندبه و سمات فرزندی از سلالهٔ طاها و محکمات روی لبش تلاوت لبیک دیدنی‌ست آری دعای او به اجابت رسیدنی‌ست احیاگر معالِم دین خداست او شمس‌الضحای روشن و نورالهداست او الهام، کم گرفتی از آن فاطمی نَفَس با خود حدیث نَفْس کن، ای مانده در قفس یکبار خوانده‌ای، که جوابت نداده‌اند؟ آتش گرفته‌ای تو و آبت نداده‌اند؟ تکرار کن به زمزمه در سجده و رکوع ای دیدگان شب‌زده! «فَلْتَذْرَفِ الدُّموع» ای دل! که گفت با تو که غرق گناه باش؟ با ما به عزم توبه بیا، عذرخواه باش خورشید پشت پرده نه، ما پشت پرده‌ایم آیینهٔ تجلّی خورشید و ماه باش گر چشم پاک داری و آیینهٔ زلال تا دوردست عشق سراپا نگاه باش ماه تمام اگر طلبی، نیمه‌های شب در جذر و مدّ سلسلهٔ اشک و آه باش آن کس که هست چشم به راه قیام سبز «خواهی سپید جامه و خواهی سیاه باش» شرط حضور محضر او، پاکی دل است نزدیک شو به خیمهٔ او، مرد راه باش باید سلام کرد به تسبیح یاد او بر صبح و بر سپیده و بر بامداد او بر او درود و خیر کثیر وجود او بر حالت قیام و رکوع و سجود او عمرش، چو قامت ابدیّت بلند باد حزبش بلندپایه و پیروزمند باد ای حُسن مطلع همهٔ انتخاب‌ها تو آفتاب حُسنی و ما در حجاب‌ها مضمون بکر و ناب «مناجات جوشنی» فرزند اختران درخشان و روشنی ای یک اشارهٔ لب تو «سابِغَ النِّعَم» یک زمزمه دل شب تو «دافِعَ النِّقَم» چشمان ما غبار گرفت و نیامدی دامان انتظار گرفت و نیامدی دیشب به خوابم آمدی ای صبح تابناک خواندم «متی ترانا» گفتم «متی نراک» «یا ایها العزیز» ببین خسته حالی‌ام چشمان پر ستاره و دستان خالی‌ام ماییم آن خسی که به میقات آمدیم شرمنده با «بضاعت مزجات» آمدیم شام فراق سورهٔ والیل خوانده‌ایم یوسف ندیده «اَوفِ لَنا الکَیل» خوانده‌ایم یا ایها العزیز به زیبایی‌ات قسم بر حسن بی‌بدیل و دل‌آرایی‌ات قسم دل‌ها ز نکهت سخنت، زنده می‌شود عالم به بوی پیرهنت، زنده می‌شود صبح وصال تو، شب غم را سحر کند آفاق را نگاه تو زیر و زِبَر کند موسی تویی، مسیح تویی، مکه طور توست شهر مدینه چشم به راه ظهور توست تنها نه از غمت دل یاران گرفته است چشم بقیع تر شده، باران گرفته است شعر «شفق» حدیث زبان دل من است تکرار نام تو ضربان دل من است *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِ
شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد زنده در گور غزل‌های فراوان باشد نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد سایۀ ابر پی توست دلش را مشکن مگذار این همه خورشید هراسان باشد مگر اعجاز جز این است که باران بهشت زادگاهش برهوت عربستان باشد چه نیازی‌ست به اعجاز، نگاهت کافی‌ست تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد فکر کن فلسفۀ خلقت عالم تنها راز خندیدن یک کودک چوپان باشد چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده از تحیّر دهن غار حرا وا مانده عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد شأن نام تو دراین شعر و در این دفتر نیست ظرف و مظروف هم اندازۀ یکدیگر نیست از قضا رد شدی و راه قدر را بستی رفتی آن‌سوتر از اندیشه و در را بستی رفتی آن‌جا که به آن دست فلک هم نرسید و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید عرش از شوق تو جان داده کمی آهسته جبرئیل از نفس افتاده کمی آهسته پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد چشم تو فاتح اقلیم نمی‌دانم شد آن چه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز شاعر این سیب حکایات فراوان دارد چتر بردار که این رایحه باران دارد *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
﷽ سالگرد شهادت در سینه هامان زخم صدها بغض پنهانی ست چشمانمان از این مصیبت ابر بارانی ست از پشت گرچه بازهم خنجر زدید اما این شهر این خانه پر از قاسم سلیمانی ست این خانه از اهل وفا خالی نخواهد شد این شهر این خانه پر از یار خراسانی ست آری عزاداریم اما غرق امیدیم آری پس از این روزهای سخت آسانی ست آری پس از این، غنچه ی بسیار می روید صد ها گل قاسم در این گلزار می‌روید ای گرگ ها مرد نبرد تن به تن باشید شیر آمده آماده ی جان باختن باشید چشم عدالت روز و شب در انتظار ماست هیهات من الذله تا آخر شعار ماست ما‌ نان ز دست خصم‌پیغمبر نمیگیریم ما مرد میدانیم در بستر نمیمیریم با دوستان خویش کارونیم و اروندیم با دشمنان خویش البرز و دماوندیم ما یک به یک از نسل خون از نسل شمشیریم وقتش بیاید انتقامی سخت میگیریم از ایستادن آسمان خسته نخواهد شد راهی که با خون باز شد بسته نخواهد شد حس می کنم روی سر خود دست قائم را باید بگیریم انتقام حاج قاسم را ای آسمان خونخواهی هابیل نزدیک است شبهای نابودی اسرائیل نزدیک است حالا ببین تاثیر خون مرد مخلص را هم حاج قاسم هم ابومهدی مهندس را ای چشم بسته، جمعه ی فریاد را دیدی؟ جمعیت میلیونیِ بغداد را دیدی؟ از آبرو تا جان مرید امر جانانیم ای گاوهای شیرده ما شیر میدانیم در راه میهن لشکر آماده بسیار است سرباز جان بر کف چو حاجی زاده بسیار است غیرت شرف عزت بزرگی ارمغان ماست پایش بیفتد باز موشک گفتمان ماست ... دست علی و فاطمه پشت و پناه ماست این خانه خالی نیست صاحبخانه اش زهراست زهرا همانی که سرود جان نثاری خواند تا آخرین لحظه فقط پای ولایت ماند ای حضرت خورشید هنگام ظهور توست درمان این ظلمت فقط مهتاب نور توست من شک ندارم شهرمان آباد خواهد شد من مطمئنم قدس هم آزاد خواهد شد ✍ باحذف سه بیت *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
*«بسم رب الشهداءوالصدیقین»* ** *هدیه به ارواح طیبهٔ شهدای هشت سال دفاع مقدس وسید شهیدان مقاومت حاج قاسم سلیمانی* *"""""""""""""""""""""""""""""""* *بِســمِ  رَبِّ الشّــهـید ،  بِســمِ النّــور* *بِســمِ خـاک  شلــمچه بســم الــهور* *بِســمِ  ســر بنــدهـای  "یا زهــــــرا"* *روی   پیــــشانیِ  ســراســر ، نــور* *بِســمِ  غــــوّاص هـــای پـر بســــته* *بِســمِ  امــــواج وحشـــیِ پر شـــور* *بِســمِ   مـــردان   عرصـه های جنون* *یـــاد   آن  فاتــــحان   قلّــــهٔ نـــور* *یــاد خــاک طــلائیــــه ، مجـنــون* *یــاد لیـــــلای ســرزمــین صـــبور* *آه ، یــادش   بــخــیر   خــرمشـــهر* *یـادِ  آن مـــردمـان  پـاک و  غـــیور* *یــاد آنـــان  که   مــــثل پــروانــه* *پــر گشـــودند  تا   کــــرانــهٔ   دور* *زنـــدگــی را در آســــمان دیـدنــد* *دل  بریــدنــد  از ، زَر   و  از  زور* *جــانشـان  شــد فدای این مـــیهن* *تا بــرانـنـد دشـــمــــنِ  مــــــزدور* *نامـــشان زیـــنت خیــابانــهاست* *یادشـــان مـانده در زمان ، مهجور* *عاشــقانـی که گـرچــه در خــاکــند* *شهــــسواران   رویِ   افـــلاکنــــد* *با شـجاعت به روی مـــین  رفـتند* *عاشـــقانه  از این  زمــــین  رفتند* *دل بریــدنــد و جـــاودانـــه شدند* *قد کشیــدند و بیـــکرانه شــــدند* *خنـــده بر دِشـــنـهٔ اجــــل کردند* *مــــــرگ را این چنین بغـل کردند* *روی لب شـــعر عشق سـر  دادند* *پس حسینی شدند و سـر  دادند* *مــثل آلالــه ، داغ  دل  دیـــدنــد* *مــثل باران شــدند  و  باریـدنــد* *خــاک جـــبهه ، هــنوز ، غـم دارد* *از دلـــش ، داغ   لالـــه   می بارد* *خاکش از خون عشق ، رنگین است* *داغ آلالــه ها ، چه ســنگــین است* *چند یوســف بدون نـام و  پـلاک ؟* *چند پیــــــراهن آرمیـده به خاک؟* *چند یعـــقوب چشــم بر راه است؟* *چند مــادر دلـش پـــر از آه است ؟* *آیــد  از  خـــاک ، بــوی پیـــــراهــن* *باز گشــته ست یوســـفی  به وطـن*  *باز ، عـــــطر   شهـــــید پیـــچــیده* *نور  دیگـــــر  به   شــــهر  تابیــــده* *بــاز   ســـوغــاتِ  خــاک  آوردنـــد* *بــاز   چنــــدین   پـــلاک  آوردنـــد* *مُشــــتی از خــاک آنکــه پرپر شــد* *تــربـــتِ   جـانــــماز   مـــادر  شـــد* *السّـــــلام  ای شهـــید پرپر عـــشق* *السّـــــلام  ای امـــیر سنــگر عــشق* *ای مــَــرامِ  تــو عاشـــــقانه تــریــن* *ای   شکـــوه  تو جــاودانــه تــریــن* *یــاد    دادی   تو  عشــــقـــبازی  را* *غــــیرت و  راهِ   ســـرفـــــرازی را* *گفتــــی  و عـــدّه ای  نفــهمــیدنــد* *پشــت ســر بی دلــیل خنــدیــدنــد* *خــون تـو پلّــــه شــد برای صـــعود* *یادشــان رفــت هــرچـه بـود ونبـود* *با همـــین استــخوانهای  تکــه شده* *کار یـک عــدّه خــوب ســـکّه شـــده* *بگــذرم گر چه حـرف بســـیار است* *باز وقـــت   جـــهاد و پیـــکار است* *جنـــگ هــــرگـز نمــی رســــد پایان* *خـــار چشــمان دشــمن است ،ایران* *نـور و  ظـلمـت همـیشه در جنگــند* *حـق و باطــل دو نا هــماهنـــگــند* *در رگِ هــرکــه خـــون ایرانیـــست* *پیــــروِ  مکـــتب  سلـــیمانیــــست* *رفتــه قاســـم ، ولی کلامش هست* *رفتـــه گرچــه ، ولی مرامش هست* *رفتـــه او  تا ظـــــهور  ،  برگـــردد* *با شکـــوه و  غــــــرور ،  برگـــردد* *حاج قاســـم هــنوز هم زنده سـت* *راه او تا هـمیــــشه پاینـــده سـت* *عـطــــر نــاب  ظـــهـور ، می آیـد* *مــردی  از  جنــس نــور می آیــد* *"""""""""""""""""""""""""""""""""* *✍️رقیه سعیدی(کیمیا)* *۱۴۰۰/۱۰/۱۰* *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
خبری بود در افلاک و جهان می خندید آسمان نغمۀ یا فاطمه اش را سر داد خبر حضرت جبرییل به سرعت پیچید که خداوند به پیغمبر خود مادر داد خبر آمد که خبرهای جهان ناچیزند باید از نو خبری در دو جهان بر پا کرد و خدا خواست علی مشتری زهره شود که چنین رو به زمین مشت خودش را وا کرد همه دیدند و شنیدند که شد بعد از آن کهکشان مست و جهان مست و ملائک سرمست قدسیان نیز فرود آمده و می گفتند این تنوری ست که از نور نبوت گرم است  حول دستاس تو یک عمر جهان چرخیدست به خدایی که خودش بوده بلا گردانت هفت دریای زمین تشنه لب یک قطرست که به هنگام وضو می چکد از دستانت چهارده قرن پس از آمدنت ای خورشید! ماه از برکۀ چشم تو وضو می گیرد حیدر دیگری از راه می آید یک روز که جهان روشنی از چهرۀ او می گیرد *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
دنیا به کام تلخ من امشب عسل شده است شیرین شده است و ماحصلش این غزل شده است تاثیر مهر مادریت بوده بر زبان این واژه ها اگر به تغزل بدل شده است مادر! حضور نام تو در شعر های من لطف خداست شامل حال غزل شده است غیر از تو جای هیچ کسی نیست در دلم این مسأله میان من و عشق حل شده است سیاره ای که زهره نشد آه می کشد آه است و آه  آنچه نصیب زحل شده است زهرایی و تلألو نور محبتت در سینه ام ز روز ازل لم یزل شده است با نام تو هوای غزل معنوی شده است بی اختیار وارد این مثنوی شده است هرگز نبوده غیر تو مضمون بهتری تنها تویی که بر سر ذوقم می آوری ‌ نامت مرا مسافر لاهوت کرده است لاهوت را شکوه تو مبهوت کرده است از عرش آمدی و زمین آبرو گرفت باید برای بردن نامت وضو گرفت نور قریش! تا که تویی صاحب دلم غرق خداست شعب ابی طالب دلم عمرت نفس نفس همه تلمیح زندگی است حرفت چراغ راه و مفاتیح زندگی است از این شکوه، ساده نباید عبور کرد باید مدام زندگیت را مرور کرد چون زندگیت ساده تر از مختصر شده است پیش تجملات، جهازت سپر شده است آیینه ای و سنگ صبور پیمبری در هر نفس برای پدر مثل مادری اشک شما عذاب بهشت است، خنده کن لبخندت آفتاب بهشت است، خنده کن دنیای ما نبوده برازنده ی شما هجده نفس زمین شده شرمنده ی شما آیینه ای نهاده خدا بین سینه ام حس می کنم مزار تو را بین سینه ام مانند آن خسی که به میقات پر کشید قلبم به سوی مادر سادات پر کشید *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
مظهر خیر النسا تا روز محشر فاطمه است آسیه، مریم، خدیجه خوب و بهتر فاطمه است فاطمه حتی طهارت را طهارت می‌دهد آب با اینکه مطهر هست اطهر فاطمه است او تجلی می‌کند گهگاه در احساس‌ها مهربانیِ میان طفل و مادر فاطمه است چهارده معصوم رهبر در میان مردم‌اند در میان چهارده معصوم رهبر فاطمه است هر کجا که رفت پیغمبر به زهرا بازگشت این به آن معنی است که اصل پیمبر فاطمه است اولین و آخرین هم شأن زهرا مرتضی است اولین و آخرین هم شأن حیدر فاطمه است باید از دست علی از فاطمه روزی گرفت ساقی کوثر علی و حوض کوثر فاطمه است قبل خلقِ خلق بوده خلقت نورانی‌اش جلوه کرده در جهان با صورت انسانی‌اش افتخاری نیست بالاتر برای جبرئیل فاطمه نازل شده از بال‌های جبرئیل از همان بدو تولد با خدا محشور بود رزق زهرا بین آغوش خدیجه نور بود نزد پیغمبر مقدم بوده او بر کارها مصطفی بوسید دست دخترش را بارها فاطمه سرّ خدا در سینه پیغمبر است عکس وجه الله در آیینه پیغمبر است روشنایی بخش جنت هست نور فاطمه ذکر تسبیح خدا؛ نان تنور فاطمه قبل هرکس فاطمه پا می‌گذارد در بهشت وا شود درهای جنت با حضور فاطمه قدسیان خدمتگزار دختر پیغمبر اند صد ملک هستند مامور امور فاطمه عقل کل زهراست و هرچه به جز او جهل کل فهم عالم هست از فهم و شعور فاطمه در قیامت کور خواهد شد تمام چشم‌ها آن زمانی که شود وقت عبور فاطمه الگوی صاحب زمان زهراست در عصر ظهور آن زمان پس می‌شود عصر ظهور فاطمه نیست غیر از فاطمه سنگ صبور مرتضی نیست غیر از مرتضی سنگ صبور فاطمه کوه شد پشت امیرالمومنینش ایستاد پایه اسلام شد تا اصل دینش ایستاد خطبه‌های فاطمه فصل الخطاب مردم است فاطمه چشم انتظار انقلاب مردم است در تمام لحظه ها بوده کنار مرتضی خطبه هایش هست مثل ذوالفقار مرتضی یک تنه از حق مولایش حمایت کرده است هر چه را که داشته خرج ولایت کرده است شعله های فتنه نمرود را خاموش کرد هر چه مولایش به او فرمود زهرا گوش کرد فاطمه در کام دشمن فتنه ها را زهر کرد با تمام فتنه‌گرها تا قیامت قهر کرد. هر کسی در جبهه زهرا است پس همراه ماست سوریه مانند خوزستان و کرمانشاه ماست راه زهرا شاهراه روشن پیروزی است راه مردانی شبیه مهدی نوروزی است *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
موّاج می شویم و به دریا نمی رسیم پرواز می شویم و به بالا نمی رسیم این بالها شبیه وبالند، ابترند وقتی به سیر عالم معنا نمی رسیم این چشمهای خیس و تهی دست شاهدند بی تو به جلوه زار تماشا نمی رسیم تا بی کرانه های حضور خدائی ات پر می کشیم روز و شب اما نمی رسیم باشد اگر تمام جهان زیر پایمان حتی به خاک پای تو آقا نمی رسیم *** این حرفها نشانه‌ی تقصیر فهم ماست حیران شدن میان صفات تو سهم ماست دنیا تو را چگونه بفهمد؟ چه باوری! از مرز عقلهای زمینی فراتری ای بی کرانه! لا یتناهی است وصف تو آئینه‌ی صفات الهی است وصف تو مبهوت جلوه های جلالت کمیت ها کی می رسد به درک کمال تو بیت ها ای باشکوه از تو سرودن سعادت است این شعرها بهانه‌ی عرض ارادت است هفت آسمان به درک حضورت نمی رسد خورشید تا کرانه‌ی نورت نمی رسد محراب را که عرصه‌ی معراج می کنی جبریل هم به گرد عبورت نمی رسد چشم مدینه مات سلوک دمادمت بوی بهشت می وزد از خاک مقدمت محو خودت تمام سماوات می کنی از بسکه عاشقانه مناجات می کنی   آقا کلیم طور تمنا شدیم و بعد دلتنگ چشمهای مسیحا شدیم و بعد مثل نسیم در به در کوچه ها شدیم با چهره‌ی محمدی ات آشنا شدیم ای مظهر فضائل پیغمبر خدا آئینه‌ی شمایل پیغمبر خدا شایسته‌ی سلام و تحیّات احمدی احیا کننده‌ی کلمات محمدی نور علی و فاطمه در تار و پود توست شور حسین و حلم حسن در وجود توست قرآن همیشه آینه‌ی تو انیس توست تفسیر بی کران معانی حدیث توست قلبش هزار چشمه‌ی نور و معارف است هر کس به آیه ای ز مقام تو عارف است روشن ترین ادلّه‌ی علمی است سیره ات وقتی که حجّتند به عالم عشیره ات هر کس که تا حضور تو راهی نمی شود علمش به جز زیان و تباهی نمی شود هر قطره که به محضر دریا نمی رسد سر چشمه‌ی علوم الهی نمی شود بی بهره است از تو و انفاس قدسی ات اندیشه ای که لا یتناهی نمی شود جابر شدن زراره شدن با نگاه توست آقای من اگر تو نخواهی نمی شود کون و مکان اداره شود با اراده ات عالم دخیل بسته به نعلین ساده ات فردوس دل اسیر خیال تو می شود آئینه محو حسن جمال تو می شود دریاب با نگاه رحیمت دل مرا وقتی که بی قرار وصال تو می شود یک شب به آسمان قنوتت ببر مرا تا بی کرانی ملکوتت ببر مرا سائل کنار ساحل لطفت چگونه است دستان با سخاوت دریا نمونه است من را که مبتلای خودت می کنی بس است اصلاً مرا گدای خودت می کنی بس است قلب مرا ز بند تعلق رها و بعد دلبسته‌ی خدای خودت می کنی بس است در خلوت نماز شبت مثل فاطمه شایسته‌ی دعای خودت می کنی بس است شبهای جمعه سمت مدینه که می بری دلتنگ کربلای خودت می کنی بس است امشب برای ما دو سه خط از سفر بگو از کاروان خسته و چشمان تر بگو روزی که بادهای مخالف امان نداد هفت آسمان به قافله ای سایه بان نداد خورشید بود و سایه‌ی شوم غبارها خورشید بود همسفر نیزه دارها دیدی به روی نیزه سر آفتاب را دیدی گلوی پرپر طفل رباب را دیدی عمود با سر سقا چه کرده بود تیر سه شعبه با دل مولا چه کرده بود در موج خیز شیون و ناله دویده ای تا شام پا به پای سه ساله دویده ای گل زخمهای سلسله یادت نمی رود هرگز غروب قافله یادت نمی رود هم ناله با صحیفه‌ی ماتم گریستی یک عمر پا به پای محرم گریستی *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
از كوچه ها بوى خدا مى‏آيد امشب آواى مردى آشنا مى‏آيد امشب مى‏آيد امشب مردى از سمت رهايى بر دوش دارد كوله بار آشنايى مردى كه در چشمش خدا منزل گرفته است دريا ميان سينه‏اش ساحل گرفته است او از تبار نور و خورشيد و سپيده است چشم زمان زيباتر از او را نديده است از ايل عاشورائيان سربريده است گوش زمين از او اناالمهدى شنيده‏است دستان او آرامبخش قلب درياست عطر نفسهايش مسيح آسمانهاست مى آيد از ره تا دواى درد باشد همناله با دلهاى غم پرورد باشد مى آيد از ره تا شرف معنا بگيرد جاى سياهى نور دنيا را بگيرد مى آيد از ره تا كه محسن پا بگيرد تا انتقام مادرش زهرا بگيرد اى چشمراهان سبز پوش از دور آمد با مصحفى از آيه هاى نور آمد ٭٭٭ آئينه پوش آمد تمام آفرينش از راه مى‏آيد امام آفرينش آيد به دنيا عرش پيمايى كه از او سنجيده مى‏گردد مقام آفرينش آيد سوار رفرف معراج انسان باشد به دست او زمام آفرينش ساقى به يمن مقدم او تا قيامت ريزد مى هستى به جام آفرينش مهد سعادت مهدى زهرا كه باشد هرم نگاه او دوام آفرينش در دامن نرگس گل طاها شكفته پر شد ز عطر او مشام آفرينش ٭٭٭ او را تمام سبزه زاران مى شناسند چشم انتظاران بيقراران مى شناسند جان من امشب حجله گاه ياد مهدى است امشب خراب آباد دل آباد مهدى است کمیل کاشانی *آدرس کانال👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
سیلاب می‌شویم و به دریا نمی‌رسیم پرواز می‌کنیم و به بالا نمی‌رسیم این بال‌ها شبیه وبال‌اند، اَبترند وقتی به سیر عالم معنا نمی‌رسیم این چشم‌های خیس و تهی‌دست شاهدند بی‌تو به جلوه‌زار تماشا نمی‌رسیم تا بی‌کرانه‌های حضور الهی‌ات پر می‌کشیم روز و شب اما نمی‌رسیم باشد اگر تمام جهان زیر پایمان حتی به خاک پای تو مولا نمی‌رسیم این حرف‌ها نشانۀ تقصیر فهم ماست حیران شدن میان صفات تو سهم ماست دنیا تو را چگونه بفهمد؟ چه باوری! از مرز عقل‌های زمینی فراتری ای بی‌کرانه! نامتناهی‌ست وصف تو آیینۀ صفات الهی‌ست وصف تو مبهوت جلوه‌های جلالت کمیت‌ها کی می‌رسد به درک کمال تو بیت‌ها ای باشکوه! از تو سرودن سعادت است این شعرها بهانۀ عرض ارادت است... عمری کلیم طور تمنا شدیم و بعد دلتنگ چشم‌های مسیحا شدیم و بعد مثل نسیم در‌ به‌ در کوچه‌ها شدیم تا با شمیم احمدی‌ات آشنا شدیم ای مظهر فضایل پیغمبر خدا آیینۀ شمایل پیغمبر خدا شایستۀ سلام و تحیّات احمدی احیا کنندۀ کلمات محمدی نور علی و فاطمه در تار و پود توست شور حسین و حلم حسن در وجود توست چشم مدینه محو سلوک دمادمت بوی بهشت می‌وزد از خاک مقدمت قرآن همیشه آینۀ تو، انیس توست تفسیر بی‌کران معانی حدیث توست قلبش هزار چشمۀ نور و معارف است هرکس به آیه‌ای ز مقام تو عارف است روشن‌ترین ادلّۀ علمی‌ست سیره‌ات وقتی که حجّت‌اند به عالم عشیره‌ات هرکس که تا حضور تو راهی نمی‌شود، علمش به‌ جز زیان و تباهی نمی‌شود هر قطره که به محضر دریا نمی‌رسد، سرچشمۀ علوم الهی نمی‌شود بی‌بهره است از تو و انفاس قدسی‌ات اندیشه‌ای که نامتناهی نمی‌شود جابر شدن، زُراره شدن با نگاه توست آقای من اگر تو نخواهی نمی‌شود... یک شب به آسمان قنوتت ببر مرا تا بی‌کرانۀ ملکوتت ببر مرا... شاعر: مقدمتان را به این کانال چندهزارنفری ■خوب ■پرمحتوا ■وارزشمندگرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗    https://zil.ink/maddahanesf ╚═══💫💎═╝ ╭┅─────┅╮ 🌺 hشما هم مبلغ این کانال خوب باشید ╰┅─────┅╯ 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
امشب سکوتِ می، خبری مست می‌برَد  امشب کسی به کار خدا دست می‌برَد  نبض مکبّران، اجل آهنگ می‌زند  امشب کسی به آینه‌ها سنگ می‌زند  افکنده‌اند در رهِ سیلاب، عیش را ضجه زنند، ضجه… بزرگ قریش را  صدچشمه خون، به حجله‌ دل می‌کشد چرا شب، بی خیال فاجعه… کِل می‌کشد چرا…  بی خواب عدل، بستر خون را پسند کرد  زخم شهید را همه‌جا ارجمند کرد زخم شهید را به رُخِ ماه می‌کشند  از شام تا عراق و یمن آه می‌کشند این زخم‌ها تبسّمِ روح شهید ماست  وصل علی به نام اجل، صبح عید ماست  شب، بی‌زوال مانده… سحر، مرده… ای خدا مائیم باز ایلِ پدر مرده… ای خدا  امشب به ایل آینه‌ها بدنظر شدند  تکفیریانِ یخ زده، چلپاسه‌تر شدند  در شام و در عراق و یمن، طعنه می‌زنند  تکفیریان به صبر حسن طعنه می‌زنند  برخیز و نعره زن سرِ زخمِ زبان، پدر!  خلخال می‌برند ز پای زنان، پدر!  خونِ نماز، بر رخِ محراب خورده ست  امشب بُتی به کار خدا دست بُرده ست!  یک گوشه از عبای دلارامِ ما بگیر  امشب، سحر نمی‌شود! ای صبح! پا بگیر… شب، بی تو سر نمی شود… آتش گرفته‌ایم  امشب، سحر نمی‌شود… آتش گرفته‌ایم  محراب‌جان! برای پدر، جان پناه باش  ای خشت خشتِ مسجد کوفه! گواه باش ای مُهر! امشب آینه را بی ملال کن!  دیدار آخر ست! علی را حلال کن…  گلدسته‌ها! اذانِ اجل، در گلو کنید  ای آب‌ها! به حسرت حیدر، وضو کنید  سجاده‌جان! بسوز دراین غم، ولی بساز  یک امشبی برای خدا با علی بساز  این آخرین نیایش چشمِ‌ترِ علی‌ست  دیگر تمام شد… سحرِ آخر علی ست! هرشب، یتیم کوفه به دوشت سوار بود،  همبازی اش، ستاره ی دنباله‌دار بود!  ای ماه! جلوه در جگر چاه کرد‌ه‌ای  این درّه هم نظرشده‌ی آبشار بود  شرم نگاه، روز مرا می‌کند سیاه  شمعی درون چشم تو شب زنده‌دار بود  با آسمان صاف، همیشه ستیز داشت  ابری که بین معرکه، آتش بیار بود  وقتش رسیده بود بهاری شود… که شد!  سی سال، این خزان زده، چشم انتظار بود  در بین ابروان تو احیا گرفته ست  این تیغِ کج که مبداء نصف النهار بود  می‌خواست زهرِ خویش بریزد چو میخِ در  این عقربی که ماتَرَکِ شاهمار بود  زخمِ سرش حریف دلِ زخمی اش نشد  آه ای طبیب! اوبه چه دردی دچاربود!؟ تکفیریان ز بیعت حق، عار می‌کنند  در کوفه، روزه را سحر افطار می‌کنند!  مردی که ذوالفقار زدستش وضوگرفت عدل از سرِ شکسته‌ی او آبرو گرفت دارند سقف بر سرم آوار می‌کنند  از خواب، گرگ را ز چه بیدار می‌کنند  از فرطِ عدل، اهلِ جراحت شدی پدر!  فُزتُ وَ ربِّ کعبه و… راحت شدی پدر!  حیرت شروع شد؟نه! تماشا حرام شد!  فُزتُ وَ ربِّ کعبه…! گمانم «تمام شد!» مقدمتان را به این کانال چندهزارنفری ■خوب ■پرمحتوا ■وارزشمندگرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗    https://zil.ink/maddahanesf ╚═══💫💎═╝ ╭┅─────┅╮ 🌺 hشما هم مبلغ این کانال خوب باشید ╰┅─────┅╯ 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
ای آفتاب صبر کن این آخرین شب است این آخرین شبانۀ آرام زینب است این نازدانه‌ها که در آغوش مادرند در دست باد، بعد تو گل‌های پرپرند بعد از تو در محاصرۀ شعله‌ها و خار گل‌های پرپرند به میدان کارزار دلبندهای قافله شلاق می‌خورند از شعله‌های حرمله شلاق می‌خورند این خیمه‌ها چو ابر پراکنده می‌شوند فردا پس از تو، شب نشده کنده می‌شوند فردا غروب آن سوی گودال قتلگاه در ابرهای دلهره، غلتان به خاک، ماه ماه ایستاده دفعۀ آخر ببیندت جایی نماز کن که برادر! ببیندت آهسته از کنار حرم بگذر، ای امید! با ذکر یا صبور! که خواهر ببیندت شاید رقیه تشنۀ دیدار دیگری‌ست معلوم نیست دفعۀ دیگر ببیندت دیدار دیر می‌شود امشب که بگذرد تا گوشۀ خرابه که یک‌سر ببیندت مادر نخفته طفل تو بسیار تشنه است یک سر بزن به خیمه که اصغر ببیندت ای اعتبار خاک سر از سجده بر مدار این خاک دیر نیست که بی‌سر ببیندت تا هست آسمان به هوای تو می‌تپد فردا که بی‌برادر و یاور ببیندت تا هست معنی شب و روز جهان تویی فردا که چون حقیقت کوثر ببیندت فردا کلام روشن زهرا کلام تو فردا زمانه غرّش حیدر ببیندت فردا که بعد قتل کسانت، زمانه باز آرام و باشکوه و دلاور ببیندت در جانگدازِ واقعه‌ها هر که هر کجا زیباترین تجسم باور ببیندت ای خطبۀ منای تو تا هست در تپش تا هر خطیب بر سر منبر ببیندت تو آمدی که مستی دنیا پرد ز سر در مجلس شراب، منور ببیندت قرآن تویی که بر سر نی خواندنی‌تری کوفه میان خطبۀ خواهر ببیندت بنگر به عزم خواهر و صبر و اراده‌اش در آخرین نماز شب ایستاده‌اش تا هست روزگار پر است از سلام تو بعد از تو هست چادر خواهر پیام تو این چادر از نگاه تو معنا گرفته است هر دل به خیمه‌گاه تو مأوا گرفته است طفل تو رمز هستی و باب نجات ماست سقای تشنه، راز رشید حیات ماست عباس گفت تشنه بر این رود بگذرید با خود جز آبروی دو عالم نیاورید یک مشت بر نداشت که دل با تو باخته‌ست پاک است دست هر که علی را شناخته‌ست سقا که هر سبو به جهان است مست اوست سقا که آب تشنۀ یک جرعه دست اوست پیغام و درس کرببلا دست‌های او در گوش خلق زنده و مانا صدای او گوید که دل به جرعۀ دنیا مبند هیچ با آب و خاک عالم بی‌آبرو مپیچ شیطان اگر چه آوردت صد دلیل باز یاد آر از آه و آهن و دست عقیل باز یاد آر از لبی که در این عشق تشنه ماند مشکی که معنی عطش و عهد را رساند یک قطره‌ای به نیت دریا وضو بگیر خود را بباز و هستی جاوید از او بگیر باید تمام بر سر پیمان گذاشتن جان گر به قدر طاقت شش‌ماهه داشتن ای جان ما حسین، به ما زان عطش ببخش جان جهان به هر دل و هر جان عطش ببخش روی مرا که همچو شب بی‌ستاره‌ای‌ست جز جامۀ سیاه عزای تو چاره نیست جون و حبیب رمز سیاه و سپید ماست ای آنکه گریه بر تو تمام امید ماست با گریه خون ما به تو پیوند می‌خورد با اشک جان به یاد تو سوگند می‌خورد خورشید سربریده که فردا شروع توست دنیا اگر چه تشنۀ صبح طلوع توست ای آفتاب صبر کن این آخرین شب است این آخرین شبانۀ آرام زینب است 🔻مقدمتان را به این کانال 13 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
همسفر! من ز شام آمده ام تشنه ی یک سلام –آمده ام پشت رو پوش پاره پاره ی خود از دل ازدحام آمده ام کاش عباس نشنود که من از پیش چشم عوام آمده ام خیزران بود و خنده بود و شراب بین بزم حرام آمده ام گرچه بودم اسیر دشمن تو با وقار تمام آمده ام مدتی بی تو بودم اما باز به برت “آشنام” آمده ام آب آورده ام کجا هستی؟ بین یک تکه بوریا هستی؟ بی تو رفتم سفر اگر مردم از غم سنگ و سر،دگر مردم ماجراهای گفتنی دارم نه دگر جان و نه تنی دارم بار غم را به دوش می بردم لطمه از دست این وآن خوردم کوچه کوچه پی سرت بودم همه جا پیش دخترت بودم دخترت در خرابه خوابش برد سر زخم تو صبر و تابش برد سر تو روی نی سفر می کرد چشم تو بر رخم نظر می کرد نظر خسته ی تو آبم کرد صوت قرآن تو کبابم کرد باید از درد شرم، جان بدهم پیکرم را اگر نشان بدهم چه بگویم چه بر سرم آمد پنجه ای سمت معجرم آمد آینه بودم و شکسته شدم روی پا بودم و نشسته شدم پست و بد فطرتند مردم شام دور من کف زدند مردم شام کوفه و اهل آن… نمیگویم کودکان،قرص نان…نمیگویم سر بازار و چشم نامحرم درد زخم زبان …نمیگویم 🔻مقدمتان را به این کانال 14 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
تقدیم به شهیدانی که جنگ برایشان مفهومی مقدس داشت : چلچراغ یادها ... اینک ای شعر ای زبان شعله ور با توأم آتشفشان شعله ور سینه ام را داغ یاران سوخته است چلچراغ یادها افروخته است یاد مردانی که خاکستر شدند در میان شعله ها پرپر شدند صد نیستان ناله در نای من است یاد جبهه شعر و آوای من است یاد جبهه یاد مردان خداست یاد مردانی ز نسل کربلاست شرزه شیرانی که چون شاه نجف مست بودند از شراب لاتخف رادمردانی همه دریا نسب دل سپرده بر تب شط العرب شبشکارانی غیور و شب ستیز چون علی خیبر شکن مرحب ستیز همسفر با مرگ در فکر نبرد هرچه بادابادشان ذکر نبرد شوق آنها را در این ره توشه بود آرزوشان مرقد شش گوشه بود بانگ یا مهدی گل لبهایشان اشک شمع خلوت شبهایشان یاد باد آن روزگاران یاد باد بیستونهامان پر از فرهاد باد جنگ در ما شور و حال ایجاد کرد کوه و صحرا را پر از فرهاد کرد عشق شیرین شهادت داشتیم با تفنگ و جنگ الفت داشتیم روز و شب فرقی به حال ما نداشت پیش عاشق روز و شب معنا نداشت شب که میشد تازه روز رزم بود عزم یاران بر شهادت جزم بود خون ما جا در رگ اروند داشت اشک ما با علقمه پیوند داشت باز خواهم مصحف دل وا کنم خاطرات جبهه را نجوا کنم جبهه گفتم ، دیده ام در خون نشست دل کبوتر گشت و در مجنون نشست جبهه و دلهای بی روی و ریا جبهه و مردان سر تا پا خدا جبهه یاران را صفای مکه بود حجشان بیت الحرام فکه بود جبهه و جانها رها از دست تن لحظه های با شهادت زیستن ای شهادت با تو حالی داشتیم لحظه های بی زوالی داشتیم با تو یاران مست و بی پروا شدند جرعه نوش جام عاشورا شدند با تو پیروزی نصیب عشق شد سهم ما " فتح قریب" عشق شد هستیم با خاطرات آمیخته است پیش چشمم خون یاران ریخته است دیده ام در موجی از باروت و خون در سماع عاشقان رقص جنون دیده ام پروازها بی بال و پر دیده ام عباسها بی دست و سر دیده ام سروی که در خون پا گرفت اوفتاد از پا و سر بالا گرفت دیده ام مردی که بی سر می دوید از روی نعش برادر می دوید دیده ام گردان مرد خط شکن عارفان کامل بربط شکن حسرت پرواز مانده بر دلم خاکی ام ، پابست این آب و گلم پای تا سر درد و داغم ناله ام وارث صد باغ پرپر لاله ام می کشد اندوه تنهایی مرا داغ آن گلهای صحرایی مرا داغها را من تحمل میکنم در میان اشک خود گل میکنم گر چه من از رویشان شرمنده ام زنده ام با یاد یاران زنده ام باورم لبریز یاد جبهه هاست سینه ام آتش نهاد جبهه هاست یاد باد آن روزهای خوب جنگ جبهه و جولان تکبیر و تفنگ روزهای سنگر و شبهای رزم لحظه های مستی از مینای رزم در هجوم حادثه پیچیده بود بر تن دشت جنون شولای رزم سربداران را به دل شوق وصال بیقراران را به سر سودای رزم چون نهنگ.موج پیما در خروش غوطه ور در ورطه ی دریای رزم همنوای " با نوای کاروان" می رسید از هر طرف آوای رزم گوشه گوشه سینه چاک افتاده بود صد چو مجنون عاشق لیلای رزم هرچه بود آن روزها دیگر گذشت هشت سال اخلاص و ایثار و گذشت گرچه دشمن در هجوم جنگ بود نان به نرخ روز خوردن ننگ بود هر کجا حرف از شرف ، آزادگی کوچه هامان پر ز بوی سادگی نفس را یارای طنازی نبود هیچکس فکر زبان بازی نبود صحبت از مردی و رزم و عزم بود مرد ، کی در فکر عیش و بزم بود ? کوچه های حجله پوش شهر کو آن همه جوش و خروش شهر کو شهر ما عطر شقایق داشته است خیلی از مردان عاشق داشته است عاشقان رفتند و اینک بعد جنگ مانده بر پیشانی ام داغ درنگ آه آه از فتنه ی شیادها لاله ها را می برند از یادها بعضی از مردم اسیر نان شدند مست مست از نشئه ی عنوان شدند کیسه بهر مال دنیا دوختند با نمک زخم شهیدان سوختند یاد باد آنانکه در خون خفته اند در شلمچه ، فاو ، مجنون خفته اند یاد مستان قدح پیما به خیر جبهه و شبهای یا زهرا به خیر با شهادت فصل خوش عهدی به خیر حال ما در ذکر یا مهدی به خیر گرچه ما از کاروان جا مانده ایم شعله ی حسرت سراپا مانده ایم ما هم از این آب و خاک و ریشه ایم ای شهادت ما ولایت پیشه ایم شعر من فریاد کن فریاد کن غربت آلاله ها را یاد کن هر نفس یاد شهیدان می کنم خاکشان را بوسه باران می کنم رزم و عزم عشقبازان یاد باد خاطرات سرفرازان یاد باد کمیل کاشانی -۱۳۸۰ 🔻مقدمتان را به این کانال 15 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد زنده در گور غزل‌های فراوان باشد نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد سایۀ ابر پی توست دلش را مشکن مگذار این همه خورشید هراسان باشد مگر اعجاز جز این است که باران بهشت زادگاهش برهوت عربستان باشد چه نیازی‌ست به اعجاز، نگاهت کافی‌ست تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد فکر کن فلسفۀ خلقت عالم تنها راز خندیدن یک کودک چوپان باشد چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده از تحیّر دهن غار حرا وا مانده عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد شأن نام تو دراین شعر و در این دفتر نیست ظرف و مظروف هم اندازۀ یکدیگر نیست از قضا رد شدی و راه قدر را بستی رفتی آن‌سوتر از اندیشه و در را بستی رفتی آن‌جا که به آن دست فلک هم نرسید و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید عرش از شوق تو جان داده کمی آهسته جبرئیل از نفس افتاده کمی آهسته پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد چشم تو فاتح اقلیم نمی‌دانم شد آن چه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز شاعر این سیب حکایات فراوان دارد چتر بردار که این رایحه باران دارد 🔻مقدمتان را به این کانال 15 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
همسایه، سایه‌ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد وقتی انیس لحظۀ تنهایی‌ام تویی تنها دلیل اینکه من اینجایی‌ام، تویی هر شب دلم قدم به قدم می‌کشد مرا بی‌اختیار سمت حرم می‌کشد مرا با شور شهر فاصله دارم کنار تو احساس وصل می‌کند آدم کنار تو حالی نگفتنی به دلم دست می‌دهد در هر نماز مسجد اعظم کنار تو تا آسمان خویش مرا با خودت ببر از آفتاب رد شده شبنم کنار تو با زمزم نگاه، دمادم هزار شمع روشن کنند هاجر و مریم کنار تو در این حریم، سینه زدن چیز دیگریست خونین‌تر است ماه محرم کنار تو ما با تو در پناه تو آرام می‌شویم وقتی که با ملائکه همگام می‌شویم ما در کنار صحن شما تربیت شدیم داریم افتخار که همشهری‌ات شدیم زیباترین خاطره‌هامان نگفتنی‌ست تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی‌ست باران میان مرمر آیینه دیدنی‌ست این صحنه در برابر آیینه دیدنی‌ست مرغ خیال سمت حریمت پریده است یعنی به اوج عشق همین جا رسیده است خوشبخت قوم و طایفه، ما مردم قمیم جاروکشان خواهر خورشید هشتمیم اعجاز این ضریح که همواره بی‌‌حد است چیزی شبیه پنجره فولاد مشهد است من روی حرف‌های خود اصرار می‌کنم در مثنوی و در غزل اقرار می‌کنم ما در کنار دختر موسی نشسته‌ایم آیینه‌ایم و محو تماشا نشسته‌ایم اینجا کویر داغ و نمک زار شور نیست ما رو به روی پهنۀ دریا نشسته‌ایم قم سال‌هاست با نفسش زنده مانده است باور کنید پیش مسیحا نشسته‌ایم بوی مدینه می‌وزد از شهر ما، بیا ما در جوار حضرت زهرا نشسته‌ایم از ما به جز بدی که ندیدی ببخشمان از دست ما چه‌ها که کشیدی ببخشمان من هم دلیل حسرت افلاک می‌شوم روزی که زیر پای شما خاک می‌شوم... 🔻مقدمتان را به این کانال 15 هزار نفری ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
؛ ؛ بگذر ز خود که طی کنی آن راه دور را مؤمن به غیب شو که بیابی حضور را تکلیف چیست؟ منتظرانِ ظهور یار! آماده‌ایم ما همه آیا ظهور را؟! آن شیعه صادق است که در محضر امام فرمان اگر دهد بپذیرد تنور را! موسی‌صفت بخوانی از اولاد فاطمه، روشن کنند در دلِ تو شمع طور را یا فاطمه! جوانه زده اشک‌های تو در کوچه‌باغ آینه گل‌های نور را بانو از آن‌چه می‌شود و آن‌چه شد بگو از راز سربه‌مُهر کرامات خود بگو بانو! بخوان ز لطف زمین و زمان به تو از لحظۀ توسل رزمندگان به تو آنان که قلبشان ز تو رخصت گرفته بود سربندشان به نام تو زینت گرفته بود ای مادر سپاه دلیران سخن بگو ای خالق حماسۀ لبنان سخن بگو از لطف خود بگو به سپاه مقاومت ای تا همیشه پشت و پناه مقاومت... ما سال‌هاست مفتخر از یاریِ توأیم شاگردهای مکتب بیداری توأیم مثل هوای تازه طراوت از آنِ ماست فردای پُر اُمید و صلابت از آنِ ماست رنج زمان و سختی دوران جدید نیست در نسل شیعیانِ علی نا امید نیست هر گونه ضعف و رخوت و سستی ز دشمن است همراه ما امید به فردای روشن است دنیا اگر پر از غم و رنج و بلا شود مؤمن امیدوار به فضل خدا شود ما مؤمنان، کتاب خدا را که خوانده‌ایم آیات سورۀ شعرا را که خوانده‌ایم وقتی رسید امّت موسی کنارِ آب وز پشت سر جماعت فرعون با شتاب مأیوس و ناامید و پر از غُصه و تَعَب هر یک به اعتراض به موسی گشوده لب: کای از بَرِ خدا شده ما را تو رهنمون فرعون یافت سیطره، اِنّا لَمُدرَکون موسی ولی به فضلِ و به رحمت امید داشت در عین ناامیدی امّت، امید داشت ناگاه حق به یاریِ یارانِ خود شتافت دریا برای امّت موسی ز هم شکافت آری! ز مکر و خُدعه‌ی اهل جهان چه باک؟! موسی امام ماست، ز فرعونیان چه باک؟! خوش‌بین به راهِ روشن و فردای خود شویم در این مسیر، پیرو موسای خود شویم از راه کی رویم به ترفند دشمنان؟! خوش‌بین به راه خویش! نه لبخند دشمنان ماییم امتّی که امامت، حیات ماست این جلوه‌ی عظیمِ کرامت، حیات ماست زهرا رسانده است به ما این پیام را باید گرفت دامنِ پاک امام را اوصاف او فقط نه به قرآن بیان شده‌ست عالم گواه عصمتِ این خاندان شده‌ست... گفتی به ما: امام همانند کعبه است در مجد و احترام همانند کعبه است باید همیشه خلق کند گرد او طواف زین اتحاد دور شود هر چه اختلاف وقتی حقایق ازلی بود در خطر دین خدا و جان ولی بود در خطر وقتی که عده‌ای همه پیمان شکسته‌اند یا آن‌که در ادامه‌ی این راه خسته‌اند تکلیف مؤمن است که خیزد پی جهاد باید که در مقابل تحریف ایستاد دست و دل و زبان تو از حق دفاع کرد الحق از آن حقیقت مطلق دفاع کرد هم خطبه‌ی تو باعث افشاگری شده‌ست هم ندبه‌ی تو مَطلع احیاگری شده‌ست مادر دعا کن از تو مبادا جدا شویم چون تو همیشه سالک راه خدا شویم جان را فدای راه پیمبر کنیم و بس چون تو همیشه یاری رهبر کنیم و بس عهدی که کرده‌ایم به همت وفا کنیم در قدس ما نماز جماعت به‌پا کنیم ✍حجت‌الاسلام 🔻مقدمتان را به این کانال 16 هزار نفری ✅ خوب ، عالی ، متفاوت ✅ وپرمحتوا ✅ گرامی می داریم 🟩⬜🟥 ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
با نور استجابت و ایمان عجین شدی وقتی که با ولی خدا همنشین شدی عطر بهشت در نفست موج می‌زند حالا دگر تو بانوی خُلدبرین شدی زهرا که رفت دلخوشی از خانه رفته بود تو آمدی و این همه شورآفرین شدی بی‌شک برای مادری زینب و حسین شایسته‌ای که فاطمهٔ دومین شدی... با خود دوباره خاطره‌ها را مرور کن از روزهای خوب مدینه عبور کن این روزها که خاطره‌ها همدمت شدند تنها انیس قلب پر از ماتمت شدند چندی‌ست پاره‌های دلت رفته‌اند آه تو مانده‌ای و نم‌نم این اشک گاه‌گاه با قلب تو حکایت هجران چه‌ها نکرد یک لحظه هم تو را غم و غربت رها نکرد تنگ غروب بود و دلت ناگهان گرفت مانند چشم ابری تو آسمان گرفت پر شد ز عطر سیب غریبی هوای شهر پیچید بوی پیرهنی در فضای شهر مثل نسیم کوچه به کوچه خبر وزید: مادر بیا که قافلهٔ کربلا رسید یک شهر چشم منتظر و اشک بی‌امان برگشته است از سفر عشق کاروان برگشته با تلاطم اشک و خروش آه دارد هزار خاطره از دشت و خیمه‌گاه تو می‌رسی و روضه هم آغاز می‌شود بغض از گلوی خاطره‌ها باز می‌شود هرکس نشسته گوشه‌ای و روضه‌خوان شده اما سکینه با دل تو همزبان شده هم‌ناله با دو چشم ترت، حرف می‌زند از جای خالی پسرت حرف می‌زند: یادش بخیر لحظهٔ شیرین گفتگو یادش بخیر زمزمه‌های عمو عمو یادش بخیر دیدهٔ بیدار کربلا شب‌ها صدای پای علمدار کربلا یادش بخیر مشک و علم در دو دست او آرامش تمام حرم در دو دست او سقای عشق و آب و ادب بود ماه تو نام‌آور تمام عرب بود ماه تو داغ تو تازه‌تر شده با حرف‌های او وقتش شده تو روضه بخوانی برای او رو می‌کنی به او که فدایت سکینه جان جانم فدای حُجب و حیایت سکینه جان شاید نگاه توست به قدّ خمیده‌ام یا این‌که شرم می‌کنی از اشک دیده‌ام دیگر شکسته قامت ام‌البنین، بخوان از روضه‌های ماه من ای نازنین، بخوان نام‌آوران به شوکت او بُرده‌اند رشک در علقمه چه شد که به دندان گرفت مشک؟ از چشم خون گرفته برایم سخن بگو از ماجرای تیر سه‌ شعبه به من بگو آخر چگونه بر سر ماهم عمود؟... آه دستی مگر به پیکر سقا نبود؟... آه شرمنده‌ام ز روی تو و مادرت رباب شرمنده‌ام اگر نرسیده به خیمه آب قلب مرا بیا تو رها از ملال کن آرام جان من! پسرم را حلال کن ✍ 🔻مقدمتان را به این کانال 16هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ ╭┅───────────┅╮ 🕌 http://eitaa.com/maddahanesf ╰┅───────────┅╯
سیلاب می‌شویم و به دریا نمی‌رسیم پرواز می‌کنیم و به بالا نمی‌رسیم این بال‌ها شبیه وبال‌اند، اَبترند وقتی به سیر عالم معنا نمی‌رسیم این چشم‌های خیس و تهی‌دست شاهدند بی‌تو به جلوه‌زار تماشا نمی‌رسیم تا بی‌کرانه‌های حضور الهی‌ات پر می‌کشیم روز و شب اما نمی‌رسیم باشد اگر تمام جهان زیر پایمان حتی به خاک پای تو مولا نمی‌رسیم این حرف‌ها نشانۀ تقصیر فهم ماست حیران شدن میان صفات تو سهم ماست دنیا تو را چگونه بفهمد؟ چه باوری! از مرز عقل‌های زمینی فراتری ای بی‌کرانه! نامتناهی‌ست وصف تو آیینۀ صفات الهی‌ست وصف تو مبهوت جلوه‌های جلالت کمیت‌ها کی می‌رسد به درک کمال تو بیت‌ها ای باشکوه! از تو سرودن سعادت است این شعرها بهانۀ عرض ارادت است... عمری کلیم طور تمنا شدیم و بعد دلتنگ چشم‌های مسیحا شدیم و بعد مثل نسیم در‌ به‌ در کوچه‌ها شدیم تا با شمیم احمدی‌ات آشنا شدیم ای مظهر فضایل پیغمبر خدا آیینۀ شمایل پیغمبر خدا شایستۀ سلام و تحیّات احمدی احیا کنندۀ کلمات محمدی نور علی و فاطمه در تار و پود توست شور حسین و حلم حسن در وجود توست چشم مدینه محو سلوک دمادمت بوی بهشت می‌وزد از خاک مقدمت قرآن همیشه آینۀ تو، انیس توست تفسیر بی‌کران معانی حدیث توست قلبش هزار چشمۀ نور و معارف است هرکس به آیه‌ای ز مقام تو عارف است روشن‌ترین ادلّۀ علمی‌ست سیره‌ات وقتی که حجّت‌اند به عالم عشیره‌ات هرکس که تا حضور تو راهی نمی‌شود، علمش به‌ جز زیان و تباهی نمی‌شود هر قطره که به محضر دریا نمی‌رسد، سرچشمۀ علوم الهی نمی‌شود بی‌بهره است از تو و انفاس قدسی‌ات اندیشه‌ای که نامتناهی نمی‌شود جابر شدن، زُراره شدن با نگاه توست آقای من اگر تو نخواهی نمی‌شود... یک شب به آسمان قنوتت ببر مرا تا بی‌کرانۀ ملکوتت ببر مرا... ✍ 🔻مقدمتان رابه این کانال16هزارنفری 🟩⬜🟥اما متفاوت وعالی گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ ╭┅───────────┅╮ 🕌 http://eitaa.com/maddahanesf ╰┅───────────┅╯
فلق در سینه اش آتش فشانِ صبح گاهی داشت که خون آلوده پیغام از کبوتر های چاهی داشت... طراوت در هوا از ریشهء زنجیر می روید زمین در خود سپیداری در اعماق سیاهی داشت مگر خورشید را هم می توان خاموش کرد آخر کسی از تیرهء شب در سرش افکار واهی داشت عبایی روی خاک افتاده بود از خاک خاکی تر که در آن نخ نما آغوش، اسرار الهی داشت کدامین گل به جرم عطر افشاندن گرفتار است؟ مگر او نیت دیگر به غیر از خیر خواهی داشت هماره آه او خرج دعا بر مردمان می شد اگر در سینه اش یارای آهی گاه گاهی داشت به تسبیحش قسم زنجیرهء عالم به دستش بود چنین مردی کجا در سر خیال پادشاهی داشت چه بنویسم از آن گودال ازآن قعر السجون از زخم از آن زندان که حکم روضه های قتلگاهی داشت تمام کشور من کاظمین کوچک مردی ست که در هر گوشه ای از خاک ایران بارگاهی داشت تمام سرزمینم غرق در موسی بن جعفر شد تو حول حالنایی حال و روزم با تو بهتر شد تو مثل جان درون خاک من هر گوشه پنهانی تو شیرازی خراسانی قمی آری تو ایرانی کنون دریای طوفانی ست ایران ناخدایی کن نمک گیر تبار توست این کشور دعایی کن دلم روشن نگاهم گرم حالم احسن الاحوال به لطف روضه های تو چه سالی می شود امسال که ایران در تو میبیند بهار سرزمینش را کنار سفرهء باب الحوائج هفت سینش را 🔻مقدمتان را به این کانال 17 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ ╭┅───────────┅╮ 🕌 http://eitaa.com/maddahanesf ╰┅───────────┅╯
از كوچه ها بوى خدا مى‏آيد امشب آواى مردى آشنا مى‏آيد امشب مى‏آيد امشب مردى از سمت رهايى بر دوش دارد كوله بار آشنايى مردى كه در چشمش خدا منزل گرفته است دريا ميان سينه‏اش ساحل گرفته است او از تبار نور و خورشيد و سپيده است چشم زمان زيباتر از او را نديده است از ايل عاشورائيان سربريده است گوش زمين از او اناالمهدى شنيده‏است دستان او آرامبخش قلب درياست عطر نفسهايش مسيح آسمانهاست مى آيد از ره تا دواى درد باشد همناله با دلهاى غم پرورد باشد مى آيد از ره تا شرف معنا بگيرد جاى سياهى نور دنيا را بگيرد مى آيد از ره تا كه محسن پا بگيرد تا انتقام مادرش زهرا بگيرد اى چشمراهان سبز پوش از دور آمد با مصحفى از آيه هاى نور آمد ٭٭٭ آئينه پوش آمد تمام آفرينش از راه مى‏آيد امام آفرينش آيد به دنيا عرش پيمايى كه از او سنجيده مى‏گردد مقام آفرينش آيد سوار رفرف معراج انسان باشد به دست او زمام آفرينش ساقى به يمن مقدم او تا قيامت ريزد مى هستى به جام آفرينش مهد سعادت مهدى زهرا كه باشد هرم نگاه او دوام آفرينش در دامن نرگس گل طاها شكفته پر شد ز عطر او مشام آفرينش ٭٭٭ او را تمام سبزه زاران مى شناسند چشم انتظاران بيقراران مى شناسند جان من امشب حجله گاه ياد مهدى است امشب خراب آباد دل آباد مهدى است کمیل کاشانی 🔻مقدمتان را به این کانال 17 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ ╭┅───────────┅╮ 🕌 http://eitaa.com/maddahanesf ╰┅───────────┅╯
. سرم سودای جان دادن به پای مصطفی دارد به پای دوست جان دادن در این عالم صفا دارد اگر دندانی از یارم شکسته وای برحالم به جایش مُثله گردد عضوعضوِ حمزه، جا دارد تمام کینه های دشمنانش را خریدارم شفاعت کاش مولایم به سردارش روا دارد بگِریید ای زنان بر من به امر یار در بیتم ولیکن روضه ها زهرا به خاکم در خفا دارد اگرچه آیه ی قرآن مرا از سابقون داند دلم "یا لیتنی" گویان، هوای کربلا دارد چه غافل بود ابوسفیان که کشته یک مدافع را حریم یار، مهد صد مدافع مثل ما دارد سلام خاصه ی حق بر تمام اولیای او مجاهد عهد می بندد دهد جان بر رضای او پرنده بال می خواهد کند پرواز در افلاک مدافع، گوی سبقت را ربوده در ره ادراک برای درکِ راه حق سراپا شور باید بود درونِ بینشی از "نور فوقَ نور" باید بود مجاهد داشته در حصنِ آن بینش، به غیب ایمان گِلِ او بوده از عترت، سرشته گشته با قرآن به انگشت اشاره می دود در جنگ با دشمن تسامح نیست در راهش همیشه هست چون آهن تسامح با تساهل با تغافل سَمّ مهلک ساخت به جان هر تماشاچی و جامانده ز یاری تاخت کنار تربت حمزه صدای گریه ی زهراست صدای سوره ی یاسین و رحمان، نور و اعطیناست به سوز و اشک، پیچیده فراق صاحب قرآن کنار تربت حامیِ او هنگامه ها برخاست مدافع نیست مرده، تربتش تصویرها دارد برای فاطمه مرثیه ی کرب و بلا اینجاست نگه داریدش از سیلی که دیگر جا به صورت نیست مشخص گشته از چشمان خونینش که او تنهاست به پا هر روز می آید بَرَد یک چادر خاکی به چادر، چکه های اشک های مرتضی پیداست مدافع نیست مرده، ناله اش از غربت یار است صدای نعره ی او از پسِ تاریخ، جان افزاست مدافع، جان خود را کرده موقوف نگهبانی مدافع ها مجزّایند از ترس و پریشانی نشانِ دست حمزه از کمک بر شانه ها دارند کنار هر حرم از دل همه کاشانه ها دارند مثال حمزه در این عصر چون کوهی ست پابرجا که با وهابی و داعش کند یک جنگ بی همتا نهیب حاج قاسم هست در هر جا طنین افکن مدافع ها و قدسی ها، به فرمانش زره بر تن به تیپ فاطمیون، حمزه ها درصف به خط هستند چو دانه دانه ی تسبیحِ زهرا مختلط هستند به آهنگ تبعیت سرود رهبری خوانند ز خضر خامنه ای مثنویِ دلبری خوانند مجیدطاهری(طاهر)✍ . 🔻مقدمتان را به این کانال 19 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗ ➡️ www.mesf.ir/s ╚═══💫💎═╝ ╭┅───────────┅╮ 🕌 http://eitaa.com/maddahanesf ╰┅───────────┅╯