eitaa logo
کانون مداحان
25.6هزار دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
20.2هزار ویدیو
188 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی. خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی تو ای سلیمانی، دل ماند و پریشانی مداحی جانسوز میثم مطیعی در وصف حاج‌ قاسم عزیزمان + اولین محرم بی حاج قاسممان دو عزا بر دلمان نشانده، تقدیر شده از امسال شب حضرت قاسم برای دو قاسم عزا بگیریم 😔
در "سومین روز محرم" به حق مظلومیت "امام حسین علیه السلام" از خدا میخواهم خسته و "درمانده نباشید" "محبوب خدا باشید" و "شرمنده نباشید" ای دوستان الهی در این عالم هستی "سرزنده بمانید" و "سرافکنده نباشید".. "الهی آمین " "التماس دعا دوستان عزیز " ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 امروز روز حضرت رقیه است روزدردانه ارباب روز بی بی3ساله شیرین زبون عموعباس خدایا🙏 تورابه بیقرارےرقیه(س) هیچ بچه ای مریض نشه هیچ بچه ای رو تخت بیمارستان نباشه و هیچ پدرمادری داغ بچه نبینه
🔴آغاز هفته دولت وياد و خاطره شهيدان رجائی و باهنر را گرامی میداریم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻هر کی تونست این کلیپ رو تا آخرش نگاه کنه و گریه نکنه شاهکار کرده...😭 مداحی استاد حاج غلامرضا سازگار
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ قرارِ هر چه دلِ بی قرار می آید امید این همه چشم انتظار می آید به روسیاهیِ این بی نوا نگاه مکن زغال نیز به وقتش به کار می آید اگر چه دور و بر او پُر است از عاشق خوشم که با دل ما هم کنار می آید کجاست منتقم خون مادر سادات همان امیر که با ذوالفقار می آید هزار سال نشستم به انتظار ولی دلم خوش است که روزی بهار می آید ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ عاشق، از دلربا نمی‌بُرد در هجومِ بلا نمی‌بُرد رشته‌ی عشقِ بنده و مولا آخرِ ماجرا، نمی‌بُرد گوش کن! نغمه‌ی شهامت را تا ابد این صدا، نمی‌بُرد می‌بُرد دل، زِ کلِ این عالَم یک‌دم از کربلا، نمی‌بُرد سرِ خورشید را اگر بِبُرند دل ز خونِ خدا، نمی‌بُرد بوسه‌گاه پیمبر است اینجا پس نگو سر چرا نمی‌بُرد ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
🏴 علیهم السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ همان سروی که تندیس وقار و استقامت شد وجودش شاه تیغی با صلابت در علامت شد علی مرتضی در باطن و زهراست در ظاهر ظهور آیه ی نوراست و مروارید عصمت شد صحیح ترجمان رب خدرالقدس یعنی که غبار چادر او موجب ایجاد خلقت شد مفاتیح لبش غرق زیارتهای مأثوره است قنوتش جلوه کرد و قبه ای از استجابت شد غزل ها حُرّ توّابند و منبرها به استغفار تمامش دون شأن زینب است آنچه روایت شد دو فرزندش دم "یا نور" و "یا قدوس" او هستند دو تا قرص قمر تقدیم خورشید امامت شد به سوی ماه روی نیزه قامت بست عاشورا چه خوشحال است تقدیم امامش این دو رکعت شد دو تا فرزند اسماء و دو تا اسماء حسنایند دو حرف از اسم اعظم که در این مقتل تلاوت شد یکی پهلوش شد زخمی، یکی بازوش شد زخمی مصیبت های پشت در، میان این دو قسمت شد دو لاله یا دو ریحانه، دو کوه شانه در شانه به روی خاک افتادند، یعنی که قیامت شد محمد پاسبان پیکر زخمی عونش شد محمد تا زمین افتاد جسم عون غارت شد ملائک تا دم خیمه، خبر بردند با گریه به روی بالها تشییع دو خورشید طلعت شد ولی از خیمه ی چشمش نیامد اشک یک لحظه میان خیمه ی خود باز مشغول عبادت شد از اینکه در میان معرکه زهرا نشد او را از اینکه جان نداده پای او، غرق خجالت شد دو تا دلبند روی نیزه ها دارد ولی هر شب هلال خویشتن را دید و مشغول زیارت شد کسی که پرده دار محملش بودند مریم ها حریمش هتک حرمت شد، گرفتار اسارت شد . ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ آورده ما را با خودش مادر؛ که قربانت شویم تا که برایت جان دهیم و حافظِ جانت شویم إذن از تو میخواهیم تا با غیرتی حیدرنشان در وادیِ میدان بتازیم و رجز خوانت شویم از کودکی سیرابمان کردی و وقتِ آن شده تا تشنه لب؛ جان-دادۂ لب های عطشانت شویم باید سپر برداشته، باید که از «سر» بگذریم نگذار تنها شاهدِ حال پریشانت شویم ما آرزو داریم که مثلِ علیِ اکبرت(ع) در خیمه نه! در معرکه ملحق به یارانت شویم دل دل نکن دایی! به خواهرزاده هایت نه نگو قابل بدان پایِ رکابت، از شهیدانت شویم «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا»* بگذار تا تفسیری از آیاتِ قرانت شویم! *سورۂ مبارکۂ أنفال/ابتدای آیۂ(٧٢) إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوا وَّنَصَرُوا أُولَٰئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ... ﻣﺴﻠﻤﺎً ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﻭ ﻫﺠﺮﺕ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﺑﺎ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻭ ﺟﺎنﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺟﻬﺎﺩ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﻣﻬﺎﺟﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﭘﻨﺎﻩ ﻭ ﺟﺎ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﻳﺎﺭی ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﺍﻳﻨﺎﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﻳﺎﺭ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮﻧﺪ... ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحيم حجت الاسلام ▶️ همان سروی که تندیس وقار و استقامت شد وجودش شاه تیغی با صلابت در علامت شد علی مرتضی در باطن و زهراست در ظاهر ظهور آیه ی نوراست و مروارید عصمت شد صحیح ترجمان رب خدرالقدس یعنی که غبار چادر او موجب ایجاد خلقت شد مفاتیح لبش غرق زیارتهای مأثوره است قنوتش جلوه کرد و قبه ای از استجابت شد غزل ها حُرّ توّابند و منبرها به استغفار تمامش دون شأن زینب است آنچه روایت شد دو فرزندش دم "یا نور" و "یا قدوس" او هستند دو تا قرص قمر تقدیم خورشید امامت شد به سوی ماه روی نیزه قامت بست عاشورا چه خوشحال است تقدیم امامش این دو رکعت شد دو تا فرزند اسماء و دو تا اسماء حسنایند دو حرف از اسم اعظم که در این مقتل تلاوت شد یکی پهلوش شد زخمی، یکی بازوش شد زخمی مصیبت های پشت در، میان این دو قسمت شد دو لاله یا دو ریحانه، دو کوه شانه در شانه به روی خاک افتادند، یعنی که قیامت شد محمد پاسبان پیکر زخمی عونش شد محمد تا زمین افتاد جسم عون غارت شد ملائک تا دم خیمه، خبر بردند با گریه به روی بالها تشییع دو خورشید طلعت شد ولی از خیمه ی چشمش نیامد اشک یک لحظه میان خیمه ی خود باز مشغول عبادت شد از اینکه در میان معرکه زهرا نشد او را از اینکه جان نداده پای او، غرق خجالت شد دو تا دلبند روی نیزه ها دارد ولی هر شب هلال خویشتن را دید و مشغول زیارت شد کسی که پرده دار محملش بودند مریم ها حریمش هتک حرمت شد، گرفتار اسارت شد ⏹ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
🏴 اشعار ________ آورده ما را با خودش مادر؛ که قربانت شویم تا که برایت جان دهیم و حافظِ جانت شویم إذن از تو میخواهیم تا با غیرتی حیدرنشان در وادیِ میدان بتازیم و رجز خوانت شویم از کودکی سیرابمان کردی و وقتِ آن شده تا تشنه لب؛ جان-دادۂ لب های عطشانت شویم باید سپر برداشته، باید که از «سر» بگذریم نگذار تنها شاهدِ حال پریشانت شویم ما آرزو داریم که مثلِ علیِ اکبرت(ع) در خیمه نه! در معرکه ملحق به یارانت شویم دل دل نکن دایی! به خواهرزاده هایت نه نگو قابل بدان پایِ رکابت، از شهیدانت شویم «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا و َجَاهَدُوا»* بگذار تا تفسیری از آیاتِ قرانت شویم! *سورۂ مبارکۂ أنفال/ابتدای آیۂ(٧٢) إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا و َجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوا وَّنَصَرُوا أُولَٰئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ... ﻣﺴﻠﻤﺎً ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﻭ ﻫﺠﺮﺕ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﺑﺎ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻭ ﺟﺎنﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺟﻬﺎﺩ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﻣﻬﺎﺟﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﭘﻨﺎﻩ ﻭ ﺟﺎ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﻳﺎﺭی ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﺍﻳﻨﺎﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﻳﺎﺭ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮﻧﺪ... 🔸شاعر: __________________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
🏴 اشعار ____________ می روی دنبالِ فرزندانِ من سلطان عشق بیش از این زحمت نکش ای جانِ من سلطان عشق کودکانم جای خود..هستیِ زینب هم فدات خویش را خسته نکن جانانِ من سلطان عشق می روم در خیمه ها پنهان شوم غصّه نخور چهره را پنهان نکن قرآنِ من سلطان عشق خیمه می مانم که ننشیند به پیشانی عَرَق بی خیالِ بچّه ها عطشانِ من سلطان عشق مرکبِ تو می کشد سنگینی بارِ دو گل.. باز هم می آوری طفلانِ من سلطان عشق این دو تا را هدیه کردم تا بمانی پایدار منّتت را می کشم منّانِ من سلطان عشق چهره ات درهم نکن قربانِ لبخندِ لبت خنده ات باشد فقط درمانِ من سلطان عشق سرفرازی کن عزیز فاطمه در کربلا... سربلندیّ ات بُود سامانِ من سلطان عشق 🔸شاعر: _________________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
🏴 اشعار _______________ ای راه مستقیم الی الله یا حسین ای زینت همیشه ی عرش خدا حسین باید طبیب ها به شما رو بیاورند نامت دواست ذکر شما هم شفا حسین دست مرا بگیر که این دست عمری است بر سینه ام فقط زده سنگ تو را حسین تنها به اشک روضه تو پاک می شود بعضی گناه های گنه کار ها حسین سوءالقضاست مهر تو در دل نداشتن حُسن القضاست عشق به کرببلا حسین آشوب درد بودم و حالا به مهر تو آرامشی عجیب گرفته مرا حسین محتاج مثل من که چنین سربلند دید؟ محتاج توست زندگی این گدا حسین می خواستم که دل نسپارم به هیچ خاک عشق به کربلای تو نگذاشت یا حسین در خلسه ی حقیقت شبهای روضه هست حالی که نیست بهتر از آن هیچ جا حسین تعریف عشق با تو عوض میشود مدام هر اربعین شروع دوباره ست با حسین 🔸شاعر: ___________________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
. ای سر در خون خضاب ای لاله ی خوشبوی من لطفاً از پیشم نرو امشب بمان پهلوی من زانوانت را نیاوردی سرم بی بالش است لا اقل بگذار امشب سر روی زانوی من قصد دارم وا کنم این پلکهای بسته را کن تماشایم ولی بابا ! نپرس از موی من اصلاً امشب من قراری می گذارم با خودت من به ابروی تو می گِریم تو بر ابروی من غصه ی من را نخور آنقدر محکم هم نبود جای سیلی ماند تنها بیست شب بر روی من ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
با تو خورشید شدم، بی تو شبِ تار شدم غم ِ تنهایی تو دیدم و بیمار شدم سایۂ رویِ سرم! زینبِ تو آشفته ست یار کم داری و از دلهره سرشار شدم پیش من بغض خودت را به گلویت نسپار جانِ من حرف بزن! از غم تو زار شدم نگرانم شده ای! دل-نگرانت شده ام عاشقت هستم و عمریست وفادار شدم گریه میکردم از اوّل که فدایت بشوم دل به من دادی و یک عمر بدهکار شدم مادر از غربتِ امروزِ تو آنقدر گریست که به والله به عشقِ تو پسردار شدم نذر تو خون گلویِ پسرانم! بپذیر... سجده کردم که به این رتبه سزاوار شدم! ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
می رود سمت برادر به تنش تب دارد دو پسر دارد و یک زمزمه بر لب دارد   به فدای سر تو ! هرچه که دارم این است چه کنم؟هست همین هرچه که زینب دارد   ارث زینب قد خم بود ، قسم داد و گرفت إذن خود را هم از آن قدّ مورّب دارد   پسرش رفت به میدان و شغالان دیدند شیر این بیشه عجب باد به غبغب دارد   رفت و فریاد برآورد برادر ! بشتاب تیغ ورّاث علی از دو طرف لب دارد   حق همین است که قربانی اکبر بشویم زینب است این که دو فرزند مؤدب دارد از یمین می روم از سمت یسارش با تو دشمن معرکه یک روزِ معذّب دارد   بد به دل راه مده مطمئناً پیروزیم مادر ماست که در خیمه ، مرتّب دارد:   زیر لب زمزمه ناد علی می خواند دارد از هیبت اولاد علی می خواند   تکیه دادند به هم هردو برادر اینبار هر دو در مرکز این دایره و چون پرگار دور خود ساخته اند از سر دشمن کوهی تن بی سر چقدر ماند و در این انبوهی   خُدعه زد دشمن بی عرضه و ترسو ای وای بارش تیر شد آغاز ز هر سو ای وای ناگهان هردو برادر به کمین افتادند زیر باران جفا هر دو زمین افتادند بدن هر دو پر از تیر ، به هم دوخته شد چشم هر دو پسرِ شیر به هم دوخته شد   اول از ترس در آن حال رهاشان کردند بعد با تیغه شمشیر جداشان کردند   این طرف ، حادثه از چشم زنی دور افتاد آن طرف در وسط خیمه دلی شور افتاد   گَرد ، خوابید و شد آن واقعه پیدا کم کم چشم مادر نگران شد به پسرها کم کم   عاقبت واقعه ، شد آنچه که زینب می خواست نذر او گشت اَدا ! شکر ، حسینش برجاست   پسرانم به فدای سر تو ، غم نخوری هر دو قربان علی اکبر تو ، غم نخوری   پسرانم که بماند ! خودِ زینب هم هست جان من نذر علی اصغر تو ، غم نخوری   تو سفارش شده مادرِمانی ، قَسمت می دهم جان من و مادر تو ، غم نخوری   هرچه غم مال من و قول بده تا آخر هرچه غم خورد اگر خواهر تو ، غم نخوری.. محسن ناصحی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
حر پشیمان توأم یا حسین "دست به دامان توأم یا حسین" دست نیاز من و دامان تو کوه گناه من و غفران تو روز نخستین به تو دل باختم در دل من بودی و نشناختم روی علی اکبر تو دیدنی است دست علمدار تو بوسیدنی است حر ریاحی به درت آمده فطرس بی بال و پرت آمده مقتل خون اوج کمال من است تیر محبت پر و بال من است بال من از تیغهء شمشيرهاست سينهء تنگم سپر تیرهاست حال کـه از لطـف پذیرفتی‌ام  رتبه به من دادی و حرّ گفتی‌ام   از کـرمِ خـویش مـدالم بده  رخصت میـدانِ وصـالم بده  باب تو بر قاتل خود شیر داد از کرمش به خصم، شمشیر داد از تو سزد ای پسر بوتراب تا که به دشمن بدهی جام آب ای به فدای تو و آقائی ات خصم تو شرمنده ی سقائی ات گر چه خود از شطّ فرات آمدم در طلب آب حیات آمدم کاش می آوردم یک جرعه آب بر لب خشکیده ی طفل رباب العطش طفل تو کشته مرا دیشب از این غصّه نمردم چرا آه که هم گام به دشمن شدم باعث این سوزِ عطش من شدم حال اگر من به تو بد کرده ام فاطمه را واسطه آورده ام در طلب توبه، به تاب و تبم تا صف محشر خجل از زینبم ای شده از خود تهی از دوست پُر مادرت از روز ازل خوانده حُر آنکـه گنـه کـار پذیرد منم  آنکه تو را دست بگیرد منم شیفتهء پر زدنت بوده ام منتظر آمدنت بوده ام باغ گل یاس شدی، مرحبا وصل به عبّاس شدی، مرحبا   پشت سـر تـوست دعـای همه  اجـر تـو بـا مـادر مـا فـاطمه  از ادب تو به من و مادرم بود حسینی شدنت باورم فخر کن ای روح رها از بدن حـرّ منی حـرّ منی حـرّ من  ای تـو فـروشنده، خریـدار، ما  دل به سر دستِ تـو، دلـدار، ما  در پی دیدار حبیب آمدی یا که به یاریّ غریب آمدی باش که محبوب خـدای منی  حـرّ تمـام شهـدای منـی خون خدا خون تو را خواسته  چهـره گلگـون تو را خواسته   تا که به خون سرخ شود روی تو  حضرت زهراست دعـاگوی تو گر چه مرا زخم فزون بر تن است بستن زخم سرِ تو با من است فرق تو را اهل ستم بشکنند رأس مرا بر سر نی می زنند استاد حاج غلامرضا سازگار ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
حضرت حر بن یزیدریاحی فلک نجات گرچه خارم ای گل زهرا تو دستم را بگیر من که افتادم زغم ازپا تو دستم را بگیر من به امید نگاه رحمت تو آمدم قطره ی ناچیزم ای دریا تو دستم را بگیر چکمه های خویش را برگردنم آویختم کن نظر یک لحظه حالم را تو دستم را بگیر سربه خاک آستانت می گذارم یاحسین برنمی دارم سراز این جا تو دستم را بگیر گر رهت رابستم وقلب تورا بشکسته ام آمدم شرمنده ای مولا تو دستم را بگیر دستگیری اززپا افتادگان کارشماست من کنون افتاده ام ازپا تو دستم را بگیر گرنگیری دست این افتاده را ای وای من هست اینک روز واویلا تو دستم را بگیر من امیری را رها کردم که گردم بنده ات بی کس وتنهایم وتنها تو دستم را بگیر ای که فطرس را تو بخشیدی نجات از بند غم من گرفتارم دراین صحرا تو دستم را بگیر محرم این کعب کعبه ی ایمان وعزّت گشته ام شسته ام دست ازهمه دنیا تو دستم را بگیر نیست جزتو بهر من امروز مصباح الهدا ای چراغ روشن فردا تو دستم را بگیر بهترین ره تا خدا رفتن ره مهرشماست ای حبیب ربی الاعلی تو دستم را بگیر دوست دارم تاکنم جان را نثار راه تو درفضای گرم عاشورا تو دستم را بگیر عبد تو شدحُر ،«وفایی» تاکه عبد حُر شود جان حُر ای مهربان مولا تو دستم را بگیر ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
دودسته گل ای یادگار مادرو جد و برادرم هم خواهرتو هستم و، هم برتو مادرم رخصت بده که فرصت دیدار کم شده مهمان جان زینب تو درد وغم شده دو دسته گل نثار تو آورده ام حسین دوجان به کف برای تو پروده ام حسین این دو ،شکوفه های بهشتی جعفرند نوباوه گان فاطمه و جان حیدرند رخصت بده که دین خودم را ادا کنم پروردگان مکتب خود را فدا کنم بگذار از محبت برتو اثر دهم بگذار مثل مادرخود من پسر دهم مانند مادرم که ولایت مداربود درغربت پدر همه جا ذوالفقار بود بگذار روز غربت تو مثل او شوم تیری مهیب بردل وچشم عدو شوم گل های گلشنم چو به روی زمین فتد حاشا که روی چهرۀ من خط وچین فتد پارا برون نمی نهم ازخیمه گاه خویش هرگز رها نمی کنم از سینه آه خویش من افتخار می میکنم آنان فدایی اند از کشتگان راه تو وکربلایی اند اکنون اگرفدایی ودرمحضر تواند هردو به نیزه همسفران سرتواند یا ایهالعزیز دوگل را قبول کن ام الشهید می شوم آقا قبول کن ازبس که ناله کرددلم ازنوا فتاد خاموش شد«وفایی» ودرپای ما فتاد ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
دو خورشید جهان آرا، دو قرص ماه، دو اختر  دو آزاده، دو دلداده، دو رزمنده، دو هم سنگر  دو شایسته، دو وارسته، دو دردانه، دو ریحانه  دو نور دیده در دیده، دو روح روح در پیکر  دو یاس ارغوانی نه، بگو دو آیة قرآن  دو یوسف نه، دو اسماعیل از یک قهرمان هاجر  کشیده شانه بر مو، شسته صورت از گلاب اشک  گرفته چون دو قرآن دخت زهرا هر دو را در بر  به سر شور و به رخ اشک و به کف تیغ و به دل آتش  به سیرت، سیرتِ قاسم، به صورت، صورتِ اکبر  منای کربلا گردیده محو این دو قربانی  نوای نینوا از نایشان بر گنبد اخضر  گرفته دستشان را برده با خود زینب کبری  که قربانی کند در مقدم ثار الله اکبر  بگفت ای جان جان، جان دو فرزندم به قربانت  تو ابراهیمی و اینان دو اسماعیل ای سرور!  دو اسماعیل نه، دو ذبح کوچک، نه دو قربانی  قبول درگهت کن منتی بگذار بر خواهر  اگر اذنم دهی اینک به دست خود بگردانم  دو فرزند عزیز خویش را دور علی اصغر  امید زینب است ای آفتاب دامن زهرا  که افتد این دو قرص ماه را بر خاک راهت سر  سفارش کرده عبدالله جعفر بر من ای مولا  که این دو شاخة گل را کنم در مقدمت پرپر  به اذن یوسف زهرا دو ماه زینب کبری  درخشیدند در میدان چو خورشید فلک گستر  فلک در آتش غیرت، ملک در وادی حیرت  که رو آورده در میدان دو حیدر یا دو پیغمبر!  یکی می گفت دو خورشید از گردون شده نازل  یکی گفتا دو مه تابیده یا دو آسمان اختر  ندا دادند ما دو شیرزاده ایم زینب را  که باشد جدة ما فاطمه صدیقة اطهر  پیمبر جد و زهرا جده و مادر بود زینب  حسین بن علی خال و پدر عبدالله جعفر  خروشیدند همچون شیر با شمشیر یک لحظه  دو حیدر حمله ور گشتند بر دریایی از لشکر  تو گفتی در احد تابیده دو بدر جهان آرا  و یا دو حیدر کرار رو آورده در خیبر  ز آب تیغ هر یک آتشی می ریخت در میدان  که گفتی شعلة خشم خدا پیچیده در محشر  چو آتش بر فلک فریاد می رفت از دل دشمن  چو باران بر زمین می ریخت دست و پا و چشم و سر  ز هم پاشیده چون پیراهن از هم هر دو اعضاشان  ز بس بر جسم شان بنشست زخم نیزه و خنجر  به خاک افتاد جسم پاکشان چون آیة قرآن  دریغا ماند زیر دست و پا دو سورة کوثر  چو بشنید از حرم فریادشان را یوسف زهرا  به سرعت آمد و بگرفت همچون جانشان در بر  دریغا دو همای عشق در آغوش ثارالله  همای روحشان از موج خون در آسمان زد پر  چو دید از قتلگه آرند آن دو سرو خونین را  درون خیمه زینب گشت پنهان با دو چشم تر  نهان شد در حرم کو را نبیند یوسف زهرا  مبادا چشم حق گردد خجل ز آن مهربان مادر  بیا لیلا تماشا کن مقام و صبر زینب را  که در یک لحظه داده در ره دین دو علی اکبر  به ثارالله و صبر زینب و خون دو فرزندش  سلام "میثم” و خلق خدا و خالق داور  ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
حر پشیمان توأم یا حسین "دست به دامان توأم یا حسین" دست نیاز من و دامان تو کوه گناه من و غفران تو روز نخستین به تو دل باختم در دل من بودی و نشناختم روی علی اکبر تو دیدنی است دست علمدار تو بوسیدنی است حر ریاحی به درت آمده فطرس بی بال و پرت آمده مقتل خون اوج کمال من است تیر محبت پر و بال من است بال من از تیغهء شمشيرهاست سينهء تنگم سپر تیرهاست حال کـه از لطـف پذیرفتی‌ام  رتبه به من دادی و حرّ گفتی‌ام   از کـرمِ خـویش مـدالم بده  رخصت میـدانِ وصـالم بده  باب تو بر قاتل خود شیر داد از کرمش به خصم، شمشیر داد از تو سزد ای پسر بوتراب تا که به دشمن بدهی جام آب ای به فدای تو و آقائی ات خصم تو شرمنده ی سقائی ات گر چه خود از شطّ فرات آمدم در طلب آب حیات آمدم کاش می آوردم یک جرعه آب بر لب خشکیده ی طفل رباب العطش طفل تو کشته مرا دیشب از این غصّه نمردم چرا آه که هم گام به دشمن شدم باعث این سوزِ عطش من شدم حال اگر من به تو بد کرده ام فاطمه را واسطه آورده ام در طلب توبه، به تاب و تبم تا صف محشر خجل از زینبم ### ای شده از خود تهی از دوست پُر مادرت از روز ازل خوانده حُر آنکـه گنـه کـار پذیرد منم  آنکه تو را دست بگیرد منم شیفتهء پر زدنت بوده ام منتظر آمدنت بوده ام باغ گل یاس شدی، مرحبا وصل به عبّاس شدی، مرحبا   پشت سـر تـوست دعـای همه  اجـر تـو بـا مـادر مـا فـاطمه  از ادب تو به من و مادرم بود حسینی شدنت باورم فخر کن ای روح رها از بدن حـرّ منی حـرّ منی حـرّ من  ای تـو فـروشنده، خریـدار، ما  دل به سر دستِ تـو، دلـدار، ما  در پی دیدار حبیب آمدی یا که به یاریّ غریب آمدی باش که محبوب خـدای منی  حـرّ تمـام شهـدای منـی خون خدا خون تو را خواسته  چهـره گلگـون تو را خواسته   تا که به خون سرخ شود روی تو  حضرت زهراست دعـاگوی تو گر چه مرا زخم فزون بر تن است بستن زخم سرِ تو با من است فرق تو را اهل ستم بشکنند رأس مرا بر سر نی می زنند ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
اصحاب امام حسین(ع)-جناب حر ریاحی دید خود را در کنار نور و نار با خدا و با هوی در گیر و دار گفت از چه زار و در وا مانده ای کاروان راهی و درجا مانده ای نیست این در بسته راهت می دهند دو جهان با یک نگاهت می دهند غرقه خود را دید و از بهر حیات دست و پا زد سوی کشتی نجات تائبم بگشا به رویم باب را دوست می دارد خدا توّاب را ای سراپا آبرو خاکم به سر پیش زهرا آبرویم را مبر بعد از این خشکیده بر لب خنده ام بسکه از طفلان تو شرمنده ام مهربان آلوده ام پاکم نما زیر پای زینبت خاکت نما دید حر از پای تا سر حُر شده سنگ جسته گوهر خود ، دُر شده رو به سویش کرد شاه عالمین گفت با حر اینچنین مولا حسین با سپاهت راه ، سد کردی به من نیستی بد گر چه بد کردی به من تو نبودی قلب پر غم داشتم در سپاهم حُر تو را کم داشتم ما پی امداد تو بر خواستیم گر تو پیوستی به ما ، ما خواستیم عذر کمتر جو که در این بارگاه عفو می گردد به دنبال گناه توبه را ما یاد آدم داده ایم ما برائت را به مریم داده ایم مُرده را ما خود مسیحا می کنیم درد را عین مداوا می کنیم نیستی در بین ما دیگر غریب دوست می دارم تو را مثل حبیب سربلندی خصم دون پستت گرفت خاک پای مادرم دستت گرفت گر چه صد جرم عظیم آورده ای غم مخور رو بر كریم آورده ای آب از سر چشمه ی تو گل نبود سركشی از نفس بود از دل نبود تو بدی كردی ولی بد نیستی خوب دادی امتحان رد نیستی گفت مس رفتم طلا بر گشته ام نه طلا بل کیمیا برگشته ام از درش اکسیر اعظم رفتم یک نگه کرد و دو عالم یافتم از میان خیمه های بوتراب یک صدا می آید آنهم آب آب من نه باکم از هزاران لشکر است ترس من از اشک چشم اصغر است علی انسانی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯