#ڪلام_شهید :
اگر یڪ روز فڪر #شهـادت از ذهنت دور شد و آن را فراموش ڪردی ... حتما فردای آن روز را #روزه بگیر ...
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
💕💕💕
در قیامت ، عابدی را دوزخش انداختند
هر چه فریادش، جوابش را نمی پرداختند
داد میزد خوانده ام هفتاد سال، هرشب نماز
پس چه شد اینک ثواب ِآن همه راز و نیاز
یک ندا آمد چرا تهمت زدی همسایه ات
تا شود اینگونه حالت، این جهنم خانه ات
گفت من در طول عمرم گر زدم یک تهمتی
ظلم باشد زان بسوزم، ای خدا کن رحمتی
آن ندا گفتا همانکس که زدی تهمت بر او
طفلکی هفتاد سال، جمع کرده بودش آبرو
💕💕💕
#یڪ_فنجاڹ_عشق_مهماڹ_مڹ_باشید
#بوے_باران
#قسمت_بیست_و_پنجم
#بہ_نام_خداے_پرستوهاے_عاشق
•°•°•°•
گنگ به مامان نگاه کردم
بازهم همون اسم رو تکرار کرد:
_محمد ضیایی
+ چیشده مامان؟
محمد ضیایی کیه؟
مامان اشک هاشو پاک کرد :
_خواب دیدم توی امام زاده هستم
تنها بودم.
داشتم قرآن و دعا میخوندم
که یهو یکی با لباسی نظامی از در اومد تو ویه چپیه روی دوشش و یه سر بند یافاطمه زهرا روی پیشونیش بود.
همونطورکه نگاهش میکردم
رفت سمت ضریح و زیارت کرد.
بعد اومد سمت من
با فاصله نشست و توی چشمام نگاه کرد.
سلام کردو جوابش رو دادم
گفت:
_من اومدم دخترتون رو برای #آقاسید خواستگاری کنم.
+ #آقاسید کیه؟
لبخندی زدو گفت:
_سید محمد صبوری
چشمام از تعجب گشاد شده بود.
+ش...شما...کی هستید؟
لبخند دیگری زدو به ضریح نگاه کرد و باصدای آرومی گفت:
_رفیقِ شفیقش...
+ما با خونواده رفیقتون اختلاف عقیدتی داریم.
_اما این خواست خداست...
چرا دل دوتا جوون عاشق رو میشکنید؟
من بهتون قول میدم که خوشبخت شن.
بهت زده نگاهش کردم...خواست خدا؟؟
پاشد وهمونطور که به سمت در میرفت گفت:
_بذارید باهم ازدواج کنن
پرسیدم:
+شما کی هستید؟
که گفت:
+محمد ضیایی...
شهید محمد ضیایی...
و بعد از در بیرون رفت و من ازخواب پریدم.
بهت زده به مامان و خوابی که تعریف کرده بود نگاه میکردم.
یعنی چی؟
اشک ازچشمام جاری شد.
مامان سرمو توی بغلش گرفت.
_ما چه آدمای بدی هستیم نیلوفر
خواسته خدا رو داشتیم زمین مینداختیم...
چیزی نگفتم و فقط اشک ریختم.
قابل هضم نبود برام.
_پاشو دخترم. پاشو عروس خانوم
پاشو خودتو آماده کن برای مراسمات
پاشو...
.
_خب آقای جلالی اگه اجازه بدین یه صیغه موقت یه هفته ای بخونیم تا زمان عقد راحت باشن...
بابا لبخندی زدوگفت:
_اجازه ماهم دست شماست...
_پس یه مهریه کوچیک در نظر بگیریم. برای صیغه موقت باید حتما مهریه باشه...
بنظرم یک سکه خوب باشه.
بابا بالبخند قبول کردو صیغه ای بین ما خونده شد...
چادرم و مرتب کردم و از خجالت سرمو پایین آورده بودم.
#آقاسید انگشتر نشون رو از داخل جعبه بیرون آورد.
نگاهی به جمع انداخت و بااجازه ای گفت و همه بالبخند نگاهش کردند.
دستمو آروم توی دستاش گرفت.
دست سردم توی دست های پر حرارتش قرار گرفت و گونه هام رنگ عوض کردند
و آروم انگشتر تک نگین زیبایی رو دستم کرد.
صدای مامان #آقاسید سکوت جمع رو شکست:
_#مبارک باشه😊
.
⬅ ادامه دارد....
•°•°•°•
sibsorkhi _02.mp3
658.8K
🌸 سرود بسیار زیبا
✍ تویی تبسم هر شب مهتاب
🎤🎤 حسین سیب سرخی
❤️ #میلاد_حضرت_زهرا (س)
❤️ #روز_مادر #روز_زن
sibsorkhi _01.mp3
3.04M
🌸 سرود بسیار زیبا
✍ سبد سبد ستاره از آسمون می باره
🎤🎤 حسین سیب سرخی
❤️ #میلاد_حضرت_زهرا (س)
❤️ #روز_مادر #روز_زن
#یڪ_فنجاڹ_عشق_مهماڹ_مڹ_باشید
#بوے_باران
#قسمت_بیست_و_ششم
#بہ_نام_خداے_پرستوهاے_عاشق
•°•°•°•
همه یکی یکی تبریک گفتن.
باخواهر و زنداداش ومامان #آقاسید روبوسی کردمو بهم تبریک گفتن.
خواهرش ۲۰ سالش بودویکم شلوغ بودو خوش خنده.دختر خوب و بانمکی بود.اسمشم مریم بود که قبلا از زبون خود#آقاسید شنیده بودم.
زنداداششم اسمش زهرا بود.
دختر آروم و مهربونی بود.اینوچهره اش نشون میداد.
مامانش که اسمش همابودآروم گفت:
_نیلوفرجان بااجازه ات شماره اتو از مامانت گرفتم و به محمدجان میدم.
و لبخند قشنگی زد منم لبخندی زدم و خجالت زده سرمو پایین انداختم.
نگاهی به #آقاسید کردم که باخجالت و حیا لبخند معناداری زد و گونه های من بازهم رنگ قرمز به خودشون گرفتن...
.
به تیپ خودم توآینه لبخند زدم.
رفتم سمت مامان گونه اشو بوسیدم.
+من دیگه برم مامان
_برو بسلامت مواظب خودتم باش سلامم برسون.
همونطور که کفشامو پام میکردم گفتم:
+چششششم. خداحافظظظ
_بی بلا،خداحافظت.
.
از در اومدم بیرون.
#آقاسید جلوی در منتظرم بود.
این اولین قرارمون بود بعداز نامزدی.
_سلام نیلوفرخانم...
نگاهی بهش انداختم و بالبخند جوابش رو دادم.
یه شاخه گل رز به سمتم گرفت و گفت:
_برای شما...😊😍
چشمام درخشید با تمام عشقی که بهش داشتم نگاهش کردم:
+ممنونم...☺😊😍
توی ماشین نشستیم و حرکت کرد.
زیرچشمی به تیپش نگاه کردم
ودلم قنج رفت😊🙊🙈😍
کمی گشت و گزار کردیم و کمی هم صحبت کردیم.
برای ناهار جلوی یه رستوران نگه داشت.
رستوران باصفایی بود.
اولش از یه باغ کوچیک رد میشدی که پر بود از گل و درخت وبعد وارد فضای رستوران میشدی.
به سمت یه میز رفتیم نشستیم.
گارسون اومد سمتمون.
_سلام خوش آمدید.
ومنو رو به سمتمون گرفت.
#آقاسید جوابش رو دادو رو به من گفت:
_خانم شما چی میل دارین؟
از لفظ خانوم گفتنش هزار کیلو قندتو دلم آب شد.
منو رو از دستش گرفتم ونگاهی به لیست انداختم.
بدجور هوس کوبیده کرده بودم.
+ یه پرس کوبیده:)
رو به گارسون گفت:
دوتا کوبیده با مخلفاتش لطفا.
گارسون رفت.
داشتم اطراف رو نگاه میکردم.
که گرمی چیزی رو دستم تمرکزمو بهم ریخت.
دستان#آقاسید به نرمی دستان سردم رو درآغوش گرفته بودند.
با این کارش ضربان قلبم بالا رفت و گُر گرفتم و شک نداشتم که گونه هامم رنگ عوض کردند.
با خجالت به چشماش نگاه کردم.
(شارژ عمرم را فقط اینگونه افزایش دهم
یک ستاره *
یک مربع #
یک عدد دستان تو 😍🙊🙈)
حیا و خجالت در آبیِ چشماش موج میزد.
لبخند ملیحی زد و زمزمه وار گفت:
_دوستت دارم نیلوفرخانوم...
.
⬅ ادامه دارد...
•°•°•°•
#ولادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ولادت
#ترکیب_بند
آسمان کوثر به دنیا آمده کوثر بخوان
با سرود وحی مدح دخت پیغمبر بخوان
مدح آن ممدوحه ی محبوبه ی داور بخوان
با زبان خویشتن نه، با دم حیدر بخوان
با زبان حیدر از صدیقه ی اطهر بخوان
هر چه زیبا خوانده ای امروز زیباتر بخوان
ماه عصمت اختر برج هدی را مدح کن
روح احمد لیله ی القدر خدا را مدح کن
--
جان عالم یک جهان جان را گرفته در بغل
دست دل بگشوده قرآن را گرفته در بغل
مطلع الانوار ایمان را گرفته در بغل
گوهر دریای غفران را گرفته در بغل
هستی دادار منّان را گرفته در بغل
هر چه گویی بهتر از آن را گرفته در بغل
یا محمّد (ص) یا محمّد (ص) عصمت کبراست این
بوسه زن بر آفتاب طلعتش، زهراست این
--
این ز پا تا سر تجلاّی جمال داور است
این نه یک دختر تمام هستی پیغمبر است
این به احمد کوثر است و دختر است و مادر است
بلکه مام یازده عیسای عیسی پرور است
چارده معصوم را شخصیّت او محور است
جز محمّد (ص) از تمام انبیا بالاتر است
ذات حق با آیه ی قرآن ثناها گویدش
اوّلین شخصیّت عالم فداها گویدش
--
مخزن اسرار حق گوهر ندارد مثل او
ذات ربّ العالمین مظهر ندارد مثل او
مصحف ختم رسل کوثر ندارد مثل او
نخل سر سبز نبوّت بر، ندارد مثل او
شخص ختم الانبیا دختر ندارد مثل او
شیر حق دست خدا یاور ندارد مثل او
هر چه گفتم هر چه گویم در ثنای او کم است
مدح ناموس خدا فوق بیان عالم است
--
آفرینش باغ توحید و بهارش فاطمه است
دین و قرآن تا قیامت اعتبارش فاطمه است
مصطفی فخر نبوّت افتخارش فاطمه است
مرتضی دست خدا و دستیارش فاطمه است
دستیارش نه همه دار وندارش فاطمه است
ای خوشا آن کس که روز حشر یارش فاطمه است
در ثنای او همان اقرار عجز ما بس است
گفتن اوصاف این دختر نه کار هر کس است
--
فاطمه یعنی تمام هستی هست آفرین
فاطمه یعنی بهشت رحمةٌ للعالمین
فاطمه یعنی حجاب و عصمت و تقوا و دین
فاطمه یعنی چراغ آسمانها در زمین
فاطمه یعنی یداللّهی دگر در آستین
فاطمه یعنی علی، یعنی همان حبل المتین
فاطمه یعنی جمال بی مثال کبریا
فاطمه یعنی کتاب الله کلّ انبیا
--
فاطمه در فلک هستی ناخدایی می کند
فاطمه در روز محشر کبریایی می کند
فاطمه از شیر حق مشکل گشایی می کند
فاطمه در چشم حیدر خودنمایی می کند
فاطمه در بندگی کار خدایی می کند
فاطمه بر شیعیان لطف نهایی می کند
فاطمه یعنی چراغ محفل افلاکیان
فاطمه یعنی ز رأفت همنشین با خاکیان
--
کیست زهرا یک بهارستان به گلزار وجود
کیست زهرا کعبه ی جان قبله ی اهل سجود
کیست زهرا راز دار عالم غیب و شهود
کیست زهرا برترین محبوبه ی حیّ ودود
کیست زهرا باب رحمت، دست احسان، بحر جود
کیست زهرا خیمه ی سبز ولایت را عمود
کیست زهرا آفتابی کبریایی طلعت است
کیست زهرا چارده معصوم در یک صورت است
--
ای بهشت قرب پیغمبر جمالت فاطمه
ای تمام انبیا مات جلالت فاطمه
ای امیرالمؤمنین محو کمالت فاطمه
ای ملائک بنده ی صفّ نعالت فاطمه
ای تمام وحی در موج خیالت فاطمه
ای همه مرهون فیض بی زوالت فاطمه
طاهره، انسیّه، حورایی نمی دانم که ای
فاطمه، صدّیقه، زهرایی نمی دان که ای
--
عقل و هوش و دانش و افکار خود را باختیم
با کمیت وهم تا آنسوی هستی تاختیم
یا به مضمون، یا به ایراد سخن پرداختیم
دست ها بر رشته های چادرت انداختیم
شعرها خوانده غزل، قطعه، قصائد ساختیم
عاقبت دیوانه گشتیم و تو را نشناختیم
حور، انسان، یا ملک، یا فوق اینان چیستی؟
کیستی تو کیستی تو کیستی توکیستی؟
--
من نمی گویم غلام دختر پیغمبرم
من نمی گویم که بنشانی کنار قنبرم
من نمی گویم بلالت پا گذارد بر سرم
من نمی گویم ثنایت گشته بر لب گوهرم
من نمی گویم بسوزان تا کنی خاکسترم
لیک می گویم قبولم کن گدای این درم
دوست دارم تا زلطف و مرحمت شادم کنی
دوزخی هستم تو خود از دوزخ آزادم کنی
--
روسیاهم، زشت کردارم، گنه کارم بدم
تو بکوی خویش راهم داده ای تا آمدم
گر چه مردودم به جان زینبت منماردم
نامه ای پر از گناه است و تهی باشد یدم
عالمی را سیر کردم آخر این در را زدم
گر روم جایی دگر از پشت این در مرتدم
«میثمم» یعنی گدای خانه ی خشت و گلت
غرق دریای گنه چشمم به سوی ساحلت
#ولادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مدح
#ترکیب_بند
سلام ای حرمت مسجدالحرام ولایت
درود ای ز دمت جاودانه نام ولایت
هماره یافته از تو حیات، مکتب قرآن
همیشه بر نفست متکی امام ولایت
به اوج قلهء گردون به گوش عالم و آدم
هنوز می رسد از تربتت پیام ولایت
حیات یافته با دیدنت روان محمد
ثبات یافته با خطبه ات نظام ولایت
کلام تو شده تیر خدا به سینهء شیطان
زبان توست چو شمشیر در نیام ولایت
تویی تو کوثر قرآن تویی تو محور ایمان
تویی تو دخت محمد تویی تو مام ولایت
سلام سورهء والشمس و والضحی به عذارت
طواف روح همه انبیا به گرد مزارت
ثنای توست کلام خوش پیمبر قرآن
که پای تا به سر توست پای تا سر قرآن
تویی زبان کتاب خدا، نه، برتر از آنی
خدا گواست تو روحی درون پیکر قرآن
تویی مبلغهء مسجدالرسول ولایت
تویی مدافع شیر خدا به سنگر قرآن
وضو گرفت و به دست تو بوسه داد محمد
که بود دست تو دست حسین پرور قرآن
صحیفه ای که در آن بود آیه های ولایت
کتاب حسن تو بود ای تمام منظر قرآن
الا صحیفهء قلب تو سرنوشت محمد
تو هم بهشت خدایی و هم بهشت محمد
تو جان جان محمد تو روح روح خدایی
تو سر سر الهی تو رکن رکن هدایی
تو جلوهء ازلیت تو سایهء ابدیت
تو کفو شیر خدا مام سید الشهدایی
ندای شیعه به محشر رسد به قلهء گردون
که ای شفیعهء روز جزا تو مادر مایی
غم از رسول خدا با تبسمی بستانی
دل از ولی خدا با تکلمی بربایی
تو بحر نوری و حق یک جهان گهر به تو داده
تو آسمان و خدا یازده قمر به تو داده
خدا به حسن تو نقش جمال خویش کشیده
نبی به روی تو دیده هر آنچه دیده ندیده
کنار سایهء تو آفتاب نور گرفته
به گرد بیت گلین تو جبرئیل پریده
بهشت را چه کند با می طهور چه کارش
کسی که کوثر نور از محبت تو چشیده
تمام رحمت بی انتهای ذات الهی
به شکل قطرهء اشکی ز دیدهء تو چکیده
شعاع چشم محمد همیشه وقف جمالت
علی شده متحیر به پیش اوج کمالت
تو نور پیش تر از خلقتی سلام به نورت
تمام وسعت ملک خداست بزم حضورت
هزار عیسی مریم درود گفته ز گردون
هزار موسی عمران سلام داده ز طورت
فضائل تو درخشد چو آفتاب فروزان
ولی چه فایده بخشد به چشم دشمن کورت
کلام وحی سپرده است گوش جان به کلامت
دعای نور برد سجده بر صحیفهء نورت
پیمبران خدا خشم می کنند به خشمت
خدای عز و جل شاد می شود به سرورت
تویی تمام علی و تویی تمام محمد
که هم سلام علی بر تو هم سلام محمد
تو ناشناخته ای در جهان، جهان به فدایت
نکرده خلق، ز تو امتحان گرفته خدایت
بهشت بوی تو را می دهد تو بوی خدا را
نبی به امر خدا می کند قیام برایت
درود کل شباب بهشت بر حسن تو
سلام خیل شهیدان به سیدالشهدایت
تکلم همهء اولیاست نقل حدیثت
عبادت همهء انبیاست مدح و ثنایت
همه رسول خدا را صدا زنند به محشر
تو کیستی که نبی می زند به حشر صدایت
خداست مفتخر از سجده و رکوع و قیامت
پیمبران الهی نیـــازمند دعــایت
تو رکن حیدری و اوست رکن محکم خلقت
به قبر گمشده ات گم شده است عالم خلقت
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مدح
#مثنوی
در دل من جز تو جای هيچ کسی نيست
روز قيامت بجز تودادرسی نيست
کيست که هم کفو و هم کلام تو باشد؟
غير علی کيست هم مقام تو باشد؟
خانه ی تو مهد جبرییل امین است
پس سبب شوق آسمان به زمین است
دست تو را بوسه زد پیمبر اعظم
چرخش دستاس توست رازق عالم
پيش شکوه تو کوه نيز حقير است
عرش خداوند زير پات حصير است
خلق همه مات تو ، تو مات خدايی
آينه ی کامل صفات خدايی
چادر تو جلوه ی حجاب تمام است
وصف مقام تو در توان امام است
جلوه ی تام همه صفات کمالی
هرچه بگويم تو ماورای مثالی
بين زنان نام تو هميشه به صدر است
درک تو درک فضيلت شب قدر است
مانده أم از وصف ومی روم بزنم باز
دست تفأل به شعر خواجه ی شيراز:
" روشنی طلعت تو ماه ندارد "
بی تو شب انگیزه ی پگاه ندارد
با تو گدا پادشاه هر دو جهان است
بی تو کسی در بساط آه ندارد
جمعيت عاشقان به دور تو جمعند
جمعيتی که گدا و شاه ندارد
شأن تو والاست آنقدر که جهان هم
پيش تو ارزش به قدر کاه ندارد
در روش زندگی برای خلايق
خوب تر از تو خدا گواه ندارد
روزقيامت شفيع شيعه تو هستی
غير تو که شيعه خيرخواه ندارد
غير هر آن جا که در پناه تو باشد
هيچ کجای جهان رفاه ندارد
شکر خدا در پناه فاطمه هستیم
"عالم از اين خوب تر پناه ندارد"
#ولادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#مدح
#ترکیب_بند
همان زمان که در آفاقِ عرش ، دیده شدی
برای قصهی لولاک ، برگزیده شدی
تو میوهی ملکوتی که در شب معراج
به اذن حضرت پروردگار ، چیده شدی
گذاشت ، آینه را روبروی وجه خودش
قلم به دستِ خدا بود و تو کشیده شدی
تو شاه بیت غزلهای آفرینشی و ...
به شاعرانهترین شکل ، آفریده شدی
به دستخط خدایت ادامهدار شدی
هِجا هِجای تو تکثیر شد قصیده شدی
به خاطرت همهی عرش را مزیّن کرد
بهشت ، جامهی سبزی که داشت بر تن کرد
تو آمدی همهی عرش ریسه بندان شد
تو خنده کردی و نور فلک دوچندان شد
زمین بهشت برین و ؛ بهشت ، زهرایی
به یمن آمدن تو هم این و هم آن شد
تمام عرش ، برایت بداهه میگفتند
تو آن قصیدهی نابی که شعرباران شد
خدا به خاطر نامت سه بیت نازل کرد
سه آیهای که تمام وجود قرآن شد
برای مدح تو جبریل ، آمد از ملکوت
نگاه کرد ، به چشم تو و غزلخوان شد
سلامِ ما و سلامِ خدا عَلَی الْکوثر
سلام بر تو و بابای تو اَباالْکوثر
سلام ، کوثر جاری شده به جان زمین
سلام ، انسیه ؛ ای «حوریهنشان» زمین
خدای تو به زمین دوخت ، آسمانها را
به عشق آمدن تو ای آسمان زمین !!
شب ولادت تو آفتاب میتابید
به وقتِ نور تو تنظیم شد زمان زمین
برای مدت هجده بهار هم که شده
خدا گذاشته منت به ساکنان زمین ...
که شاید از تو بگیرند ، درس آدمیت
از آسمان تو رسیدی به امتحان زمین
هزار حیف ، که مردود شد زمینِ خدا
همان دمی که پر از دود شد زمینِ خدا
زمین نداشت لیاقت که تو در آن باشی
اراده کرد ، خدا که در آسمان باشی
قرار بود ، زمین خانهی خودت باشد
نخواستند و بنا شد که میهمان باشی
بهشت ، زیر قدمهای توست مادرجان !
خدا نخواست که بین زمینیان باشی
تو گنج مخفی پروردگار میمانی
اراده کرده که بانوی بینشان باشی
به عشق «اَشْهَدُ اَنّ عَلی وَلیُّ الله»
خودت نخواستی اصلا که در اذان باشی
قسم به نام تو بانو ؛ قسم به نام علی
علی تمامِ تو بود و تو هم تمامِ علی