eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
8.7هزار دنبال‌کننده
20.4هزار عکس
23.7هزار ویدیو
1.7هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
سنگ هم باشم! نگاهِ تو مرا دُر می‌کند لطف تو هر طِیّبی را عاقبت حُر می‌کند رزق چشمم کربلا را دیدن است، اما فراق نان چشمان مرا هربار آجر می‌کند یک سلام از پشتِ بام خانه دادم، فُطرست جای خالی مرا در کربلا پُر می‌کند در زیارت بُعد منزل نیست، پس هر عاشقی پشتِ بام خانه را مَرقد تصور می‌کند "آسمان" روضه گرفت و "ابر" گریه می‌کند "رعد" سینه می‌زند، «زهرا» تشکر می‌کند مُهرِ تُربت را که بوسیدم، دلم آرام شد سنگ هم باشم نگاهِ تو مرا دُر می‌کند
تنها نه این که داده رزق نوکران را بخشیده آب و نانِ بنده پروران را معشوق‌ها، دلداده‌ی حب الحسین‌اند عشقش مُسَخَّر کرده قلبِ دلبران را هرکس که مشمولِ نگاهِ رحمتش شد هرگز نمی‌خواهد عطای دیگران را گریه برایش خیرِ بی مانند دارد حتی مقرب می‌کند پیغمبران را نامش که زینت‌بخشِ عرش و اهل آن است تا اوج مستی می‌بَرد نوحه‌گران را دیوانگیِ ما در این میخانه، لطف است بخشیده زهرا این جنونِ بیکران را یک عمر داغ سینه‌ی عریان ارباب آتش زده جان و دلِ جامه‌دران را * * باید چگونه با پَر زخمی، عقیله پیدا کند در دشت و صحرا، دختران را؟! باید چگونه زینب کبری ببیند در شام، بر کام امامش، خیزران را؟! ✍
معشوق اگر از داغِ هجرانم خبر داشت این گریه‌های نیمه‌شب شاید اثر داشت ای آن‌که دینت را به دنیایت سپردی حالا ببینم! این جهان چیزی مگر داشت؟! باید نترسید از مسیرِ پُر خَمِ وصل باید نترسید از خطر؛ باید جگر داشت زنده به عشقم؛ بعدِ مرگم هم بگویند: بیچاره عمری، دیده‌ای از اشک تَر داشت بیچاره‌ام، بیچاره‌ام، بیچاره، اما، شاهنشهِ لب‌تشنه بر کارم نظر داشت عالَم به قربانِ شهیدی که در آن ظهر دیگر نه عباس و نه قاسم، نه پسر داشت ✍
باز باران است، بارانِ حسین بن علی عاشقان! جانِ شما، جانِ حسین بن علی خواه بر بالایِ زین و خواه در میدانِ مین جان اگر جان است قربانِ حسین بن علی شمرها آغوش وا کردند، اما باک نیست وعدۀ ما دور میدانِ حسین بن علی... در همین عصرِ بلا پیچیده عطرِ کربلا عطرِ باران، صوتِ قرآنِ حسین بن علی پرچم بیداد را روزی به آتش می‌کشد شعله‌های عشقِ سوزانِ حسین بن علی قدسیان از سفره‌اش نان و نمک خوردند و ما تا ابد هستیم بر خوانِ حسین بن علی هر کجا عشق است نام او طنین‌انداز شد در جهان برپاست طوفانِ حسین بن علی هر کجای خاکِ من بوی شهادت می‌دهد عشقم ایران است، ایرانِ حسین بن علی گفته بودی «مرد را دردی اگر باشد خوش است» دردهای ما و درمانِ حسین بن علی دست بالا کن ببین لبیک‌گویان آمدند نوجوانان و جوانانِ حسین بن علی دست بالا کن بگو این بار با صوتی جلی: دست‌های ما به دامانِ حسین بن علی
عرش بر جلوه‌ی رخسار حسین می‌نازد فرش بر رونق بازار حسین می‌نازد ابر بر اشک عزادار حسین می‌نازد قبر شش‌گوشه به زوار حسین می‌نازد کربلا هم به علمدار حسین می‌نازد آیت لیله‌ی معراج، حسین است حسین عشق را سلطنت و تاج، حسین است حسین فُلک افتاده به امواج، حسین است حسین عاشق مست به صهبای حسین می‌نازد شیعه بر عشق و تولای حسین می‌نازد جز حسین کیست که پرچم به مساوات زند؟ جز حسین کیست کلامی به مباهات زند؟ جز حسین کیست دم از قاضی حاجات زند؟ مصطفی در صف محشر به حسین می‌نازد مرتضی ساقی کوثر به حسین می‌نازد هشت در را که گشایند به فردوس برین شهپری را که خدا داده به جبریل امین حوض کوثر، خم و ساغر، خود ساقی به یقین خط توحیدپرستی به حسین می‌نازد صانع عالم هستی به حسین می‌نازد دل که باشد تهی از مهر و محبت، دل نیست به خدا محفل بی ذکر حسین، محفل نیست هر که دیوانه‌ی مولا نبُوَد، عاقل نیست نه فقط عاقل مجنون به حسین می‌نازد مدعی، دیده‌ی گردون به حسین می‌نازد یاحسین آب حیات است، بگو یامولا نردبان درجاتِ است، بگو یامولا یاحسین رمز نجات است، بگو یامولا هر کسی گفت حسین، عزت او تأمين است فاطمه ضامن اوست آخرتش تضمین است جز حسین کیست که در شأن و شرف بی همتاست؟ جز حسین کیست که محبوب تمام‌ دل‌هاست؟ او حسین است، بلی میوه‌ی قلب زهراست فاطمه‌ ام ابیها به حسین می‌نازد همه‌جا زینب کبری به حسین می‌نازد "یاحسین" ذکر ولایی‌ست، خدا می‌داند "یاحسین" رمز رهایی‌ست خدا می‌داند "یاحسین" فیض خدایی‌ست، خدا می‌داند نه فقط عالم و آدم به حسین می‌نازد این شرف بس، که خدا هم به حسین می‌نازد فوق اندیشه و پندار و گمان است حسین مصطفی هر چه که فرموده همان است حسین چون علی مبتکر سیر زمان است حسین طبع (خوشزاد) حقیقت به حسین می‌نازد در سحرگاه قیامت به حسین می‌نازد
روی پر جبریل بودم که مرا بُرد گفتم نجف می‌خواهم... اما کربلا برد جبریل هم در قرب عرشی‌اش نبرده‌ست حظّی که بال فطرس از بام شما برد گفتم تو ربّ* مایی و گفتند کفر است دنیای بی جنبه مرا در انزوا برد ما جای خود دارد، سلیمان‌ها گدات‌اند هر که رسید از سفره‌ات آب و غذا برد آدم توسل کرد و ما را توبه دادند پس آدمیت بود که نام تو را برد بیچاره من که سنگ قبرت هم نبودم بیچاره آن‌که سنگ آورد و طلا برد ** دور و برت دیدم عجب وضعیتی بود مردی زره برد و قبا برد و عبا برد با این بساطی که درآورده‌ست لشکر باید که جمعت کرد و بین بوریا برد * راغب در کتاب مفردات: ربّ به معنای تربيت و سوق دادن چيزى به سوى كمال است ✍
هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد خوشا به حال خیالی که در حرم مانده و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد به یاد چایی شیرین کربلایی‌ها لبم حلاوت «احلی من العسل» دارد چه ساختار قشنگی شکسته است خدا درون قالب شش‌گوشه یک غزل دارد بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟ بگو محبت ما ریشه در ازل دارد غلامتان به من آموخت در میانه‌ی خون که روسیاهی ما نیز راه حل دارد
امید آخر دل‌های بی‌قرار حسین «مرا هزار امید است و هر هزار» حسین به کوهِ امنیت و بندگی رسید سریع به‌کشتی تو هرآن‌کس که شد سوار، حسین تویی که شأن نزول «تبارک‌اللّه»ی به‌خلقت تو خدا کرده افتخار حسین خدا به طالع ما مهر نوکری زده است به غیر نوکری‌ات نیست کاروبار حسین غلام و نوکر و مداح و شاعر و خادم گذاشتی سر ما اسم مستعار حسین گناه‌کارم و در بین خلق محترمم غلامی تو به‌من داده اعتبار حسین از این‌ محبّت و این‌ عشق و این‌ حسینیه‌ها هزارشکر که «لایمکن‌الفرار» حسین اگر حبیب به عشقت دوبار جان داده‌ست هزار جان بده تا من هزاربار حسین... ✍
خوشا جانى که جانانش حسین است خوشا دردى که درمانش حسین است بُوَد فرمان‌رواى کشور دل خوشا مُلکى که سلطانش حسین است به چرخ دین، نجوم بی‌شماری‌ست ولى ماه درخشانش حسین است نگردد محفل اسلام، تاریک بلى؛ شمع شبستانش حسین است به نامش دفتر توحید، مفتوح خوش آن دفتر که عنوانش حسین است! حسن، جانِ عزیز مصطفى بود ولى آرامش جانش حسین است به راه عشق، پایان نیست لیکن یقین دارم که پایانش حسین است على را بر خلیل الله فخری‌ست بلى؛ چون ذبح عطشانش حسین است چه صحرایى‌ست یا رب! وادى عشق؟ که تنها مرد میدانش حسین است زمینِ نینوا هر دم بهار است چمن‌پیراى بستانش حسین است گرش خون خدا خوانم عجب نیست خدا را اصل قربانش حسین است بگو اهریمنانِ کربلا را که این صحرا سلیمانش حسین است "مؤید" را چه غم باشد ز محشر؟ که پوزش‌خواه عصیانش حسین است ✍ مرحوم ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅
گریه کن گریه، که احیای همه احکام است التیام جگر سوخته‌ی اسلام است گریه کن، سینه بزن، آه بکش، مرگ بخواه نوکر از روضه اگر جان ندهد ناکام است لب دل‌سوخته‌ها را همه شب دوخته‌اند گریه کن، گریه زبان همه‌ی ایتام است آن قتیل العبراتی که به ما گفت حسین گریه‌ی زینب، در حال عبور از شام است ای که باران به دعای تو می‌آمد...حالا سنگ می‌بارد و هر سنگدلی بر بام است نیستی تا که ببینی دم دروازه‌ی شام دل بی تاب ربابِ تو چه ناآرام است چوب می‌زد به دهانت پسر مرجانه چوب در دستی و در دست دگر یک جام است دختری داشتی ای شاه و کنیزش خواندند چه بگویم...همه‌ی روضه همان الشام است ✍ ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
مجنونم و این عشق تدبُّر شدنی نیست دیوانه‌ی کوی تو تمسخُرشدنی نیست گفتند بهشت است، ولی بهتر از آن است بین الحرمین تو تصوُّر‌شدنی نیست وصل تو‌ میسّرشدنی هست ولی تا من دور نگردم ز تکبُّر، شدنی نیست رزق تو کم و بیش به من می‌رسد ارباب نانی که به من می‌دهی آجُرشدنی نیست آبم بدهی یا ندهی، هرچه تو خواهی این تشنه‌لب از دست تو دلخورشدنی نیست از خانه‌ی خود دور نینداز گدا را این کاسه‌ی خالی همه جا پُرشدنی نیست باید بپذیریّ و بخواهی تو، وگرنه این سنگِ سیه‌دل بخدا دُرشدنی نیست می‌شد دل من نرم شود، بشکند اما وقتی نخورَد شیشه تلنگُر، شدنی نیست ✍
ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم در چَشم‌ها دو چِشمه‌ی زمزم گذاشتیم قطعاً دعای فاطمه پشت و پناه ماست وقتی دم حسینیه پرچم گذاشتیم ما ارث گریه از پدر خویش برده‌ایم پا جای پای حضرت آدم گذاشتیم این اشک‌ها برای تو باشد، حسین جان شاید به روی زخم تو مرهم گذاشتیم تفسیر روضه‌هاست، حروف مقطعه جان را میان سوره‌ی مریم گذاشتیم خیلی حسین زحمت مارا کشیده‌ای خیلی برای روضه‌ی تو کم گذاشتیم یک عمر دم حسن شده و بازدم حسین این عشق را به سینه دمادم گذاشتیم یک اربعین زیارت مارا ردیف کن ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم ✍