#شب_هفتم
#ماه_محرم
#حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام
#مرثیه
#غزل
به تبسّم لب خشکیده ی خود وا میکرد
هر زمانی که نظر بر رخ بابا میکرد
قطره ای اشک چو بر صورت او می افتاد
یادی از تشنه لبان لب دریا میکرد
مثل ماهی که جدا از لب دریا باشد
روی دستان پدر بود و تلظّی میکرد
وَ پدر نیز برای لب عطشان پسر
طلب آب غریبانه ز اعدا میکرد
سند غربتش این بس که ازآن کوردلان
چشمه ی آب بقا ، آب تمنّا میکرد
روی دستان پدر ، حرمله سیرابش کرد
مادرش غمزده از خیمه تماشا میکرد
خنده بر تیرِ سه شعبه نزد اصغر ، هرگز
او برای دل ما طرح معمّا میکرد
فاطمه آمد و آغوش گشودش ، که بیا
او هم از رویِ ادب خنده به زهرا میکرد
در جهانی که بُود عشقِ علی ، نیست عجب
معجزاتی که نفسهای مسیحا میکرد
#شب_هفتم
#ماه_محرم
#حضرت_علی_اصغر
#مرثیه
#غزل
از سر ظهر دگر حال علی بد شده بود
تشنگی بود که هر آینه بی حد شده بود
آن تلظّی به لبخشک علی ربط نداشت
حسرت تیر سر راه نفس سد شده بود
مادرش منتظر آمدنش با تردید
پدرش دورتر ازخیمه مردد شده بود
رود می خواست خودش را برساند به لبش
الف آب اگر خواست گه مَد شده بود
زخمِ دست پدر امّید به قلبش می داد
فکر می کرد که تیر از بغلت رد شده بود
خاک طاقت نتوانست لب خشک تو را
موجِ مظلومی این قافله ممتد شده بود
عده ای آمده بودند بلا در پیِ شان
وقت ویران شدن خلد مخلد شده بود
صد و ده بار دلم ریخت علی آسان نیست
نیزه ای در پی کشف غم ابجد شده بود
باز بر روی نی آواره صحرا شده است
حیف شد تازهعلیصاحب مرقد شده بود
حیف شش ماهگیاشحیفدل انگیزی او
سر موی پسرم تازه مجعد شده بود
چون عمو تشنه لب از دامن دریا بر گشت
چون عمو نیز سر نیزه زبانزد شده بود
بند قنداقه اگر باز نمی شد بد بود
حیف بود آن همه احساس مقیَّد شده بود
#شب_هفتم
#ماه_محرم
#حضرت_علی_اصغر
#مرثیه
#غزل
رسید عصر و غزل های آب ماند و رباب
و سینه ای که شد از غم کباب ماند و رباب
چه شد که تیر سه شعبه؟ چرا علی؟ باران؟!
سؤال های بدون جواب ماند و رباب
امید مادر دریا که گشت نقش بر آب
کنار علقمه تنها سراب ماند و رباب
ندید آخر کار التیام را این زخم
که در فراق پسر التهاب ماند و رباب
گذشت حرمله هر بار با لبی خندان
از این تقابل و خنده عذاب ماند و رباب
به ترس هر قدم از رقص نیزه ي دشمن
در ارتفاع سرش اضطراب ماند و رباب
وداع لحظه ي آخر که سِرّ اعظم بود
به قلب سوخته آفتاب ماند و رباب
چه خواب های قشنگی ندید گهواره
که از تمامی گهواره تاب ماند و رباب
از آن سفر که تمامش جلال بود و شکوه
در انتهای مسیرش طناب ماند و رباب
علی که بود همیشه رباب بود و علی
علی که رفت همیشه رباب ماند و رباب
#شب_هفتم
#ماه_محرم
#حضرت_علی_اصغر
#مرثیه
#مثنوی
بس کن رباب نیمهای از شب گذشته است
دیگر بخواب نیمهای از شب گذشته است
کم خیره شو به نیزه، علی را نشان نده
گهواره نیست دست خودت را تکان نده
با دستهای بسته مزن چنگ بر رُخَت
با ناخن شکسته مزن چنگ بر رُخَت
بس کن رباب حرمله بیدار میشود
سهمت دوباره خندۀ انظار میشود
ترسم که نیزه دار کمی جابهجا شود
از روی نیزه رأس عزیزت رها شود
یک شب ندیدهایم که بی غم نیامده
دیدی هنوز زخم گلو هم نیامده
گرچه امید چشم ترت ناامید شد
بس کن رباب یک شبه مویت سپید شد
پیراهنی که تازه خریدی نشان مده
گهواره نیست دست خودت را تکان مده
با خنده خواب رفته تماشا نمیکند
مادر نگفته است و زبان وا نمیکند
بس کن رباب زخم گلو را نشان مده
قنداقه نیست، دست خودت را تکان مده
دیگر ز یادت این غم سنگین نمیرود
آب خوش از گلوی تو پائین نمیرود
بس کن ز گریه حال تو بهتر نمیشود
این گریهها برای تو اصغر نمیشود
#شب_هفتم
#ماه_محرم
#حضرت_علی_اصغر
#مرثیه
#ترکیب_بند
بر مرکبِ پیمبر اعظم سوار شد
عمامه بست، رو به سوی کارزار شد
زیر عبا گرفت علی را شهِ غریب
با شیرخواره جانب آن قوم خوار شد
گفتند آمده ست به قرآن قسم دهد
پس همهمه گرفت و قُشون بیقرار شد
پس دست بُرد و طفلکِ از حال رفته را
بیرون کشید و خاتم شهر آشکار شد
لب باز کرد تا سخن انشا کند حسین
پس رو برو به مکتبِ داد و هوار شد
چندین سخن ز ماهی و آب فرات کرد
پس با علی سخن ز سر التفاط کرد
...
چشم سیاه تو چقدر آب می خورد؟
اصلاً شب سیاه مگر آب می خورد؟
شمر و سنان و اَخنس و خولی بهانه است
قتل پدر ز داغ پسر آب می خورد
ای پاره ی دلم سر دستم تکان مخور
الآن لبت ز تیر سه پر آب می خورد
گفتند آمده ست زرنگی کند حسین
جای تو گفته اند پدر آب می خورد
عباس خفته است که برپاست حرمله
این فتنه از خسوف قمر آب می خورد
یا رب ببین که من جگرم را فروختم
تنها ستاره ی سحرم را فروختم
#شب_هفتم
#ماه_محرم
#حضرت_علی_اصغر
#مرثیه
#غزل
يک غنچه لاله، سينه ي تنگش کباب شد
پژمرد و زخم هاي دل آفتاب شد
چون نذر کرده بود فداي پدر شود
آنقدر گريه کرد که بابا مجاب شد
شش ماهه اي که با اشاره اي از خواب مي پريد
با لاي لاي تيغ سه شعبه به خواب شد
تا چشم تير را هدف حنجرش نمود
با چشم غرقِ خون عمو، بي حساب شد
با دستهاي خالي خود خواهرش نشست
گهواره ي خيالي طفل رباب شد
تصوير حلق پاره ي اصغر سه روز بعد
بر سينه ي شکسته ي ارباب قاب شد
༻༺
آسمان آمد زمين تا خون اصغر را بَرَد
قطرههاےسرخ اين ياقوٺ احمر را بَرَد
تیر را بيرون مڪش،اشڪ خدا هم مےچڪد
فطرس آمد تاهمين سوز مڪرر را بَرَد
#باب_الحوائـج🥀
#شب_هفتم #محرم💔
مداحی آنلاین - لالایی کودک رباب - اسلام میرزایی.mp3
8.77M
🔳 #شور #شب_هفتم #محرم
🌴لالایی کودک رباب بخواب بخواب حرم بی آبه
🌴دلم بی تابه خدا میدونه که قحطی آبه
🎤 #اسلام_میرزایی
YEKNET.IR - roze - shabe 7 moharram1399 - motiee.mp3
6.08M
🔳 #روضه #شب_هفتم #محرم
🌴تو کربلای دل ما حال و هوای محشره
🌴دلا کبابه از عطش شب علی اصغره
🎤 #میثم_مطیعی