باسلام وتبریک عید بزرگ غدیر خم به همه شما همراهان خوب کانال مهدویت🌹🌹😍
عزیزانی که به کتاب های شهدا علاقه دارند و درکانال دنبال میکردند کتاب شهید ابراهیم هادی به اتمام رسید امروز اولین قسمت از کتاب شهید سردار حسین خرازی برای شما در کانال قرا می دهیم باما همرا باشید😊😊🌹🌹
http://eitaa.com/mahdavieat
#کتاب_پروانه_در_چراغانی🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#سردار_شهید_حسین_خرازی 🌷🕊
فصل اول..(قسمت اول )🌹🍃
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
از خمِ جاده كه گذشتند، يكباره فراموش كرد كجاست. مه، مثلِ چيزي زنده و جاندار از عمق دره بالا مي آمد، بوته هاي بادام كوهي سراشيبي كوه تا كنارِ جـاده را ميپوشاند و درختها از پشت مه سايه هاي سبز رنگي به نظر مـي آمدنـد. غـرق تماشا شد. سردي فلز تيربار را زيرِ دستهايش از ياد برد. صداي سه تيرِ پياپي كه ناگهان در گوش كوه پيچيـد، دلـش را فـرو ريخـت. دست روي ماشة تيربار كه روي ماشيني نصب شده بود گذاشت و آمـادة شـليك خم شد به جلو. با چشم اطراف را پاييد. حالا بوته ها، درختها و سـنگها كمينگـاه بودند. چند لحظه بعد، صداي تير ديگري خيالش را راحت كرد.آنهايي را كه براي شناسايي راه فرستاده بودند، علامت ميدادند كه جاده امن است. برگشت به دنياي خودش و به هر سو چشم چرخاند. چند بار در اين كوهها درگير جنـگ و گريـز شده بودند. حالا آخرين بار بود كه از اين جاده ميگذشت. از كنار اين درختهـا، بوته ها، سنگها كه در سنگيني عـذاب آور آن همـه خـاطرات تلـخ بـا او شـريك بودند.خاطرة اولين باري كه ستوني كمين خورده را ديد؛ برفهاي كنارِ جاده كه از گرماي خون تازه آب ميشدند؛ ماشينهاي شعله وري كه كسـاني درونشـان فريـاد ميكشيدند و بدنهايي كه رگهاي بريدة گردنشان هنوز مي تپيدند. از كردستان ميرفت. درحالي كه تازه كوههايش را شناخته بود؛ با همة سنگها، غارها، راهها و بيراههايش. شهرها را شناخته بود، با آرزو و غصه هاي مردمـانش و حالا حس ميكرد يكي از آنها شده است. و اصفهان چه قدر دور بود. خانـة پـدري در آن محلـة قـديمي. همسـايگان، همكلاسيها، روزهاي مسجد، ظهرهاي بعد از مدرسه كه ميرفـت تـا در خلـوت شبستان بنشيند و به خادم پير نگاه كند كه محراب و منبر را گلاب مي پاشـيد. و او كه با صداي كودكانه اش مكبر ميشد و از ديدن آن همه مردم كه با صداي او بـه سجده ميرفتند، قلبش تند و تندتر مي تپيد... روزهاي دبيرستان؛ هيجان خبرهايي كه گهگاه و در گوشي رد و بدل مـيشـد. خبر اعتراضهاي پراكنده؛ دستگيري و اعدامها و اعلاميه ها و سخنرانيهاي آشـكار و پنهان... و او كه تازه دفترچة اعزام به خدمت گرفته بود. پادگان دنياي ديگري بود. بزرگتر و متفاوت از مدرسه، با آدمهـا و رفتارهـاي گوناگون و گاه عجيب. و او كه نميتوانست زورگويي را ـ فقط به خـاطر اينكـه دستورات است ـ تحمل كند؛ با آنكه بهترين تكت يرانداز شـناخته شـده بـود؛ بـه عنوان تنبيه او را به عمان فرستادند تا عضو گروه كماندوهايي باشد كه قـرار بـود شورشيان ظفار را سركوب كنند. تا نام شاه، به عنوان قدرت نظـامي منطقـه آوازة بلندتري بگيرد. شورِ انقلاب بالا گرفت. حالا از او ميخواستند تفنگش را با همان نشانه گيـري دقيق رو به سينة مردم بگيرد، اما نميخواست. امام دستور داد سربازان، پادگانها را ترك كنند. مردم فتواي امام را با صداي بلند مقابل سربازان ميخواندند. قسم وفاداري به شاه باطل است. فرماندهان تهديد ميكردند: فراريان اعدام خواهند شد. اما او گريخت؛ با سري تراشيده و لباس شخصي. حالا جواني ساده بود در ميان هزاران جوان ديگـر كـه همه سرهايشان را تراشيده بودند تا هيچ كس نتواند سربازان فراري را در جمعشان تشخيص دهد. در آن روزها، دست او با هزاران دست ديگر طناب را بـه گـردن مجسـمه هـا انداختند و از ستونهاي بلند پايين كشيدند.شبِ رفتن شاه، پاهاي او همراه هـزاران يارِ ديگر در خيابانها و كوچه ها رقصيدند. وقت آمدن امام، دستهاي او با دست مردان و زنان ديگر، شهر را شُست و گـل كاشت و وقتي گويندة راديو با صدايي كه از بغض و هيجان ميلرزيد، گفت: اين صداي انقلاب مردم است» او هم همراه هزاران چشم ديگـر گريسـت، خنديـد و دست در گردن مردماني كه ميشناخت، تبريك گفت و نُقل به هوا ريخت و دلش پر شد از همة آرزوها و رؤياهاي خوب عـالم بـراي ايـران. بـراي كشـوري كـه صميمانه آمادة پذيرفتن نظمي تازه، پاك و درست بـود، آرزوي سـاختن بهشـتي كوچك در گوشهاي از زمين كه ايران اش ميخواندند.
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/mahdavieat
🔺هیأتیها مشکل آب ۵۰ خانواده خرمشهری را برطرف میکنند
🔹ابوذر بیوکافی، مداح اهل بیت(ع): جمعی از مداحان شاخص کشور و خوزستان بازدید میدانی از روستای زهیری خرمشهر داشتند و وعده دادیم تا دهه اول محرم ۲۵۰ میلیون تومان مورد نیاز برای آبرسانی به این روستا با ۵۰ خانوار سکنه را تأمین کنیم.
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 طرح صیانت از فضای مجازی چیست و چرا نيامده با اينهمه واکنش روبه رو شده است؟
✅بصیرت
http://eitaa.com/mahdavieat
۲۲۲۲۲۲۲.docx
9.9K
🇮🇷🌸
🍀
✅ #یادداشت
💢 موضوع: شکست مفتحضانهی آمریکا در باتلاق افغانستان
✍️ ️محمد میری
🍃🌻🍃
#روشنگری
#ثامن
🍀
🇮🇷🌸
http://eitaa.com/mahdavieat
سوالات پرتكرار و پاسخها.pdf
73.1K
⁉️آیا طرح صیانت باعث فیلتر شبکههای اجتماعی می شود؟!
🔻در روزهای اخیر طرح صیانت از فضای مجازی به عنوان یک سوال پر تکرار مورد بحث سیاست،اجتماع و حتی رسانههای بیگانه شده است برای پاسخ واضح و شفاف به این سوالات، به جدول کانال زمانه توجه بفرمایید.👆👆
http://eitaa.com/mahdavieat
🔴بی اعتمادی به آمریکا: چرا؟؟
👤کارشناس مسائل سیاسی:
🔻 مهدی فضایلی: وقتی صحبت از بی اعتمادی به غرب می شود، مفهوم مخالفش اعتماد به شرق نیست؟
🔻 بلکه آن چیزی که باید بهش توجه شود، اعتماد به توانمندی های داخل و ظرفیت های داخل کشور، در مقابل اعتماد به غرب هست.
🔻 یک اشکال ما این بود که همه جهان را غرب معنا کردیم.
#بیاعتمادی_به_آمریکا
http://eitaa.com/mahdavieat
#کتاب_پروانه_در_چراغانی🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#سردار_شهید_حسین_خرازی 🌷🕊
فصل اول..(قسمت دوم )🌹🍃
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
فرداي روز پيروزي به «كميتة دفاع شهري اصفهان» رفت. بايـد از آرزوهـايش محافظت ميكرد. شهر در دست مردم بود؛ از حفظ امنيت شهر تا جمع آوري زباله و تقسيم غذا و سوخت،همه را مردم بر عهده داشتند. حسين به سبب آشـنايي اش با تجهيزات نظامي، مسئول اسلحه خانة كميته شد. خيلي ها هنوز هم جوان بيسـت ساله اي را به ياد دارند كه سر بزير و كم حرف، با چشمهايي كه هميشه خنـده اي آرام كناره هايش را چين انداخته بود، با لباس ساده و كفشـهاي كتـاني و موهـا و ريش هاي كوتاه، به كميته ميآمد و آمادة انجام هر كاري مي شد كه زمين مانده بود. شهر، كمكم آرام شده بود. مردم پر از هيجان بودند؛ پر از اميد و نشاط و نيرو. همه احساس ميكردند ميتوانند هر چيزي را در عالم زير و رو كنند و به بهتـرين شكل دوباره بسازند. اما كمي بعد، از شمال كشور خبرهاي نگران كننده اي رسـيد. گنبد و تركمن صحرا ناآرام بود. فداييان خلق زمزمة خودمختاري منطقـه را آغـاز كرده بودند؛ مردم بسيج شدند و از اصفهان صدنفر از اعضاي كميتة دفاع شـهري كه حالا سپاه پاسداران انقلاب اسلامي خوانده ميشد، بـه تـركمن صـحرا اعـزام شدند و حسين مسئول گروه بود. درگيري با ضدانقلاب فقط چند هفته طول كشـيد؛ وقتـي دانشسـراي گنبـد ـ اولين قرارگاه حسين و گروهش ـ پايگاه محكم حفظ امنيت شهر شـد و تـركمن صحرا آرام گرفت، از غرب، زمزمة خودمختاري كردستان و آشوب و كشتار، ايران را مضطرب كرد. ماههاي آخر سال پنجاه و هشت بود كه حسين به كردستان آمد. درگيري از فرودگاه سنندج آغاز شد. وقتي هواپيما بر باند فـرود آمـد، چنـد نفـر همان جا، كنار هواپيما شهيد شدند. شهر، تقريباً به تمـامي در دسـت ضـدانقلاب بود. گروه شصت نفرة حسين، به كمك نيروهاي ديگر، با درگيري و دشواري بسيار شهر را تحت كنترل گرفتند. به تدريج نام گروه ضـربت مشـهور شـد. آنهـا بـا ضربات پراكنده و شديد بر دشمن، افراد كومله و دمكرات را از اطراف شـهر دور كردند و با يافتن كمينهاي دشمن و مقابله با آنها، امنيت ستونهاي نظامي و مردم را در جادهها تأمين كردند. در همين احوال بود كه همة چشمها به سوي جنوب متوجه شـد؛ جـايي كـه راديو لحظه به لحظه خبر سقوط يا محاصرة يكي از شهرهايش را ميداد.بچه هـاي گروه ضربت نگران خرمشهر بودند كه در حال سقوط بود، و آبادان كه به محاصره افتاده بود و اهواز كه در معرضِ خطر قرار داشت. ميگفتند تانكهـا بـا چراغهـاي روشن در دشت عباس جلو ميآيند و هيچ كس نيست كه مقابلشان بايسـتد؛ جـز مردم كه سنگينترين اسلحة ضدتانكشان شيشه هاي صابون و بنزين است. حسين به بچه هاي گروهش قول داد كه به جنوب خواهند رفـت امـا خـودش هنوز نگران كردستان بود كه هنوز آن قدرها امن و آرام نشده بود و دشمن هنـوز شهرها و روستاهايش را تهديد ميكرد. اين آخرين باري بـود كـه گـروه ضـربت تأمين امنيت جاده اي را در كردستان به عهده داشت. پس از آن به جنوب ميرفتند كه هنوز نميدانستند دشمن با آنجا چه كرده است. چهل روز بعد از آغاز جنگ بود كه گـروه ضـربت بـا تمـام تجهيـزاتش بـه خوزستان رسيد. آنها را به محض ورود فرستادند به دارخوين؛ جـايي كـه مـردم روستاهايش دست خالي از مقابل لشكر تانكها ميگريختند و در كنار پـل مـارد كه دشمن آوازخوان و پايكوبان از رويش ميگذشت، جسد خونين هجده مرد بـر جا مانده بود كه تا آخرين لحظه جنگيده بودند. هيچ خط دفاعي اي وجود نداشت. همان روز اول، او و همراهـانش كـه بـراي ديدن و آشنايي به منطقه رفته بودند، با تانكها درگير شدند و آنها را تا لب كارون عقب راندند. حسين و نيروهايش همانجا ماندگار شدند؛ در يك زمين كشـاورزي كه اگر دشمن نميآمد، در آن گندم ميروييد و هيچ سنگري نبود. آنها دست خالي سه ماه زمين را كندند تا از يك شيار هفتاد و پنج سانتيمتري كشاورزي، خاكريزي به طول۱۷۵۰ متر به وجود آوردند كه اولين خط دفاعي منطقه بـود. از همـانجـا دليرانه در مقابل دشمن مقاومت كردند كه به خط شير معروف شد.
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/mahdavieat
🌹مژده ای دل
🎊که شب میلاد کاظم آمده
🌹فاطمه بر دیدن
🎊موسی بن جعفرآمده
🌹کاظمین امشب
🎊چراغان از وجود کاظم است
🌹خانه ی صادق
🎊چراغان از حضور#کاظم است
♥️ولادت با سعادت
🎊#امام_موسی_کاظم (ع) مبارک باد
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایده جذاب🧐🧐
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایده تزیین😌😌
http://eitaa.com/mahdavieat
«دلت که گرفت»
قرآن رو بردار، بسم الله بگو و یه صفحهاش رو باز کن، بگو خدایا یکم باهام حرف بزن آروم شم..🙃✨
#اللهجانم
#صبحتون مهدوی
#مهدویت
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روايت رهبر انقلاب از زندگی امام كاظم (ع)
🔹ولادت اسوه صبر و تقوا امام موسی کاظم علیهالسلام مبارک باد.
http://eitaa.com/mahdavieat
0989.pdf
138.6K
🇮🇷🌸
🍀
✅ #یادداشت
💢 موضوع: امام کاظم (ع) از زندان تا تربیت فرزند برای گسترش اسلام
✍️ مجتبی لشکربلوکی
🍃🌻🍃
🌷میلاد مسعود اسوه مقاومت و صبر امام موسی کاظم (علیه السلام) مبارک باد.
#روشنگری
#ثامن
http://eitaa.com/mahdavieat
♨️جدای از نقاط ضعف ـ قوت طرح #صیانت لازمه بگم
💢تا وقتی رسانه های داخلی و خارجیمون بی درو پیکر هستند،
........................ دولت و مجلس خودشونم هلاک کنند، یه عده با همین بلوا، بازم مردم را ناراضی و شاکی نگه میدارند.⭕️
🔹پس کمک بدین طرح بصورت منطقی بررسی بشه تا این غبار از روی کشور کنار بره، جای شهید و جلاد عوض نشه.
🔻البته که اقناع افکار عمومی قبل از طرح لازم بود و کم کاری شد.
http://eitaa.com/mahdavieat
🌷میلاد مسعود اسوه مقاومت و صبر امام موسی کاظم (علیه السلام) مبارک باد...
http://eitaa.com/mahdavieat
🔴 مکرون رئیس جمهور فرانسه از صاحب این بیلبورد تبلیغاتی در جنوب فرانسه به دلیل انتشار تصویر هیتلر شکایت کرده.
♦️صاحب بیلبورد هم توییت کرده که چطور روزی که کاریکاتور پیامبر اسلام منتشر شد به نام آزادی بیان ازش حمایت کردید حالا که به من رسیدی شکایت می کنی؟ 😂
#غرب_بدون_روتوش
http://eitaa.com/mahdavieat
#کتاب_پروانه_در_چراغانی🌹🍃
#زندگی_نامه_و_خاطرات :
🌷🕊#سردار_شهید_حسین_خرازی 🌷🕊
فصل اول..(قسمت سوم)🌹🍃
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین
از نيمة دوم بهمن سال۱۳۵۹ هدايت عمليات در منطقة عمومي خوزستان به او واگذار شد و چند ماه بعد، خرداد ماه سال۱۳۶۰ ،او عمليات «فرماندة كل قـوا» را با استفاده از همان خاكريز، فرماندهي كرد. پس از آن، جنگ و گريز ادامه يافت؛ حاصل هر بار عقب تر نشستنِ دشمن بـه جاي گذاشتنِ ادوات نظامي و نفربرها بود و همينها كمكم نيروهـاي حسـين را آن قدر آماده كرد تا با حضور نيروهاي داوطلـب، آن شصـت نفـر بـه يـك تيـپ و سرانجام به لشكرِ امام حسين تبديل شدند. او، ماندگار جبهه شد. وقتي دشمن وجب به وجب از ويرانه هاي بستان عقـب مي نشست، حسين آنجا بود؛ طرح ميداد، فرماندهي ميكرد و گـاه مثـل رزمنـدة سادهاي مي جنگيد. او سوار بر جيپ فرماندهي اش، از اولين كساني بود كه بعـد از آزادي به خرمشهر پا گذاشت؛ در حالي كه از سد آتش دشمن گذشته بود. حسين ماند؛ در كنارِ بچه هاي لشكرش و در برابرِ آتش و مرگ. حتّي وقتـي در طلاييه دستش با تركشي داغ و برنده و بزرگ قطع شد، نخواست در شهر بماند؛ از بيمارستان كه آمد، با كيسة داروها و آستين خالي، چند ساعتي در خانه ماند و بعد نگران به سپاه رفت تا از بچه هاي لشكرش خبر بگيرد، اما به خانـه نيامـد. پـدر و مادرش تا روز بعد به انتظارش ماندند. صـبح تلفـن زنـگ زد. حسـين بـود كـه ميگفت در اهواز است و عذر ميخواست كه بي خداحافظي رفته است و خواهش كرد تا داروهايش را برايش به جبهه بفرستند. او به شهركش برگشت؛ پيش بچه هايش، غواصهايي كـه وقتـي در دورههـاي سخت آموزشي سر از آب سرد كارون در ميآوردند، او را مي ديدند كه نيمه شب براي سر زدن به آنها آمده است و برايشان به تداركات لشكر، دستور تهيـة عسـل ميدهد. بسيجيهاي كم سال وقتي زير سنگيني آتش زمينگير ميشدند، او را ميديدنـد كه تنها از انتهاي نزديكترين خاكريز به دشمن، به سويشان ميآيد. آرام، راسـت و بي هيچ حركت اضافي در بدن. بي اعتنا به مرگي كه بي وقفه ميبارد. آشپزها، راننده ها، دژبان ها و نيروهاي خدماتي لشكر او را زانو به زانويشـان در جمع خود مي يافتند. او همه جا بود؛ در سنگر فرماندهي بـراي هـدايت نيروهـا و اولين نفر پشت خاكريز با آر،پي،جي اي بر شانه كه راه تانكها را ميب ست. حسين ساده بود. هيچگاه از مقامش براي پيشبرد كارهاي شخصي اش اسـتفاده نكرد. فرماندهي لشكر براي او به معناي مسئوليت بزرگتر و كـارِ بيشـتر بـود؛ بـه معناي صبر و اندوهي بي اندازه. وقتي ازدواج كرد، حقوقش مثل دستمزد همة بسيجي ها فقط كفاف يك زندگي ساده را ميداد: دو هزار و دويست تومان در هر ماه! و اين بود كـه وقتـي دژبـان شهرك چهرة گريان رانندة آمبولانس را ديد، كه به جـاي جـواب فقـط هـق هـق گريه اش بلندتر ميشد، با عجله درِ عقب را باز كرد. وقتي شكاف سينة او را ديـد و چشمهاي نيمه بسته اش را، روي زانويش خم شد.آنگاه فريادش همـة لشـكر را خبر كرد تا حاج حسين را روي دستها دورِ شهرك بچرخاننـد و اشـك بريزنـد و آرزو كنند كه اي كاش همه جاي او بودند. بعد از عمليات كربلاي پنج بود كه او فرسوده و بي خـواب بـه مقـر تـاكتيكي لشكر ـ كه به منطقة عملياتي نزديكتر بود ـ آمد و از خستگي افتاد. چنـد سـاعت بعد، با صداي راننده از خواب بيدار شد كه ميگفت وانـتش را زده انـد و غـذاي بچه ها در راه مانده است. او ماشين فرماندهي را در اختيار راننده گذاشت تا زودتر غذا را به خط مقدم برساند. وقتي نفربر حركت كرد. او به صداي انفجارها گـوش سپرد و با آرامش به نتيجة عمليات فكر كرد. بچه ها را از آبگرفتي ها، خاكريزهـاي هلالي، باتلاقها و خورشيدي ها عبور داده بود. آنها را به جزيـرة بـوارين رسانده بود. شبِ گذشته تا صبح كنار بچه هـاي مهندسـي رزمـي جهادسـازندگي بيدار مانده بود تا در دل جزيره، خاكريز دو جداره بزنند. ميخواست بچه ها بهتـر بتوانند مقابل دشمن ـ كه حتماً براي باز پس گرفتن منطقه حمله ميكرد ـ مقاومت كنند. خط حسابي تقويت شده بود. حالا او به خودش اجازه داده بود تا براي چنـد سـاعتي اسـتراحت، بـه مقـر تاكتيكي لشكر بيايد. ماشين غذا كه رفت، احساس عجيبـي كـه ايـن چنـد روزه رهايش نميكرد، دوباره بر او چيره شد. بيقـراري و دلتنگـي، حسـي كـه شـب گذشته با يكي از دوستان درميان گذاشته بود.
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/mahdavieat
🔻افراد کم خون انگور و مویز بخورند
✅ انگور و مویز بخاطر داشتن خواص آنتی اکسيداني ،باعث دفع مواد زائد موجود در خون میشوند و از رسول آنها جلوگیری و باعث تصفیه خون میشوند
http://eitaa.com/mahdavieat
💕زیارت امام موسی کاظم علیه السلام 💕
🌷بسم الله الرحمن الرحیم 🌷
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ولِىَّ اللَّهِ وَابْنَ وَلِيِّهِ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللَّهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ،
اَلسَّلامُعَلَيْكَ يا صَفِىَّ اللَّهِ وَابْنَ صَفِيِّهِ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَمينَ اللَّهِ وَابْنَ اَمينِهِ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللَّهِ فى ظُلُماتِ الْأَرْضِ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اِمامَ الْهُدى،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَلَمَ الدّينِ وَالتُّقى،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خازِنَ عِلْمِ النَّبِيّينَ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خازِنَ عِلْمِ الْمُرْسَلينَ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نآئِبَ الْأَوْصِيآءِ السَّابِقينَ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْوَحْىِ الْمُبينِ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْعِلْمِ الْيَقينِ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْبَةَ عِلْمِ الْمُرْسَلينَ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْأِمامُ الصَّالِحُ مرسل
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْأِمامُ الزَّاهِدُ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْأِمامُ الْعابِدُ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْأِمامُ السَّيِّدُ الرَّشيدُ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمَقْتُولُ الشَّهيدُ،
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَابْنَ وَصِيِّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ، وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ
اَشْهَدُ اَ نَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ عَنِ اللَّهِ ما حَمَّلَكَ،
وَحَفِظْتَ مَا اسْتَوْدَعَكَ،
وَحَلَّلْتَ حَلالَ اللَّهِ، وَحَرَّمْتَ حَرامَ اللَّهِ،
وَاَقَمْتَ اَحْكامَ اللَّهِ، وَتَلَوْتَ كِتابَ اللَّهِ،
َوصَبَرْتَ عَلَى الْأَذى فى جَنْبِ اللَّهِ،
وَجاهَدْتَ فِى اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ، حَتّى اَتيكَ الْيَقين
🔆پایان زیارت 🔆
http://eitaa.com/mahdavieat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تودهنی هموطن عزیز و نجیب خوزستانی به مصی علینژاد 😂😂
http://eitaa.com/mahdavieat