🌿لا یستَکمِلُ عَبدٌ حقیقةَ الایمانِ حَتَّی تَکونَ فیهِ خِصالُ ثَلاثٍ: اَلتَّفقُّهُ فِی الدّینِ وَ حُسنُ التَّقدیرِ فِی المَعیشَةِ، وَ الصَّبرُ عَلَی الرَّزایا
🌿هیچ بندهاى حقیقت ایمانش را کامل نمىکند مگر این که در او سه خصلت باشد: دینشناسى، تدبر نیکو در زندگى، و شکیبایى در مصیبتها و بلاها.
#امام_رضا (ع)|
تحف العقول، ص۳۲۴📚
🌱 @mahdihoseini_ir | #آقا_مهدی
💰ماهانه به چندین نفر کمک مالی میکرد. حالا یا سرپرستشان بود یا ورزشی بودند یا عروس و داماد بودند. ۱۰، ۱۲ سال پیش مسئول محور کرمانشاه و پاوه نوسوک بود.
👥اهالی مناطق مرزی چه ایران چه روستاهای مرزی عراق امکانات خیلی کمی دارند. هر بار که میرفت با خودش یک توپ فوتبال و تور والیبال و یکسری لوازم ورزشی میبرد و مسابقه برگزار میکرد. مردم خیلی خوشحال میشدند.
🤔یادم هست در یکی از سفرها یک شب آنجا ماندیم. صبح که بیدار شدیم دیدیم کلی وسیله از جمله گردو و چای داخل ماشین گذاشتهاند.
😔پدر خیلی ناراحت شد. میگفت برای چی گذاشتید. من کارم است که میآیم اینجا. بعد وسایل را پایین گذاشت. آنها هم ناراحت شدند و گفتند ما به خاطر کارهای خیر شما اینها را گذاشتیم. پدر که دید اینها ناراحت شدهاند گفت به این شرط میبرم که پول این گردو را بگیرید. آنها هم قبول کردند.
#شهید_علیرضا_شمسی_پور|
روایت پسر بزرگوار شهید
#فاش_نیوز📲
🌱 @mahdihoseini_ir | #آقا_مهدی
آقا مهدی
🌿هنوز مانده بود به شب اول محرم، پیام دادم می خواهم خانه را زودتر سیاه پوش کنم. خیالش را راحت کردم. گ
بعد از آن شب، زهرا لحظه شماری میکرد. در دلش دعا می کرد "هر اتفاقی قراره بیفته، باشه بعدِ محرم؛ مهدی بیاد خونه و مدتی رو با هم باشیم. روضه بخونیم، گریه کنیم." از طرف دیگر قراری با خانوم در حرمش گذاشته بود و خواسته بود مهدی به آرزویش برسد. یک جورهایی می گفت، مهدی محرم پیش ماست.
دوشنبه اول #محرم بود و باید خانه آماده می شد. زهرا دوست نداشت مهدی احساس کند حالا که نیست، چیزی کم و کاست می شود. صدای مهدی آن شبی که داشت وصیت می کرد، خانه را پر کرده بود. زهرا بعضی وقت ها فکر می کرد تهران نیست، زینبیه است. دلش پر می کشید که برود حرم و برگردد و منتظر مهدی باشد. آن دو ماه فرصت خیلی خوبی بود که بیش تر بفهمد مهدی کیست. همانجا مهدی را سپرد به حضرت زینب (س) "خانم جان، عزیزم را قبول کن."
#شهید_مهدی_حسینی|
روایت همسربزرگوار شهید
برشی از کتاب عاشقانه #تمنای_بی_خزان📖
بخش دوم▪️
🌱 @mahdihoseini_ir
امشب همون شبی که خانم آقامهدی در مراسم نشسته بود، خانم شهیدپورهنگ پیامک زدن بهشون که خبری از همسرت داری؟
خانم آقامهدی نگران شده بودند که چی شده، چرا همه پیگیر شدن نکنه چیزی شده...
و همان چیزی که فکر می کرد شده بود.
آقامهدی در روز اول #محرم خریده شد..
خوش به حالت داداش مهدی
حالا فکر میکنم خانم ها در خیمه نشستند، مردان رفتند بجنگند یک دفعه اسب بدون سوار میاد دم خیمه، چی کشیدی بی بی جان😭😭😭
شيخ صدوق در كتاب امالي ـ به نقل از عبد اللّه بن منصور، از امام صادق از پدرش امام باقر از جدّش امام زين العابدين عليهم السلام می فرمایند :
حسين عليه السلام حركت كرد تا در كربلا فرود آمد و پرسيد: «نام اين سرزمين چيست؟»
گفتند: اى فرزند پيامبر خدا! اين جا كربلاست.
حسين عليه السلام فرمود :
«به خدا سوگند، اين، روزِ كرب و بلاست و اين جا، همان جايى است كه خون هاى ما در آن ريخته و حرمت ما شكسته مى شود.»
😔💔
🏴 محرم، شب دوم
🌱 @mahdihoseini_ir | #آقا_مهدی
4340610199.mp3
4.47M
شور| شروع شد باز عزای پسر زهرا
حـــــــــاجابـــوذربیوکـافی
مـــراســـم عـــزاداری
محــــــــــرم الحــــــــــرام ۱۴۴۳
دوشنبه / ۱۸ مرداد مــــاه ۱۴۰۰
هیئت عاشورائیان
🌱 @mahdihoseini_ir | #آقا_مهدی
Momeni-29.mp3
3.51M
شخصی محضر امام صادق (علیه السلام) رسید و گفت اگر کسی بمیرد و یا به قتل برسد همان شب برایش عزاداری می کنند و تمام می شود، چرا شما از شب اول محرم عزدارای را شروع می کنید و ادامه می دهید؟
🎙حجت الاسلام والمسلمین مومنی
▪️ سخنرانی محرم، #امام_حسین (ع)
🌱 @mahdihoseini_ir | #آقا_مهدی
آیا این سرزمین کربلاست...؟💔
پس از آن كه در «عُذَيب الهِجانات»، فرمان عبيد اللّه بن زياد، براى در تنگنا قرار دادن حسين عليه السلام رسيد ـ : حسين عليه السلام، بيرون آمد و فرزندان و برادران و خانواده اش ـ كه رحمت خدا بر ايشان باد ـ ، پيشِ رويش بودند.
حسين عليه السلام، لَختى به ايشان نگريست و گريست و فرمود :
😭«خدايا! ما خاندان پيامبرت محمّد صلى الله عليه و آله هستيم و از حرم جدّمان، بيرون رانده شده ايم و بنى اميّه، بر ما ستم كرده اند. حقّ ما را [از ايشان] بگير و بر اين قوم كافر، يارى مان ده».
سپس حسين عليه السلام در ميان خانواده اش بانگ زد و از آن جا حركت كرد تا روز چهارشنبه يا پنج شنبه، دوم محرّم سال ٦١ [هجرى] در كربلا فرود آمد. به يارانش رو كرد و فرمود : «آيا اين جا كربلاس؟». گفتند: آرى.
حسين عليه السلام به يارانش فرمود : «فرود آييد كه اين جا، جايگاه اندوه و بلاست! اين جا، محلّ فرود آمدن مَركب هايمان، و اين جا محلّ بار و بُنه ما و ريخته شدن خونمان است».
آنها پياده شدند و بارهايشان را در جايى كناره فرات، فرود آوردند و خيمه اى را براى حسين عليه السلام و همسران و فرزندانش، بر پا كردند و خويشان حسين عليه السلام، گِرداگِرد خيمه او، خيمه زدند....
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان (عج)
منبع: الفتوح، ابن اعثم کوفی: ج ٥ ص ٨٣
🌱 @mahdihoseini_ir | #آقا_مهدی
گفتند: «طفّ» و «ماریه» و «شاطِیءُ الفُرات»
گفتند: «غاضریّه» و گفتند: «نینوا»ست
😭