یادم هست بار اول که تماس گرفت گفت میخواهم سفارشی برایت داشته باشم، اینجا از پیر تا جوان و زن و مرد همه آمدند بجنگند تا چادر از سر تو نیفتد پس حجاب، حجاب، #حجاب نماز اول وقت، نماز اول وقت، #نماز_اول_وقت را فراموش نکن،گفتم مگر من حجاب ندارم گفت چرا ولی از این به بعد بیشتر رعایت کن، وقتی صدایش را میشنیدم بیشتر سکوت میکردم تا حرف بزند و هر چند لحظه یکبار فقط میگفتم چه زمانی برمیگردی؟ و او هیچ وقت نگفت چرا چند بار میپرسی فقط میگفت میآییم همه با هم میآییم، میگفت اینجا فاصله بین زمین و آسمان خیلی کم است.
#شهید_سید_جواد_اسدی|
روایت همسر شهید
@mahdihoseini_ir
از يک نظر میشود گفت در خاندان پيغمبر هيچ کس مظلومتر از #امام_حسن نيست، يکی از مظلوميتهايش اين است که حتی ما شيعيانش آن طور که بايد و شايد ایشان را نشناختیم، بعضی فکر میکنند ایشان برخلاف #امام_حسین روحیه ستیز با طاغوت نداشت و اهل سازش با طاغوت بود؛ تهمت از این بالاتر؟
مرحوم علامه مصباح یزدی
#شهادت_امام_حسن_مجتبی(ع)🌱
@mahdihoseini_ir🏴
آقا مهدی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سی_و_هشتم در را که پشت سرش بستم، حس کردم #قلبم از قفس سینه پرید. یک ماه ب
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_نهم
💔از خیال اینکه عباس با چه دلی ما را تنها با یک نارنجک رها کرد و به معرکه برگشت، طوری سوختم که دیگر ترس #اسارت در دلم خاکستر شد و اینها همه پیش غم حیدر هیچ بود.
اگر هنوز زنده بود، از تصور اسارت #ناموسش بیش از بلایی که عدنان به سرش میآورد، عذاب میکشید و اگر #شهید شده بود، دلش حتی در #بهشت از غصه حال و روز ما در آتش بود!
💣با سرانگشتان لرزانم نارنجک را در دستم لمس کردم و از جای خالی انگشتان حیدر در دستانم #آتش گرفتم که دوباره صدای گریه یوسف از اتاق بلند شد.
🔸نگاهم به قوطی شیر خشک افتاد که شاید تنها یکبار دیگر میتوانست یوسف را #سیر کند. بهسرعت قوطی را برداشتم تا به اتاق ببرم و نمیدانستم با این نارنجک چه کنم که کسی به در حیاط زد.
😍حس کردم عباس برگشته، نارنجک و قوطی شیر خشک را لب ایوان گذاشتم و به #شوق دیدار دوباره عباس، شالم را از روی نرده ایوان برداشتم.
همانطور که به سمت در میدویدم، سرم را پوشاندم و به سرعت در را گشودم که چهره خاکی #رزمندهای آینه نگاهم را گرفت. خشکم زد و لبهای او بیشتر به خشکی میزد که به سختی پرسید : «حاجی خونهاس؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@mahdihoseini_ir🕊🌹
#امام_جواد(علیهالسلام):
اِنَّ لَهُ غَيْبَةٌ يَكْثُرُ اَيّامُها، وَيَطْوُلُ اَمَدُها يَنْتَظِرُ خُرُوجَهُ الُمخْلِصُونَ وَ يُنْكِرُهُ الْمُرْتابُونَ
... حضرت داراى غيبتى است كه روزهايش زياد و مدّتش طولانى است. پس افراد مخلص منتظر ظهور او هستند و افراد شكّاك مُنكر او هستند.
📚 منتخب الأثر، ص ۲۲۴
#امام_زمان(عج)🌱
@mahdihoseini_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینکه کاخ سفید هم از مصی علینژاد خواسته هویتش رو تغییر بده معانی خیلی مهمی داره:
۱- آمریکا هم علیرغم هارت و پورت ظاهری، فهمیده به این جریان ضد ایران هیچ امیدی نباید بست، بلکه بهتره در پستو پنهانش کرد!
۲- کسی که مملکت و ملت خودش رو به بیگانه میفروشه، عاقبت باید هویت خودش رو هم رایگان بده بره!
#آمریکا
@mahdihoseini_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچهام نماز نمیخونه!
با دین رفیق نیست!
کجا رو اشتباه رفتم؟
#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان
▪️ ویژه #شهادت_پیامبر_اکرم(ص)
@mahdihoseini_ir
آقا مهدی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سی_و_نهم 💔از خیال اینکه عباس با چه دلی ما را تنها با یک نارنجک رها کرد و
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_چهلم
💔گریه یوسف را از پشت سر میشنیدم و میدیدم چشمان این رزمنده در برابر بارش اشکهایش #مقاومت میکند که مستقیم نگاهش کردم و بیپرده پرسیدم : «چی شده؟»
از صراحت سوالم، مقاومتش شکست و به لکنت افتاد : «بچهها عباس رو بردن درمانگاه...» گاهی تنها خوشخیالی میتواند نفسِ رفته را برگرداند که کودکانه میان حرفش پریدم : «دیدم دستش #زخمی شده!»
😭و کار عباس از یک زخم گذشته بود که نگاهش به زمین افتاد و صدایش به سختی بالا آمد : «الان که برگشت یه راکت خورد تو #خاکریز.»
از گریه یوسف همه بیدار شده بودند، زنعمو پشت در آمد و پیش از آنکه چیزی بپرسد، من از در بیرون رفتم.
🍃دیگر نمیشنیدم رزمنده از حال عباس چه میگوید و زنعمو چطور به هم ریخته و فقط به سمت انتهای کوچه میدویدم. مسیر طولانی خانه تا درمانگاه را با #بیقراری دویدم و وقتی رسیدم دیگر نه به قدمهایم رمقی مانده بود نه به قلبم.
دستم را به نرده ورودی درمانگاه گرفته بودم و برای پیش رفتن به پایم التماس میکردم که در گوشه حیاط عباسم را دیدم.
✔️تختهای حیاط همه پر شده و عباس را در سایه دیوار روی زمین خوابانده بودند. بهقدری آرام بود که خیال کردم خوابش برده و خبر نداشتم دیگر #خونی به رگهایش نمانده است.
چند قدم بیشتر با پیکرش فاصله نداشتم، در همین فاصله با هر قدم قلبم به قفسه سینه کوبیده میشد و بالای سرش از #نفس افتادم.
💔دیگر قلبم فراموش کرده بود تا بتپد و به تماشای عباس پلکی هم نمیزد. رگهایم همه از خون خالی شده و توانی به تنم نمانده بود که پهلویش زانو زدم و با چشم خودم دیدم این گوشه، #علقمه عباس من شده است.
😓زخم دستش هنوز با چفیه پوشیده بود و دیگر این #جراحت به چشمم نمیآمد که همان دست از بدن جدا شده و کنار پیکرش روی زمین مانده بود.
سرش به تنش سالم بود، اما از شکاف پیشانی به قدری #خون روی صورتش باریده بود که دلم از هم پاشیده شد.
شیشه چشمم از اشک پُر شده و حتی یک قطره جرأت چکیدن نداشت که آنچه میدیدم #باور نگاهم نمیشد.
🔹دلم میخواست یکبار دیگر چشمانش را ببینم که دستم را به تمنا به طرف صورتش بلند کردم. با سرانگشتم گلبرگ خون را از روی چشمانش جمع میکردم و زیر لب التماسش میکردم تا فقط یکبار دیگر نگاهم کند.
با همین چشمهای به خون نشسته، ساعتی پیش نگران جان ما #نارنجک را به دستم سپرد و در برابر نگاهم جان داد و همین خاطره کافی بود تا خانه خیالم زیر و رو شود.
😭با هر دو دستم به صورتش دست میکشیدم و نمیخواستم کسی صدایم را بشنود که نفس نفس میزدم : «عباس من بدون تو چی کار کنم؟ من بعد از مامان و بابا فقط تو رو داشتم! تورو خدا با من حرف بزن!»
🍃دیگر دلش از این دنیا جدا شده و نگران بار غمش نبودم که پیراهن #صبوریام را پاره کردم و جراحت جانم را نشانش دادم : «عباس میدونی سر حیدر چه بلایی اومده؟ زخمی بود، #اسیرش کردن، الان نمیدونم زندهاس یا نه! هر دفعه میومدی خونه دلم میخواست بهت بگم با حیدر چی کار کردن، اما انقدر خسته بودی خجالت میکشیدم حرفی بزنم! عباس من دارم از داغ تو و حیدر دق میکنم!»
▪️دیگر باران اشک به یاری دستانم آمده بود تا نقش خون را از رویش بشویم بلکه یکبار دیگر صورتش را سیر ببینم و همین چشمان بسته و چهره #مظلومش برای کشتن دل من کافی بود.
#حیایم اجازه نمیداد نغمه نالههایم را #نامحرم بشنود که صورتم را روی سینه پُر خاک و خونش فشار میدادم و بیصدا ضجه میزدم.
😔بدنش هنوز گرم بود و همین گرما باعث میشد تا از هجوم گریه در گلو نمیرم و حس کنم دوباره در #آغوشش جا شدهام که ناله مردی سرم را بلند کرد.
🌷عمو از خانه رسیده بود، از سنگینی #قلب دست روی سینه گرفته و قدمهایش را دنبال خودش میکشید. پایین پای عباس رسید، نگاهی به پیکرش کرد و دیگر نالهای برایش نمانده بود که با نفسهایی بریده نجوا میکرد.
نمیشنیدم چه میگوید اما میدیدم با هر کلمه رنگ #زندگی از صورتش میپَرد و تا خواستم سمتش بروم همانجا زمین خورد.
🕊پیکر پاره پاره عباس، عمو که از درد به خودش میپیچید و درمانگاهی که جز #پایداری پرستارانش وسیلهای برای مداوا نداشت.
😞بیش از دو ماه درد #غیرت و مراقبت از #ناموس در برابر #داعش و هر لحظه شاهد تشنگی و گرسنگی ما بودن، طاقتش را تمام کرده و #شهادت عباس دیگر قلبش را از هم متلاشی کرده بود.
✔️هر لحظه بین عباس و عمو که پرستاران با دست خالی میخواستند احیایش کنند، پَرپَر میزدم تا آخر عمو در برابر چشمانم پس از یک ساعت #درد کشیدن جان داد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@mahdihoseini_ir🕊🌹
آقا مهدی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_چهلم 💔گریه یوسف را از پشت سر میشنیدم و میدیدم چشمان این رزمنده در برابر
sadegh_ahangaran_zeynab 128.mp3
11.22M
امان از دل زینب....😭
صادق آهنگران🎙
#کربلا
#شام
تقدیم به شهدای عزیز مدافع حرم و حاج مهدی💔
@mahdihoseini_ir🏴
📌 شهید علمدار:
اگر مثل شهدا نباشیم بی فایده است،
باید پیام شهدا را به داخل شهرها ببریم
هر روز ورود زبانش بود و می گفت: «تیر و توپ و تفنگ دیگه تموم شد! ما باید توی شهر خودمون،کوچه به کوچه، مسجد به مسجد، مدرسه به مدرسه، دانشگاه به دانشگاه، کار کنیم. باید بریم دنبال جوانها؛ باید پیام اینهایی که توی خون خودشون غلتیدند رو ببریم توی شهر.»
یکبار به او گفـتم: «خب! اگـه این کـار رو بکنیم چـی ميـشه!؟»
برگشت و با صدایی بلندتر گفت: «جامعه بیمه ميشه. گناه در سطح جامعه کم ميشه. مردم اگه با شهـدا رفیق بشن، همه چی درست ميشه؛ اونوقت جوانها ميشن یار امام زمان عج.»
بعد شروع کرد توضیح دادن: «ببین! مانميتونیم چکشی و تند برخورد کنیم؛ باید با نرمی و آهسته آهسته کار خودمون رو انجام بدیم. باید خـاطرات کوتاه و زیبای شهــدا رو جمع کنیم و منـتقل کنیم. نباید منتظر باشیم که ما رو دعوت کنند؛ باید خودمان بریم دنبال جوانها. البته قبلش باید روی خودمان کار کنیم. اگه مثل شهــدا نباشیم، بی فایده است؛ کـلام ما تأثیر نخواهد داشت.»
#امام_زمان(عج)
#شهید_سید_مجتبی_علمدار
@mahdihoseini_ir
#امام_رضا(علیه السلام):
مَـنْ فَـرَّجَ عـَنْ مُـؤمِنٍ فَرَّجَ اللّه ُ عَنْ قَلْبِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ
كسى كه گِره از كار مؤمنى بگشايد و شادش كند، خداوند هم در روز قيامت، كارِ بسته او را میگشايد.
📚 اصول كافى، ج ۲، ص ۲۰۰
@mahdihoseini_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیامبر نسبت به کودکان آخرالزمان هشدار دادند و فرمودند نگران کودکان آخرالزمان از دست پدران و مادرانشان هستم!
@mahdihoseini_ir
#امام_سجاد(عليهالسلام):
لايَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ تَقْوى وَ كَيْفَ يَقـِلُّ ما يُتقَبَّلُ
كارى كه با تقوا همراه باشد اندك نيست؛ چگونه آنچه مقبول خـدا قرار گرفته، انـدك محسـوب شـود.
📚 تحف العقول، ص ۳۱۸
@mahdihoseini_ir
نشانه شهادت
زود جوش میآورد. آن صبری که بقیه داشتند او نداشت. همیشه هم میگفت «شهدا نشانه دارند که من ندارم. پس شهید نمیشوم!»
دو ماه پیش از شهادتش به طور غیر منتظرهای صبور شده بود، آنقدر که من سر به سر او میگذاشتم تا فریادش را بشنوم، اما هیچ فریادی نمیزد. دلم میخواست فریاد بزند تا آن نشانهای که میگفت را هنوز هم نداشته باشد. به پدرش هم گفتم، «اگر اجازه بدهید ابوالفضل به سوریه برود، شهید میشود.»
حاج آقا گفت «به دلت بد راه نده، او رفقای خود را دیده که شهید میشوند، عرفانی شده است. بعدا خوب میشود.»
مرتبه آخر به مادرش هم گفتم، او هم قبول داشت. به ابوالفضل گفت، «چگونه اینقدر صبور شدهای؟ چرا به مهدی چیزی نمیگویی؟»
ابوالفضل گفت «بگذار بچه خوشحال باشد و این روزهای آخر از پدرش خاطره بدی در ذهن نداشته باشد.»
#شهید_ابوالفضل_شیروانیان|
روایت همسر شهید/ #فاش_نیوز📲
@mahdihoseini_ir
هروقت تونستید برای انقلابتون اینطوری فداکاری کنید بیاید درباره براندازی حرف بزنیم.
#از_خارج_لاف_نزن
#آمریکا
🔗 Sadra
@mahdihoseini_ir
💐فرارسیدن ماه #ربیع_الاول ماه شادی و شادمانی را به شما محب اهل بیت (ع) تبریک عرض می کنیم...
@mahdihoseini_ir
#پیامبر_اکرم(ص):
إنّ المُؤمِنَ مُجاهِدٌ بِسَیفِهِ و لِسانِهِ ، و الذی نَفسی بیدِهِ لَکأنّما یَنضِحُونَهم بِالنَّبلِ.
همانا مؤمن با شمشیر و زبان خود جهاد میکند؛ سوگند به آن که جانم در دست اوست، شاعران [مؤمن با شعر خود گویی] به دشمن تیر میاندازند.
📚 مجمع البیان : ۷/۳۲۶
@mahdihoseini_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قهرمانی زارع رو دیدید؟ پهلوانیشو چطور؟!
تو فینال حریف از حرص یکی خوابوند تو گوش امیرحسین. حالا واکنش امیرحسین تو مصاحبه بعد بازی رو ببینید و عشق کنید. بنازم به این حجم از جوانمردی و اخلاق...
ما پوریای ولی رو ندیدیم، ولی پوریاها دیدیم!
✍️ عـــیّار
@mahdihoseini_ir
آقا مهدی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_چهلم 💔گریه یوسف را از پشت سر میشنیدم و میدیدم چشمان این رزمنده در برابر
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_چهل_و_یکم
😔یک نگاهم به قامت غرق #خون عباس بود، یک نگاهم به عمو که هنوز گوشه چشمانش اشک پیدا بود و دلم برای حیدر پر میزد که اگر اینجا بود، دست دلم را میگرفت و حالا داغ فراقش قاتل من شده بود.
✨جهت مقام #امام_مجتبی (علیهالسلام) را پیدا نمیکردم، نفسی برای #دعا نمانده بود و تنها با گریه به حضرت التماس میکردم به فریادمان برسد.
🍃میدانستم عمو پیش از آمدن به بقیه آرامش داده تا خبری خوش برایشان ببرد و حالا با دو پیکری که روبرویم مانده بود، با چه دلی میشد به خانه برگردم؟
رنج بیماری یوسف و گرگ مرگی که هر لحظه دورش میچرخید برای حال حلیه کافی بود و میترسیدم مصیبت #شهادت عباس، نفسش را بگیرد.
🌷عباس برای زنعمو مثل پسر و برای زینب و زهرا برادر بود و میدانستم رفتن عباس و عمو با هم، تار و پود دلشان را از هم پاره میکند.
یقین داشتم خبر حیدر جانشان را میگیرد و دل من بهتنهایی مرد اینهمه درد نبود که بین پیکر عباس و عمو به خاک #مصیبت نشسته و در سیلاب اشک دست و پا میزدم.
💔نه توانی به تنم مانده بود تا به خانه برگردم، نه دلم جرأت داشت چشمان #منتظر حلیه و نگاه نگران دخترعموها را ببیند و تأخیرم، آنها را به درمانگاه آورد.
قدمهایشان به زمین قفل شده بود، باورشان نمیشد چه میبینند و همین حیرت نگاهشان جانم را به آتش کشید.
😢دیدن عباس بیدست، رنگ از رخ حلیه برد و پیش از آنکه از پا بیفتد، در آغوشش کشیدم. تمام تنش میلرزید، با هر نفس نام عباس در گلویش میشکست و میدیدم در حال جان دادن است.
زنعمو بین بدن عباس و عمو حیران مانده و رفتن عمو باورکردنی نبود که زینب و زهرا مات پیکرش شده و نفسشان بند آمده بود.
🔹زنعمو هر دو دستش را روی سر گرفته و با لبهایی که بهسختی تکان میخورد #حضرت_زینب (علیهاالسلام) را صدا میزد.
حلیه بین دستانم بال و پر میزد، هرچه نوازشش میکردم نفسش برنمیگشت و با همان نفس بریده التماسم میکرد : «سه روزه ندیدمش! دلم براش تنگ شده! تورو خدا بذار ببینمش!»
✨و همین دیدن عباس دلم را زیر و رو کرده بود و میدیدم از همین فاصله چه دلی از حلیه میشکافد که چشمانش را با شانهام میپوشاندم تا کمتر ببیند.
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@mahdihoseini_ir🕊🌹
💢 زارع مدال طلای جهان را به #امام_رضا(ع) تقدیم کرد
🔹 امیرحسین زارع،سنگین وزن کشتی آزاد ایران پس از کسب مدال طلای جهان : تمام زندگیم را از امام رضا(علیه السلام) دارم و این طلا به همراه طلای بازیهای آسیایی را میخواهم به آستان قدس رضوی و خدمت امام رضا(علیه السلام)تقدیم کنم.
@mahdihoseini_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 روایت خبرنگار صداوسیما از تجمع ضدانقلاب در نیویورک
♦️یوسف سلامی که به عنوان خبرنگار صداوسیما در نیویورکحضور دارد، امروز به میان تجمع ضد انقلاب رفت و با صحنههای جالبی روبرو شد.
♦️آنچنان که این گزارش روایت میکند، استقبال ضدانقلاب از این تجمع که با تبلیغات زیاد، اختصاص اتوبوس و ارائه خدمات جانبی از جمله غذا همراه بوده، بسیار اندک و مضحکبوده است.
بیشترین شرکتکنندگان اعضای منافقین هستند و با الفاظ رکیک به سلامی حمله کردند.
#امریکا
@mahdihoseini_ir
#امام_حسن(علیه السلام):
ما بَقِیَ فِی الدُّنْیا بَقِیَّةٌ غَیْرَ هَذَا القُرآنِ فَاتَّخـِذُوهُ إماما یَدُلُّکُمْ عـَلی هُداکُمْ، وَ إنَّ أَحَقَ النّاسِ بِالقُرآنِ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَ إنْ لَمْ یَحْفَظْهُ وَ أَبْعَدَهُمْ مِنْهُ مَنْ لَمْ یَعْمَلْ بِهِ وَ إنْ کانَ یَقْرَأُهُ.
تنها چیزی که در این دنیای فانی باقی میماند قرآن است، پس قرآن را پیشوا و امام خود قرار دهید، تا به راه راست و مستقیم هدایت شوید. همانا نزدیکترین مردم به قرآن کسانی هستند که بدان عمل کند، گرچه به ظاهر (آیات) آن را حفظ نکرده باشند و دورترین افراد از قرآن کسانی هستند که به دستورات آن عمل نکنند گرچه قاری و خواننده آن باشند.
📚ارشاد القلوب، دیلمی، ص۱۰۲
#قرآن🌹
@mahdihoseini_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرش میراحمدی هنرمند کشورمان روز دوشنبه در سن 52 سالگی بر اثر بیماری سرطان درگذشت. بیشتر مردم میراحمدی را با بازی روانش در نقشهای طنز به خاطر دارند؛ اما این هنرمند فقید، با بازی در فیلم کوتاه «سرباز» در نقش #شهید_ابومهدی المهندس، یار #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی، یادگاری ارزشمند از خود به جا گذاشته است.
@mahdihoseini_ir
مالک شریعتی نماینده مجلس:
از یک دزد بدبخت که حین دزدی گرفتنش، پرسیدن چرا زیر چشمت کبود شده؟ با پررویی گفت "با صورت محکم کوبیدم به مشت مامور پلیس"!
حالا حکایت زندهگیری و اخراج سفیر لافزن رژیم جعلی صهیونیستی از صحن #سازمان_ملل است که میگه در اعتراض جلسه را ترک کردم!
@mahdihoseini_ir