از ابتدای ازدواج عهد بستیم که بال پرواز یکدیگر باشیم. بال پرواز شدن یعنی تحمل تمام سختیها برای اوج گرفتن. هر چند دوری، بخش اعظم زندگی ما شد؛ اما به آقامهدی گفتم : «اگر شما و امثال شما نباشید و اگر ما از خودمان نگذریم، باید شاهد بریدن سر برادرانمان در کشور خود باشیم.»
#شهید_مهدی_حسینی
روایت همسر معزز شهید
🌱راه حسینی ادامه دارد ...
نشر به مناسبت #سالروز_ازدواج و #روز_عشق
@mahdihoseini_ir
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙🍃🌷🍃⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
3.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاش این فیلم را به مسئولین نشان دهند...
کجایید ای شهیدان خدایی....
#شهید_مهدی_حسینی
روایت همسر شهید حسینی
@mahdihoseini_ir
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙🍃🌷🍃⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
مراسم عروسی به هرشکلی بود، خیلی زود به پایان رسید. هنگام بدرقه ی ما، خواهرها و مادرم اشک هایشان بند نمی آمد. من بر خلاف خیلی از عروس های دیگری که این لحظه برای از دست دادن وابستگی ها به خانواده، چشمانشان بارانی می شود، اصلا در این فکرها نبودم. بهانه ای برای گریستن نداشتم. وقتی مهدی کنارم بود، دیگر باریدن معنایی نداشت. آسوده ترین لحظات عمرم را سپری می کردم فقط خودش برایم مهم بود. توجهش، گرمی دستانش، حرارت نگاهش، همه و همه برایم ارزشمند بودند...
#شهید_مهدی_حسینی
روایت همسر مکرم شهید
برشی از تمنای بی خزان📚
نشر به مناسبت ایام #ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا علیهم السلام💕
#روز_ازدواج💕
@mahdihoseini_ir
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙🍃🌷🍃⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
مهدی خیلی مهربان، مظلوم، خوش اخلاق، باایمان و باغیرت بود. رفتنش به سوریه هم با توجه به همین روحیه جوانمردی و غیرت دینیاش بود.
در ابتدا که میخواست به سوریه برود اینگونه به من آرامش میداد و باتوجه به تفکرش مرا همراه میساخت واقعا اهل بصیرت بود. همسرم میگفت :
"شهید مطهری بیان میکرد، زمانی عاشورا تکرار میشود، الان همان عاشوراست، سخت است. خانم زینب (س) آن موقع اگر زنان کوفه پشت مردانشان بودند و صدای امام حسین (ع) را نشنیده نمیگرفتند آن اتفاق عظیم رخ نمیداد. الان چگونه میشود صدای مظلومیت مردم سوریه را نشنیده گرفت و #بیتفاوت بود..."
و به تجسم مسائل و مشکلات مردم سوریه میپرداخت، تا من دقیق و عمیق مسائل را درک و بتوانم شرایط را بپذیرم.
#آقا_مهدی
#شهید_مهدی_حسینی
روایت همسر معزز شهید
@mahdihoseini_ir
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙🍃🌷🍃⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
💠 مجموعه کوتاه و خواندنی "اصلا سوریه به ما چه ربطی داره!!"
از دوشنبه ۱۲ خرداد در کانال رسمی #شهید_مهدی_حسینی
eitaa.com/joinchat/1350369280Cba31a11fa4
با ما همراه باشید با برگ هایی از کتاب تمنای بی خزان نوشته ی بانو شیرین زارع پور📗
💠 مجموعه کوتاه و خواندنی " #اصلا_سوریه_به_ما_چه_ربطی_داره!!"
#قسمت_اول
در مسجد، پیچیده بود که بعضی از بچه ها میروند سوریه برای دفاع از حرم. برای خیلیها سؤال شده بود کسانی مثل مهدی برای چه به سوریه میروند. اصلاً بحران سوریه چه ربطی به ما دارد بار دومی که مهدی عازم سوریه بود، شب رفت مسجد و شنید که شبهاتی برای بچه ها پیش آمده است.
نماز که تمام شد، سمت قبله بود و داشت سجده ی شکر به جا می آورد که صدایی از پشت سر نظرش را جلب کرد یکی از جوانهای مسجدی بود که مهدی را میشناخت و چند باری هم سرهمین قضیه با کنایه با او حرف زده بود. آن شب اما به طور عمد صدایش را بلند و کنایه هایش هم نیش دارتر کرد.
- واقعاً همه ی مشکلات کشور خودمون حل شده که بعضی ها راه افتادن رفتن سوریه و عراق؟ یکی نیست بگه شما اگه خیلی دلتون میسوزه به مملکت خودتون خدمت کنید.
مهدی به سمت او برگشت:
بمونید بعد از نماز با هم صحبت کنیم.
- حتما!
نمازگزاران در حال ترک مسجد بودند و بعضی ها هم قبل از رفتن، کمی جلوی درِ مشغول صحبت میشدند. این سؤال انگار تنها ذهن آن جوان را مشغول نکرده بود چندتا از بچه های دیگر هم منتظر بودند تا بشنوند.
جوان کفشهایش را پوشید و داشت از مسجد خارج میشد که محمد زد روی شانه اش: مگه سؤال نداشتی؟ وایستا جواب سؤالت رو بگیر.
جوان با لحنی تند گفت: جوابش هم خودم میدونم احتیاجی نیست.
مهدی که متوجه بگومگوی محمد و جوان شده بود نزدیک تر آمد و صمیمانه گفت یه گپ و گفت دوستانه س. می خواهیم شما هم باشی.
جوان به سختی راضی شد و آمد کمی با فاصله نشست کنار بچه ها.
ادامه دارد....
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃
#سوریه/برش هایی از کتاب #تمنای_بی_خزان، به قلم بانو #شیرین_زارع_پور و روایتگری بانو سلیمانی زاده همسر #شهید_مهدی_حسینی
* محمد یکی از بچه های بسیج و مسجدی
🔺کپی از مجموعه ممنوع است، در همینجا بخوانید🔻
@mahdihoseini_ir
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
آقا مهدی
💠 مجموعه کوتاه و خواندنی " #اصلا_سوریه_به_ما_چه_ربطی_داره!!" #قسمت_اول در مسجد، پیچیده بود که بعضی
💠 مجموعه کوتاه و خواندنی " #اصلا_سوریه_به_ما_چه_ربطی_داره!!"
#قسمت_دوم
جوان به سختی راضی شد و آمد کمی با فاصله نشست کنار بچه ها. مهدی حال بچه ها را میپرسید.
- خب محمد بگو ببینیم چه خبر؟
- منتظر بودیم شما بیای اگه بشه آموزش راپل رو شروع کنیم.
- اگه بچه ها وقت دارن از همین فردا شروع میکنیم.
مهدی که زیر چشمی جوان را می پایید متوجه بی حوصلگی او شد و سعی کرد برود سر اصل مطلب نگاهش را به سمت جوان برگرداند.
- خب برادر، شما خوبی؟
جوان تشکر کرد.
- حتما تا حالا مریض شدی.
- ربطش؟
- وقتی میکروبی وارد بدن انسان میشه اولین عکس العمل بدن، گرفتن شکل تهاجمی در مقابل اون میکروبه تا اون رو از بین ببره. اگه بدن ضعیف باشه و در مقابل میکروب به زانو در بیاد، چه مشکلی پیش می آد؟
معلومه. این طوری تمام بدن درگیر میشه و آدم کله پا میشه!
- خب این چه ربطی داره به سؤال من؟
- اصل دنیا اینه که هر وقت غریبه ای وارد مجموعه ای بشه و بخواد اون جا رو تصاحب کنه نیروهای خودی صف میکشن تا اینجا که قبول داری؟
جوان سرش را به حالت موافقت پایین آورد...
ادامه دارد....
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃
#سوریه/برش هایی از کتاب #تمنای_بی_خزان، به قلم بانو #شیرین_زارع_پور و روایتگری بانو سلیمانی زاده همسر #شهید_مهدی_حسینی
🔺کپی از مجموعه ممنوع است، در همینجا بخوانید🔻
@mahdihoseini_ir
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
#امام_خمینی(ره):
یک ملتی که زن و مردش برای جان فشانی حاضرند و طلب شهادت می کنند، هیچ قدرتی با آن نمی تواند مقابله کند.
#شهید_مهدی_حسینی🌱
@mahdihoseini_ir
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙🍃🌹🍃⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
آقا مهدی
💠 مجموعه کوتاه و خواندنی " #اصلا_سوریه_به_ما_چه_ربطی_داره!!" #قسمت_دوم جوان به سختی راضی شد و آمد ک
💠 مجموعه کوتاه و خواندنی " #اصلا_سوریه_به_ما_چه_ربطی_داره!!"
#قسمت_سوم (آخر)
- اصل دنیا اینه که هر وقت غریبه ای وارد مجموعه ای بشه و بخواد اون جا رو تصاحب کنه نیروهای خودی صف میکشن، تا اینجا که قبول داری؟
جوان سرش را به حالت موافقت پایین آورد.
- خب تا اینجا رو داشته باش. رو کرد به بچه های دیگر و گفت «میدونید مهدویت یعنی چی؟»
یکی از بچه ها با حالتی مطمئن گفت یعنی منتظر بودن.»
دیگری گفت «یعنی وقتی امام بیاد باید آن قدر جنگ راه بیفته تا جامعه ی مهدوی شکل بگیره.
مهدی پرسید «وظیفه ی امام این وسط چی شد؟ فقط فرماندهی جنگ؟ بعد دنیا گلستون بشه؟ آماده سازی چی؟
محمد گفت «خب اصلاً مهدویت یعنی همین که امام بیاد و ما توی رکابش جنگ کنیم و یه عده بمیرن و یه عده هم بمونن کيف کنن این طوری نیست مگه؟
یکی از بچه ها رو به محمد گفت اول هم تو رو از لبه ی تیغ میگذرونه ما هم میمونیم کیف میکنیم.
صدای خنده ی بچه ها بلند شد.
مهدی چهره ای در هم کشید و گفت "یه مثال وقتی خورشید میخواد طلوع کنه، کم کم بالا می آد. اگه یه دفعه بیاد بالا، چشم توان دیدنش رو نداره. یا اگه به دفعه غروب کنه، موجودات آسیب میبینن این توی همه جای عالم طبیعت جریان داره، توی رشد گیاهان و حیوانات و انسان. همون جوری که غیبت امام یک دفعه واقع نشد چون خیلیها انکار میکردن. غیبت امام هم به تدریج اتفاق افتاد. یعنی مردم آماده شده بودن و اگه کسی سؤال داشت به نایب هاشون ارجاع میدادن اگه امام زمان بخواد بیاد باید مردم به تدریج آماده بشن برای ظهور، برای اتحاد. ما هم باید از الان آماده بشیم برای یکی شدن همون جور که سلولهای بدن متحد میشن تا میکروبها رو بیرون کنن، ما هم باید متحد بشیم تا اجازه ندیم به بدن اسلام ضربه ای وارد بشه و اتحادمون رو داشته باشیم.
آماده سازی کنیم تا امام بیان. هیچ فرقی نمیکنه کجای بدن عفونت بگیره. اگه نوک انگشتت رو رها کنی و بگی کاری باهاش ندارم، کم کم عفونت به قلبت وارد میشه. اگه توی سوریه نجنگیم کمکم وارد قلب اسلام میشن و اسلام رو از کار می اندازن."
این جا که رسید، صدای مهدی آرام تر شده بود. "این همه جوون دادیم تا ایران رو نگه داریم تا امام بیاد و پرچم رو به دستش بدیم. الان هم سوريه جنگ شده، ما به همون اتحاد توی دنیای اسلام احتیاج داریم سوریه به خاطر این که توی محور مقاومته درگیر این جنگ شده و ما هم اگه داریم اون جا می جنگیم داریم از خودمون دفاع میکنیم. چه بسا اگه اون جا نجنگیم باید توی همدان و ایلام و بقیه ی شهرهای خودمون جلوشون بایستیم. جدای از این حرفها ما قبلاً دیدیم که عربستان، بقیع رو تخریب کرده؛ اگه دست این تکفیریها به حرم برسه این برای ما بچه شیعه ها ذلته که از حرم دفاع نکنیم."
حرف های مهدی تمام شده بود و بچه ها هر کدام نظر خودشان را میگفتند. جوان بلند شد و بعد از تشکر خداحافظی کرد و رفت...
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃
#سوریه/برش هایی از کتاب #تمنای_بی_خزان، به قلم بانو #شیرین_زارع_پور و روایتگری بانو سلیمانی زاده همسر #شهید_مهدی_حسینی
🔺کپی از مجموعه ممنوع است، در همینجا بخوانید🔻
@mahdihoseini_ir
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
خوشا آنانکه در این صحنه عشق،
چو خورشیدی درخشیدند و رفتند...!
#راه_حسینی ادامه دارد...🚩
#شهید_مهدی_حسینی
#شب_جمعه و یاد شهدا صلوات🍃
@mahdihoseini_ir
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙🍃🌹🍃⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
آقامهدی
به گوشی برادر....
پشت خطی هنوز؟
جات خالی⚘️
ما داریم در ایران با اسرائیل می جنگیم....
دوستات دارند عباس وار از ما محافظت میکنند...
خیمه برجاست، الحمدلله
به قول حاج قاسم ایران حرم است....
التماس دعا❤️
#شهید_مهدی_حسینی
#وعده_صادق
#مرگ_بر_اسرائیل
@mahdihoseini_ir
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄
.
- زهرا، میدونی که من پاسدارم.
- خب؟
- خب، یعنی من افتخار میکنم به این لباس سبز
- منم افتخار میکنم توی این لباس می بینمت.
دست هایش را پشت گردنش حلقه کرد و تکیه داد به نیمکت.
- زندگی من با آدم های معمولی، با شوهر خواهر و برادرت و بقیه، کمی متفاوته.
حدس می زدم از چه می خواهد بگوید و حدسم درست بود.
- من مأموریت زیاد میرم. شهرهای مختلف و گاهی هم از ایران خارج می شم.
سرم را انداخته بودم پایین و به حرف هایش بادقت گوش میکردم. اما نمیدانستم چرا حزن عجیبی از حرف هایش به دلم نشسته بود. شاید حالت او هنگام گفتن این جملات، در نزدیک ترین نقطه ای که کنارش نشسته بودم، به من منتقل می شد. حرف جدایی ها بود و ندیدن ها که از روز اول داشت صبور و آرامم میکرد تا آماده ام کند....
پ.ن : این تنها بخش بسیار کوچک از زندگی پاسدار #شهید_مهدی_حسینی بود همراه با حس دلتنگی و دوری...
زندگی یک پاسدار....
📗برشی از کتاب تمنای بی خزان
📍نشر به بهانه رشادت های پاسداران و ارتشیان و بسیجیان عزیز و حسی وصف ناپذیر از خانواده های آنها در این ایام دفاع از ایران
#انتقام_ملی
#مرگ_بر_اسرائیل
@mahdihoseini_ir
┄┅ ࿐჻ᭂ⸙⚘️⸙჻ᭂ࿐ ┅┄