یک شب قبل از عملیات والفجر مقدماتی، قبل از اینکه #گردان به خط جهت عملیات بیآد، رفتیم منطقه تا در محور گردان مستقر و نسبت به منطقه توجیه شویم .
بعد از توجیه و ... ، حدود ساعت دوازده شب بود که خواستم در حدود مأموریت گردان گشتی بزنم .
چون هنوز گردانها نیآمده بودند، منطقه آرام بود و خلوت، بعد از دقایقی صدای گریه ای مرا متوجه خود کرد، در رمل ها آرام آرام نزدیک صدا شدم
آری صدای گریه ی #آقا_مهدی بود که تنها نشسته بودند روی رمل ها و زیارت عاشورا زمزمه میکردند و از شدت گریه شانه هایشان میلرزید.
همونجا نشستم تا غرق در مناجات آقا مهدی باشم، وقتی به انتهای زیارت رسیدند و رفتن #سجده, که خیلی هم طولانی شد، بلند شدم که نزدیکشان شوم و التماس دعا کنم.
چند قدمی نرفته بودم که دستی روی شونه ام احساس کردم, برگشتم دیدم آقا مرتضی یاغچیان هستند با چشمان اشک آلود فرمودند نزدیکشان نشوید, خلوت آقا مهدی با محبوبشان را به هم نزن؛
اجازه بده عاشق و معشوق باهم در خلوت باشند، نیازی به التماس دعا نیست، ان شاءالله دعای آقا مهدی شامل حال ما هم میشود .
دستم را گرفت و آرام آرام از آقا مهدی دور شدیم و آن مرد خدا هنوز در #سجده بود و اشک چشمانش رمل های #فکه را خیس کرده بود ....
سالگرد شهادت فرمانده با صلابت و عارف کامل #لشکر_عاشورا، آقا مهدی جان و دل گرامی باد .
@mahman11
کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
#روزی_که_دیده_بان_شهید_شد #دیده_بان_لشگر_۱۰ #شهید #مهدی_فلاح شهادت ۱۰ فروردین ۶۷ #سالروز_شهادت #
⚪️ در برابر سختی ها #استوار_باش
"...باباجان ، برابر سختیها همچنان استوار باش و شهادت من را برای من زندگی دیگر پندار و اگر جنازهای بدست شما رسید دوست دارم با صبر و شکیبایی خودت آن را به خاک بسپاری و به همه نشان دهید که در راه اسلام از همه چیز خود حتی فرزندت هم میگذری"
📄 بخشی از #وصیتنامه شهید 👆
🌷 بیسیم چی شهید مهدی فلاح
از شهدای مسجد جامع نارمک تهران
خیابان سمنگان
🌱 #لشکر_۱۰_حضرت_سیدالشهدا (ع)
#گردان حضرت علی اصغر (ع)
#دیده_بان لشکر
#گردان_ادوات لشکر
#بیسیم_چی
#شهید
#سالروز_شهادت
#دهم_فروردین_۱۳۶۷
🌱 تولد: ۱۳۴۶
🌷 شهادت: ۱۰ فروردین ۱۳۶۷
🌿 #عملیات #والفجر _۱۰ - مزار: بهشت زهرا(س) ق ۲۸ ر ۱۰۲ ش ۱
https://eitaa.com/mahman11
🌹 #سردار #شهید حسن رسولی آسیابی ( #جانشین #گردان در واحد #تخریب لشکر ۲۵ کربلا ) #شهادت : ۱۴ #اسفند ۱۳۶۵ #شلمچه:
.
📩 پروردگار من، به نظرم میآید در درگاه تو در روز محشر ایستادهام. آخرش چه دارم که بگویم. به من میگویی بندهی من، ای غرق در گناه، در دنیا چه کردی. و من فقط میلرزم و در انتظار رسیدن علی هستم تا مرا شفاعت کند. خداوندا میگویند که شهدا حق شفاعت دارند. ای خدای من، واقعاً تو چطور بر این بنده گنهکارت حق شفاعت میدهی آخر چقدر تو رحیمی.
.
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
@mahman11
🌹 خبرنگار تو هفت تپه ازش پرسید :برادر بلباسی ببخشید ، ما شنیدیم شما خیلی تو جبههها بودین ، میشه برامون بگین چندماه حضور داشتین تو جبههها ؟؟؟
.
🌹علیرضا لبخندی زد و گفت : از من نپرس چندماه تو جبهه ها بودم.از من بپرس چه مدت نبودم اینجا که به تکلیفم عمل کنم...( بیاد #عارف و #سردار #گردان امام محمدباقر #لشکر ویژه ۲۵ #کربلا سردار #شهید علیرضا بلباسی _ #شهادت #اسفند ۱۳۶۵ #شلمچه🌷)
.
#علیرضا_بلباسی
@mahman11
🌹مکانیکی که فرمانده شد ...
.
🔸اگر بگویم آچار فرانسه ی گردان بود اغراق نکردهام. اگر یک نفر او را نمیشناخت و برای اولین بار او را میدید، خیال میکرد، نیروی خدماتی گردان است. چون از آرایشگری گرفته تا مکانیکی خودروها و ... همه را او انجام میداد.یک روز که داشت پلاتین انگشتهای دستش را با انبر دست در میآورد، گفتم:
- «خلیل! چرا دستات این طوری شدند؟»
خندید و گفت:- «عملیات والفجر 8 با یک عراقی گلاویز شدم و او 16 تیر به شکم و دستانم زد.»گفتم:«خودش چی شد؟»
گفت: «با این که منو سخت مجروح کرده بود با هزار بدبختی با سرنیزه او را از پای در آوردم.»گفتم:- «چرا خودت پلاتینها را در میآوری؟!»گفت: «خوشم نمیآد وقتم را در بیمارستان هدر بدهم.»
.
▪️شب عملیات کربلای 4 مثل یک شیر غران به دشمن هجوم برد. با این که دشمن از شروع عملیات با خبر بود، ولی او تا خاکریز سوم جزیره پیش رفت. وقتی او را دیدم دستانش باند پیچی شده بود. گفتم: «خلیل چی شد؟» گفت: «دوباره ترکش خوردند.».
🌹#سردار #شهید خلیل زالپولی از #فرماندهان #گردان #مالک_لشکر ویژه ۲۵ #کربلا(به نقل از سید حشمت الله شهرزاد) _ شادی روحش صلوات.
#همیشه_دوستت_دارم_ای_شهید
@mahman11
🌹 #شهید روح الله کریمیان بهنمیری.
تو #گردان امام #حسین لشگر ۲۵ #کربلا بود.
۷ مرحله بعنوان #بسیجی عازم جبهه ها شد.تو #جبهه بچه ها روح الله رو به سه
چیز میشناختند : پرهیز از حرف های بیهوده، خوش رویی و ساده زیستی.سرانجام روح الله تو سن ۱۹ سالگی تو عملیات کربلای پنج ( ۲۲ دی ۱۳۶۵) تو #شلمچه بر اثر اصابت تیر مستقیم بشهادت رسید.شادی روحش #صلوات.🇮🇷
.
#سالروز_شهادت
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹آخرین _مکالمه_پشت_بیسیم_شهید_عالی_چه_بود ؟!
.
با بی سیم در حال صحبت كردن با فرماندهی قرارگاه عقبه بود و انگار به او سفارش می كردند كه مواظب خودت باش و ایشان می گفت من و شهادت! آخرین كلمه شهید كه پشت بی سیم می گفت این بود: حسین حسین شعار ماست... همین كه گفت: حسین حسین شعار ماست، شهادت افتخار و ناگهان تركش خمپاره حنجره مباركش را پاره كرد و سرشان را از بدن جدا نمود.
.
🌷#گرامیباد یاد و نام #سردار #شهید ذبیح اله عالی #فرمانده #گردان مسلم بن عقیل لشکر ویژه ۲۵ #کربلا.
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ #سخنرانی و #تصاویر کمتر دیده شده از سردار #شهید علیرضا بلباسی #فرمانده #گردان امام محمد باقر #لشکر ویژه ۲۵ #کربلا ...
.
▪️💢متولد ۱۳۳۲ روستای آسور فیروزکوه.
قبل از انقلاب تکنسین پرواز در هواپیمایی ایران بود.در طول خدمت، به آموزش زبان انگلیسی مشغول و نیز موفق به اخذ درجه مکانیک هواپیما شد.در سال 58 یعنی در 26 سالگی، با دختری مؤمنه به نام «مریم بانو صادقی» ازدواج کرد.
.
▪️سپاه که تشکیل شد از هواپیمایی انصراف داد و پاسدار شد و به جبهه رفت.عملیات رمضان از ناحیه دست چپ ؛ سینه مجروح شد.جانشین فرمانده گردان مالک اشتر لشکر 25 کربلا بود و بعد جانشین گردان امام محمد باقر (ع) شد اما شهادت علی اصغر خنکدار، باعث شد که علیرضا فرمانده این گردان منصوب شود.
.
▪️در عملیات والفجر 8 از ناحیه پای چب مجروح و در بیمارستان بستری شد تا مورد عمل جراحی قرار گیرد، امّا نپذیرفت و بیمارستان را به قصد جبهه ترک کرد.در عملیات کربلای یک، از ناحیه کتف، گردن و دست راست مجروح شد.در 28 بهمن ماه 1365 وصیت نامهای نوشت : «دنیای کفر بداند در فطرت توحیدی ما فقط یک ترس قرار دارد و آن هم ترس از خدا و ترس از گناه است.
.
▪️سرانجام سردار شهید «علیرضا بلباسی» در 12 اسفند 65 در عملیات کربلای 8 در شلمچه بر اثر اصابت خمپاره به سر و سینه به آرزوی دیرینهاش که شهادت بود، رسید و به مدت 9 سال، پیکر پاکش بر اساس خواست قلبیاش بر خاک گرم و سوزان شلمچه ماند تا اینکه در سال 1374 توسط گروه تفحص شناسایی و به قائمشهر منتقل و پس از تشییع ، در گلزار شهدای قائمشهر به خاک سپرده شد.
@mahman11
💢 #اسمش_را_یوسف_بگذارید
▪️مادر شهید : حدود 7 ماهی از باردار بودنم می گذشت. شبی در عالم رویا حضرت یعقوب و یوسف (علیهما السلام) را می بینم. صبح که از خواب بیدار می شوم به پدرشوهرم ماجرای خوابم را می گویم. او می گوید: «انشاالله به یُمن این خواب، این بچه پسر است. اسمش را یوسف بگذارید.»
.
🔖سردار #شهید یوسف سجودی، #فرمانده تیپ سوم #لشکر 17 علی ابن ابیطالب قم و #گردان های صاحب الزمان(عج) و حمزه سیدالشهدا(ع) لشکر 25 #کربلا، از شهدای شهرستان #بابل است که هنوز مفقود است و از جبهه برنگشته...
@mahman11