eitaa logo
کربلایی محمود اسدی (شائق) ۱۳۵
416 دنبال‌کننده
3 عکس
26 ویدیو
3 فایل
اشعار و مداحی
مشاهده در ایتا
دانلود
۷۷ ز داغ تو دو چشم من گوهر از دیده افشاندن ابالفضلم (علیه‌السلام)کجایی که به در چشمان من ماندن شنیدم پیش طفلان پیکرت با نیزه بالا رفت تو را کشتند نامردان دلم را سخت سوزاندن شنیدم جسم بی جان تو را با نیزه ها بردن تو را در دشت گرداندن ولیکن برنگرداندن شنیدم گوشه ی گودال با نیزه برش گرداند تن اهل و عیالش را در آن جنجال لرزاندن شنیدم روی نیزه گریه کردی از غم زینب (علیهاسلام) شنیدم خارجی ها زینبم را خارجی خواندن جماعت مست بودند و سرت را تاب می‌دادند شنیدم که سرت را عده ای با نیزه چرخاندن @mahmud_asadi_shaegh135
۷۸ ام البنینم که پسر ندارم من‎ تو آسمون عشق قمر ندارم من‎ دارم سخن با تو ای شاخه ی یاسم‎ شیرم حلالت ای ماه من عباسم‎ شنیدم عباسم راه تو رو بستن‎ با عمود آهن فرقتو بشکستن‎ شنیده ام عباس جسم تو پرپر شد‎ شنیده ام قبرت هم قدّ اصغر شد‎ شنیده ام عباس بعد تو غوغا شد‎ حرمله روش دیگه به خیمه ها وا شد‎ شنیده ام عباس سرت رو پاشیدن‎ سرت به نی بود و همه می خندیدن‎ شنیده ام بردن زینبو تو بازار‎ سنگش زدن خیلی از در و از دیوار‎ تو کوچه های شهر زینبو می چرخوند‎ اون بی حیایی که حسینو برگردوند‎ @mahmud_asadi_shaegh135
۷۹ ای گل شنیده ام از بعد رفتنت‎ با نیزه می زدن یه عده بر تنت‎ شنیده ام که پیکرت پاشیدند‎ به جسم پاشیده ی تو خندیدند‎ تا خوردی بر زمین ای ساقی حرم‎ صدا زدی حسین بیا برادرم‎ عباس من ای نور چشم مادر‎ کاشکی به زینبم می گفتی خواهر‎ وقتی که رأس تو به نیزه جا شدو‎ روی عدو دیگه به خیمه وا شدو‎ شنیده ام همه به خیمه رفتند‎ برای غارت رقیه رفتند‎ از این خبر رسید لرزه به دست و پام‎ بگو کجا بودی تو کوچه های شام‎ شنیده ام که خون به دلها کردند‎ در کوچه زینب را تماشا کردند‎ @mahmud_asadi_shaegh135
۸۰ من ام بنین  با غم آشنام هر لحظه ‌ی خود  یاد کربلام یاد کربلا  خونین جگرم بشکسته شده  از غم کمرم عباس من ای  یاس پرپرم بدچیده شدی  من باخبرم میگن که تورو  با نیزه زدن میگن که شدی  پاشیده بدن با رفتن تو  ای نور دو عین ریختن همگی  بر سر حسین یوسف منو پشت هم زدن میگن رو تنش هی قدم زدن دارم خبر ای ماه انورم دارم خبر از غارت حرم توو دست یکی شون گوشواره بود دست یکی‌شون گوشِ پاره بود @mahmud_asadi_shaegh135
فاطمیه ۸۱ یا فاطمه که محو تو باشد خدای تو‎ باشد رضای حضرت حق در رضای تو‎ شرمنده خوب نوکری ات را نکرده ایم‎ کم کار کرده ایم خدایی برای تو‎ ما مزد نوکری ز تو بانو نخواستیم‎ ممنون از این که شاملمان شد دعای تو‎ تقدیر میکنند ز ما گرچه عدّه ای‎ این هم به خاطر تو بوَد،جان فدای تو‎ هر شب میان روضه ی تو گریه کرده ایم‎ باید که جان سپرد به بزم عزای تو‎ بیش از همه حسن به فراق تو گریه کرد‎ چون در میان کوچه حسن شد عصای تو‎ @mahmud_asadi_shaegh135
۸۲ تربیت را تو به دامان پیمبر دیدی عفت وپاکی زهرای مطهر دیدی زینب دوم بیت علی وفاطمه ای که غم فاطمه و غصه ی حیدر دیدی پیش چشمان تو آتش به در خانه زدند چه بگویم که چها در پس آن در دیدی مات و مبهوت در آن کوچه نظر میکردی طفل بودی که کتک خوردن مادر دیدی ام کلثوم!دعا کن که نبیند چشمی صحنه هایی که تو با چشم ز خون تر دیدی نه فقط شاهد غارت شدن پیرهنی که تو در کرب و بلا غارت معجر دیدی آسمان تیره شد آندم که به پشت خیمه دست یک مشت حرامی سر اصغر دیدی ام کلثوم!به شائق بگو از سوز جگر که در آن دشت چها با دل مضطر دیدی @mahmud_asadi_shaegh135
۸۳ ام کلثومم و صد داغ به پیکر دیدم از همان کودکی ام داغ مکرر دیدم طفل بودم که ز خانه پدرم را بردند ریسمان دور سر فاتح خیبر دیدم مادرم حامله بود و پسرش را کشتند میخ را دوخته با سینه ی مادر دیدم پدرم در دل محراب دو تا شد فرقش جای یک ضربه ی شمشیر روی سر دیدم بعد بابا وسط طشت ز ظلم جعده پاره های جگر و خون برادر دیدم هر چه را دیده دو چشم تر من از طفلی بخدا کرب و بلا چند برابر دیدم ارباً اربا شدن ماه حرم کشت مرا مثل تسبیح تن پاره ی اکبر دیدم چه بگویم که چه دیدم که سه شعبه تیری گیر کرده به گلوی علی اصغر دیدم سخت تر از همه نحر گلوی آقا بود نیزه را در وسط گودی حنجر دیدم @mahmud_asadi_shaegh135
۸۴ از کودکی رنج بسیار دیدم من مادرم را در پس دیوار دیدم دورو بر گُل صد خار دیدم مجروح او را از نوک مسمار دیدم من با زینب توو کوچه با برادرا دویدیم صدای مادرمونو شنیدیم بابامونو کشیدن،آه کشیدیم **** در کربلا غم دیدم مکرّر چی بگم از غروب عاشورا برادر هر داغ دیدم صبور بودم جای تو کاش زیر سم ستور بودم دیدم ای وای یه عده ای رفتن به سوی گودال شد تن تو توو اون شلوغی پامال رفتن یه عده ای سراغ خلخال **** با دیده‌ی تر دیدم برادر موندی به زیر دست و پا صد پاره پیکر دیدم شکسته آیینه‌ی تو دیدم با مرکب اومدن روسینه‌ی تو ای وای داداش حرامیا به سوی تو دویدن اشکای ام کلثومت رو دیدن خندیدن و سر تورو بریدن @mahmud_asadi_shaegh135
۸۵ اُمّ کلثومم و غم های دلم ممتد شد راه شادی ز فراق تو به سویم سد شد کی رود از نظرم وقتِ وداع از گودال حرمله خنده زد و گریه‌ی من بی حد شد نحر حلقوم تو را گر چه ندیدم اما بد بریدند سرت را و برایم بد شد هلهله بود و سواران همه در پاکوبی وایِ من اسب ز روی تنِ عریان رد شد دخترت اشهد خود زیر لگدها می‌خواند آه از اَشهد او خون به دل اَشهد شد دخترت کعبه ی امّید دل عشّاق است سنگ از بس زدنش او حجرالاسود شد @mahmud_asadi_shaegh135
۸۶ کیستی تو دختر زهرا و زهرا منظری لاله ای از گلشن سبز رسول اطهری زینب دوم تویی در بیت زهرا و علی میخورم سوگند بر محشر تویی چه محشری امّ کلثومِ علی هستی تو در هفت آسمان تو به دو دریای عصمت نازپرور گوهری کوری چشم حسودان فاش می‌گویم سخن که قسم بر سوره‌ی کوثر، ز بطن کوثری گر بخواهم که کنم مدح تو را بس باشد این که تو بی بی جان در اوج درد هم، چون مادری تو به راه شام و کوفه خوب ثابت کرده ای هم ز صلب حیدری هم پای تا سر حیدری خطبه‌ی تو شام را مانند شامِ تیره کرد شام گویی بود خیبر، تو امیر خیبری با ستم هایی که آمد بر سرت معلوم شد تو خدای عشق را در این سفر پیغمبری کاش می‌مُردم خبر دارم ولی از گوش تو گوشواره برده دشمن،چون حسین را خواهری تو ز روی تل ندیدی ذبح حنجر را ولی روی خاک کربلا دیدی تو پاره پیکری تو خبر داری حسینت را برش‌گردانده اند سر بریدن را ندیدی، روی نی دیدی سری چه سری بر نیزه ها دیدی که از نور رخش می کند در آسمان، ماه از رخش روشنگری چه سری که بر در دروازه چشمش بسته بود تا نبیند اهل بیتش را بدون معجری بر درِ دروازه تازه، زخم قلبت تازه شد شهر آذین و به قلبت خورد گویا خنجری دور تو زنهای شامی رقص و شادی کرده اند آه به جرم همین که تو علی را دختری ای عزیز مرتضی شائق بوَد پابست تو او ندیده از درِ این خانه جایِ بهتری @mahmud_asadi_shaegh135
۸۷ اول ماه رجب ماه تمام آمد خوش آمد مژده ای اهل زمین از ره امام آمد خوش آمد جمال کبریا به ظاهر آمده که میلاد امام باقر آمده اهل عالم جان ختم المرسلین آمد مبارک میوه ی قلب امام چارمین آمد مبارک عزیز عالمین امام بن امام نفس بی مهر او به واللّه حرام ای سرو جانم فدایت پنجمین نور ولایت نه سر و جان بلکه کلّ عالم هستی فدایت به یمن مقدمت الهی که دگر شود تعجیلِ در ظهور منتظَر @mahmud_asadi_shaegh135
۸۸ یا ایها الهادی که هستی تو، ندانیم از لطف زهرا ما گدای آستانیم از شیعیانت نه که ما از دوستانیم چشم انتظار مهدی صاحب زمانیم ای‌کاش روزی روی زیبایش ببینیم باشیم و بی پرده تجلایش ببینیم **** روز ظهورش لطف یزدان بی‌شمار است حتی خزان با بودنش باغِ بهار است پشت سرش عیسی بن مریم دستیار است در دولتش خضر نبی هم پرده دار است مهدی بیاید شام همچون روز گردد شیعه به یمن مقدمش پیروز گردد **** ای کعبه ی اهل تولّا سامرایت چارم علی،جان همه عالم فدایت جن و بشر،حتی ملک باشد گدایت عالم بود پر از کرامات و عطایت با اینهمه قدر تو را نشناخت دشمن با دشمنی از پا تو را انداخت دشمن از سوز زهر کین ترک خورده لبانت بدجور تا کردند با تو دشمنانت این کارشان سوزانده مغز استخوانت قبر تو را کندند پیش دیدگانت دل سوخت و خونابه از چشم تر افتاد دلها به یاد نبش قبر اصغر افتاد بردند از خانه تو را ای روح قرآن عمامه ات افتادو مویت شد پریشان بودی به یاد گیسوی آقای عطشان ّآن شب ز ظلم و کینه آمد بر لبت جان ای گل تو را گلچین به طعنه پرپرت کرد آن بی ادب توهین به نام مادرت کرد جای شما در مجلس می خوارگان نیست هرچند دیگر در تنت جز نیمه جان نیست اما خیالت جمع اینجا خیزران نیست ناموس تو مابین این نامحرمان نیست سهم دلت جز حق ستیزی نیست آقا اینجا دگر حرف کنیزی نیست آقا بزم شراب و عمه بود و هلهله بود قلب رقیه خون و دل پر از گله بود هم راس اصغر روبروی حرمله بود رقاصه ای هم در پی مزد و صله بود ای کاش تنها چوب بر لبهاش می خورد جام شرابش را سوی آن سر نمی برد @mahmud_asadi_shaegh135
۸۹ دشمن اگر چه زهر به من داد از جفا راحت شدم ولی ز غم و محنت و بلا هرگز کسی نکرد مراعات حال من شد قامتم به فصل جوانی ز غم دو تا چون جد خویش خانه نشین بودم و دریغ بستند هر دو دست مرا مثل مرتضی آن شب که خصم در پی مرکب مرا کشاند بودم به یاد کودک افتاده از نوا آن دختری که از روی ناقه زمین فتاد افتاد روی خاک و صدا زد عمو بیا جای عمو به جای پدر زجر آمد و او را به قصد کشت کتک میزد،ای خدا بردند نیمه شب وسط مجلس شراب آخر نگه نداشت کسی حرمت مرا بر من لعین تعارف جام شراب کرد کآن بی حیا نکرد،دمی از خدا حیا آتش گرفت قلبم و پیوسته سوختم آن بی پدر به مادر ما داد ناسزا هر چند اینهمه به دلم غم گذاشتند هستم به یاد غصه و غم های کربلا با یاد لحظه ای که حرامی به قتلگاه بر سینه ی شکسته ی جدم گذاشت پا با آنکه بی عمامه شدم،بین ره کسی بر گیسویم دگر نزده چنگ بی هوا لطمه ندید جسم من اما تن حسین از نعل اسب زیر و زبر گشت و توتیا هم شد جدا جدا بدنش زیر سم اسب هم شد سرش به خنجر هندی جدا جدا با آن گلو چه کرد نگویم،فقط بدان رگهای گردنش همه گردید جابجا @mahmud_asadi_shaegh135
۹۰ از سوز زهر نیست،اگر آب شد تنت‎ از خاطرات تلخ به تن،تاروپود نیست‎ شد حمله سمت خانه ات،اما یکی نگفت‎ اینگونه خانه آمدن طرز ورود نیست‎ بستند گرچه دست تورا نیمه های شب‎ اما دگر به فرق تو جای عمود نیست‎ اینجا کسی به جسم تو نیزه نمی زند‎ یا که لبت ز تیزی چوبی کبود نیست‎ بردند بین بزم شرابت،ولیک شکر‎ ناموس تو مقابل چشم یهود نیست‎ دادند تسلیت پسرت را ز بعد تو‎ دوروبرش دگر،خبر از چنگ و عود نیست‎ زینب به شام بر سر قبر رقیه گفت‎ در سینه ام ز ماتم تو غیر دود نیست‎ برخیز ای سه ساله ی قامت خمیده ام‎ آن کس که گوشواره ز گوشت ربود نیست @mahmud_asadi_shaegh135
۹۱ اگر ز زهر جفا سوخت نازنین بدنت‎ ولیک نیزه نخورده به استخوان تنت‎ ندید پیکر تو زخم و ،سر بریده نشد‎ ز سم اسب نگشته است پاره پیرهنت‎ ز سوز زهر و عطش بال و پر زدی اما‎ ندید خواهر تو لحظه ای نفس زدنت‎ هزار شکر برایت کفن مهیا بود‎ حصیر مردم صحرا نشین نشد کفنت‎ عدو به مجلس می خواره ها تو را آورد‎ ولی به خنده نزد چوب بر لب و دهنت‎ @mahmud_asadi_shaegh135
۹۲ به دیدن پدر تا که رسد پسر با قلب شعله ور چشمم بود به در مدینه سوزد از شرار آهم یارب شده سامره قتلگاهم **** میان کوچه ها افتاده ام ز پا آمد به یاد من از شام پر بلا یادم نمی ره عمه رو آزردند در بزم می با دست بسته بردند **** با درد و غصه ها عمری عجین شدم چون جد خود علی خانه نشین شدم همچون علی اگر به غم مانوسم کسی نکرده حمله بر ناموسم **** @mahmud_asadi_shaegh135
۹۳ دهم امامم که قدم کمان کردند‎ چها به قلب من این دشمنان کردند‎ مرا حرامیها از خانه می بردند‎ بدون عمامه شبانه می بردند‎ دست مرا یارب از کینه می بندن‎ به پیش چشمانم قبر مرا کندن‎ با دیدن این صحنه با سر افتادم‎ به یاد نبش قبر اصغر افتادم‎ برده مرا دشمن در بزم می خاره‎ به یاد زینب هر دو دیده خونباره‎ دور و بر زینب دف می زدن ای وای‎ با خنده نامردا کف می زدن ای وای‎ @mahmud_asadi_shaegh135
۹۴ هادی دین از زهر کین شده بیتاب از غصه ات چشم زهرا شده پر آب غریب و تنها   افتادی از پا زهر جفا زد آتش بر پیکر تو در شهر غربت از غصه جان سپردی خانه نشینی را ارث از علی بردی طعنه شنیدی    جز غم ندیدی اما نزد کس سیلی بر دختر تو اگر چه از سوز زهر گشتی تو عطشان نشد به پنجه گیسوی تو پریشان به یاد گودال     شد قامتت دال به یاد آن سر آمد چه بر سر تو @mahmud_asadi_shaegh135
۹۵ بانگ واغربتا می رسد از سما‎ هادی اهل بیت کشته شد از جفا‎ آه و واویلتا ‎ سامره گشته است کربلای دگر‎ حسن عسکری از غمش نوحه گر‎ آه و واویلتا ‎ هر چه با او شد از ظلم آن بی حیا‎ ولی از کین نشد سرش از تن جدا‎ آه و واویلتا ‎ شکر حق خواهرش به اسارت نرفت‎ چادر دختر او به غارت نرفت‎ آه و واویلتا ‎ @mahmud_asadi_shaegh135
۹۶ دهمین امامم و خون جگرم کس نداند که چه آمد به سرم بخدا از طعنه ها راحت شدم گرچه سوخت از زهر کینه پیکرم چی بگم چه درد و رنجی کشیدم چی بگم چه صحنه هایی رو دیدم بدتر از همه اینا بگم چی بود حرفای ناروایی رو شنیدم یکسره دشمن منو داده عذاب دیده ام پر خون و سینه ام کباب نیمه شب با دستای بسته خدا منو بردن توی مجلس شراب بجز از این مجلس می خوارگی قامت من از غمی تا نشده شکر حق اینجا دیگه با کعب نی پای زن تو مجلسش وا نشده یاد عمه زینبم افتادم و یاد اون ساعت که سخت از پا نشست بخدا قسم ازش نمی گذرم اونی که غرور عمّه مو شکست با کف دست بی بی های کوچولو صورتاشونو پوشونده بودنو به نقاب و پوشیه نیاز نبود آخه صورتا همه کبودنو بمیرم برای دردای حسین وسط طشته مگه جای حسین پیش چشم دخترش،یزید پست خیزرون زد روی لبهای حسین @mahmud_asadi_shaegh135