eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
1 عکس
1 ویدیو
53 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
سحر چون پیک غم از در درآید شرار از سینه، آه از دل برآید درای کاروانی از وطن دور به گوش جان ز دیوار و در آید گمانم کاروان اهل‌بیت است که سوی کعبهٔ دل با سر آید گلاب از چشم هر آلاله، جاری‌ست که عطر عترت پیغمبر آید پس از یک اربعین اندوه و هجران به دیدار برادر، خواهر آید همان خواهر که غوغا کرده در شام همان ریحانهٔ پیغمبر آید همان خواهر که با سِحر بیانش به هر جا آفریده محشر آید همان خواهر که کس نشناسد او را به باغ لاله‌های پرپر آید... اگر از کربلا، غمگین سفر کرد کنون از گَرد ره، غمگین‌تر آید نوای «وای وای» از جان زهرا صدای «های های» حیدر آید از این دیدار طاقت‌سوز ما را همه خون دل از چشم تر آید غم‌آهنگی به استقبال یک فوج کبوترهای بی‌بال و پر آید بیا با این کبوترها بخوانیم سرودی را که شام غم سرآید: «شمیم جان‌فزای کوی بابم مرا اندر مشام جان برآید گمانم کربلا شد عمه! نزدیک که بوی مُشک ناب و عنبر آید به گوشم عمه! از گهوارهٔ گور در این صحرا، صدای اصغر آید مهار ناقه را یک دم نگه‌دار که استقبال لیلا، اکبر آید ولی ای عمه! دارم التماسی قبول خاطر زارت گر آید، در این صحرا مکن منزل که ترسم دوباره شمر دون با خنجر آید»
خم نخواهد کرد حتی بر بلند دار سر هر کسی بالا کند با نیت دیدار سر هر زمان یک جور باید عشق را ابراز کرد چون تو که هر بار دل می‌دادی و این بار سر عشق! آری عشق وقتی سر بگیرد، می‌رود بر سر دروازه‌ها سر، بر سر بازار سر ای شکوه ایستا! نگذار بر دیوار دست تا جهان نگذارد از دست تو بر دیوار سر کاشف‌الاسرار می‌خواهد گره‌گیسوی عشق خوش به هم پیچیده است این رشته بسیار سر لیلةالقدر است این افتاده در گودال، ماه مطلع‌الفجر است این برکرده از نیزار سر در مسیر وصل سر از پا اگر نشناختی می‌کند پندار پا تا می‌کند رفتار سر حاصل مرگ گل سرخ است عطر ماندگار پس ملالی نیست از گل می‌بُرد عطار سر شمع بی سر زنده می‌ماند که من باور کنم روی دوش مرد گاهی می‌شود سربار سر جای دارد صبح بگذارند نام شام را چون که دیگر می‌شود خورشیدِ شامِ تار، سر چون طلب کرده‌ست از اهل وفا دلدار دل در طبق با عشق اهدا می‌کند سردار سر دل به یک دست تو دادم سر به دست دیگرت زیر سر بگذار دل یا زیر پا بگذار سر العطش گفتی ولی آب از سر دنیا گذشت یک نفس آخر کشیدی جام را انگار سر زندگی یعنی عبادت، زندگی یعنی نماز مرگ یعنی والسلام از سجده‌ات بردار سر آسمان! از ماه بالاتر نبر خورشید را نیزه را پایین بیاور، نیست یار از یار سر
ای زنده عشق! ای قتیل عبرات! آزاده‌ی کربلا! اسیر کُرُبات! ما ظلمت محضیم و تو مصباح هدی ما غرق گناهیم و تو کشتیّ نجات
از غربتت اگر چه سخن‌هاست یا علی دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی گویی هنوز دامن محراب کوفه را آثار خون ز فرق تو پیداست یا علی آثار سجده، زخم جبین، روی غرق خون در محضر خدات چه زیباست یا علی تا دسته‌گل برای تو آرند از بهشت بر روی دست محسن زهراست یا علی گرچه شکافت فرق تو در صبح گاه قدر هر شب برای تو شب احیاست یا علی شمشیر دید عازم وصل خدا شدی روی تو را به خون تو آراست یا علی دنیا چه پست بود که مثل تو را نخواست از تو برید و غیر تو را خواست یا علی کوفه پس از شهادت تو گشته متّحد بر کشتن حسین مهیاست یا علی گویی گرفته بهر تصدّق به دست، نان چشم انتظار زینب کبراست یا علی «میثم» گرفته دست توسّل به سوی تو او تشنه و نگاه تو دریاست یا علی شاعر:غلامرضا سازگار پیامبر اکرم (ص) روضه
از سوزِ تب توانی به پیکر نداشتی فکری به غیر فاطمه در سر نداشتی یادِ خدیجه می کنی و آه می کشی یعنی که تاب دوریِ همسر نداشتی بعد از غدیر و توطئه هایِ منافقین دلشوره جز غریبی حیدر نداشتی می خواستی سفارش حقِ علی کنی امّا چه فایده که تو یاور نداشتی عمری برای این که هدایت شوند خلق در سینه غیر یک دلِ مضطر نداشتی وقتی صدایِ فاطمه آمد که سوختم در عرش می شنیدی و باور نداشتی رفتی از این دیار وَ اِلّا به یک نفس تابِ صدایِ نالۀ دختر نداشتی مسمار داغ بود و لب از سینه بر نداشت آنجا مگر بهشت مُعطّر نداشتی پنجاه سالِ بعد مشخص شود چرا از روی سینه جسمِ حسین بر نداشتی وقتی عدو محاسن او را گرفته بود ز ره رسیدی عمّامه بر سر نداشتی زینب نیابتاً ز تو بوسید آن گلو زیرا که تابِ بوسۀ حنجر نداشتی قاسم نعمتی پیامبر اکرم (ص) روضه
علیهاالسلام 🔹از آن ساعت...🔹 از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم تو بر نی بودی و دیدی چه‌ها دیدم، چه‌ها کردم گمان بر ماندن و قبر تو را دیدن نمی‌بردم ولی فیض زیارت را تمنّا از خدا کردم به یادم مانده آن روزی که می‌جستم تو را اما تنت پیدا به زیر سنگ و تیر و نیزه‌ها کردم تو را ای آشنایِ دل اگر نشناختم آن روز مرا اکنون تو نشناسی، وفا بین تا کجا کردم تن چاک تو را چون جان گرفتم در برم اما برای حفظ اطفالت، تو را آخر رها کردم به‌سان شمع، آبم کرد بانگ آب‌آب تو اگرچه تشنه بودم چشمه‌های چشم وا کردم میان خیمه‌های سوخته همچون دلم آن شب نماز خود نشسته خواندم و بر تو دعا کردم.. ولی هرگز ندادم عجز را ره در حریم دل سخنرانی میان دشمنان چون مرتضی کردم
آمدم از سفر و جز غمم احوال نبود این چهل روز کم از غصه ی چل سال نبود با سرت بودم و فکر بدن ات می کُشتم کاش آنروز نمی دیدم و پامال نبود دم دروازه ی ساعات عجب بزمی بود کاشکی دور و برم اینهمه جنجال نبود پیر شد زینبت از بس به سرت سنگ زدند ورنه این خواهرت آنقدر کهنسال نبود چوب را زد به لبت یاد لبت افتادم هیچ کس فکر من و گریه اطفال نبود خیره شد سمت سکینه ، نفس ام بند آمد این یکی فکر بدی داشت....نه خلخال نبود.. خسته ات می کنم اما ز سفر برگشتم چه بگویم خبر از زینب و اجلال نبود جای شکر است که برگشتم و دیدم امروز بدن کوفته ات گوشه گودال نبود شاعر : مهدی صفی یاری اربعین حسینی (ع) روضه
آنكس كه مارا نورُ كُم واحد نوشته آب و گِل ِ مارا ز يكديگر سرشته از روز ِ اول تا كنون كس در بهشته اُنس ِ من و تو پا نزد حتي فرشته... تو ماندي و من رفتم و اي داد بيداد خواهر شدن آخر چه كاري دست من داد اين خواهري كه بار ِ غم دارد ميارد با خواهر ِ چل روز ِ پيشَت فرق دارد گريان به روي قبر تو سر ميگذارد پيراهنت را رويِ سينه ميفشارد از اين سفر اين است دستاوردِ زينب پاشو برايِ تو كفن آورده زينب از كربلا رفتم رسيدم كربلا باز پُر شد مشام من ز عطر ِ نينوا باز با خطبه هايم زنده شد دين ِ خدا باز پيروزمند از شام برگشتم كه تا باز... ...مثل گذشته مونِسَت باشم برادر اينجا بمانم پيش تو تا صبح محشر اينجا همان جايي ست كه دلبر كُشي شد با داغ ِ اسماعيل ها هاجر كُشي شد در ساحل ِ يك روز آب آور كُشي شد بر رويِ دستان حسين اصغر كُشي شد اكبر همين جا پيكرش شد ارباً اربا قاسم همين جا سينه اش شد مثل زهرا اينجا تن پاكت ميان خون وضو كرد شمر آمد و با خنجرش قصد گلو كرد خنجر نبُرّيد و لعين كاري مگو كرد لج كرد و با چكمه تنت را پشت و رو كرد با پشتِ خنجر آنقَدََر زد تا سر افتاد بالاي تل ِ زينبيه خواهر افتاد آنان كه باباي تورا تكفير كردند در چند ساعت خواهرت را پير كردند جسم تورا آماج صدها تير كردند مركب سواران پيكرت را زير كردند ميتاختند و خاك مقتل گرم ميشد با سُمِّ مركب استخوانت نرم ميشد زخمي به بازوي تو خورد و ديد خواهر سنگي به ابروي تو خورد و ديد خواهر نيزه ز پهلوي تو خورد و ديد خواهر پنجه به گيسوي تو خورد و ديد خواهر قاتل تمام هِمَتَش را ميگُمارد عمامه ات را از سر ِ تو در بيارد تو روي نيزه رفتي و من روي محمل دنبال ميكردم تورا منزل به منزل در بين آواز و هياهوي اراذل قرآن تلاوت كردي و بُردي ز من دل هربار چشمم خيره ميشد در دهانت سرنيزه را ميديدم از پشت زبانت از بال جبرائيل شهپر را گرفتند اسباب معراج كبوتر را گرفتند از ما تقاص ِ بدر و خيبر را گرفتند هر كار كردم باز معجر را گرفتند بي روسري بودم ولي با آستينم گفتنم كه ناموس اميرالمؤمنينم بي تو ميان كوچه و بازار رفتم با محمل ِ بي پرده در انظار رفتم بي مقنعه تا گَرده يِ اشرار رفتم با دستهاي بسته تا دربار رفتم يادم نرفته ازدحام مردها را بي قيديِ دستان آن ولگردها را تا رأس سقاي حرم را مثل قرآن بر نيزه ميبستند در پيش اسيران در كوچه هاي شام ميشد راه بندان آتش شراره ميزد از جان يتيمان چشم سكينه تا عمو را رويِ ني ديد رأس ابوفاضل به رويِ نيزه چرخيد از شام آوردم سلام دخترت را پيراهن و عمامه و انگشترت را بنگر شقايق هاي زرد و پرپرت را امداد كن با گوشه چشمي خواهرت را بايد از اينجا خسته برگردم مدينه با يك دل بشكسته برگردم مدينه شاعر : حسین قربانچه اربعین حسینی (ع) روضه
می خوام به کربلا بیام دوباره دلم ز دوریِ تو بی قراره دیگه دلم صبر و قرار نداره زِ سوز داغت شده پُر شراره آقام‌ حسین ، آقام حسین ، حسین جان (۲) دعا بکن عاشق تو بمونم تو کربلا روضه ی تو بخونم بخونم از تشنگیِ لبِ تو روضه ی قتلگاه و زینب تو آقام حسین ، آقام حسین ، حسین جان فدای حنجر بُریده ی تو جسم به خاک و خون کشیده ی تو فدای شش ماهه علی اصغرت فدای عباس و علی اکبرت آقام حسین ، آقام حسین ، حسین جان اگه دعا کنی برام همیشه دیگه دلم از تو جدا نمی شه تا آخرش تو راه تو می مونم می مونم و از تو فقط می خونم آقام حسین ، آقام حسین ، حسین جان @mortaza110shahmandi. ایتا
(ع) قلب و جانم گرفته خدا کن عنایت دوباره به ما تا رویم سوی کرب و بلا قرآن من (حسین) ایمان من(حسین) جانان من(حسین) سلطان من(حسین) یا اباعبدالله الحسین (۴) تا ابد عشق تو در دلم حل نما یا حسین مشکلم کن کرم گر چه ناقابلم دنیای من(حسین) عقبای من(حسین) آقای من(حسین) مولای من(حسین) یا اباعبدالله الحسین کربلا کعبه و قبله ام من به عشق حسین زنده ام لطف او کرده شرمنده ام تو دلبری(حسین) تو رهبری(حسین) تو سروری(حسین) تو بی سری (حسین) یا اباعبدالله الحسین من فدای غم و غربتت غصه های دل زینبت جسم صدچاک و خونین تنت شیب الخضیب(حسین) خدالتریب(حسین) ای بی حبیب(حسین) گشتی غریب(حسین) یا اباعبدالله الحسین @mortaza110shahmandi. ایتا
(ع) حسین ای دینم تویی آئینم به زیر خِیمَت. تو رُو می بینم حسین ای یارم تویی دلدارم توی قلب من تویی نگارم اباعبدالله (۴) حسین ای هستم ز تو سَرمَستم گِرِه با عشقت به قلبم بستم حسین ایمانم تویی قرآنم به وادیِ عشق تو رُو می خوانم اباعبدالله @mortaza110shahmandi. ایتا