#وداع_با_محرم_و_صفر
#غزل
🔹محرم تا صفر🔹
از آغاز محرم تا به پایان صفر باران
نشسته بر نگاه اشکریز ما عزاداران
محرم از سفر آغاز شد با کاروان دل
صفر با رفتن خیرالبشر، دل میسپارد جان
محرم زخمهای جاودان بر دل مکرر زد
صفر پاشید طوفان نمک بر زخم بیپایان
محرم کاروان زخمها مهمان صحرا شد
صفر بار دگر آورد سمت کربلا مهمان
محرم هفتگردون روضهخوان آل طاها شد
صفر شد هفتدریا غرقِ خون دل در این طوفان
محرم با حسین فاطمه ماه شهیدان شد
صفر با قلب تنهای حسن شد درد جاویدان
محرم سورۀ کهف از لب خونین تلاوت شد
صفر شمسالشموس عشق شد تفسیر الرحمان
محرم تا صفر مشکیست یکسر رنگ شهر ما
حسینیه، خیابان، تکیه، مسجد، کوچه و میدان
مگر اشک غزل در روز محشر آبرو باشد
وگرنه ما کجا و نام پاک آبرومندان
#نغمه_مستشار_نظامی
خورشید به قدر غم تو سوزان نیست
این قصّۀ جانگداز را پایان نیست
پای تو دو ماه، عاشقی کرده دلم
دل کندن از این کتیبهها آسان نیست
#سیدعلیرضا_شفیعی
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹معجزۀ شوق🔹
چقدر صورت در آینهست پیرتر از من
برای دیدن رویت بهانهگیرتر از من
مگر تو گوش کنی، آینه شبیه به سنگیست
که از شنیدن این شِکوِههاست سیرتر از من
به ارتفاع تو و گنبدت قسم، که نیامد
به خاکساری تو هیچکس حقیرتر از من
مقام نیست در این کهکشان رفیعتر از تو
پرنده نیست در این آسمان اسیرتر از من
مرا مگیر به آلودگی و سربههوایی
که نیست در حرمت شرم سربهزیرتر از من
دوباره معجزۀ شوق را ببین که چگونه
رسیده باد به پابوسی تو دیرتر از من
در آستان محبت خلافِ قاعده عُرف است
که من رهاترم از باد و او اسیرتر از من
رسیدهام من و سر تا قدم شکست و نیازم
نباش منتظر زائری فقیرتر از من
ببار بر منِ جانتشنه، ای لطافتِ مطلق
که نیست زیر هزار آسمان کویرتر از من..
مؤدّبانهترین شکل عرضِ حال، سکوت است
که اشک حال مرا گفته دلپذیرتر از من
#هادی_جانفدا
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹ابر عنایت🔹
در گوشهای ز صحن تو قلبم نشسته است
دل، طوقِ الفتی به ضریح تو بسته است
چون دشتهای تشنه در این آستان قدس
در انتظار ابر عنایت نشسته است
چون ذره بر ضریح خود ای روح آفتاب!
ما را قبول کن که دل ما شکسته است
فوج کبوتران تو آموخت عشق را
پرواز نور در حرمت دسته دسته است
دریاب روح خستۀ ما را که مثل اشک
دیگر امید ما ز دو عالم گسسته است
میآید از تراکم عالم به این دیار
قلبی که از تزاحم اندوه خسته است
#غلامرضا_شکوهی
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹مسافر🔹
مدینه! بی تو شب من سحر نمیگردد
شب فراق، از این تیرهتر نمیگردد
مدینه! شب همه شب با ستارههای صبور
بگو که شام غریبان سحر نمیگردد
مدینه! از همۀ نخلهای تشنه بپرس
مگر کسی که سفر رفت برنمیگردد؟
مدینه! سکه به نامم زدند و نیست شبی
که دست و دامنم از اشک، تر نمیگردد
مدینه! سینۀ من تنگ شد در این غربت
چرا مدار فلک تندتر نمیگردد؟
مدینه! گوشۀ غربت چه عالمی دارد
کسی ز راز دلم باخبر نمیگردد
مدینه! در عَجَبم من، که خوشۀ انگور
چرا ز آه دلم شعلهور نمیگردد؟
مدینه! چشم مرا انتظار کرد سپید
چه شد که یوسف من جلوهگر نمیگردد
مدینه حاصل عمرم اگر نمیآید
حدیث عمر، چرا مختصر نمیگردد؟
مدینه! بی گلِ روی «جواد»، دست و دلم
رضا به بستن بار سفر نمیگردد
مدینه! کاش برادر امیدواری داشت
که خواهر از پی او دربهدر نمیگردد
مدینه! کاش به این آرزو دلم خوش بود:
که بعدِ من پسرم خونجگر نمیگردد
مدینه! مردم نوغان گریستند ولی
کسی چو مادر من نوحهگر نمیگردد
مدینه! پشت سر من گلاب اشک بریز
مسافر تو به این شهر برنمیگردد
#محمدجواد_غفورزاده
محبوب رضاست هرکه دلريشتر است
از کعبه صفای اين حرم بيشتر است
اينجاست طبيبی که ندارد نوبت
هر دل که شکستهتر بُوَد پيشتر است
#سیدرضا_مؤید
#امام_زمان_عج_مناجات
موعود خدا، مرد خطر میخواهد
آری سفر عشق، جگر میخواهد
ای جامعهی میلیونی عصر ظهور!
او سیصد و سیزده نفر میخواهد!
#محمدحسین_ملکیان
#امام_زمان_عج_مناجات
از تو يک عمر شنيديم و نديديم تو را
به وصالت نرسيديم و نديديم تو را
روزیِ ما فقرا شربت وصل تو نبود
زهر هجر تو چشيديم و نديديم تو را
شايد ايام کهنسالي ما جلوه کني
در جوانی که دويديم و نديديم تو را
چهقدَر چلّه نشستيم و عزادار شديم
چهقدَر شمع خريديم و نديديم تو را
گاهي اندازهي يک پرده فقط فاصله بود
پرده را نيز کشيديم و نديديم تو را
سعي کرديم شبی خواب ببينيم تو را
سحر از خواب پريديم و نديديم تو را
فکر کرديم که مشکل سر دلبستگي است
از همه جز تو بُريديم و نديديم تو را
لااقل کاش دم خيمهی تو جان بدهيم
تا بگوييم: رسيديم و نديديم تو را
#کاظم_بهمنی
#امام_زمان_عج_مناجات
#حدیث_نفس
نوشتهاند دلم را برای خون جگری
بدون گریه زمانه نمیشود سپری
نیازمند تکامل به گریه محتاج است
درخت آب ندیده نمیدهد ثمری
دو فیض، توشۀ راه سلوک عاشق هست
توسل سحری و عنایت سحری
هزار نافله خواندن چه فایده دارد
اگر نداشته باشد به عاشقان نظری
به هر دری که زدم باز پشت در ماندم
بس است در زدن من، بس است در به دری
::
برای بنده خریدن بیا سر بازار
چه خوب میشود این مرتبه مرا بخری
بدون تو چه بلاها که بر سرم آمد
چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری
همیشه خیر قنوت تو میرسد به همه
اگر چه نام مرا در نوافلت نبری
خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد
(دعای من به خودم هم نمیکند اثری)
#علی_اکبر_لطیفیان
#امام_زمان_عج_مناجات
خبر آمدنت آمده از راه، بيا...
سربزن ازدل يک جمعهیناگاه، بيا!
ماه کامل نشود تا تو نيايی آقا
تا که کامل بشود نيمهی اينماه، بيا
عهد بستیم و شکستيم و گذشتی هربار
بازهم با دل آلودهی ما راه بيا
درد ما بیخبریهاست، خودت باخبری
ای تو از درد دل ما همه آگاه، بیا
خواب غفلت شده کار همهی ما بیتو
يوسف قافله يکسر به لب چاه بيا
جمعهها رفت، ولی جمعهی موعود نشد
جمعهها میرود ای جمعهی دلخواه بيا
زنده ماندیم که در روز ظهورش باشیم
آه! ای جان بهلبآمده، کوتاه بیا!
گفت شاعر؛ "خبر آمد، خبری در راه است"
خبر آمدنت آمده از راه، بیا...
#مجتبی_خرسندی
#امام_زمان_عج_مناجات
بیا که جان به لب آمد ز شوق دیدارت
همیشه یار دل من! خدا نگهدارت!
چو اشک بر سر بازارِ دیده پای گذار
الا که گرمتر از محشر است بازارت!
نشستهاند به راه و ستادهاند به صف
پیمبران الهی به شوق دیدارت
سلامت دو جهان را به هیچ انگارد
عنایتی که تو داری به جان بیمارت
مرا دمی ز کمند غمت رهایی نیست
که بوده این دل ما دم به دم گرفتارت
رسان به تُربتِ زهرا سلامِ ما و بگو
بِده زِ دور جوابِ سلامِ زوّارت
سری ز پنجرۀ خانهات درآر و ببین
به صد امید نشستیم پشت دیوارت
قبول شعر «مؤیّد» نکوترین صله است
قبول کن که نباشد جز این سزاوارت
مرحوم #سیدرضا_مؤید
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
روح از جسم نبی پرواز کرد
تازه غمهای علی سر باز کرد
کینههای خفته، طغیانگر شدند
شعلهها پیدا ز خاکستر شدند
فتنه، انصار و مهاجر را گرفت
فتنهگر جای مشاور را گرفت
"سامری" زد شعله بر ارکان دین
شد وزیر مصطفی خانهنشین
حرمت صدیقهی أطهر شکست
دست او و قلب پیغمبر شکست
بیت امید نبی آتش گرفت
حرمت "اُمّ اَبي" آتش گرفت
شد در آن غوغای دود و همهمه
بیت حیدر، قتلگاه فاطمه
بی خبر مسمار آمد شعلهور
فضه میداند چه شد در پشت در
غنچه پرپر شد، گل یاسین شکست
داغ محسن بر دل زهرا نشست
فاطمه در پشت در بی هوش شد
جلوهی عمر علی خاموش شد
#سیدروح_الله_موید