eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
54 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
. تشنه... آتش هجرت بسوزاند همه جانم حسین مثل عشاق جدا افتاده گریانم حسین یا که می گریم برایت یا تباکی میکنم از حرم جا مانده ام ، خیلی پریشانم حسین بی قرار دیدنِ آن مضجع نورانی ام تشنه ی یک نافله در زیر ایوانم حسین لا تؤاخذْنی ، که از دوری تو دق میکنم با حرم نه ، جور دیگر تو بسوزانم حسین از قدیمی ها شنیدم ، قبه ات دارالشفاست من مریض عشقم و محتاج درمانم حسین در مفاتیح الجنانش، شیخ ما ذکری نگفت... چاره ی دلتنگی خود را نمی دانم حسین هر شب جمعه زیارت ، حسرت این نوکر است ساکن کرب و بلایی و من ایرانم حسین بهر تسکین دلم از داغِ دوریِ شما روضه ی ویرانه را با آه میخوانم حسین
. سلام الله علیها باز اعجازآفرین درخلقتش اعجازکرد برهمه خلق جهان ازخلقت خود نازکرد بانسیم مهرخود،درگلشن پُرنور وحی غنچه ای بارنگ وبوی یاس عصمت بازکرد زینت دامان زهرا کردتااین غنچه را باغ هستی را ازاو،آئینه دار رازکرد چشم زینب رابه چشمان حسین خودگشود هردو رابا یک تبسّم مظهر اعجاز کرد در بهشت سبز عصمت ،پیش چشم باغبان زندگانی را کنار لاله ها آغازکرد نورمی بارد ، زبس ازآفتاب نام او نام اورا جبرئیل ازآسمان آوازکرد ازهمان روزنخستین این همای صبروحلم تا افق های بلند بندگی پروازکرد مکتب تقواوعصمت، این بلورنوررا درحضورنورمُطلق، بنده ای ممتازکرد دردل دریائیش غم قطره قطره جمع شد چشم اورا چون صدف پیوسته گوهرسازکرد درسرشت غرق نورش دردوغم گرریشه کرد دردخودرا باخدای خویشتن ابرازکرد بعد عاشورا همین بانودرآفاق جهان نغمۀ سرخ حسینی راطنین اندازکرد شکرلله بانسیم رحمت خود،کردگار درمدیح او«وفایی»راسخن پردازکرد
. السلام علیک یا اباعبدالله ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دیوانه‌ی زنجیری گیسوی حُسینم آواره‌ی هر روز و شب موی حُسینم بیهوده به دنبال طبیبی نفرستید من زخمی تیغ خم ابروی حُسینم مستی من از باده و پیمانه گذشته عُمریست که مست رخ دلجوی حُسینم با من سخن از عطر گل و باغ مگوئید من در به در رایحه بوی حُسینم حُجاج اگر جانب کعبه به شتابند من معتکف دائمی کوی حُسینم مشّایه طریقی است که دیوانه پسند است دیوانه‌ی آواره‌ام و سوی حُسینم در سینه زنی در وسط هروله‌هایم واللهِ که من زنده به یک هُوی حُسینم در کالبدم تا نفسی هست همیشه آواره هر روز و شب موی حُسینم ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. آسمان ها شد چراغان و ملائک در سرور چشمِ جهل از نور این ماه خدایی گشته کور پنجم‌ماهِ جمادی، نور حق پیدا شده مجلسِ جشنی برای عرشیان برپا شده دختری آورده دنیا ،حضرت خیرالنساء میوه ی قلب علی ،محبوبه ی آل عبا بهر پیغمبر پیامی جبرئیل آوَرده است نام او را حضرت خالق گزینش کرده است زینب است و زینتِ حیدر شدن در شأن او زینب است آئینه ی مادر شدن در شأن او احترام دختر زهرا به دنیا واجب است بعدِ نامش یک سلام الله علیها واجب است خانه ی اهل کسا را او نگارِ بی قرین در مقامش مینویسم اینچنین:صبر آفرین لفظ همدم بعد او دارد شکوهِ دیگری آمده بهرِ بَشر کشتیِ نوحِ دیگری در لغت خواهر به معنای حقیقش زینب است هر که وصل یار میخواهد،طریقش زینب است روز میلادش اگر روز پرستاری شده چون که عشق از دامن بانو فقط جاری شده بر نمی آید ز من مدحش ،خدا مداح اوست راه حق، راهِ نبی و مرتضی در راهِ اوست هرکه گوید کیست که رمز بقای مکتب است؟ فاش میگویم به او اُم المصائب زینب است شاعر:
خورشید حِلم،شمع شبستان زینب است دریای صبر،بنده ی طوفان زینب است اسلام؛زیر سایه‌ی ایمان زینب است با این حساب،شیعه مسلمان زینب است او رتبه‌دار مبحث علم از قدیم شد مابینِ طورِ اهل تفکر کلیم شد در درس دادنِ به ملائک سهیم شد جبریل نیز طفلِ دبستان زینب است بی ذکر او به وادی عترت نمی رسیم بی اذن او به گریه ی هیئت نمی رسیم بی حُبِّ او به سردرِ جنّت نمی رسیم دَخل بهشت در پیِ دُکّان زینب است در کوچه ی کرامت او کاسه ها پُر است از طبخ روزمَرّه ی او ظرف ما پُر است این سفره ای که دور و بر آن گدا پُر است تولیَّتَش به دست حسن‌جانِ زینب است این شور در محیط دلم انقلاب کرد زهرا گرفت دست گدا را..،ثواب کرد ما را برای نوکری‌اش انتخاب کرد این شیعه‌خانه‌‌؛کشورِ ایرانِ زینب است با بالِ اشک هیچ نمانده است تا دمشق آن‌قَدر اهل گریه کشانده است تا دمشق! ما را خودِ سه‌ساله رسانده است تا دمشق یعنی رقیّه تعزیه‌گردان زینب است ای زائر حسین!به او احترام کن پای برهنه حجِّ خودت را تمام کن بین نجف به سیّده زینب سلام کن ایوان‌طلا نمایش ایوان زینب است در وقت رزم..،واژه ی او مثل خنجر است از هرچه تیر و نیزه و شمشیر بهتر است زِیْنِ اَبی که زینبِ کرارِ حیدر است! نام علی مدال محبان زینب است هنگام خطبه خوانی او،آفتاب شد دنیا به ترک‌کردن ظلمت مُجاب شد کاخ یزید روی سر او خراب شد شام سیاه،‌عرصه‌ی جولان زینب است در کوچه‌های کوفه دل مضطرش شکست در زیر دست و پای اراذل پرش شکست نزدیک خانه ی پدر او ،سرش شکست تا روز حشر،شیعه پریشان زینب است بزم شراب بود و دل قرص ماه ریخت خاکستری که روی سری بیگناه ریخت با چوب خیزران زد و دندان شاه ریخت این‌ چو‌ب‌خورده..،قاری قرآن زینب است
علیهاالسلام فرازی از یک 🔹زینت قامت دین🔹 ای ز دیدارِ رُخَت جان پیمبر روشن دیدۀ حق‌نگر ساقی کوثر روشن در سراپردۀ عصمت که ملک راه نداشت از جمالت دل صدّیقۀ اطهر روشن یثرب اَر فخر فروشد به فلک نیست عجب که شد از نور تواَش مطلع و منظر روشن تیرگی نیست در آن سینه که مهر تو در اوست که ز مهر تو شده سینۀ حیدر روشن غنچۀ جان شبیر از گل روی تو شکفت وز تماشای تو شد خاطر شبّر روشن آیت لطف خدایی و به هر دل تابی گر بُوَد سنگ، شود چون دل گوهر روشن نه همین روی زمین از رخ تو روشن شد که ز میلاد تو شد اَنجم و اختر روشن «زیب اب» نام گرفتی و مرا فخر این بس که شد از نام دلارای تو دفتر روشن در سراپردۀ عصمت تو از آن زینِ اَبی که ز سر تا به قدم قدس و عفاف و ادبی :: ادب آموختۀ مکتب طاهایی تو تربیت‌ یافتۀ دامن زهرایی تو زینت قامت دین، زیور رخسار شرف مظهر کاملۀ عفّت و تقوایی تو گل گلزار نبی، میوۀ بستان علی خانۀ فاطمه را شمع دلارایی تو... عبرت‌آموز زنانی به حجاب و به وقار برتر از آسیه و هاجر و سارایی تو حوریان راست به خاک قدمت بوسه از آنک غنچۀ گلبن انسیۀ حورایی تو عجبی نیست اگر زینِ اَبَت نام دهند که گرامی ثمر اُمّ ابیهایی تو در صف حشر که هنگام شفاعت باشد مادرت فاطمه را همره و همپایی تو در سراپردۀ عصمت تو از آن زینِ اَبی که ز سر تا به قدم قدس و عفاف و ادبی
علیهاالسلام 🔹عقیلهٔ هاشمیان🔹 ...تو کیستی؟ که عقل مجنون توست عشق به تو عاشق و مدیون توست تویی جگرگوشهٔ آل کسا به درک تو عقلِ رسا، نارسا... چشم علی محو تماشای تو به جای پای فاطمه پای تو... تو بوده‌ای سنگ صبور همه تو برده‌ای فیض حضور همه... دفاع تو، صبر تو، احساس تو حسین تو، حسن تو، عباس تو... روی تو حسرتِ دل آفتاب موی تو شب ندیده حتّی به خواب خاک رهت به عرش پهلو زده پیش قدِ تو سرو زانو زده... مدرسهٔ تو دامن فاطمه معلّمی ندیده و عالمه صدای تو دل از علی می‌برد ناز تو را فاطمه هم می‌خرد فاطمه فخر مصطفی بر همه از تو ولی، فخرکنان فاطمه... نیست فلک به قدر، هم پایه‌ات ندیده همسایهٔ تو سایه‌ات عمۀ ساداتی و زینِ اَبی عقیلهٔ هاشمیان زینبی لبت «یکی گوی» دو تا نگفته هر چه شنیده جز خدا نگفته ولادتت ولادت گریه بود گریهٔ تو شهادت گریه بود ای تو، به هر غمی امید حسین کشتهٔ عشقی و شهید حسین تو روح صوم و معنی صلاتی تو ساحل سفینۀ نجاتی... نام شما هر دو به دنبال هم آینهٔ همید و تمثال هم معنی اگر ز خالق و رب یکی‌ست نام حسین و نام زینب یکی‌ست...
علیهاالسلام فرازی از یک 🔹آیینهٔ زیبایی🔹 خانۀ فاطمه آن روز تماشایی بود که فضا جلوه‌گر از آیت زیبایی بود در بهاری که نسیمش نفس جبریل است گل ناز دگری رو به شکوفایی بود خانه‌ای را که خدا جلوهٔ عصمت بخشید در و دیوار پر از نقش شکیبایی بود تا بیایند به تبریک محمد؛ جبریل، با ملائک همه در حال صف‌آرایی بود به خدا، چشم خدا دست خدا وجه خدا ز جگر گوشهٔ خود گرم پذیرایی بود تا که قنداقهٔ او را به بر آورد حسن حالتی رفت در آنجا که تماشایی بود ساکت از گریه نشد تا که حسینش نگرفت این دو را چون که ز آغاز شناسایی بود دختری داشت در آغوشِ محبت، زهرا که سراپا همه آیینهٔ زیبایی بود دختری داشت سراپای همانند علی زینبی داشت که ذاتش همه زهرایی بود... به علمداری صحرای بلا کرد قیام رهبر قافلۀ عشق به تنهایی بود...
زینب که دل و جان دلیری دارد در یاری دین سهم کثیری دارد چون احمد و زهرا و علی و حسنین نیروی شکست ناپذیری دارد مرحوم
زیبایی گلشن علی زینب بود پرورده‌ی دامن علی زینب بود برخصم شکست داده و خود نشکست آئینه‌ی نشکن علی زینب بود مرحوم
آنان که حدیث صبر او را گفتند از عشق و محبتش سخن‌ها گفتند با آمدن عقیله‌ی هاشمیان تبریک به حیدر و به زهرا گفتند
بر زِینِ اَب و برادرانش صلوات بر قلب صبور و مهربانش صلوات او زائر هفت حجت معصوم است تقدیم به هفت آسمانش