eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
8 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
سرود میلاد امام حسن (ع) مژده که قمر اومد.وارث حیدر اومد وان یکاد روی لبهاست.برا علی یه گل پسر اومد(2) ذکرلبها شمیمه.یاعلی یاعظیمه نیمه ی ماه رسیده.ولادته آقای کریمه(2) رحمته حقه که نازل شده قمره فاطمه کامل شده کریم ابن کریم اهلبیت هرکی دیوونشه عاقل شده          مددی ای گل زهرا حسن آسمون پره نوره.غرق شادی وشوره اومده سبط اکبر.چشای حسودا کوره کوره (2) صورتش چو پیمبر.هیبتش مثه حیدر فاتح جمل اومد.عاشق جمالش شده مادر(2) سرتا پای این پسر محشره نورچشم زهرا و حیدره یوسف حضرت خیرالنساء ازهمه دلبرا دل میبره            مددی ای گل زهرا حسن فصل سبز بهاره.دلهامون بی قراره توی جود وسخاوت.آقای ما همتایی نداره(2) کریم ابن کریمه.جد عبدالعظیمه عشق مولا حسن جان.توی دلای ما از قدیمه(2) خالیه کشکوله دستای ما مددی یاحسن مجتبی عیدیمون بده توو ماه خدا یه شب جمعه بریم کربلا         مددی ای گل زهرا حسن ابوذر رییس میرزایی (بهار)
سرود مسجدی میلاد امام حسن (ع) بده مژده بده مژده شده غرق شعف دنیا شده خیرالنساء مادر امیرالمومنین بابا       به لبها زمزمه.کریم فاطمه                مبارک مرحبا بخونید از دل شیدا رحیم ابن رحیم آمد به ساءلها به ساءلها کریم ابن کریم آمد        مه هر انجمن.گل زهرا حسن                 مبارک مرحبا شجاعت از علی داردجمالش مثله پیغمبر به میدان جمل آقا کند باتیغ خود محشر    به دستش ذوالفقار.کند دشمن فرار                 مبارک مرحبا هزاران حاتم طایی گدایان سرکویت هزاران یوسف کنعان فدای تار گیسویت          بده عیدی ما.مدینه کربلا                   مبارک مرحبا ابوذر رییس میرزایی (بهار)
سرود میلاد امام حسن (ع) شمیم اقاقی و یاس توی عالم پیچیده مدینه گل افشان شده یابن حیدر رسیده کریم طاها.امیر دلها شاه دو دنیا.سید و مولا قمراومد یه گل پسر اومد زدل بحر در و گوهر اومد             مولا کریم اهلبیت به روی لبه عاشقا یاعلی یاعظیمه بده مژده امشب شبه یه آقای کریمه اومده گوهر.از دل دریا فاطمه مادر.حیدره بابا بی نظیره.و نعم الامیره وامیده.فقیر و اسیره             مولا کریم اهلبیت سروده لبم یاحسن جلوه ی کبریایی گل باغ آل عبا هیبتت مرتضایی لطف و صفایی.جود و سخایی نور هدی و.شاه گدایی مه تابان.توجانی وجانان روح و ریحان.صفای گلستان              مولا کریم اهلبیت ایوذر رییس میرزایی (بهار)
سرود میلاد امام حسن (ع) آسمونا غرق سروره دلا پره شادی و شوره زقدم فرزند زهرا خونه ی علی پر زنوره یاعلی یاعظیم.یاحسن یاکریم به روی پیمبر توو بغل حیدر میخنده میخنده توومحشرهرکی به حسن دل میبنده(2)            مولا کریم اهلبیت شهرمدینه چه شلوغه جمال حسن پرفروغه هرکی بگه یوسف قشنگه حسوده و حرفش دروغه جلوه ی ذوالمنن.سبط اکبرحسن خدا اسم زیباش روی دلای ما نوشته بدونید که مولا سیده شبابه بهشته (2)                مولا کریم اهلبیت ماه جمالش بی نظیره امیره ونعم الامیره هرکی نمیتونه ببینه ایشالا به زودی بمیره آیه ی کوثره.وارث حیدره بگیرعیدی امشب زمادرش ام ابیها توو ماه مبارک مدینه یه روزی ایشالا (2)              مولا کریم اهلبیت ابوذر رییس میرزایی(بهار)
🌹سرود ولادت امام حسن مجتبی(ع)🌹 بیت ولا قبله نماشد مولامون پدر شد ازآسمون خبر رسیده فاطمه مادرشد عشق پیغمبرحسنه.دلبرمادرحسنه سرتاپای این پسر خدامیدونه محشریه فاتحه جنگ جمله.بی مثال و بی بدله صولت و قدرت و هیبتش ماشالا حیدریه نوه ی اول طاها اومده پسراول زهرا اومده بازبساط عاشقی فراهمه آقامون حسن به دنیا اومده         مدد یامولا حسن جان آقا ذکرحسن شیرینه مثله خرمای افطارم ازته این دلم میخونم آقا دوست دارم ماه آقای کریمه.یاعلی و یاعظیمه غم و غصه تمومه شادی اومد فصل بهاره صاحب خیره کثیره.بنده ایم نعم الامیره توو کرامت این آقا نظیر و همتایی نداره قبله ی اهل ولایته حسن بهترین راه سعادته حسن حاتم طایی اسیر کرمش کعبه ی جود و کرامته حسن        مدد یامولا حسن جان آقا دلم اسیره زلف یاره مجنونم مجنونم عشق حسن صفایی داره ازعشقش میخونم یاحسن برلب همه.یاحسن یابن فاطمه وعده ی ماعاشقا شهرمدینه خیلی زوده یاحسن ذکرعاشقا.یاحسن حرف نوکرا شک نداریم اون روزم نابودی آل سعوده عاشقش هستیم و بودیم هممون دشمن آل سعودیم هممون میکنیم سینه سپر داد میزنیم خصم اولاد یهودیم هممون          مدد یامولا حسن جان آقا ابوذر رییس میرزایی(بهار)
سرود ولادت امام حسن (ع) مژده اومد سبط پیمبر اومده بزرگ آل حیدر ملایکه میگن باشادی امشب شده فاطمه مادر ذکرلب حضرت زهرا یاحسن آینه ی حضرت طاها یاحسن دلبر و دلداده ی مولا یاحسن امیرکل عالمین پسره فاتح بدر و حنین        یاحسن یاحسن ای گل زهرا امشب شبه جنون من شد میلاد آقام امام حسن شد کریم اهلبیت رسیده حرف دل من این سخن شد قشنگ ترازیوسف کنعان اومده قمری و بلبل به گلستان اومده خونه ی مولا مه تابان اومده فاتح جنگه جمله دست کریمش ضرب المثله    یاحسن یاحسن ای گل زهرا حرف دلای ماهمینه یه آرزویی داریم توو سینه بامجمع نغمه سرایان ازکربلا بریم مدینه نیمه ی ماه رمضونه عاشقاست وقت صفا وقت جنونه عاشقاست حسن امام مهربونه عاشقاست شیعه میبینه خیلی زود روزی نابودی آل سعود      یاحسن یاحسن ای گل زهرا ابوذر رییس میرزایی(بهار)
سرود ولادت امام حسن(ع) اومده جلوه ی ذات کبریا اومده یوسف آل مصطفی اومده وارث تیغ مرتضی مژده اهل عالم عیده حسنه کریم ابن کریم شیرین دهنه صلابت حیدر توی چشاشه مصطفی به لبهاش بوسه میزنه سر زده از سما نور رحمان الرحیم آی گداها رسیده کریم ابن کریم    گل پسرزهرا یا امام حسن مجتبی بی مثال و بی بدله مجتبی فاتح جنگ جمله مجتبی شیرینه همچون عسله آیینه ی طاها مولا حسنه گل پسرزهرا مولا حسنه تجلی یکتا مولا حسنه نور دل مولا مولا حسنه اومده زینت ماه پرفیض خدا اومده چارمین لاله ی آل عبا    گل پسر زهرا یا امام حسن تبسم روی لبای حیدره این پسر دسته گل پیمبره ازامشب فاطمه دیگه مادره ایل وتبارمن به فدات آقا ازخدامه باشم خاک پات آقا بکن ازکرامت توی این شبا یه گوشه نگاهی به گدات آقا شبه میلادت آقا بده به نوکرا برات یه مدینه برات کربلا      گل پسرزهرا یا امام حسن ابوذر رییس میرزایی(بهار)
سرود میلاد حضرت کریم اهلبیت(ع) توو اهلبیت حسن مثه نگینه سفره داریش معروفه توو مدینه بادست پر از پیش آقا میره بر سر سفرش هرکسی میشینه این شبها لب ما خندونه با آقا کارمون آسونه ذکر لبمون مولا حسنه باز وقت چیه؟عاشق شدنه مولامون علی عیدی میده و کرببلامونو امشب امضا میزنه یامولا حسن یا مولا هر گرهی به دست تو وامیشه کویر دلهای ما دریا میشه نوکریّ تو برام افتخاره زندگی با عشق تو زیبا میشه مشهوره کرم تو آقا ایشالا حرم تو آقا یه روز میسازیم صحنتو آقا از سقاخونت میگیریم شفا صحنتو باید از طلا گرفت آقا همینه دلخوشیه ما نوکرا یا مولا حسن یامولا ابوذر رییس میرزایی
کنار بسترِ مادربزرگ حرفِ تو بود به روی شانه ی خود می‌کشاند نامت را به روی طاقچه پیشِ کتابِ قرآنش به قابِ پُر تَرَکی می‌نشاند نامت را همیشه قصه که می‌گفت خوابمان بِبرَد کتاب عمر تو را با دلش ورق می‌زد مرا که لحنِ غریبش سریع می‌خواباند خودش به گریه می‌افتاد تا شفق میزد همیشه نام تو او را به وَجد می‌آورد ولی نوازشِ مادربزرگ می‌لرزید بگو که این همه سنگی که از همه خوردی به یک تبسمِ پیغمبرانه می‌اَرزید نگاهِ ابریِ مادربزرگ می‌فهماند که آرزو به دلت بود و رَخت بربستی همیشه در دل تنگت مرور می‌کردی شبِ عروسیِ زهرا کنار او هستی میان جنگ اگر ذوالفقار عرق می‌ریخت تو بوی پُخت و پَزَت بین خانه‌ها جاریست وَ از غذای خودت مادرانه بخشیدی که خرجِ یک کفن ساده در بساطت نیست هنوز هم که هنوز است دست و دلبازی همیشه جیب مرا مهر مادری پُر کرد چه تیره بخت زنی که نشسته در این فکر چگونه نانِ تو را می‌تواند آجُر کرد بمان به خاطر چشمانِ خیس فرزندت بمان که بودن تو کوه غصه را می‌بُرد کنارِ قابِ تو آنقدر رو زدم اما کنارِ قابِ تو مادربزرگ من می‌مُرد
وقتی غزل به شوق تو تحریر میشود از نان سفرهٔ تو نمک‌گیر میشود در مدح تو که جامع القاب بوده‌ای احمد دچار کثرت تعبیر میشود با ثروتت به راه خدا کرده‌ای جهاد گاهی طلا برادر شمشیر میشود بانوی مؤمنینی و بی شک که عایشه نام تو را ربوده و تحقیر میشود آن کس که غیر تو به کسی داده این لقب حتماً گناه کرده و تکفیر میشود شأن تو جای خود،ز کرامات خادمت خاک میان رهگذر اکسیر میشود آغوش پاک و اطهر تو ای مطهره جای نزول آیهٔ تطهیر میشود قلب شکستهٔ نبی از طعنه‌های خلق با مِهر خنده‌های تو تعمیر میشود خورشید آسمان نبوت پس از شما در پشت ابر غصه و غم پیر میشود وقتی عبا به پیکرتان میشود کفن مرثیهٔ حسین تو تفسیر میشود آن کشتهٔ به روی زمینی که جامه‌اش شمشیر و نیزه و سپر و تیر میشود یک تن کنار پیکر او داد میزند سر را جدا کن از تن او،دیر میشود لشکر برای غارت عمامه و عبا از شیب قتلگاه سرازیر میشود
مخمس ولادت حضرت امام حسن(ع) حال دل دیوانه ام مست و خراب است درمان درد عاشقی جامی شراب است امشب دعای دست هایم مستجاب است چون بانی مولود امشب بوتراب است فرزند حیدر نه خود حیدر رسیده ابروی او چون ذوالفقار شیر داور دو لعل لب نه نه بگو یاقوت احمر دست ملک اسپند و دست حور مجمر گویند اهل آسمان الله اکبر بهر خدا هم مُظهر و مظهَر رسیده بادا مبارک حضرت زهرا پسر زاد در نیمه ی ماه خدا قرص قمر زاد شیرین لبی شیرین تراز قند وشکر زاد بهتر بگو بهر نبی خیرالبشر زاد چون زینت آغوش پیغمبر رسیده خلق وخصال مصطفی خلق و خصالش صاحبدلان مبهوت و حیران کمالش مرآت حسن کبریایی در جمالش زهرا بخواند چارقل بر خط و خالش شمس و ضحی در دامن کوثر رسیده او سید جمع جوانان بهشت است زیباترین گل در گلستان بهشت است استاد صبر هر دبستان بهشت است یوسف ترین زیبای کنعان بهشت است در جنت شیر خدا محشر رسیده اکبر ترین فرزند حیدر یا حسن جان آرامش آغوش مادر یا حسن جان عشق ابوذر عشق قنبر یاحسن جان ای آفتاب ذره پرور یاحسن جان بادست خالی بر درت نوکر رسیده ابوذر رئیس میرزایی(بهار)
ترکیب بند میلاد و مدح امام حسن (ع) از رخت شمس وقمر می ریزد ازدوچشم تو هنر می ریزد وز لبت در و گوهر می ریزد از سرانگشت تو زر می ریزد آمدی شیرخدا بابا شد مادرت فاطمه ی زهرا شد عرش حق از قدمت درطرب است شربت جشن تو ماءالعنب است مزه ی لعل لب تو رطب است بوسه چیدن زلبت مستحب است مصطفی بوسه زده بر دولبت کرده افطار زنخل رطبت نام تو همچو عسل شیرین است صد چو حاتم به درت مسکین است نور تو خالق صد پروین است شب تیره زمویت مشکین است صبر و حلم و نفست مادری است هیبت و قدرت تو حیدری است یوسف ازماه رخت حیران است محو زیبایی تو سلمان است شمس از خجلت خود پنهان است ماه ازجلوه ی تو تابان است قدرت شیرخدا بازویت ذوالفقاراست خم ابرویت ماه تابنده ی هرانجمنی وجه رب آینه ی ذوالمننی حیدر و فاطمه را یاسمنی تو کریم ابن کریمی حسنی کعبه ای زمزمی و سعی وصفا مشعری قبله ای و حج و منا لطف و جود و کرمت هرسال است ساعت وصف تو خوش احوال است درمدیح تو زبانم لال است میوه ی شعرغلامت کال است تحفه ای هست زموری به نگار بپذیر ازقلم سبز (بهار) ابوذر رییس میرزایی (بهار)
علیه‌‌السلام 🔹خورشیدِ جان🔹 ای علوی‌ذات و خدایی‌صفات صدرنشین همۀ کائنات سید سالار شباب بهشت دست قضا و قلم سرنوشت زادهٔ طوبی و بهشت برین نور خدا در ظلمات زمین علت غاییِ همه ممکنات عمر ابد داده به آب حیات پاک‌ترین گوهر نسل بشر از همه خوبان جهان خوب‌تر جدّ تو پیغمبر نوع بشر جنّ و ملک بر قدمش سوده سر آینهٔ پاک که نور خدا تابد از این آینه بر ماسوا باب تو سر سلسلۀ اولیاست چشم پر از نور خدا مرتضاست مادر تو دخت پیمبر بُوَد آیه‌ای از سورۀ کوثر بُوَد پرده‌نشین حرم کبریا فاطمه آن زُهرهٔ زهرای ما عاشق کل، حضرت سلطان عشق خون خدا شاه شهیدان عشق با تو ز یک گوهر و یک مادر است ظلّ خدایی تواَش بر سر است آینهٔ ذات محمدنما حُسن خدایی، حسن مجتبی نام حسن، روی حسن، خو حسن نور خدا چارمی پنج تن آیهٔ تطهیر به شأن شماست حکم شما اَمرِ «اُولِی‌الامر» ماست سینهٔ سینای شما طور وحی نور شما شاخه‌ای از نور وحی در رمضان ماه نشاط و سرور ماه دعا، ماه خدا، ماه نور نورفشان شد ز دو سو آسمان در دو افق تافت دو خورشید جان وحی خدا از افق ایزدی نور حسن از افق احمدی مُشک و گلابی به هم آمیختند در قدح اهل ولا ریختند این رمضان از تو شرف یافته نور تو بر جبههٔ او تافته نیمۀ ماه رمضان عزیز گیسوی مشکین تو شد مشک‌بیز نور خدا تافت در آن روی ماه خاصه از آن چشم به دشت سیاه سرخیِ گل، عکسِ گل روی توست ظلمت شب سایهٔ گیسوی توست روز که خورشید درخشان صبح سر زند از چاک گریبان صبح ای رخ تو در رمضان بدر ما هر سر موی تو شب قدر ما بعد علی شاخص عترت تویی وارث میراث نبوت تویی مصلحت ملت اسلام و دین کرد تو را گوشهٔ‌عزلت‌نشین ملت اسلام که پاینده باد مشعل توحید که تابنده باد هر دو رهین خدمات تواند شکرگذارندۀ ذات تواند تا ابد ای خسرو والا مقام بر تو و بر دین محمد سلام کِلک «ریاضی» که گهرریز شد زآن نظر مرحمت‌آمیز شد
با عطر بهار زنده شد پیکر خاک از گرد و غبار، شد دل آینه پاک مشغول به دید و بازدیدند همه ای جان جهان! مَتیٰ تَرانا وَ نَراک
🔹بهار چیست؟🔹 چه ابرها که خسیس‌اند و دشت خشکیده‌ست و قرن‌هاست گلی در زمین نروییده‌ست چگونه بی‌تو بخندد شکوفه وقت سحر بساط خندۀ گل را غم تو برچیده‌ست چه شوربخت و غم‌انگیز و دربه‌در خورشید هزار و این همه مدت پی تو چرخیده‌ست مگر دروغ‌تر از سررسیدها هم هست؟ که گفته که یکِ یک، بی‌تو معنی‌اش عید است؟ لباس سبز به تن دارد و دلش سرد است بهار چیست؟ زمستان که سبز پوشیده‌ست
آه می‌کشم تو را با تمام انتظار پر شکوفه کن مرا، ای کرامت بهار در رهت به انتظار، صف به صف نشسته‌اند کاروانی از شهید، کاروانی از بهار... بر سرم نمی‌کشی دست مهر اگر، مَکش تشنۀ محبت‌اند لاله‌های داغدار دسته‌دسته گم شدند سهره‌های بی‌نشان تشنه‌تشنه سوختند، نخل‌های روزه‌دار می‌رسد بهار و من بی‌شکوفه‌ام هنوز آفتاب من بتاب، مهربان من ببار!
علیه‌السلام 🔹بهار خنده‌ات🔹 پلکی بزن مولا! که ایمان جان بگیرد تا در زمین بارانی از قرآن بگیرد ای مِهر عالم‌تابِ خوبی! جلوه‌گر شو تا عشق در روی زمین سامان بگیرد.. پلکی بزن تا غنچه‌ها شبنم بخندند باغ از بهارِ خندۀ گل، جان بگیرد پلکی بزن تا ریشه‌های شب بخشکد تا صبح صادق، عمر جاویدان بگیرد ایمان به فصل سرد؟! هرگز، تا تو هستی هرگز مبادا فصل یخبندان بگیرد از دیو و دد، مولا! ملولم، جلوه‌گر شو تا زندگی بوی خوش انسان بگیرد مولا! بهار خنده‌ات را منتشر کن تا فصل سرما در زمین پایان بگیرد
علیهاالسلام 🔹روزگاران غریبی🔹 در روزگاران غریبی، آشنا بودى تنها تو با قرآن ناطق هم‌صدا بودی هر شب كنار خانه با یعقوب چشمانت چشم انتظار یوسف غار حرا بودی آیات كوثر روی دامان تو نازل شد چون آیۀ تطهیر بودی، إنما بودی وقتی امین مكه را مردم رها كردند تنها امان جان ختم‌الانبیا بودی با عشق، با لبخند، با احساس، با اشكت بر جای زخم سنگباران‌ها دوا بودی... شعب ابی‌طالب كجا و طف كجا بانو ای كاش تو همراه زینب، كربلا بودی...
علیهاالسلام 🔹باغ ریحان🔹 ای به چشمت آسمانِ مهر، تا جان داشتی ابرهای رحمتت را نذر جانان داشتی وحی بی مهر تو هرگز بر زمین نازل نشد بارها پیک سلام از حیِّ سبحان داشتی پای آن کوه رسالت ایستادی روز و شب خم نیاوردی به ابرو بس‌که ایمان داشتی از محبت، از وفا، از صبر، از احسان و نور در دلت صد باغ گل، صد باغ ریحان داشتی در نمازی که تو بودی و علی بود و نبی آسمان را زیر بال خویش پنهان داشتی روح تو پر می‌گرفت آرام تا عرش برین گرچه خاطر از غم زهرا پریشان داشتی
علیهاالسلام 🔹برترین🔹 نه تنها مادرِ زهراست، ام‌المؤمنین هم هست زنی از مردها برتر، زنی مردآفرین هم هست نه تنها مادرِ زهراست در ظاهر، که در باطن خدیجه مادرِ مولا امیرالمؤمنین هم هست نه تنها اهل اسلام‌ است، در فضلش همین کافی که در بین مسلمانان خدیجه اولین هم هست فقط یاور برای حضرتِ ختم‌ِرسولان، نه که حتی یاورِ پیغمبرانِ پیش از این هم هست و او بر گردنِ اسلام گردنبند زیبایی‌ست و بر انگشترِ پیغمبرِ خاتم نگین هم هست خدیجه بعدِ زهرا برترین زن در سماوات است خدیجه بعدِ زهرا برترین زن در زمین هم هست و در راهِ خدا دارایی‌اش را داده و شاد است برای اینکه جانش را نداد اندوهگین هم هست زنانِ دیگری هم داشت پیغمبر ولی این زن نه تنها اولین زن بود بلکه برترین هم هست
علیهاالسلام 🔹رسم است خیلی زود...🔹 تقسیم کن یک بار دیگر آنچه داری را در سجدۀ خود شور این آیینه‌کاری را یک بار دیگر با همان دلواپسی بگذار بین یتیمان محمد دست یاری را بر خانۀ تو اولین بار آسمان بارید لبخندهای اولین صبح بهاری را از بخششت با ما ‌نصیبی هست بی‌پایان من دیده‌ام لطفی ‌که اندک می‌شماری را چیزی ندارم پیش‌کش، الا که با اخلاص، پای غم زهرا بریزم اشک جاری را با روضه‌ای که دوست داری، بین ابیاتم، روشن کن امشب آتش این سوگواری را تنها فقط بین شما رسم است خیلی زود مادر به دختر می‌سپارد خانه‌داری را زینب به مادر رفته یعنی خوب می‌فهمد درد یتیمی را، غمِ این زخم کاری را پس آستین را بُرد پیش چشم آن دختر شاید نبیند چوب را، لب‌های قاری را
علیهاالسلام 🔹هم‌نشين رحمةٌللعالمين🔹 گاه تنها يک نفر هم يار دين باشد بس است يک نفر بانوى سرشار از يقين باشد، بس است مال و ثروت -هرچه هم باشد- فداى راه دوست هم‌نشين رحمةٌللعالمين باشد بس است عالم از او روی برگردانَد او را بیم نیست در دل پیغمبر خود بهترین باشد بس است ديگران هم، همسر پيغمبرند اما فقط مادر زهرا که «أمّ المؤمنين» باشد بس است دخترش زهرا کجا و دختران اين و آن؟! حاصل عمرش اگر تنها همين باشد بس است دختر او مادرى کرده براى شيعيان مادرى مثل خديجه در زمين باشد بس است ما کجا و مدح او گفتن؟ معاذالله... نه نام ما تنها «گداى خوشه‌چين» باشد بس است واژه‌هاى گنگ و بى‌معنا چه مى‌فهمند از او؟ انتهاى شعر بايد نقطه‌چين باشد... بس است...
تو را می‌خواست تا در همسرانش بهترین باشی برای خاتمِ پیغمبری نقش نگین باشی خدایت انتخابت کرد تا ای مادر هستی برای چشمۀ کوثر، بهشتی در زمین باشی خدا هرشب برایت می‌فرستد تهنیت‌هایی که در تنهایی‌ات هم‌صحبت روح‌الامین باشی تو در اسلام و در ایمان و در عشق اولین بودی زنی مثل تو دیگر نیست، یعنی آخرین باشی برای طعنۀ کفار در اوج نداری‌ها تو باید پاسخ دندان‌شکن در آستین باشی تو از معروفِ تجاری ولی در شعب بیماری فداکار آنچنان بودی، وفادار اینچنین باشی علی تنها علی باید امیرالمؤمنین باشد و تنها تو سزاواری که ام‌المؤمنین باشی
علیهاالسلام 🔹ام المؤمنین🔹 بالاتر از بالایی و بالانشینی هرچند با ما خاکیان روی زمینی شایستۀ وصف زبان کردگاری نه درخور توصیف‌های این چنینی حُسن تو محض با پیمبر بودنت نیست قبل از مسلمان بودنت هم بهترینی انگشتر پیروزی دین خدا را تو با بهای جان و اموالت نگینی طرد تو از سمت قریشی‌های مکه باعث نشد یک لحظه هم از پا نِشینی نام تو از لب‌های پیغمبر نیفتاد در هر کجا همراه ختم المرسلینی «مثل فدک نام تو را هم غصب کردند تو بهترین مصداق اُم المؤمنینی» این روزهای آخر عمر خودت را هر روز با یک غصۀ تازه قرینی رخسارۀ تو رنگ رفتن را گرفته احساس تلخ لحظه‌های واپسینی در چشم‌هایت اشک حرف درد دارد انگار از یک قصّۀ دیگر غمینی دلواپس غم‌های بی‌پایان زهرا بعد از فراق رحمةٌ للعالمینی... ای کاش بودی تا در آغوشش بگیری وقتی که آنجا گفت: یا فضّه خذینی
علیهاالسلام 🔹سایۀ خورشید🔹 فخر من نزد عرب این بود دختر داشتم آیت من بود و در گهواره کوثر داشتم هرچه عالم فخر دارد نزد من یک ارزن است من زنی هستم که در خانه پیمبر داشتم روزهایم شب نمی‌شد چشم او تا باز بود سایۀ خورشید را همواره بر سر داشتم عاشق این مرد بودن معجزه لازم نداشت چشم‌هایش را از اول نیز باور داشتم راه‌های آسمان را از زبان همسرم مثل آواز پر جبریل از بر داشتم آیه‌ها تکرار او بودند و عمری بر لبم با طنین نام او قند مکرر داشتم چشم بر من دوخت در شعب ابی‌طالب گریست ناگهان یک آسمان در خود کبوتر داشتم جان خود را بر سر این عشق دادم عاقبت هدیه می‌دادم اگر صد جان دیگر داشتم
علیهاالسلام 🔹عصمت🔹 حسود حُسن تو برگ گل است، شبنم هم اسیر عصمت تو آسیه‌ست، مریم هم زِ هر دمت همه سر می‌رود عصارهٔ وحی که با رسول خدا همسری و همدم هم تو کیستی؟ جبل النور خانهٔ احمد چو نور، روشنی و مثل کوه، محکم هم همین بس است ز شأنت که دخترت زهراست فدای دختر تو عالم است و آدم هم قسم به آب! که تو خاستگاه تطهیری گواه پاکی تو کوثر است، زمزم هم دمید در برهوت حجاز یاس از تو بهشت می‌شود از مقدمت جهنم هم تویی تو سنگ صبور رسول آینه‌ها برای درد دلش محرمی و مرهم هم تو لایق لقب اُمّ مؤمنین هستی رکاب دین نبی را نگین خاتم هم کلید قلب نبی دست توست، با این گنج دگر نیاز نداری به اسم اعظم هم فقط نه گرد بیابان سِتُردی از رخ یار که پاک کرده‌ای از روی مصطفی غم هم.. برای یاری دین مال دادی و جان نیز به محضر کرم تو گداست حاتم هم به شرح حال رسول و بتول بعد از تو فغان کم است، تأسف کم است، ماتم هم پس از تو فاطمه دیگر غریب ماند غریب فقط نه فاطمه، بلکه نبی اکرم هم
علیه‌السلام 🔹امید ظهور تو🔹 هوا بهاری شوقت، هوا بهاری توست خروش چلچله لبریز بی‌قراری توست چه ساقه‌ها که سلوکش به صبح صادق توست چه باغ‌ها که شکوهش به آبیاری توست تویی که در همه ذرّات جلوه‌گر شده‌ای هنوز آینه، مبهوت بی‌شماری توست بگو کدام غزل شرح ماجرای تو گفت؟! بگو کدام چکامه به استواری توست؟! بیا بیا که در این کوچه‌باغ دلتنگی دلِ شکستۀ هر عاشقی، قناری توست بیا که چشم به راه تو بعثت است و غدیر حَرا هر آینه در انتظار یاری توست مرا امید ظهور تو زنده می‌دارد و آن‌که شوکت باران به هم‌جواری توست بهار، هم‌نفس باغ‌های خرّم توست بهار، همسفر چشمه‌های جاری توست
🔹تو بیایی...🔹 بی‌تو این‌جا همه در حبس ابد تبعیدند سال‌ها، هجری و شمسی، همه بی‌خورشیدند از همان لحظه که از چشم یقین افتادند چشم‌های نگران آینۀ تردیدند نشد از سایۀ خود هم بگریزند دمی هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند غرق دریای تو بودند ولی ماهی‌وار باز هم نام و نشان تو ز هم پرسیدند در پی دوست همه جای جهان را گشتند کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است فصل‌ها را همه با فاصله‌ات سنجیدند تو بیایی، همۀ ثانیه‌ها، ساعت‌ها از همین روز، همین لحظه، همین دم، عیدند
🔹شب سال تحویل🔹 غبار از سر و روی خانه تکاندم شنیدم قرار است مهمان بیاید نشد آب و جارو کنم کوچه‌ها را دعا می‌کنم باد و باران بیاید به گلدان برای شب سال تحویل سپردم پر از نرگس و یاس باشد سپردم اگر باد از این کوچه رد شد به عطر لباس تو حسّاس باشد به گنجشک گفتم اگر راه دارد یک امشب برایم قناری بخواند به بید سر کوچه گفتم می‌آیی به من قول داده مرتب بماند به سرو و سپیدار پیغام دادم برای تو در حال تعظیم باشند به تقویم و ساعت هم اعلام کردم به وقت ظهور تو تنظیم باشند به فوارۀ حوض تأکید کردم همین که تو را دید برخیزد از جا به شب‌بو سپردم سر حال باشد فقط کاش امشب نیفتد به فردا به تحویل امسال چیزی نمانده دلم شور زد، پس کجایی عزیزم؟ من بی‌نوا چند قرن است اینجا سر سفره‌ام تا بیایی عزیزم..
علیه‌السلام 🔹بهار من! تو کجایی؟🔹 در این هوای بهاری شدم دوباره هوایی بهار می‌رسد اما بهار من! تو کجایی؟ چه برکتی، چه نویدی؟ چه سبزه‌ای و چه عیدی؟ به سال نو چه امیدی؟ اگر دوباره نیایی مقلّبانه به قلبم، هوای تازه بنوشان محوّلانه به حالم اشاره کن به دعایی مقدر است به فالم مدبّرانه بتابی خوش است لیل و نهارم اگر نظر بنمایی اگر قرار چنین شد، تو را بهار نبیند چنین نکو ز چه رویی؟ چنین خجسته چرایی؟ اگر چه حُسن‌فروشان به جلوه آمده باشند تو آبروی جهانی، تو روی ماه خدایی به سوی‌ چشمۀ عشقت، اگر که تشنه بیاییم قسم که حضرت باران! همین بهار می‌آیی خودت مگر که به زهرا، توسلی کنی امشب نمی‌رسد گل نرگس! دعای ما که به جایی