.
#شریفه_بنت_الحسن
ای زخمی کرببلا بی بی شریفه
جان امام مجتبی بی بی شریفه
دلبسته ی خون خدا بی بی شریفه
با عزم زینب پا به پا بی بی شریفه
بند اسارت هم دخیل دست هایت
عالم اسیر پنجه ی مشکل گشایت
می ریزد از دستت کرم ای شاه بانو
لطف شما که نیست کم ای شاه بانو
هر بار ذکرت برده غم ای شاه بانو
خاک قدم هایت منم ای شاه بانو
زهرایی و تکرار زینب یا شریفه
لبیک بانوی مقرب یا شریفه
هر درد را بی بی مداوا کرده ای تو
هر قطره را مانند دریا کرده ای تو
مثل پدر هم کار زهرا کرده ای تو
بنت الحسن صدها گره وا کرده ای تو
ای دختری که مثل بابایت کریمی
کی می شود عشق به اجدادت قدیمی
آیینه ی بابا تویی از نسل شیری
گفتی امیری یا حسین، نعم الامیری
باب الحوائج هستی و تو دستگیری
بی بی مسیح اهلبیتی بی نظیری
می بارد از نام تو هر لحظه کرامت
داری تو در قلب حسینی ها اقامت
در آتش خیمه چه آمد بر سر تو
با تازیانه زخم و خون شد پیکر تو
می سوخت در تاب و تب غارت، پرِ تو
بوی حسن می داد آهِ آخر تو
رفتی اسیری وای از داغ اسارت
جامانده ای از اربعین و از زیارت
طاقت نیاوردی که سرگردان بمانی
تا بعد عاشورا چنین نالان بمانی
آشفته از داغ عمو گریان بمانی
تو سفره داری، سخت شد بی نان بمانی
نزدیک حلّه جان به لب هایت رسیده
تو یازده ساله ولی قدت خمیده
تازه شد از داغ تو آشوب مدینه
افتاد زهر غربت تو هم به سینه
چه روضه هایی خواند پیش تو سکینه
افتاد بر آیینه ی تو چنگ کینه
زینب تو را بگذاشت با افسوس در خاک
سوز غمت بانو رسیده تا به افلاک
#بی_بی_شریفه
#اسارت
#بیستم_محرم
#جابر_عابدی #صابر
.
#فاطمیه
درد سرم امشب زده آتش به جانم
می سوزد از جای کبودی استخوانم
مانده نفس در زخم سینه بار دیگر
می ماند از سرفه در این بستر نشانم
اسما به سختی صورتم را جابجا کرد
کار خودش را کرده سیلی به گمانم
هجده بهار عمر من در پشت در سوخت
وقتی که هیزم ریختند بر آشیانم
با بار شیشه استراحت هم عذاب است!
حالا چه باید کرد با زخم نهانم
بال قنوتم را غلافی بد شکسته
حتی نشسته در نمازم، ناتوانم!
با صورت بسته خجالت می کشم باز
از بغض سنگین امام مهربانم
از من گذشته مرهمی تازه گذارد
فضه به زخم پهلوی آتش فشانم
از حال و روزم شرح رفتن را ببینید
خیلی بعید است یک شب دیگر بمانم
پیر از غم تنهایی مولای خویشم
دلخسته از دنیا، اگر چه من جوانم
مظلوم تر از حیدر من در جهان نیست
دارد گواهی می دهد اشک روانم
#حضرت_زهرا
#جابر_عابدی #صابر
رشته رشته شده ای مثل نخ پیرهنت
شده پر خونِ جگر، لعل عقیق یمنت
کار یک نیزه و یک خنجر و یک نعل که نیست
خوب پیداست چه کردند سپاهی به تنت
رسمشان رسم مدینه است شبیه زهرا
سیزده بار تو را اهل سقیفه زدنت
چقدر بوسه گرفته است ز لبهای تو سنگ
آه می ریزد عسل پشت عسل از دهنت
قد و بالات شده مثل علی اکبر من
بسکه پامال شده زیر لگد یاسمنت
نعل بدجور تو را ریخته بر هم قاسم
داغ سختی است برای من عمو، لِه شدنت
استخوانت زده بیرون ز جناق سینه
چقدر بغض مدینه است نصیب بدنت
دست و پا می زنی و خون شده سر تا پایت
چه نیازی است عزیز دل من بر کفنت...
#شعر_شهادت_حضرت_قاسم_ابن_حسن_ع
#محرم_۱۴۰۴
#جابر_عابدی
ای که شش ماهه ای و پیر طریقت آقا
باب خیری به خدا باب کرامت آقا
بی سبب نیست تو را باب حوائج گفتند
آنقدر کرده روا نام تو حاجت آقا
منم و دست توسل به پر قنداقه
تویی و درد من و دست عنایت آقا
جلوه ی محسن زهرایی و دلبند رباب
می درخشد ز نگاه تو سیادت آقا
جان زینب نفس حضرت عباس تویی
بوسه ها داده تو را حضرت غیرت آقا
تویی تکرار علی اکبر و سجاد، علی
با تو روشن شده انوار هدایت آقا
ما کجا شامل الطاف خداوند شدن
نوکری تو به ما داده لیاقت آقا
نام زیبای شما مستی مادام العمر
برده دل ذکر تو از عالم خلقت آقا
آبروداری و در قلب همه جاداری
با تو هر حاجت ما گشته اجابت آقا
تو علی اصغری و صاحب لطف و کرمی
خورده بر نام شما رمز شفاعت آقا
سند غربت ارباب تویی تا محشر
خون تو داده به ما شوق شهادت آقا
دستگیر همه ی خلق دو عالم باشد
بند قنداقه ی تو روز قیامت آقا
سوره ی کوچک قرآن حسین بن علی
به روی نیزه شدی سخت قرائت آقا
پشت خیمه چقدر دشت به هم ریخته شد
آه افتاد سرت دست جماعت آقا...
تو براتی بده تا کرببلایی گردیم
قسمت ما شود این فیض زیارت آقا
#شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر_ع
#محرم_۱۴۰۴
#جابر_عابدی
تو رفتی و بلا دیدم ولی باور نمی کردم
حرم را مبتلا دیدم ولی باور نمی کردم
به دست خاک نسپردم مگر چشمان بازت را
سرت را از قضا دیدم ولی باور نمی کردم
فقط جای تو را فهمید پشت خیمه ها، نیزه
خودم این صحنه را دیدم ولی باور نمی کردم
میان غارت خیمه تمام دلخوشی ام را
به دستی بی حیا دیدم ولی باور نمی کردم
نه قنداقه، نه گهواره، لباست را هم از سویی
میان کیسه ها دیدم ولی باور نمی کردم
چه جا خوش کرده ای مادر کنار حنجر سقا
سر از تن را جدا دیدم ولی باور نمی کردم
مرا دنبال خود منزل به منزل می بری با سر
تنت را کربلا دیدم ولی باور نمی کردم
گلوی نازک از تیر سه شعبه آب کِی خورده
خودم دیدم چرا دیدم ولی باور نمی کردم
الهی مرده بودم که تو را اینگونه سرگردان
بدون دست و پا دیدم ولی باور نمی کردم
تماشا می کنم وقتی لبت سرنیزه می نوشد
از این غم دردها دیدم ولی باور نمی کردم
#محرم_۱۴۰۴
#حضرت_رباب_س
#جابر_عابدی
مادرت بدجوری پژمرده علی
می دونم چی تو رو آزرده علی
حالا سیراب شدی روی دست من
جای شیر تیر به گلوت خورده علی
من زدم روُ، دشمنت نظاره کرد
بی حیا به حرمله اشاره کرد
سفیدی گلوتو دید به خدا
گوش تا گوشتو سه شعبه پاره کرد
حالا که سرت شده جدا علی
نمی رم به سمت خیمه ها علی
مادرت داره تماشا می کنه
چی بگم که کشتنت چرا علی
دیگه بعد تو با غصه لبریزم
خیمه رفتن بی تو سخته عزیزم
می خوام اینجا رد زخمت نَمونه
خون تو به آسمونا می ریزم
ذبح شش ماهه ی من خشکه لبات
چرا خاموشه صدای گریه هات
پشت خیمه قبر براتو می کَنم
الهی بابا بشه علی فدات
چرا چشمات نیمه بازه پسرم
نکنه که رمز و رازه پسرم
مادرت داره میاد دق می کنه
چرا داری خون تازه پسرم
گل آب نخورده ی کرببلا
من دلخسته رو که کُشتی بابا
می سپارم تو رو به خاک ای پسرم
الهی نیفتی دست نیزه ها
#شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر_ع
#محرم_۱۴۰۴
#جابر_عابدی
ای که شش ماهه ای و پیر طریقت آقا
باب خیری به خدا باب کرامت آقا
بی سبب نیست تو را باب حوائج گفتند
آنقدر کرده روا نام تو حاجت آقا
منم و دست توسل به پر قنداقه
تویی و درد من و دست عنایت آقا
جلوه ی محسن زهرایی و دلبند رباب
می درخشد ز نگاه تو سیادت آقا
جان زینب نفس حضرت عباس تویی
بوسه ها داده تو را حضرت غیرت آقا
تویی تکرار علی اکبر و سجاد، علی
با تو روشن شده انوار هدایت آقا
ما کجا شامل الطاف خداوند شدن
نوکری تو به ما داده لیاقت آقا
نام زیبای شما مستی مادام العمر
برده دل ذکر تو از عالم خلقت آقا
آبروداری و در قلب همه جاداری
با تو هر حاجت ما گشته اجابت آقا
تو علی اصغری و صاحب لطف و کرمی
خورده بر نام شما رمز شفاعت آقا
سند غربت ارباب تویی تا محشر
خون تو داده به ما شوق شهادت آقا
دستگیر همه ی خلق دو عالم باشد
بند قنداقه ی تو روز قیامت آقا
سوره ی کوچک قرآن حسین بن علی
به روی نیزه شدی سخت قرائت آقا
پشت خیمه چقدر دشت به هم ریخته شد
آه افتاد سرت دست جماعت آقا...
تو براتی بده تا کرببلایی گردیم
قسمت ما شود این فیض زیارت آقا
#شعر_شهادت_حضرت_علی_اصغر_ع
#محرم_۱۴۰۴
#جابر_عابدی
#تاسوعا
ساقی کرببلا شاه کرم عباس است
پسر ام بنین ماه حرم عباس است
زور بازوی علی هیبت رزم علوی
میر و سردار حسین، صاحب علم عباس است
شیر میدان و دلیری که ندارد همتا
نامدار عرب و عشق عجم عباس است
مرده را زنده کند با نفسی گر عیسی
شک نداریم که ذکرش همه دم عباس است
عبد صالح سپر حق و مطیعُ لله
اوج ایثار و تجلی جنم عباس است
بین اهل ادب و اهل مرام و غیرت
معتبر بودن هر قول و قسم عباس است
آنکه با ردّ امان نامه ی دشمن با خشم
لرزه انداخته بر جان ستم عباس است
شیرمردی که بصیر است و به دنبال حسین
زده با فهم قدم جای قدم عباس است
آن شهیدی که فرات از لب او آب شد و
پشت ارباب ز داغش شده خم عباس است
مشک افتاد و ستون حرم افتاد زمین
ذکر اهل حرم از این همه غم عباس است
#جابر_عابدی
ساقی کرببلا شاه کرم عباس است
پسر ام بنین ماه حرم عباس است
زور بازوی علی هیبت رزم علوی
میر و سردار حسین، صاحب علم عباس است
شیر میدان و دلیری که ندارد همتا
نامدار عرب و عشق عجم عباس است
مرده را زنده کند با نفسی گر عیسی
شک نداریم که ذکرش همه دم عباس است
عبد صالح سپر حق و مطیعُ لله
اوج ایثار و تجلی جنم عباس است
بین اهل ادب و اهل مرام و غیرت
معتبر بودن هر قول و قسم عباس است
آنکه با ردّ امان نامه ی دشمن با خشم
لرزه انداخته بر جان ستم عباس است
شیرمردی که بصیر است و به دنبال حسین
زده با فهم قدم جای قدم عباس است
آن شهیدی که فرات از لب او آب شد و
پشت ارباب ز داغش شده خم عباس است
مشک افتاد و ستون حرم افتاد زمین
ذکر اهل حرم از این همه غم عباس است
#محرم_۱۴۰۴
#شعر_شهادت_حضرت_ابالفضل_العباس_ع
#تاسوعا
#جابر_عابدی
#حضرت_سجاد_علیه_السلام
اشک روز و شب خدایی تو
راز سجاده ی دعایی تو
زخم مشهود روضه هایی تو
روضه ی زجر کربلایی تو
چقَدَر سختی و بلا دیدی
سر بابا ز تن جدا دیدی
بُغض از حنجر تو می ریزد
اشکِ چشمِ ترِ تو می ریزد
ناله دور و بر تو می ریزد
ضجّه پشت سر تو می ریزد
تن تب دار تو پُر از داغ است
آتش ناله های عشاق است
جانت آمد ز غصه ها بر لب
روزها ناله، گریه ات هر شب
سوختی بین روضه ها با تب
بیشتر با مصائب زینب
کربلا با دم تو احیا شد
جگر خونت ارباً اربا شد
بار غم روی دوش خود بردی
دل به غیر از خدا که نسپردی
مثل زینب چقدر پژمردی
بیشتر از همه کتک خوردی
چقدر سوختی و سوزاندی
تو چهل سال روضه می خواندی
آب دیدی و گریه کردی تو
یاس چیدی و گریه کردی تو
قد خمیدی و گریه کردی تو
مو سفیدی و گریه کردی تو
روضه خوانِ مُوثّق دردی
با دل خون ما چه ها کردی
تن بی سر به چشم خود دیدی
رگ حنجر به چشم خود دیدی
پاره پیکر به چشم خود دیدی
زخم معجر به چشم خود دیدی
وای از شام و از مسیر عذاب
سرِ بازار و دردِ بزمِ شراب
#محرم_۱۴۰۴
#جابر_عابدی
#حرکت_کاروان_اسرا
اسیر و بی تو قافله، ستمگرانه می برند
مرا به ضرب نیزه ها چه وحشیانه می برند
چه شعله ای کشیده از دلم زبانه می برند
"به سمت شام و کوفه ام چه ظالمانه می برند
نمی روم ولی مرا به تازیانه می برند "
مرا به زور کعب نی کشانده دشمن علی
تو رفتی و کنار من که مانده؟... دشمن علی
عذاب من به اوج خود رسانده دشمن علی
"سر تو را به نیزه ای نشانده دشمن علی
نمی روم ولی مرا به این بهانه می برند"
کجاست دست ساقی و کجاست صاحب علم
کجاست غیرتی من کجاست حافظ حرم
کجاست کاشف الکروب ، بگیرد از سه ساله غم
به یاد علقمه ببین گرفته ام دوباره دم
نمی روم ولی مرا از این کرانه می برند
تو روی نیزه می روی کنار تو منم اسیر
ز ناله های دخترت شدم از این زمانه سیر
قدم قدم به پای تو شدم چگونه پیر پیر
کبوتری شدم، پَرم پُر از نشان سنگ و تیر
نمی روم ولی مرا ز آشیانه می برند
چگونه قاری مرا به نیزه سنگ می زنند
چرا به موی دختر سه ساله چنگ می زنند
هنوز این حرامیان که حرف جنگ می زنند!
به صورت حرم ببین کبود رنگ می زنند
به چهره های خسته خون زده جوانه می برند
نگاه کن به خواهرت به ناله های خسته ام
به این نماز وتر من به سجده ی نشسته ام
به زخم تازیانه ها به دست های بسته ام
برای احترام این حرم ببین شکسته ام
شکسته ام عیال تو محقرانه می برند
ببین که شام می روم در ازدحام می روم
شبیه صید خسته ای به سمت دام می روم
نه اینکه من اسیر نه، پی امام می روم
به همّتِ رساندن همین پیام می روم
طناب بسته دست من، ببین به شانه می برند
به زخم معجر حرم چقدر شعله دوختند
چه گوشواره ها که رفت و قیمتی فروختند
چه چشم ها به اهلبیت مصطفی ندوختند
چقدر دختران تو در این میانه سوختند
شتاب روز یک طرف، مرا شبانه می برند
#جابر_عابدی