#شریفه_بنت_الحسن
#بیبی_شریفه
در این مطب مراجعهی خلق بی حد ست
از غیر دست های شریفه شفا بد ست
با یک سلام نسخهی بیمار را نوشت
هرکس جواب دیده بنر در حرم زده ست
باید که جان بگیرم از او یا که جان دهم
از شدت مصیبت او دل مردد ست
در راه شام بوده پرستار کودکان
از این جهت طبیبهی آل محمد ست
او مادری ترینِ بنات الحسن بُوَد
وقتی که در مسیر اسارت کمان قد ست
شکر خدا که دختر آقای بی حرم
اطراف حله صاحب ایوان و گنبد ست
گفتم به او مرا بفدای حسین کن
بیبی مرا مریض عزای حسین کن
#سید_مهدیار_حسینی
#شریفه_بنت_الحسن
#بیبی_شریفه
من شریفه یتیمهی حسنم
مثل بابای خود کریم منم
باب حاجاتِ عالمِین شدم
بین ره کشتهی حسین شدم
گر چه بستند کوفیان دستم
چون عمویم گره گشا هستم
کربلا را به چشم خود دیدم
غصه ها را به چشم خود دیدم
تشنگی برده بود هوشِ مرا
پاره کردند هر دو گوشِ مرا
چه بگویم چه صحنه ها دیدم
که به یک نصفِ روز پاشیدم
کوفیان ظلم بی عدد کردند
چادر عمّه را لگد کردند
همهی هست ما به نیزه زدند
سر ششماهه را به نیزه زدند
ناکسان خون به قلبها کردند
خنده بر اشک چشمِ ما کردند
تا عمو رفت من اسیر شدم
نرسیده به کوفه پیر شدم
بارها زیر دست و پا مُردم
چون رقیه منم کتک خوردم
تا که از روی ناقه افتادم
کسی آنجا نیامد امدادم
آسمان از غمم پر از مِه شد
زیر پای شتر تنم لِه شد
#محمود_اسدی_شائق
#شریفه_بنت_الحسن
#بیبی_شریفه
ای دختر کریم، کرامت گدای توست
درمان درد هر دوجهان از دوای توست
حاذقترین طبیب دوعالم فقط تویی
دنیا شفاگرفتهی دارالشفای توست
تنها نه شیعیان جهان ریزهخوار تو
عالم دخیل بستهی جود و سخای توست
تو یادگار کوفه و شام و مدینهای
حلّه نماد کوچکی از کربلای توست
این حرفها که بر در و دیوار حک شده
تنها نشان اندکی از ماجرای توست
چون مرقد تو قبلهی حاجات عالم است
پس کعبهی دلم حرم باصفای توست
هرچند زائر تو نبودم، ولی دلم
از راه دور شاهد حال و هوای توست
با دستهای خود گرههای بزرگ را
وا کردهای و زخم اسارت به پای توست
حالا ببین که شهر به شهر جهان ما
پیراهن سیاه به تن در عزای توست
باشد که با رضای خدا مستجاب باد
"تعجیل در ظهور" که تنها دعای توست
#مجتبی_خرسندی
#شریفه_بنت_الحسن
#بیبی_شریفه
#قطعه
در کربلا چها که کشیدم ز دست ظلم
دیدم هزار داغ ولی باورم نبود
یکعمر بوسه زد به سر و صورتم عمو
بعد از عمو حسین کسی یاورم نبود
عمه به جای من کتک از دست شمر خورد
جز او کسی به فکر دل مضطرم نبود
****
دیدم رباب را که کمان تر شد از کمان
میدید روی نیزه سر شیرخواره بود
در قتلگاه جسم عموجانِ من حسین
در زیر پای مرکب و چندین سواره بود
چیزی نمانده بود از آن جسم چاک چاک
دیدم به چشم خویش تنش پاره پاره بود
****
نازک تر از تن عموی من تنِ من است
پای شتر کجا و تن دخترِ حسن
با کعب نی زدند مرا بسکه کوفیان
جسمم کبود گشته چنان مادرِ حسن
#محمود_اسدی_شائق
#شریفه_بنت_الحسن
#بیبی_شریفه #حضرت_شریفه
سالها به غیر احتشام ندیدی
محترمی غیر احترام ندیدی
بیم کجا داشتی ز جنگ و حوادث
صلح پدر را به جز قیام ندیدی
ای که سلامت رسیده از تو به عالم
بعد کربلا دگر سلام ندیدی
ای که طبیبی به درد غربت مردم
زخم گرفتی و التیام ندیدی
نان خور اجداد تو فقیر و اسیرند
وقت اسارت ولی طعام ندیدی
شب شده روزت اگر چه از غم کوفه
شکر خدا کن که روز شام ندیدی
حرف شنیدی ز شمر و حرمله اما
فحش شنیدن ز روی بام ندیدی
نای عمو دیدهای اگر چه سر نی
چوب به روی لب امام ندیدی
شکر خدا کن نرفتهای به خرابه
شکر خدا مجلس حرام ندیدی
#سیدمحمدحسین_حسینی
#شریفه_بنت_الحسن
#حضرت_شریفه
#بیبی_شریفه
بسکه غمگین آمد اینجا زائر و دل شاد شد
دور تا دور ضریحش پنجره فولاد شد
حله شد کربوبلا،گرد و غبار تربتش
نسخه ی درمان برای دردهای حاد شد
دختر آقای درد کوچه و راز مگو
در علاج دردهای لاعلاج استاد شد
از بنرهای تشکر میتوان فهمید که
با تو هر خانه خرابی خانه اش آباد شد
پس شریفه خواست تا در حصن این دارالشفا
با توسل هر که آمد صاحب اولاد شد
با وجود تو ندارد غصه ی درمان،اگر
هر کسی در حله حتی کور مادر زاد شد
پیش چشمان شریفه بعد عمری شد شریف
هر کسی در این حرم از بند خود آزاد شد
ظاهرا گلدسته و صحن و سرا،اما در اصل
در جهان دارالشفای تازه ای ایجاد شد....
#محسن_صرامی
#شریفه_بنت_الحسن
#حضرت_شریفه
#بیبی_شریفه
کیست او کیست؟ دختر حسن است
یک کریمه که ارث او محن است
نام او فاطمه ست این یعنی
کوچه در کوچه گرم سوختن است
آه تابوت مجتبی ست مگر؟!
غصه ی چادرش کمرشکن است
عمه را کشت در تمام مسیر
زخم هایی که روی آن بدن است
شک ندارم سه ساله ای میگفت
حال بی بی شریفه مثل من است
دفن کردند بین راه او را
من بمیرم که دور از وطن است
تن او را به خاک تا که سپرد
ای غریب مدینه! زینب مرد
#مسعود_یوسف_پور
#شریفه_بنت_الحسن
#حضرت_شریفه
#بیبی_شریفه
وضوی اشک گرفتم تمام دوران را
مگر طواف کنم خانه کریمان را
حسن حسن به لبم آمده به این امید..
که بر دلم بگذارند نور ایمان را
سلام من به شریفه عقیق سرخ حسن
کریمه ای که ازاو دیده ایم احسان را
کرامتش نبوی نور عصمتش علوی
دخیل چادر او کرده اند عرفان را
بگو به هرچه گرفتار وقت وقت عطاست
شریفه پر بکند کیسه گدایان را
خدا گواه که هر حاجتی روا بشود
به او قسم بدهی گر خدای سبحان را
نوشته اند که با عمه اش اسیری رفت
گذشت پای برهنه همه بیابان را
نوشته اند که خیلی زدند بانو را
به حکم بغض حسن میزدند ایشان را
عذاب زخم زبان بیشتر ز شلاق است
چه حرفها که نگفتند این اسیران را
صبا برو به مدینه بگو به بابایش
که دخترت چه کند ناقه های عریان را
#سیدپوریا_هاشمی
#شریفه_بنت_الحسن
#بیبی_شریفه #حضرت_شریفه
منزل به منزل هم رکاب زینبینی
گرچـه اسیــری پادشـاه عالمیـنی
با دسـت خالی برنمیگردد گدایت
«أیَّتُهَا الشَّهِیدَةُ الرَّکْبِ الْحُسَیْنِی»
#محمدعلی_انصاری
#شریفه_بنت_الحسن
#بیبی_شریفه #حضرت_شریفه
ای یادگار گُلشن زیبای مجتبی *
محبوبِ جان حضرت زهرا و مرتضی
ای گوهر جلالت و ای دُرّ احتشام *
از ما درود بر حسن و بر شما سلام
شکر خدا ز لطف علیگونه حسن *
آمد به دست وقت خوش و فرصت حسن
از ساحت مبارک و فرخنده حسن *
گیرم اجازه تا که شوم بر سر سُخن
ای آستان رفعت تو رشک بوستان *
بی بی شریفه آمدهام خاکبوستان
بانوی نور خستهام از درد بیشمار *
از قصّه مکرّر غمبار روزگار
خاتون مجد و عزّت و ایمان و مکرمت *
دریای لطف و مهر نظر کن ز مرحمت
ای صاحب حریم شریف و شرفسرا *
اینک که سائلم حرم اشرف تو را
بهر خدای سائل خود را مران ز در *
بر حال زار و دیده بارانیام نگر
آتش گرفتهی غم دل چون گدازهام *
در حسرت عنایت تو لحظه لحظهام
آوردهام پناه به دار الشّفایتان *
در انتظار موهبت جانفزایتان
محتاج یک نگاه طبیبانه توام *
بیمارم و دخیل شفاخانه توام
بر لطف توست محسن صافی امیدوار *
دست شفا به پیکر رنجیدهاش گذار
#محسن_صافی_گلپایگانی
#شریفه_بنت_الحسن
#بیبی_شریفه
باز دل در سینه پرپر می زند
دست حاجت گشته بردر می زند
سوی حله می رود با پای دل
پر نموده شهر را زآوای دل
دُر ز دُرج دیده ریزد دمبدم
بسته احرام توسل تا حرم
ما ز سنگ غصه بشکسته پریم
یا شریفه الدخیل بنت الکریم
روسیه هستم اگر چه رو زدم
رو بخاک درگه بانو زدم
ای طبیبه از تو می خواهم شفا
گشته ام بیمار هجر کربلا
درد بی درمان فراق کربلاست
درد مندم چاره دردست شماست
ناسپاسی علت هجران ماست
ما علیل و این حرم دارالشفاست
ای کریمه دست من را رد مکن
بد نمودم قهر با این بد مکن
دیدهٔ دریائیم سوی شماست
ای کریمه دست تو مشکل گشاست
ای ز داغ کربلا افروخته
ای میان خیمه مویت سوخته
ای گل نیلوفر باغ حسن
ای کتاب خاطرات پر محن
ای لبت از تشنه کامی گشته چاک
بارها غش کرده افتادی بخاک
با عمو بودی شریک غصه ها
از برادر دیده ای دست جدا
پیکر پاشیده دیدی آه آه
او کنار علقمه تو قتلگاه
تا تن قاسم شد از کین توتیا
با زبیده بسته ای از خون حنا
دفتر غمهای تو بی خاتمه است
خاطرات تو شبیه فاطمه است
چهره نیلی ز سیلی وای من
ارغوانی یاس گلزار حسن
دستهایت بسته با زنجیر شد
مادرت از غصه هایت پیر شد
کوفه؛ زندان؛ مجلس ابن زیاد
یاس زرد و این همه بیداد؛ داد
با سکینه همطراز ماتمی
با رقیه نیز غمخوار غمی
ای نشان اقتدار مرتضی
ای مدال افتخار مجتبی
ماجرای حله بی تابت نمود
شمع آل مجتبی آبت نمود
تشنه کامی؛ زخم پیکر؛ تیغ غم
لبوه ای را کرد از آن بیشه کم
آه زینب بیقرار غم شده
یک گل دیگر ز باغش کم شده
لالهٔ پرپر که خفتی زیر گل
حله شد میعادگاه اهل دل
باب فیض خویش برمن سد مکن
این گدا را دست خالی رد مکن
من صله می خواهم ازدست شما
«کربلا یا کربلا یا کربلا»
#مصطفی_نظری_طهرانی
#شریفه_بنت_الحسن
#بیبی_شریفه
چشم من و احسان تو بی بی شریفه
درد من ودرمان تو بی بی شریفه
باباکریم عالم و توهم کریمه
جانم شود قربان تو بی بی شریفه
هر عاشقی که میشود کرببلایی
بایدشودمهمان تو بی بی شریفه
ای بانویی که توطبیبان را طبیبی
این بهترین عنوان تو بی بی شریفه
دست توسل تابه درگاه توبردم
دیدم یم احسان تو بی بی شریفه
مادردمندوتوطبیب اهلبیتی
این لطفی ازیزدان تو بی بی شریفه
تودرمسیرزائران اربعینی
این جلوه ی ایمان تو بی بی شریفه
مابی سروسامان شاه سرجدائیم
ای کربلا سامان تو بی بی شریفه
...........
بهر تو میگریم که ضرب تازیانه
گردیده آب و نان تو بی بی شریفه
بهر تو میگریم که در راه اسارت
بر لب رسیده جان تو بی بی شریفه
بهر تو میگریم که از کین خنده کردند
بر اشک دیدگان تو بی بی شریفه
بهر تو میگریم که همچون عمه بستند
با ریسمان دستان تو بی بی شریفه
#محمد_خرمفر
#حضرت_شریفه #بیبی_شریفه
#شریفه_بنت_الحسن
شهید کاروان بی بی شریفه
گل زهرا نشان بی بی شریفه
شدی زیر هجوم تازیانه
چنان رنگین کمان بی بی شریفه
زمین خوردی و گریان شد برایت
حسن در آسمان بی بی شریفه
اگر چه دیده ای رأس عمو را
به دست این و آن بی بی شریفه
شبانه بر روی خار مغیلان
شدی گرچه دوان بی بی شریفه
گمانم علت جان دادن تو
نه این بوده نه آن بی بی شریفه
نه از سیلی دشمن جان سپردی
نه درد استخوان بی بی شریفه
تو را از پا درآورده است بی شک
حجاب عمه جان بی بی شریفه
شنیدم آستین پاره ای بود
حجاب بانوان بی بی شریفه
تو حق داری اگر دق کرده باشی
از این داغ گران بی بی شریفه
میان راه ماندی تا بسازی
بهشتی در جهان بی بی شریفه
بهشتی که شده رشک تمام
ملائک در جنان بی بی شریفه
بهشتی که گدا از آن همیشه
می آید شادمان بی بی شریفه
پذیرا باش ما را هم در آنجا
ز خود ما را مران بی بی شریفه
تو که مثل امام مجتبایی
کریم و مهربان بی بی شریفه
به روز حشر تنهامان نزاری
کنار ما بمان بی بی شریفه
#علی_ذوالقدر
#شریفه_بنت_الحسن
#بیبی_شریفه #حضرت_شریفه
نامش شریفه بود و شرافت ملازمش
شأن و شکوه حلقه به گوش مداومش
مستوره بود و معجرش از شهپر ملک
خورشید بود ذرهای از مهر دائمش
هفت آسمان به فخر عنان گیر مرکبش
شب پردهدار محمل او صبح خادمش
بنت الکریم بود و کرامت خصال او
بنت الجلال بود و متانت مکارمش
مانند کوه بود و وقارش نمیشکست
منصوره بود و زینب کبری معلمش
در خیمه سوخت چادرش اما رها نشد
یک لحظه بین شعله حجاب مقاومش
نامحرم از زمین و زمان ناگهان دمید
یک تن نبود دور و برش از محارمش
فرصت نداد وا کند او گوشواره را
با لاله برد زیور از او خصم ظالمش
خالی شد از ستاره حرم لیک خصم دون
پر شد ز گوشواره و لاله غنایمش
پهلو شکسته بود و رخش نیلی و کبود
بشناس بنت فاطمه را از علائمش
از زیر پا عقیله تنش را برون کشید
اما دگر شکسته شد آن قد قائمش
زخمی به روی ناقه تعادل دگر نداشت
می اوفتد به خاک و خزان بود موسمش
نگذاشت خصم مجلس ختمش به پا شود
بر ناقه ها گرفت عقیله مراسمش
دنیا به بچههای حسن خوب تا نکرد
این بود از شریفه و آن هم ز قاسمش
#موسی_علیمرادی
#شریفه_بنت_الحسن
#بیبی_شریفه #حضرت_شریفه
در شهر حله دختری از آل مصطفی
زد خیمه ای به وسعت تاریخ کربلا
از خاندان صبر و کرامت ، نشانه ای
موسی یدی ، به دوش وی آیات انبیا
هم از بلا به شوق ولا پر کشیده است
هم از ولا خریده به جان کوهی از بلا
دختی عفیف از شجر پاک فاطمه
طفلی شریف ، میوه ای از باغ مرتضی
بوی مدینه میرسد از حله بر مشام
گویا که آرمیده در این خاک مجتبی
ایمان اوست محو امامت ، چه رتبه ای
پیمان او اصیل و حسینی است ، مرحبا
نامش شریفه ، مرتبتش برتر از شرف
صحنش بهشت خاک درش بهتر از طلا
شهرت ، طبیبه معنی ٫٫من اسمه دوا٫٫
خصلت کریمه جلوه ای ٫٫از ذکره شفا٫٫
والا عموی اوست حسین و پدر حسن
جدش علی و جده ی او سرور نسا
عجز طبیب را به حضورش بیاورید
زیرا که اوست داروی هر درد بیدوا
قلبش رئوف و دست عنایات او بسیط
روحش لطیف و آینه ی بخشش و سخا
چون پا به طوف مرقد پاکش گذاشتی
یک ٫٫ربنا٫٫ بگو و ببین شرح ٫٫آتنا٫٫
زائر قدم که بر در این آستانه زد
انگار کرد آمده در عرش کبریا
این طفل ، سفره دار کریم مدینه است
هیهات دست خالی از این جا رود گدا
عیسی دمی که جای عجب نیست مردگان
بیرون روند از حرم او به روی پا
گویید با کلیم بیاید در این حرم
اعجاز او ببیند بی تکیه بر عصا
گویا هنوز میرسد از بارگاه او
«فریاد العطش ٫٫به٫٫ بیابان کربلا»
راس برادران به روی نیزه دید و گفت
خواهر فدای همت مردانه ی شما
شد کشته از جفای گروهی سیاه دل
در آن اسارتی که زد آتش به ما سوا
#رضا_خوبرو
.
#شریفه_بنت_الحسن
ای زخمی کرببلا بی بی شریفه
جان امام مجتبی بی بی شریفه
دلبسته ی خون خدا بی بی شریفه
با عزم زینب پا به پا بی بی شریفه
بند اسارت هم دخیل دست هایت
عالم اسیر پنجه ی مشکل گشایت
می ریزد از دستت کرم ای شاه بانو
لطف شما که نیست کم ای شاه بانو
هر بار ذکرت برده غم ای شاه بانو
خاک قدم هایت منم ای شاه بانو
زهرایی و تکرار زینب یا شریفه
لبیک بانوی مقرب یا شریفه
هر درد را بی بی مداوا کرده ای تو
هر قطره را مانند دریا کرده ای تو
مثل پدر هم کار زهرا کرده ای تو
بنت الحسن صدها گره وا کرده ای تو
ای دختری که مثل بابایت کریمی
کی می شود عشق به اجدادت قدیمی
آیینه ی بابا تویی از نسل شیری
گفتی امیری یا حسین، نعم الامیری
باب الحوائج هستی و تو دستگیری
بی بی مسیح اهلبیتی بی نظیری
می بارد از نام تو هر لحظه کرامت
داری تو در قلب حسینی ها اقامت
در آتش خیمه چه آمد بر سر تو
با تازیانه زخم و خون شد پیکر تو
می سوخت در تاب و تب غارت، پرِ تو
بوی حسن می داد آهِ آخر تو
رفتی اسیری وای از داغ اسارت
جامانده ای از اربعین و از زیارت
طاقت نیاوردی که سرگردان بمانی
تا بعد عاشورا چنین نالان بمانی
آشفته از داغ عمو گریان بمانی
تو سفره داری، سخت شد بی نان بمانی
نزدیک حلّه جان به لب هایت رسیده
تو یازده ساله ولی قدت خمیده
تازه شد از داغ تو آشوب مدینه
افتاد زهر غربت تو هم به سینه
چه روضه هایی خواند پیش تو سکینه
افتاد بر آیینه ی تو چنگ کینه
زینب تو را بگذاشت با افسوس در خاک
سوز غمت بانو رسیده تا به افلاک
#بی_بی_شریفه
#اسارت
#بیستم_محرم
#جابر_عابدی #صابر
.
بی بی شریفه آمدهام خاکبوستان
#شریفه_بنت_الحسن
ای یادگار گُلشن زیبای مجتبی
محبوبِ جان حضرت زهرا و مرتضی
ای گوهر جلالت و ای دُرّ احتشام
از ما درود بر حسن و بر شما سلام
شکر خدا ز لطف علیگونه حسن
آمد به دست وقت خوش و فرصت حسن
از ساحت مبارک و فرخنده حسن
گیرم اجازه تا که شوم بر سر سُخن
ای آستان رفعت تو رشک بوستان
بی بی شریفه آمدهام خاکبوستان
بانوی نور خستهام از درد بیشمار
از قصّه مکرّر غمبار روزگار
خاتون مجد و عزّت و ایمان و مکرمت
دریای لطف و مهر نظر کن ز مرحمت
ای صاحب حریم شریف و شرفسرا
اینک که سائلم حرم اشرف تو را
بهر خدای سائل خود را مران ز در
بر حال زار و دیده بارانیام نگر
آتش گرفتهی غم دل چون گدازهام
در حسرت عنایت تو لحظه لحظهام
آوردهام پناه به دار الشّفایتان
در انتظار موهبت جانفزایتان
محتاج یک نگاه طبیبانه توام
بیمارم و دخیل شفاخانه توام
بر لطف توست محسن صافی امیدوار
دست شفا به پیکر رنجیدهاش گذار
#محسن_صافی_گلپایگانی
#حضرت_فاطمه_بنت_الحسن_سلام_الله
#دردانه_ارباب_کریمم
#مصایب_کوفه_و_شام
#اسارت
.
#شریفه_بنت_الحسن
#بی_بی_شریفه
کرامت از پدر ، از حضرت زهرا(س)طهارت را
شرافت از عمو ،از زینب کبری(س)نجابت را
مگر «بنت الحسن» را می شود جز این تصور کرد
که در خود دارد از هر معدنی حد کفایت را
عمو را چون پدر بر روی سر دیدی زمانیکه
پدر نوشید در ظلمت سرا ،جام شهادت را
به چشمت دیده ای داغ عظیم و خیمه سوزان را
غریبی ،هتک حرمتها ،جسارتها،قساوت را
زمان رویش گل بر سر نی خون دل خوردی
شنیدی روی نی از حنجر و لبها تلاوت را
تنت آزرده از شلاق و روحت خسته از غمها
نشد تا بیش از این تاب آوری رنج اسارت را
«طبیب اهل بیتی »هیچ کس بیمار و سر در گمنکرده ترک هرگز جنتِ دارالشفایت را
#محمدجواد_منوچهری
#بیبیشریفه
.
.
مدح و مرثیه
#بی_بی_شریفه
بانوی با اقتدار، شریفه بنت الحسن
عزیز پروردگار، شریفه بنت الحسن
سلام سینه زنان، درود گریه کنان
به محضرِ تو نثار، شریفه بنت الحسن
دختر شاه کرم، عالمه و محترم
اُسوهی حُجْب و وقار، شریفه بنت الحسن
فاطمه را کوثری، تو نوه ی حیدری
تویی پیمبر تبار، شریفه بنت الحسن
تویی عفیف و شریف، شدی به دشمن حریف
قاسمِ هر کارزار، شریفه بنت الحسن
تو همدم زینبی... ، مدافعِ مکتبی...
نطق تو چون ذوالفقار، شریفه بنت الحسن
قبلهی حلّه تویی، فاتح قُله تویی
حسین را جاننثار، شریفه بنت الحسن
تجلی مجتبی، ضریح تو دلربا
به شیعیان افتخار، شریفه بنت الحسن
طبیبهی اهلبیت، حبیبهی اهلبیت
تابِ دلِ بیقرار، شریفه بنت الحسن
هر که به تو رو زده، در حرمت آمده
رها شد از بند نار، شریفه بنت الحسن
ای به فدای غمت، اسیری و ماتمت
شدی به غمها دچار، شریفه بنت الحسن
پای تو پر آبله، دست تو در سلسله
شد زِ بدِ روزگار، شریفه بنت الحسن
تو رفته ای بزم می، تو دیده ای روی نی
رأس گلِ شیرخوار، شریفه بنت الحسن
گرچه که قَدّت خمید، شدی به حلّه شهید
نرفته ای شام تار، شریفه بنت الحسن
ندیده ای ظلم شام، هلهله و سنگ و بام
جسارت نیزه دار، شریفه بنت الحسن
ندیده ای خیزران، زینب و قدِ کمان
به مجلسی دلفَکار، شریفه بنت الحسن
به کنج ویرانه ها، دختر و رأسی جُدا
ندیده ای گشته زار، شریفه بنت الحسن
ای غم و دردت عظیم، کریمه بنت الکریم
به «ملتمس» لطف دار، شریفه بنت الحسن
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#شریفه_بنت_الحسن
#حضرت_شریفه_بنت_الحسن
#امام_حسن