eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
2 عکس
1 ویدیو
56 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
روي دستش نميه ي شب بود پيكر را گرفت در ميان بوريائي جسم بي سر را گرفت دشت سرتا سر پر از عطر گلاب و مشك بود عرش هم عطر گل ياس پيمبر را گرفت او فقط بود و هزار و نهصد و پنجاه زخم زخم هائي كه يكايك جان مادر را گرفت دست تنها نميه ي شب دفن جسم چاك چاك دست هائي در ميان قبر كوثر را گرفت جاي صورت حنجرش را ميگذارد روي خاك خاك صحرا در بغل رگ هاي حنجر را گرفت نوبت دفن تني كوچك ولي بی سر شده است تا قيامت شاه در آغوش اصغر را گرفت اربأ اربا را به زحمت با عبا در قبر برد در ميان دست خود دست برادر را گرفت گريه كرد و گريه كرد و گريه كرد و گريه كرد پلك ها زخمي شد و خون ديده ي تر را گرفت...
ای یادگار کشته‌ی مظلوم کربلا چشمان توست مقتل منظوم کربلا آن‌دیده‌ها چه‌دیده؟ که‌خون گریه‌کرده‌است یک‌عمر بر مصیبت مظلوم کربلا غمگین مباش، فتح تو در شام‌وکوفه است ای مرد از مبارزه محروم کربلا (مجتبی خرسندی)
اشک روز و شب خدایی تو راز سجاده ی دعایی تو زخم مشهود روضه هایی تو روضه ی زجر کربلایی تو چقَدَر سختی و بلا دیدی سر بابا ز تن جدا دیدی بُغض از حنجر تو می ریزد اشکِ چشمِ ترِ تو می ریزد ناله دور و بر تو می ریزد ضجّه پشت سر تو می ریزد تن تب دار تو پُر از داغ است آتش ناله های عشاق است جانت آمد ز غصه ها بر لب روزها ناله، گریه ات هر شب سوختی بین روضه ها با تب بیشتر با مصائب زینب کربلا با دم تو احیا شد جگر خونت ارباً اربا شد بار غم روی دوش خود بردی دل به غیر از خدا که نسپردی مثل زینب چقدر پژمردی بیشتر از همه کتک خوردی چقدر سوختی و سوزاندی تو چهل سال روضه می خواندی آب دیدی و گریه کردی تو یاس چیدی و گریه کردی تو قد خمیدی و گریه کردی تو مو سفیدی و گریه کردی تو روضه خوانِ مُوثّق دردی با دل خون ما چه ها کردی تن بی سر به چشم خود دیدی رگ حنجر به چشم خود دیدی پاره پیکر به چشم خود دیدی زخم معجر به چشم خود دیدی وای از شام و از مسیر عذاب سرِ بازار و دردِ بزمِ شراب
چهل سال است مانوسم به گریه طبیب درد افسوسم به گریه همان پیراهنی را که ربودند چهل سال است میبوسم به گریه چهل سال از جگر آهم درآمد که جوشن از تن شاهم درآمد فراموشم نخواهد شد همان شب که روی نیزه ها ماهم درآمد قرار قلب زارم گریه بوده همه دارو ندارم گریه بوده نپرسید از چه پلکم زخم برداشت چهل سال است کارم گریه بوده همین که در دلم آشوب افتاد به پای گریه ام یعقوب افتاد چنان ضربه به لبهای پدر خورد که رنگ خون لب بر چوب افتاد گلوی دلبر دلخواه زخم است میان سینه حتی آه زخم است دلیل گریه ی چل ساله ی من هزارو نهصدو پنجاه زخم است به سر میریخت آتش از روی بام امان از تشت زر ای وای از جام تمام روضه ی های من همین است نپرسید از دلم الشام الشام...
انقلاب گریه دارد گریه هایش حکمت است با همین رخت اسیری رهبر این نهضت است دست‌بسته، بسته دست ظلم را بی واهمه ناقه اش بی محمل است اما دراوج عزت است زیر این شلاق ها مانند سروی استوار گرچه مظلوم است اما باطنا پر قدرت است بی ادب ها هرچه توهین میکنند او ساکت است چون میان عرش اعلی با خدا هم صحبت است یک تنه در کوچه های شام غوغا میکند مثل ابراهیم زین العابدین یک امت است خطبه اش طوفان شد و کاخ ستم را خاک کرد اون زبانش ذولفقار است و کلامش ضربت است عالمی در تحت امر زینب کبری ولی زینب کبری خودش گوشش به امر حضرت است پیش این عمامه کهنه که دیگر سوخته زرق و برق شام و قصر حاکمش بی قیمت است شوق دارد که بیاید اربعین تا کربلا اربعین تا کربلا رفتن تمام نعمت است کی شود تا که برایش یک حرم بر پا کنیم زائری دیگر ندارد دور قبرش خلوت است گریه باید کرد بر این روزگار بی وفا با تمام این فضایل سهم آقا غربت است عمه ها و خواهرانش در شلوغی مانده اند زخم جانسوز ولی الله زخم غیرت است مقتل وطشت وتنور ونیزه وشام خراب این چه مهمانیست که شاه شهیدان دعوت است
بسم‌الله الرحمن الرحیم روضه دارد در دل محراب،زین العابدین نیمه های شب ندارد تاب،زین العابدین هر محرّم سفره داری‌می‌کند در منزلش مجلسی دارد چه با آداب،زین العابدین می کند اطعامِ ایتام و مساکین نیمه شب مثل حیدر شب ندارد خواب،زین العابدین اشک می ریزد کنار سفره ی افطاری اش تا که می خواهد بنوشد آب،زین العابدین در غم اصغر که با خون خودش سیراب شد می شود با اشک خود سیراب،زین العابدین در عزای خواهری با پای پر از آبله هست قلبش دائماََ بی تاب،زین العابدین آب آیا می دهی قربانی ات را قبل ذبح؟ پرسشی که دارد از قصاب،زین العابدین اشک می ریزد برای غربت شیب الخضیب وقت سجده در دل محراب،زین العابدین
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ سَيِّدِ الْعابِدِينَ الَّذِي اسْتَخْلَصْتَهُ لِنَفْسِكَ، وَجَعَلْتَ مِنْهُ أَئِمَّةَ الْهُدَى الَّذِينَ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ، اخْتَرْتَهُ لِنَفْسِكَ، وَطَهَّرْتَهُ مِنَ الرِّجْسِ وَاصْطَفَيْتَهُ وَجَعَلْتَهُ هادِياً مَهْدِيّاً . به هر منبر که گرم خطبه ی کوبنده ای بودی حماسه خلق کردی رهبر پاینده ای بودی تو ای خورشیدزاده در شب ظلمانی تزویر درخشیدی و ماه کامل تابنده ای بودی علی بن حسین بن علی بن ابیطالب ! به میدان می زدی مثل پدر رزمنده ای بودی به حکم مصلحت دست خدا بسترنشینت کرد و الّا قبل عاشورا یل سرزنده ای بودی همان دستان در زنجیرت اسباب گشایش شد عجب مشکل گشایی و عجب بخشنده ای بودی به موج گریه طوفانی به پا می کردی از اشک ات چنان دریای از اندوه و غم آکنده ای بودی تو را کشتند در یک روز هفتاد و دو بار آقا تو از فردای عاشورا شهید زنده ای بودی میان مجلس نامحرمان یک مرد لازم بود تو ماندی در حرم دلواپس آینده ای بودی پس از غارت فقط پیراهنی خونین برایت ماند اسیر دشمن آن هم دشمن درّنده ای بودی غلام شمر دستان تو را با ریسمان می بست چه مولایی غریبی که اسیر بنده ای بودی تو بودی و سنان با سنگ می زد عمه جانت را چهل منزل برادرزاده ی شرمنده ای بودی به یاد نیشخند شمر افتادی ز هر لبخند تمام عمر خود آزررده از هر خنده ای بودی بگو از علتش با ما به وقت ذبح قربانی چرا در جست و جوی خنجر برّنده ای بودی؟ تو خیلی گشتی انگشت پدر پیدا شود آخر بمیرم که شبیه بسمل پرکنده ای بودی