.
#دفن_شهدا
#شهادت_امام_سجاد
ای نخل ستبر روز طوفان و خطر
ای چشم تر تو شیعه را خون جگر
می خواند یکی روضه جانسوز تو را:
ای کشته خاطرات تدفین پدر!
#طاهره_ابراهیم_نژاد
#امام_حسین_علیه_السلام
#دفن_شهدا
#دوبیتی
زبانحال امام سجاد با بنی اسد
مگذار سخن بگویم از وضع بدن
وضعی دارد که در نیاید به سخن
بشنو سخنی، مپرس علت از من
نزدیکترین جا به بدن، قبر بکن
#علیرضا_قاسمی
#امام_حسین_علیه_السلام
#دفن_شهدا
السلام علی من دفنه اهل القری
از روی دلسوزی دهاتی های اطراف
تاصبح دور پیکر تو گریه کردند
همراه حیوانات صحرا دور گودال
باگریه های مادر تو گریه کردند
از تکه های چادری بر خاک پیداست
بازور خواهر را جدا کردند از تو
تا وقت بوده پیکرت را جمع کرده
بر جای دست خواهر تو گریه کردند
پیرِ قبیله گفت کی؟سر را بریده
در مکتب ما ذبح کردن حکم دارد
چون گیسوی آشفته گشته وضع رگها
بر حال و روز حنجر تو گریه کردند
دربین پیکرها دوتایش فرق دارد
یک پیکری پامال قدری قد کشیده
آن دیگری پیچیده بین یک عبا بود
بر اربا اربا اکبر تو گریه کردند
نزدیک نخلستان صدا آمد بیایید
یک پیکر بی دست اینجا بر زمین است
پای فرات و باصدای موج دریا
بر ساقی آب آور تو گریه کردند
پرپشت خیمه مشتی از زنها نشستند
بالای قبر کوچکی که زیر و رو شد
ناخواسته جای رباب دست بسته
بهر علی اصغر تو گریه کردند
از راه زین العابدین آمد صدا زد
من صاحب اسرار این گودال هستم
بوسه به بوسه پیکرت را شرح می داد
آنها همه دور و بر تو گریه کردند
فرمود مردم تکه بوریا بیارید
باید کنار هم بچینم این بدن را
دیدند پیداکرد یک انگشتِ خونین
بر دست بی انگشتر تو گریه کردند
#قاسم_نعمتی
#امام_حسین_علیه_السلام
#دفن_شهدا
روضه از زبان بنی اسد
یکی گفت با گریه این جسم کیست
بهم خورده با رمل صحرا یکیست
یکی گفت از بس بهم ریخته
تکانش مده قابل دفن نیست
یکی گفت سر نه لباسش کجاست
چرا بند بند تن از هم جداست
یکی گفت این زخم های هلال
گمانم که جای سم اسب هاست
بزرگ قبیله گلو را که دید
عبای خودش روی حنجرکشید
صدا زد به والله بد کشتنش
گلو را نباید به ضربه برید
#قاسم_نعمتى
#حضرت_سجاد_علیه_السلام
#دفن_شهدا
روي دستش نميه ي شب بود پيكر را گرفت
در ميان بوريائي جسم بي سر را گرفت
دشت سرتا سر پر از عطر گلاب و مشك بود
عرش هم عطر گل ياس پيمبر را گرفت
او فقط بود و هزار و نهصد و پنجاه زخم
زخم هائي كه يكايك جان مادر را گرفت
دست تنها نميه ي شب دفن جسم چاك چاك
دست هائي در ميان قبر كوثر را گرفت
جاي صورت حنجرش را ميگذارد روي خاك
خاك صحرا در بغل رگ هاي حنجر را گرفت
نوبت دفن تني كوچك ولي بی سر شده است
تا قيامت شاه در آغوش اصغر را گرفت
اربأ اربا را به زحمت با عبا در قبر برد
در ميان دست خود دست برادر را گرفت
گريه كرد و گريه كرد و گريه كرد و گريه كرد
پلك ها زخمي شد و خون ديده ي تر را گرفت...
#محسن_صرامی
#دفن_شهدا
تنها به روی خاک مانده، سر نمانده
چیزی به غیر از خاک و خاکستر نمانده
جسم جوانان بنی هاشم به خاک است
لشکر نمانده، ساقی لشکر نمانده
با احتساب آتش خیمه یقیناً
چیزی برای دفن از اکبر نمانده
با احتساب نعلهای تازه حتماً
چیزی هم از قنداقهی اصغر نمانده
زیباترین پروانه در گودال مانده
پروانهای که در تن او پر نمانده
مادر کنار پیکرش روضه گرفته
نایی برای گریهاش دیگر نمانده
تقصیر قلب سنگ نیزه دارها شد
حالا کنار او اگر خواهر نمانده
آقا رسید و دید از نزدیک انگار
انگشت آقا نیست، انگشتر نمانده!
گفتند با گریه که آقا جز حصیری
چیزی برای دفن این بی سر نمانده
پیچید پیکر را میان بوریا و
فرمود آقا: چیزی از پیکر نمانده
با احتساب ضربههای آخر شمر
حتماً دگر چیزی از این حنجر نمانده
#وحید_محمدی
#امام_حسین_علیه_السلام
#دفن_شهدا
بعد از سه روز پیکر او دفن می شود
ابدان پاک لشگر او دفن می شود
با ریگ و رمل و خاک بیابان کفن شده ست
بی سر تن مطهر او دفن می شود
چسبیده است بر تن صحرا گلوی او
شکر خدا که حنجر او دفن می شود
از پشت خیمه ها درش آورد نیزه دار
بر روی سینه اصغر او دفن می شود
بین عبا هنوز تنش قطعه قطعه است
پائین پاش ،اکبر او دفن می شود
با سینه ای شکسته و با قامتی رشید
مه پاره ی برادر او دفن می شود
آخر چگونه قبر علمدار کوچک است
کوچک چرا دلاور او دفن می شود
در ببن بوریا تن او جمع می شود
در پیش چشم مادر او دفن می شود
#مجید_احدزاده
#امام_حسین_شهادت
#گودال #دفن_شهدا
اینجا کفن از بوریا بهتر نداری که
گیرم به تشییع آمدم ، پیکر نداری که
باید یکی باشد تو را از خاک بردارد
دیگر کنارت قاسم و اکبر ، نداری که
«گفتم تو را از خاتم انگشت بشناسند»
اما به روی دست، انگشتر نداری که
رسم است سمت قبله باشد سر میان قبر
صد پاره پیکر داری اما ،سر نداری که ...
یک بوسه قبل از دفن دلگرمی مادرهاست
از دور من می بوسمت ،مادر نداری که
گیرم که مردم پیکرت را دفن هم کردند
چه فایده ،گریه کنِ دختر نداری که
#ناصر_دودانگه