#حضرت_سجاد_علیه_السلام
اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ سَيِّدِ الْعابِدِينَ الَّذِي اسْتَخْلَصْتَهُ لِنَفْسِكَ، وَجَعَلْتَ مِنْهُ أَئِمَّةَ الْهُدَى الَّذِينَ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ، اخْتَرْتَهُ لِنَفْسِكَ، وَطَهَّرْتَهُ مِنَ الرِّجْسِ وَاصْطَفَيْتَهُ وَجَعَلْتَهُ هادِياً مَهْدِيّاً .
به هر منبر که گرم خطبه ی کوبنده ای بودی
حماسه خلق کردی رهبر پاینده ای بودی
تو ای خورشیدزاده در شب ظلمانی تزویر
درخشیدی و ماه کامل تابنده ای بودی
علی بن حسین بن علی بن ابیطالب !
به میدان می زدی مثل پدر رزمنده ای بودی
به حکم مصلحت دست خدا بسترنشینت کرد
و الّا قبل عاشورا یل سرزنده ای بودی
همان دستان در زنجیرت اسباب گشایش شد
عجب مشکل گشایی و عجب بخشنده ای بودی
به موج گریه طوفانی به پا می کردی از اشک ات
چنان دریای از اندوه و غم آکنده ای بودی
تو را کشتند در یک روز هفتاد و دو بار آقا
تو از فردای عاشورا شهید زنده ای بودی
میان مجلس نامحرمان یک مرد لازم بود
تو ماندی در حرم دلواپس آینده ای بودی
پس از غارت فقط پیراهنی خونین برایت ماند
اسیر دشمن آن هم دشمن درّنده ای بودی
غلام شمر دستان تو را با ریسمان می بست
چه مولایی غریبی که اسیر بنده ای بودی
تو بودی و سنان با سنگ می زد عمه جانت را
چهل منزل برادرزاده ی شرمنده ای بودی
به یاد نیشخند شمر افتادی ز هر لبخند
تمام عمر خود آزررده از هر خنده ای بودی
بگو از علتش با ما به وقت ذبح قربانی
چرا در جست و جوی خنجر برّنده ای بودی؟
تو خیلی گشتی انگشت پدر پیدا شود آخر
بمیرم که شبیه بسمل پرکنده ای بودی
#علیرضا_خاکساری
#الشام_الشام_الشام
با وجود شمرهای بد دهان در شهر شام
شام من شد تهمت و زخم زبان در شهر شام
آنچه با من کرد حرف ناسزا سیلی نکرد
زیر بار غصه قدم شد کمان در شهر شام
تا بیندازد سرت را از نوک نیزه مدام
یک نفر با سنگ می کرد امتحان در شهر شام
گیسوان دخترت همرنگ دندانت شده
دختر آواره ات شد نصف جان در شهر شام
اینکه می لرزم به خود از ضعف هست از ترس نیست
آخرش پیدا نشد یک لقمه نان در شهر شام
حرف مرهم را نزن کار از مداوایم گذشت
بسکه خو کردم به درد استخوان در شهر شام
سایه ی خیمه نصیب شمر و خولی شد ولی
آه ناموس خدا بی خانمان در شهر شام
رفتی و دیگر ندیدی گردش ایام را
یک نفر مثل شبث شد ساربان در شهر شام
از تو چه پنهان شبیه ریگ صحرا ریخته
مطرب و رقاصه و آوازه خوان در شهر شام
کاش می مُردم ورودی همین شام خراب
کاش می مُردم نمی رفتم ولی بزم شراب
#علیرضا_خاکساری
#حضرت_رقیه_شهادت
#محاوره
از رو نی منو نگا کن بابایی
واسه دخترت دعا کن بابایی
دوباره بهم بگو "رقیه جان"
دوباره منو صدا کن بابایی
مثه اون روزایِ خوبِ مدینه
بیا دستامو حنا کن بابایی
از همون بالای نیزه هم شده
یه نگاه به این پاها کن بابایی
میدونی نمیتونم که راه برم
پس واسم فکر عصا کن بابایی
گلِسَر دیگه به کارم نمیاد
گرهی موهامو وا کن بابایی
واسه اینکه زجر دیگه سر نرسه
مثه من خدا خدا کن بابایی
دردمو به هیچکی جز تو نمیگم
دردمو خودت دوا کن بابایی
من میخوام فقط که باخودت باشم
زود منو حاجت روا کن بابایی
سرِ تو جاش توی آغوش منه
هجرت از تشت طلا کن بابایی
تو کفن نداشتی من میخوام چکار؟
یه حصیری دست و پا کن بابایی
#علیرضا_خاکساری
#امام_حسن_علیه_السلام
#امام_حسن_شهادت
بزرگ بی بدل ؛ آقای بی قرینه ؛ حسن
نمی رسد همه عالم به درک " سین " حسن
به پای صبر حسن صبر هم سپر انداخت
تمام عمر شده حلم شرمگین حسن
قلم نگو تو بگو تیغ حیدر کرار
نگو که صلح بگو شیوه ی نوین حسن
به دشمنان حسن هر که دست بیعت داد
ندید دست خدا را در آستین حسن
به مرگ جاهلیت مرده ام جز این باشد
خدا کند که بمیرم فقط به دین حسن
خودش پیاده و مرکب به این و آن بخشید
زیاد هست کرامات این چنین حسن
برای خلق خدا کشتی نجات شود
کسی که شد همه ی عمر هم نشین حسن
نه کربلای حسینی ست کربلا تنها
که سرزمین حسین است سرزمین حسن
تمام کرببلا بود مات و مبهوت
شکوه تربیت قاسم آفرین حسن
پیاده راه می افتیم در مسیر بقیع
به شوق عرض ارادت در اربعین حسن
عجب مقام رفیعی که با صدای حسین
پر است عرش خداوند از طنین حسن
تمام خرج مراثی کربلا شده بود
نفس نفس زدن سخت واپسین حسن
تمام عرش الهی به گریه می افتند
به وقت مرثیه از اشک آتشین حسن
به یاد سینه ی مجروح مادرش زهرا
تمام عمر شریفش زند به سینه حسن
نداشت راه نجاتی نداشت دلسوزی
شریک زندگی اش بود در کمین حسن
شبیه میخ دری که نشست بر سینه
گرفت تیر به پهلوی نازنین حسن
#علیرضا_خاکساری
#پیامبر_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله_وسلم
#شهادت
#ترکیب_بند
مهمان که دعوت می کند پیغمبر اکرم
بر او محبت می کند پیغمبر اکرم
ما هم که اینجاییم مهمانان او هستیم
حتما عنایت می کند پیغمبر اکرم
حاجت بخواه از محضر پیغمبر رحمت
قطعا اجابت می کند پیغمبر اکرم
از خوبی اش باید بگویم چهارده قرن است
دارد هدایت می کند پیغمبر اکرم
چون بر حسینش گریه کردیم از ثواب خود
تقدیم امت می کند پیغمبر اکرم
با دست خود مزد تمام سینه زن ها را
امشب کرامت می کند پیغمبر اکرم
دست از کتاب و اهل بیت اش بر نمیداریم
وقتی وصیت می کند پیغمبر اکرم
با "کُلُّنا واحد" که فرمودند پس محشر
ما را شفاعت می کند پیغمبر اکرم
با اینکه دوریم از مدینه این دل زائر
قصد زیارت می کند پیغمبر اکرم !
سیلی به زهرایش زدن مزد رسالت بود ؟؟؟
فردا شکایت می کند پیغمبر اکرم
با فاطمه بعد از رسول الله بد کردند
بال و پر پروانه را عمدا لگد کردند
هیزم فراهم می شود بعد از رسول الله
آتش مجسم می شود بعد از رسول الله
روزی صحن پاک چشم مادر سادات
باران نم نم می شود بعد از رسول الله
مانند ماهی که قدش عمری هلالی شد
زهرا قدش خم می شود بعد از رسول الله
حتی بلای جان زهرای عزادارش
مسمار در هم می شود بعد از رسول الله
تا بشکند دستی که احمد بوسه زد بر آن
قنفذ مصمم می شود بعد از رسول الله
خورشید روی حضرت حوریه تاریک از
سیلی محکم می شود بعد از رسول الله
دیگر به خود این خانه روی خوش نمی بیند
دل ها پر از غم می شود بعد از رسول الله
مثل مدینه کربلا هم می شود بلوا
قحطی آدم می شود بعد از رسول الله
پنجاه و اندی سال شام هر شب زینب
اندوه و ماتم می شود بعد از رسول الله
طفلی که روزی زینت دوش پیمبر بود
افسوس درهم می شود بعد از رسول الله
بین دو نهر آب نحرش می کنند آخر
دنیا جهنم می شود بعد از رسول الله
بعد از رسول الله دلهامان مکدر شد
در روضه های روضه خوانها حرف معجر شد
#علیرضا_خاکساری
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
به فکر کربلا بودم در آوردم سر از مشهد
بخوانم هرنفس باشوق بار دیگر از مشهد
اگر که میل حج دارم چه جایی بهتر از اینجا
اگر قصد سفر کردم چه جایی بهتر از مشهد
امیدی به من و این طبع خشکیده نبود اما
به لطفش بردهام با خود غزلهای تر از مشهد
گره روی گره زد تا که بخت خواهرم وا شد
سحر شد هر شبم با خاطرات مادر از مشهد
برادر صبح و ظهر و شب به سوی قم نظر دارد
چرا که چشم خود را برندارد خواهر از مشهد
"به جان مادرت زهرا قسم" رد خور ندارد که
نرفتم دست خالی با نگاهی مضطر از مشهد
::
اگر روزی شود تنها بلیط رفت میگیرم
چرا که قصد برگشتن ندارم دیگر از مشهد
#علیرضا_خاکساری
#امام_رضا_شهادت
زخمی که دارد بر جگر را مرهمی نیست
احضار اجباری شدن درد کمی نیست
با پاره ی جان رسول الله بد کرد
مامون رضا را باطنا نفی بلد کرد
بابا ندارد طاقت دوری فرزند
آقایمان را از جوادش دور کردند
قسمت نشد با چشم سر بابا ببیند
در رخت دامادی جوادش را ببیند
دور از وطن حالا غریب افتاده در طوس
در چنگ شمری نانجیب افتاده در طوس
چشمی به در دارد نگاهی سمت جاده
دلواپس و دلتنگ روی خانواده
جز روضه ی گودال روی لب ندارد
این هم حسینی که دگر زینب ندارد
از بی کسی او دل زهرا بگیرد
باید غلامی دست آقا را بگیرد
از بین حجره جمع کرده فرش ها را
دارد به خاطر ماجرای کربلا را
با نام و یاد کربلا بر خود بپیچد
از درد روی خاک ها بر خود بپیچد
با ناله مادر را صدا زد مثل جدش
در بین حجره دست و پا زد مثل جدش
وقتی شبیه جد خود خدالتریب است
یعنی غریب بن غریب بن غریب است
از مرو تا مروه برایش گریه کردند
مردم برای روضه هایش گریه کردند
از بخت بد حالی شبیه محتضر داشت
اما سر او را جواد از خاک برداشت
سم را نمی دانم چه ها با آن بدن کرد
اما جواد اهل بیت او را کفن کرد
اهل سناباد آب غسلش را می آورد
محض رضای حضرت زهرا می آورد
مهریه ی زن های نوغان خرج او شد
تابوتش از باران گل خوش عطر و بو شد
جدش ولی با ضربه ی پا پشت و رو شد
سرنیزه ای بر پهلوی جدش فرو شد
ای وای از جدش که زیر دست و پا رفت
تا کوفه خون تازه ای با نعل ها رفت
#علیرضا_خاکساری
#امام-رضا-علیه-السلام
🔸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِوَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِصَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ🔸
سرّ "کهف الوری " خودت هستی
"من أتاکم نجی" خودت هستی
"مهبط الوحی" و "معدن الرحمه "
لطف بی انتها خودت هستی
منتهای حقیقت رمضان
رونق ربنا خودت هستی
دلمان را به روزه خوش نکنیم
سپر نار ما خودت هستی
هشتمین سفره دار این عالم
هفتمین مجتبی خودت هستی
دست خالی که بر نمی گردیم
چون "کثیرالعطا " خودت هستی
روزی اربعین مان با توست
بانی کربلا خودت هستی
آفتاب دهم امام رئوف
"لامَعَ غَیرکُم" امام رئوف
هر دلی گشت زایر مشهد
عاقبت شد مجاور مشهد
از چه رو ترک می کند عاشق!؟
وطنش را به خاطر مشهد
ریشه در معجزات خواهد داشت
اتفاقات نادر مشهد
غیر "قال الرضا" نخواهد بود
محتوای منابر مشهد
نزد ما حکم کربلا دارد
تا ابد شهر فاخر مشهد
لطف دارد به میهمانانش
صاحب حیّ و حاضر مشهد
وامدار امام هشتم ماست
رونق شعر شاعر مشهد
این حرم قبله ی همه دل هاست
سرپناه تمام دعبل هاست
جلوه ی ذوالجلال امام رضا !
پاک ؛روشن ؛زلال امام رضا !
وارث کوثر رسول الله
نور زهرا خصال امام رضا
عالم خاندان پیغمبر
کوه مجد و کمال امام رضا
ای که هربار می دهی پر و بال
به گدای وبال امام رضا
ما رعیّت ولی تو سلطانی
عزتت بی زوال امام رضا
مهر پاکت نشسته در جانِ
نطفه های حلال امام رضا
مدد از ثامن الحجج گیرم
ذکر تحویل سال امام رضا
نمک مجلس است می دانم
از زبان تو روضه می خوانم
کربلا قحط آب شد رَیّان
غصه ها بی حساب شد ریّان
جدمان که روانه شد میدان
همه دل ها کباب شد ریّان
همه بالاتفاق جمع شدند
سر قتلش شتاب شد ریّان
تا کجا را سنان هدف گیرد
پهلویش انتخاب شد ریّان
کشته ی کربلا به خون گلو
سر و رویش خضاب شد ریّان
آب را پیش او زمین می ریخت
شمر پیک عذاب شد ریّان
سر ذبح اش سنان تعارف زد
شمر آخر مجاب شد ریّان
بخدا زیر چکمه ی قاتل
گل زهرا گلاب شد ریّان
چیزی از قتل صبر می دانی؟
نحر کردن ثواب شد ریّان
روی نیزه سر برادر رفت
حال خواهر خراب شد ریّان
سهم دستان عمه ام زینب
بندهای طناب شد ریّان
دَخَلَت زِینبُ عَلَی بنُ زیاد
حرف بزم شراب شد ریّان
عمر سعد صحبت صله کرد
با سر جد ما معامله کرد
#علیرضا_خاکساری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#عالم-ال-محمد
#امام-رضاعلیه-السلام
🔸السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللّٰهِ وَابْنَ وَلِيِّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمامَ الْهُدىٰ وَالْعُرْوَةَ الْوُثْقىٰ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ، 🔸
زخمی که دارد بر جگر را مرهمی نیست
احضار اجباری شدن درد کمی نیست
با پاره ی جان رسول الله بد کرد
مامون رضا را باطنا نفی بلد کرد
بابا ندارد طاقت دوری فرزند
آقایمان را از جوادش دور کردند
قسمت نشد با چشم سر بابا ببیند
در رخت دامادی جوادش را ببیند
دور از وطن حالا غریب افتاده در طوس
در چنگ شمری نانجیب افتاده در طوس
چشمی به در دارد نگاهی سمت جاده
دلواپس و دلتنگ روی خانواده
جز روضه ی گودال روی لب ندارد
این هم حسینی که دگر زینب ندارد
از بی کسی او دل زهرا بگیرد
باید غلامی دست آقا را بگیرد
از بین حجره جمع کرده فرش ها را
دارد به خاطر ماجرای کربلا را
با نام و یاد کربلا بر خود بپیچد
از درد روی خاک ها بر خود بپیچد
با ناله مادر را صدا زد مثل جدش
در بین حجره دست و پا زد مثل جدش
وقتی شبیه جد خود خدالتریب است
یعنی غریب بن غریب بن غریب است
از مرو تا مروه برایش گریه کردند
مردم برای روضه هایش گریه کردند
از بخت بد حالی شبیه محتضر داشت
اما سر او را جواد از خاک برداشت
سم را نمی دانم چه ها با آن بدن کرد
اما جواد اهل بیت او را کفن کرد
اهل سناباد آب غسلش را می آورد
محض رضای حضرت زهرا می آورد
مهریه ی زن های نوغان خرج او شد
تابوتش از باران گل خوش عطر و بو شد
جدش ولی با ضربه ی پا پشت و رو شد
سرنیزه ای بر پهلوی جدش فرو شد
ای وای از جدش که زیر دست و پا رفت
تا کوفه خون تازه ای با نعل ها رفت
#علیرضا_خاکساری
#حَیَّ_عَلَی_العَزا
#پیامبرامت
#سبط-اکبر
🔸السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُبَشِّرُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَذِيرُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُنْذِرُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّٰهِ الَّذِي يُسْتَضاءُ بِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ
أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ الْهادِينَ الْمَهْدِيِّينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ جَدِّكَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، وَعَلَىٰ أَبِيكَ عَبْدِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَىٰ أُمِّكَ آمِنَةَ بِنْتِ وَهَبٍ🔸
شروع واقعه " اِنَّ الرَجُل لَیَهجُر " بود
دهان طعنه پر از ظلمت و تنفر بود
نداشت در سر خود چشم دیدن حق را
و لاعلاج ترین درد او تکبر بود
نبود غیر حسد در دل خدانشناس
درخت جاهلیت میوه اش تمسخر بود
نبود مستحق ناسزا شنیدن ها
کسی که گفته ی او مثل وحی در خور بود
شکسته بود دلی از عناصرالابرار
سقیفه ای که در انصاف سست عنصر بود
به پاس مزد رسالت زدند فاطمه را
به زعم لات و هبل بهترین تشکر بود
حسن شمرد پس از رفت و آمد دشمن
یکی دو تا نه چهل رد پا به چادر بود
دو ضربه خورد پَسِ در به صورت مادر
به روی صورت کوثر نشان آجر بود
نبود علت قتل حسن دو جرعه ی سم
که قاتل پسرش روضه ی تحیُّر بود
سه ماه بازوی زهرا سیاه بود سیاه
غلاف قنفذ بی عاطفه مگر پر بود ؟
#علیرضا_خاکساری
#آجَرَکَالله_یاصاحبالزمان
#امام_حسن_عسکری_ع_مدح_و_شهادت
...شیعه از پرچم تو حولهی احرام گرفت
"حرم الله" حریم حرمت نام گرفت
قبلهی قبله تویی، کعبه به تو رو زده است
حجرالاسود از ایوان طلا وام گرفت
خضر اولاد علی ! آب حیاتش دادی
هر که از دست کریمانهی تو جام گرفت
فقه را با نفست بار دگر جان دادی
احتجاجات تو گرد از رخ اسلام گرفت
جاثلیق از سر اعجاز تو مشتش رو شد
و دعای تو فقط بود به هنگام گرفت
بی گمان زیر سر معجزهی چشم تو بود
شیر درنده اگر در قفس آرام گرفت
اسم و رسمش وسط صحن تو از یادش رفت
عاشقی که لقب زائر گمنام گرفت
غافل از همّ و غم شیعه نشد مهدی تو
از سجایای پسندیدهات الهام گرفت
وای از آن دم که نگهبان تو گستاخی کرد
وای از آن لحظه که تصمیم به دشنام گرفت
وارث سینهی آزرده ی زهرا نفست
موقع گفتن تکبیرة الاحرام گرفت
در مناجات شبِ آخرِ خود افتادی
پیش چشمان تر همسر خود افتادی
گریهی چشم ملک از قِبَل مهدی بود
چقدر خوب سرت در بغل مهدی بود
ناله کردی همه با مهر، جوابت دادند
تشنه بودی و سپس جرعهای آبت دادند
اهل خانه کفنی بر تن پاکت کردند
بعد تشییع بلافاصله خاکت کردند
پیکرت تابش سوزندهی خورشید ندید
بوریا جای کفن دور خودش دید؟ ندید
سامرا صحبتی از گودی گودال نشد
سینهات زیر سم اسب که پامال نشد
سر انگشترت انگشت به غارت که نرفت
آه... ناموس تو آقا به اسارت که نرفت
#علیرضا_خاکساری
#امام_حسن_عسکری_ع_مدح_و_شهادت
ریشه دارد مهرت از روز ازل در جان ما
جان ما از آن تو، عشق تو هم از آن ما
کار و بار شاعران با لطف تو رونق گرفت
نام زیبای تو حُسن مطلع دیوان ما
نور چشمان تو تدوین کتاب الله کرد
آیه آیه سوره سوره زینت قرآن ما
خط به خط روزی سه وعده بوسه بارانت کنیم
نور و قدر و کوثر و یاسین و الرحمان ما
از خودت تنها خودت را در دوعالم خواستیم
دردمندیم و نگاه رحمتت درمان ما
منفعت یعنی همین که سائل این خانهایم
از کرامتهای تو پر میشود دامان ما
ارتباط مستقیمی دارد این زانو زدن
روی فرش روضه با تقویت ایمان ما
مینویسد نام زیبای تو را بر سینهها
در میان دستههای سینهزن دستان ما
سجده بر خاک حرم کردیم و نورانی شدیم
صحن روشن گشته از پیشانی تابان ما
مادرت بین قنوت خود دعامان میکند
حضرت زهرای مرضیهست پشتیبان ما
قیمتش بالاست اشکی که برایت جمع شد
بیش از اینها هم میارزد لؤلؤ و مرجان ما
جای ارباب مصیبت؛ جای مهدی خالی است
در میان روضههای خیمةالاحزان ما
::
یک دل سیری نشد آبی بنوشی عاقبت
کربلایی شد دل و اندوه شد مهمان ما
رو به قبله ذکر یا جدّاه گفتی زیر لب
روضههایت ابتدای حزن بی پایان ما
#علیرضا_خاکساری