#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیه_و_آله
#ولادت
#مثنوی
کريم السّجايا، جميل الشّيم
نبّى البرايا، شفيع الامم
امام رسل، پيشواى سبيل
امين خدا، مهبط جبرئيل
شفيع الورى، خواجۀ بعث و نشر
امام الهدى، صدر ديوان حشر
کليمى که چرخ فلک طور اوست
همه نورها، پرتو نور اوست
شفيعٌ مطاعٌ نبىُّ کريمٌ
قسيمٌ جسيمٌ نسيمٌ وسيمٌ...
شبى بر نشست، از فلک بر گذشت
به تمکين و جاه از ملک در گذشت
چنان گرم در تيهِ قربت براند
که بر سدره جبريل از او باز ماند
بدو گفت سالار بيت الحرام
که؛ اى حامل وحى، برتر خرام
چو در دوستى مخلصم يافتى
عنانم ز صحبت چرا تافتى؟
بگفتا: فراتر مجالم نماند
بماندم، که نيروى بالم نماند
اگر يکسر موى برتر پرم
فروغ تجلّى بسوزد پرم...
چه نعت پسنديده گويم تو را؟
عليک السلام، اى نبّى الورى
درود ملک بر روان تو باد
بر اصحاب و بر پيروان تو باد
خدايا به حقّ بنىفاطمه
که بر قولم ايمان کنم خاتمه
اگر دعوتم رد کنى ور قبول
من و دست و دامان آل رسول
چه کم گردد، اى صدر فرخنده پى
ز قدرِ رفيعت به درگاه حىّ؟
که باشند مشتى گدايان خيل
به مهمان دار السّلامت طفيل...
بلند آسمان پيش قدرت خجل
تو مخلوق و آدم هنوز آب و گل
تو اصل وجود آمدى از نخست
دگر هر چه موجود شد، فرع توست
ندانم کدامين سخن گويمت؟!
که والاترى ز آنچه من گويمت
تو را عزّ لولاک تمکين، بس است
ثناى تو، طه و ياسين بس است
چه وصفت کند «سعدى» ناتمام؟
عليک الصلوة اى نبّى السّلام
#سعدی_شیرازی
#مهدویت ذاکران اهلبیت
#مناجات_
ثنا و حمد بی پایان خدا را
که صنعش در وجود آورد ما را
الها قادرا پروردگارا
کریما منعما آمرزگارا
چه باشد پادشاه پادشاهان
اگر رحمت کنی مشتی گدا را
خداوندا تو ایمان و شهادت
عطا دادی به فضل خویش ما را
وز انعامت همیدون چشم داریم
که دیگر باز نستانی عطا را
از احسان خداوندی عجب نیست
اگر خط در کشی جرم و خطا را
خداوندا بدان تشریف عزت
که دادی انبیا و اولیا را
بدان مردان میدان عبادت
که بشکستند شیطان و هوا را
#سعدی_شیرازی
#مناجات
#غزل
🔹آرام جان زندهدلان🔹
ای یار ناگزیر که دل در هوای توست
جان نیز اگر قبول کنی هم برای توست
غوغای عارفان و تمنای عاشقان
حرص بهشت نیست که شوق لقای توست
گر تاج میدهی، غرض ما قبول تو
ور تیغ میزنی طلب ما رضای توست...
هرجا که روی زندهدلی، بر زمین تو
هرجا که دست غمزدهای، بر دعای توست
تنها نه من به قید تو درماندهام اسیر
کز هر طرف شکستهدلی مبتلای توست...
قوتِ روان شیفتگان، التفات تو
آرام جان زندهدلان، مرحبای توست
گر ما مقصریم، تو بسیاررحمتی
عذری که میرود به امید وفای توست
شاید که در حساب نیاید گناه ما
آنجا که فضل و رحمت بیمنتهای توست
«سعدی» ثنای تو نتواند به شرح گفت
خاموشی از ثنای تو حدّ ثنای توست
#سعدی_شیرازی
#شعر_توحیدی
فرازی از یک #قصیده
🔹حسن عاقبت🔹
فضل خدای را که تواند شمار کرد؟
یا کیست آنکه شُکر یکی از هزار کرد؟...
ترکیب آسمان و طلوع ستارگان
از بهر عبرت نظر هوشیار کرد
بحر آفرید و بَرّ و درختان و آدمی
خورشید و ماه و انجم و لیل و نهار کرد
الوان نعمتی که نشاید سپاس گفت
اسباب راحتی که نشاید شمار کرد...
چندین هزار منظر زیبا بیافرید
تا کیست کاو نظر ز سر اعتبار کرد
توحیدگویِ او نه بنیآدماند و بس
هر بلبلی که زمزمه بر شاخسار کرد...
لال است در دهان بلاغت زبان وصف
از غایت کرم که نهان وآشکار کرد
سر چیست تا به طاعت او بر زمین نهند؟
جان در رهش دریغ نباشد نثار کرد
بخشندهای که سابقۀ فضل و رحمتش
ما را به حسن عاقبت امیدوار کرد...
#سعدی_شیرازی