.
#امام_زمان
#روز_یازدهم_محرم
گریز به روضه ی #اسارت
#مناجات_انتظار
آمدی در بین ما ، امّا تو را نشناختم
هی زدی من را صدا امّا تو را نشناختم
ای غریب فاطمه دائم کنارم بوده ای
موقع درد و بلا امّا تو را نشناختم
گر سراغم آمده ،بیماری صعب العلاج
داده ای من را شفا امّا تو را نشناختم
آمدم با صد امید و آرزوی وصل تو
زیر خیمه ی عزا اما تو را نشناختم
گاه بین گریه کن ها گاه با هر سینه زن
خواندمت با هر نوا اما تو را نشناختم
در شب جمعه برای دیدنت یابن الحسن
آمدم کرب وبلا اما تو را نشناختم
تا بیایی بزم ما خواندم کنار علقمه
روضه ی دست جدا اما تو را نشناختم
.....
گفت زینب: ای حسینم، آمدم در قتلگاه
در میان کشته ها امّا تو را نشناختم
آمدم با آه بین لاله های پرپرت
پرپر از دست جفا ،امّا تو را نشناختم
دفن بودی زیر سنگ و خنجر و سرنیزه ها
بود جسمت آشنا اما تو را نشناختم
رأس تو بر نیزه ها رفت و تن صد چاک تو
بین مقتل شد رها اما تو را نشناختم
علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#شب_دوازدهم_محرم
.
.
#راس_الحسین_علیه_السلام
خداحافظی از کربلا
بی تو ای همسفرم همسفرت رابردند
خواهر غمزده و خونجگرت رابردند
تو گل گلشن زهرایی وافسوس حسین
همره خیل اسیران ثمرت را بردند
داغ اکبربه توکم غصه ندادست که حال
با دل خون شده از غم پسرت را بردند
بال و پر ریخته ام آه که یادم نرود
بین گودال بلا بال و پرت را بردند
من در آن خیمه پر شعله اسیرت بودم
که به دورازمن غمدیده سرت رابردند
جامه از پیکر صد پاره تو غارت شد
معجر ازمن زتو خونین سپرت را بردند
تن پاشیده تو روی زمین گرم بود
که ازاین باغ،همه برگ و برت رابردند
دیده بگشا و ببین ای مه عالم آرا
در پی ما به سر نی قمرت را بردند
#شب_دوازدهم_محرم
#اسلام_مولایی
.
.
#راس_الحسین_علیه_السلام
همسفر خداحافظ
بسته ام بارِ سفر را پس خداحافظ حسین
می برند این خون جگر را پس خداحافظ حسین
در دو زانویم نمانده قوّتی، دلواپسم
می کِشم دردِ کمر را پس خداحافظ حسین
کو علمداری که زانو را رکابم می نمود؟
داده ام از کف، قمر را پس خداحافظ حسین
بعدِ تو یک نیمه جانی در گلویم مانده است
می برند این محتضر را پس خداحافظ حسین
زینب و نامحرمان؟ اصلاٌ چطوری ممکن است
یک نظر کن همسفر را پس خداحافظ حسین
چون پرستو می روم زخمی ز کعبِ نیزه ها
داده ای نا بال و پر را پس خداحافظ حسین
اوّلین بار است از مرکب تماشا می کنم
بر رویِ سر نیزه، سر را پس خداحافظ حسین
می روم تا شهرِ کوفه با زبانی چون علی
زنده گردانم پدر را پس خداحافظ حسین
معجری کوتا که سازم سایبانی بر تنت
می چشی هُرمِ شرر را پس خداحافظ حسین
محسن راحت حق
#شب_دوازدهم_محرم
.
.
#شب_دوازدهم_محرم
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله۰ تعالی فرجه الشریف
آمدی در بین ما ، امّا تو را نشناختم
هی زدی من را صدا امّا تو را نشناختم
ای غریب فاطمه دائم کنارم بوده ای
موقع درد و بلا امّا تو را نشناختم
گر سراغم آمده ،بیماری صعب العلاج
داده ای من را شفا امّا تو را نشناختم
آمدم با صد امید و آرزوی وصل تو
زیر خیمه ی عزا اما تو را نشناختم
گاه بین گریه کن ها گاه با هر سینه زن
خواندمت با هر نوا اما تو را نشناختم
در شب جمعه برای دیدنت یابن الحسن
آمدم کرب وبلا اما تو را نشناختم
تا بیایی بزم ما خواندم کنار علقمه
روضه ی دست جدا اما تو را نشناختم
.....
گفت زینب: ای حسینم، آمدم در قتلگاه
در میان کشته ها امّا تو را نشناختم
آمدم با آه بین لاله های پرپرت
پرپر از دست جفا ،امّا تو را نشناختم
دفن بودی زیر سنگ و خنجر و سرنیزه ها
بود جسمت آشنا اما تو را نشناختم
رأس تو بر نیزه ها رفت و تن صد چاک تو
بین مقتل شد رها اما تو را نشناختم
علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#امام_زمان
.
#زمزمه
#شب_دوازدهم_محرم
#وداع_با_کربلا
#کوقه
#سبک_زمین_و_زمان_پریشون_شده
چه سخته غمِ ، جدایی ازت
چقد سخته اندوه و داغِت حسین
هنوزم داره ، میسوزه دلم
چیکار کرده بامن فراقِت حسین
میبینی خودت ، چه حالم بَبده
دارم جون میدم توی این لحظه ها
نمیتونم اینو باور کنم
سرت روبرومه روی نیزه ها
چجوری باید تحمل کنم
که اینطور شدم از جونم من جدا!
سر من هنوز ، باشه رو تنم
سر تو ولی باشه از تن جدا
حسین جان حسین
فقط روز و شب ، عذاب میکشم
دعا کن بمیرم منِ خون جگر
ببین کار من ، کجاها کشید
که با خولی باید بشم همسفر
چطور بگذرم ، ازین حرمله
که دائم میخنده به اشک رباب
برام سخته این ، سفر بعد تو
چجوری بِرَم توی بزم شراب
چجوری برم ، همونجایی که
یه روزی تو پیشم بودی هرکجا
چجوری باید تحمل کنم
ببینم سرت رو زیر دست و پا
#بهمن_عظیمی✍
مشابه سبک زیر خوانده میشود
.