eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.5هزار دنبال‌کننده
9 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹نماز با شکوه🔹 چه هیبتی‌ست در آیینۀ سجود و قیامت که آسمان خدا رشک می‌برد به مقامت تمام دغدغه‌ات این شده‌ست در دل آتش که ناتمام نماند نمازِ ظهر امامت چه عاشقانه تنت سجده‌گاه تیر و سنان شد صد آفرین به تو و این همه وفا و مرامت چه با شکوه نمازی! که با دو رکعت خونین به گوش عالم و آدم رسیده است پیامت اگرچه آب به روی تو و امام تو بستند به جای آب خدا شور عشق ریخت به کامت به آن‌چنان درجاتی رسیده‌ای که شب و روز فرشته‌ها همگی بوسه می‌زنند به نامت
🔹نماز آخرین🔹 اذان می‌افکند یکباره در صحرا طنینش را و بالا می‌زند مردی دوباره آستینش را وضو می‌سازد از خون گلوی خود چه راز است این؟ که می‌داند گوارایی آب آتشینش را؟ سراپا نیتی دارد به ترک پا و سر آن‌جا که می‌بیند به مرگ خویشتن احیای دینش را به خون تکبیرة‌الاحرام می‌بندد به ظهر عشق که بسپارد به تیغ کج، قیام راستینش را خودش هم خوب می‌داند چه کس در انتظار اوست چه با احساس می‌خواند نماز آخرینش را
🔹نماز عشق🔹 اذان بگو که شهیدان همه به صف شده‌اند که تیرها همه آمادهٔ هدف شده‌اند پیمبرانه به تکبیر باز کن لب را که از صدای تو ذرّات در شعف شده‌اند برای چرخ زدن در حوالی خورشید مدارهای سراسیمه جان به کف شده‌اند به یُمن بارش احساس در مساحت ظهر غبارها ز رُخ دشت برطرف شده‌اند و کربلا شده دریایی از حماسه و شور و ریگ‌های بیابان همه صدف شده‌اند نماز عشق فقط سجده‌ای پر از خون است اذان بگو که شهیدان همه به صف شده‌اند
🔹اذان عشق🔹 وقتی نمازها همه حول نگاه توست شاید که کعبه هم نگران سپاه توست بی‌شک «سعید» نیز به چشمت اقامه کرد رو می‌کنم به قبلۀ سرخی که راه توست هر صبح با اذان علی‌اکبرِ تو عشق، تکرار می‌شود که بگوید پگاه توست هر روز و شب به خاک شما سجده می‌برم خاکی که ذره ذرۀ آن بارگاه توست «خورشید سر برهنه برون شد ز کوهسار» تا بنگرد به غیرت سقا که ماه توست این شعله‌ها که در نفس باد می‌دود گرد و غبار حادثه یا اشک و آه توست طوفان فرو نشست ولی کربلا هنوز چشم‌انتظار بیرق سبز نگاه توست
🔹قد قامتِ الصَّلاة🔹 صلاة ظهر شد، ای عاشقان! اذان بدهید به شوق سجده، به شمشیر خود امان بدهید صلاة ظهر شد، از جنگ دست باید شست که دل به جلوۀ آن یار مهربان بدهید صلاة ظهر به «محراب و قبله و به نماز» ـ شما که سینه سپر کرده‌اید ـ جان بدهید صلاة ظهر شد، اول نماز بگزارید به این فریضۀ خود روح جاودان بدهید... رسید موقع «قد قامتِ الصَّلاة» آری به این دو رکعت خود عرش را تکان بدهید همین که آیۀ «ایّاکَ نَستعین» خواندید فرشتگان زمین! دل به آسمان بدهید... اگر چه زخم زبان می‌زنند، باز شما پیامِ نور به آیینۀ زمان بدهید زمانِ سینه سپر کردن است و وقت سفر شکوهِ تازه به این باغ ارغوان بدهید پرنده را که ز پرواز تیر، پروا نیست به حلقه‌های زره رنگ پرنیان بدهید در این مقام که احرام عاشقی بستید به دشمنان، هنرِ عشق را نشان بدهید به عاشقانه‌ترین سجده سر فرود آرید به مهر سایه، به محراب سایه‌بان بدهید از این نماز به معراج می‌رسید آری اگر چه در وسط «حمد و سوره» جان بدهید «سعید» غرق سعادت شد از وفای به عهد به این گذشته ز جان، مژدۀ جنان بدهید نماز آخر من، باز عصر عاشوراست شما خبر به شهیدان و قدسیان بدهید نمی‌رسید به فیض حضور یار، «شفق» مگر در آینۀ عشق امتحان بدهید
لحظة عشق با خداست نماز اوج معراج اولیاست نماز خلوت انس عاشق و معشوق رمز پرواز تا خداست نماز مقصد انبیا الی الله است عرش پیمای انبیاست نماز خیز و قد قامت الصلاة بگو بهترین وقت التجاست نماز سر که بر خاک قبر بگذاریم یار دیر آشنای ماست نماز سند بندگی است سجده به خاک معنی قرب کبریاست نماز هر رکوعش هزار رکعت نور هر قنوتش گل دعاست نماز چشم دل باز کن که عاشورا وسط معرکه به پاست نماز از نماز حسین فهمیدیم هدف از رزم کربلاست نماز چه رازی است در نماز که انبیای و اولیای الهی اینقدر به آن عشق می‎ورزند تا بدانجا که که معراج المومنش می‎خوانند و تنهی عن المنکرش می‎دانند. رسول خدا سنگ و چوب می‎خورد اما نمازش را قطع نمی‎کند دخترش فاطمه آنقدر به نماز می‎ایستد (حتی تورمت قدماه) تا پاهایش ورم می‎کند. علی را در نماز تیر از پای بیرون می‎کشند و دردی حس نمی‎کند در هیاهوی صفین، نگاه به آسمان می‎کند و می‎گوید وقت نماز است و عاقبت هم در سجدة نماز سحرگاه پیشانی اش به تیغ شقاوت شکافت. مجتبای اهلبیت را سجادة از زیر پای می‎کشند. چه حلاوتی در نماز است که حجر ابن عدی‎ها و مسلم ابن عقیل‎ها قبل از شهادت اجازه می‎خواهند تا دو رکعت نماز بخوانند و حسین، نامش بر تارک شهیدان نماز می‎درخشد. چرا که هیچ کدام از شهدای نماز، نماز خوف نخواندند جز حسین.   اى قبول ماسوا در دست تو انبيا و اوليا پابست تو انبيا در تو چه رازى ديده‏اند در تو سر عشقبازى ديده‏اند اوليا باتو به حق واصل شدند دل به تو دادند تا بيدل شدند نخلهاى كوفه را گيرم گواه يا شب شهر مدينه يا كه ماه با على حال و هوايى داشتى در دل او تا سحر گل كاشتى با تو او فارغ ز هرچه هست شد جرعه‏ نوش از جام تو سرمست شد مسجد و محراب را معنا تويى مظهر (تنهى عن الفحشا ) تويى پیکرهای قطعه قطعه پیش روی کربلایی هاست و از چهارطرف در محاصره دشمن، عظش و آفتاب هم از یک سو امانشان را بریده است و زهیر بن قین و سعید بن عبدالله حنفی را صدا زد و امر فرمود تا پیش روی او بایستند عمرو بن قرظه هم آمد. چونان سپر مقابل صف نماز جماعت ایستادند و شگفت این که به استقبال تیرها می‎رفتند نماز حسین که تمام شد سعید بن عبدالله روی خاک افتاد، مولا سرش را به دامن گرفت. سعید چشم باز کرد و عرض کرد : اَوَفَیتُ؟ آیا به عهدم وفا کردم؟ مولا فرمود : نعم انت امامی فی الجنه ، بله تو جلوتر از من در بهشت هستی! از همه نمازها گفتم اما یک نماز دیگر مانده است نمازی که حسین هم شیفتة آن بود. نماز زینب، مخصوصا نمازهای نشسته بی‎بی، برای همین بود که در وداع آخر به زینبش فرمود (اختی زینب لاتنسینی فی صلاة اللیل) خواهرم زینب مرا در نماز شب فراموش نکن. وقت نماز شبب مرا هم یاد کن زینب روح مرا با یک دعایت شاد کن زینب
علیه‌السلام 🔹درس عاشقی🔹 تیر می‌آمد ز هر سو، ایستاد امّا سعید گفت درس عاشقی را این‌چنین با ما سعید.. سینه‌اش آماج تیغ و نیزه بود، اما نبود در دلش دردی به‌جز تنهایی مولا، سعید تا نماز عشق در میدان خون برپا شود داد جانش را هزاران بار بی‌پروا سعید بر زمین افتاد؟ نه، کوچید سمت آسمان با پرستوهای سرخ ظهر عاشورا سعید در جواب این وفاداری امامش مژده داد: پیش روی من تویی در جنت‌الاعلی سعید!
علیه‌السلام 🔹نماز با شکوه🔹 چه هیبتی‌ست در آیینۀ سجود و قیامت که آسمان خدا رشک می‌برد به مقامت تمام دغدغه‌ات این شده‌ست در دل آتش که ناتمام نماند نمازِ ظهر امامت چه عاشقانه تنت سجده‌گاه تیر و سنان شد صد آفرین به تو و این همه وفا و مرامت چه با شکوه نمازی! که با دو رکعت خونین به گوش عالم و آدم رسیده است پیامت اگرچه آب به روی تو و امام تو بستند به جای آب خدا شور عشق ریخت به کامت به آن‌چنان درجاتی رسیده‌ای که شب و روز فرشته‌ها همگی بوسه می‌زنند به نامت
🔹اذن اذان🔹 اذن اذانم بفرما، ای هست و هستی فدایت تا از ادب پر گشاید، روح‌الامین زیر پایت تکبیر گو تا بسوزد، هر جلوه جز روی جانان بیگانه را ره نباشد، در حضرت آشنایت در بارش نیزه و تیر، تا لب گشودی به تکبیر از عرش برخاست لبیک، یعنی منم خون‌بهایت.. این دشت چون کودکانت، تاول به لب دارد اما می‌نوشد آهنگ باران، با زمزم ربنایت تا قامتت خم شد ای مرد، مردانگی قد علم کرد هفت آسمان سر نهاده، در مقدم سجده‌هایت.. با او چه گفتی ندانم، این خلوت واپسین را در چشم خورشید هر چند، پیچیده هُرم دعایت از هست و هستی گذشتی، تا نگذرد نوبت عشق اذن اذانم بفرما، ای هست و هستی فدایت
🔹اذان عشق🔹 وقتی نمازها همه حول نگاه توست شاید که کعبه هم نگران سپاه توست بی‌شک «سعید» نیز به چشمت اقامه کرد رو می‌کنم به قبلۀ سرخی که راه توست هر صبح با اذان علی‌اکبرِ تو عشق، تکرار می‌شود که بگوید پگاه توست هر روز و شب به خاک شما سجده می‌برم خاکی که ذره ذرۀ آن بارگاه توست «خورشید سر برهنه برون شد ز کوهسار» تا بنگرد به غیرت سقا که ماه توست این شعله‌ها که در نفس باد می‌دود گرد و غبار حادثه یا اشک و آه توست طوفان فرو نشست ولی کربلا هنوز چشم‌انتظار بیرق سبز نگاه توست
🔹نماز عشق🔹 اذان بگو که شهیدان همه به صف شده‌اند که تیرها همه آمادهٔ هدف شده‌اند پیمبرانه به تکبیر باز کن لب را که از صدای تو ذرّات در شعف شده‌اند برای چرخ زدن در حوالی خورشید مدارهای سراسیمه جان به کف شده‌اند به یُمن بارش احساس در مساحت ظهر غبارها ز رُخ دشت برطرف شده‌اند و کربلا شده دریایی از حماسه و شور و ریگ‌های بیابان همه صدف شده‌اند نماز عشق فقط سجده‌ای پر از خون است اذان بگو که شهیدان همه به صف شده‌اند
🔹قد قامتِ الصَّلاة🔹 صلاة ظهر شد، ای عاشقان! اذان بدهید به شوق سجده، به شمشیر خود امان بدهید صلاة ظهر شد، از جنگ دست باید شست که دل به جلوۀ آن یار مهربان بدهید صلاة ظهر به «محراب و قبله و به نماز» ـ شما که سینه سپر کرده‌اید ـ جان بدهید صلاة ظهر شد، اول نماز بگزارید به این فریضۀ خود روح جاودان بدهید... رسید موقع «قد قامتِ الصَّلاة» آری به این دو رکعت خود عرش را تکان بدهید همین که آیۀ «ایّاکَ نَستعین» خواندید فرشتگان زمین! دل به آسمان بدهید... اگر چه زخم زبان می‌زنند، باز شما پیامِ نور به آیینۀ زمان بدهید زمانِ سینه سپر کردن است و وقت سفر شکوهِ تازه به این باغ ارغوان بدهید پرنده را که ز پرواز تیر، پروا نیست به حلقه‌های زره رنگ پرنیان بدهید در این مقام که احرام عاشقی بستید به دشمنان، هنرِ عشق را نشان بدهید به عاشقانه‌ترین سجده سر فرود آرید به مهر سایه، به محراب سایه‌بان بدهید از این نماز به معراج می‌رسید آری اگر چه در وسط «حمد و سوره» جان بدهید «سعید» غرق سعادت شد از وفای به عهد به این گذشته ز جان، مژدۀ جنان بدهید نماز آخر من، باز عصر عاشوراست شما خبر به شهیدان و قدسیان بدهید نمی‌رسید به فیض حضور یار، «شفق» مگر در آینۀ عشق امتحان بدهید