#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
نه فقط حال ما پریشان است
در عزایش رسول گریان است
خشکسالی چشممان کافیست
وقت وقت نزول باران است
میروم روضه بعد هر روضه
رعیتی سوگوار سلطان است
من نوکر سیاه تن کردم
شاه عالم به خاک عریان است
کوفه مهمان نواز خوبی نیست
رسم این شهر قتل مهمان است
#شهریار_سنجری
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
دوباره ماه محرم رسید و من نرسیدم
به خیمهی تو... نه! حتی به خویشتن نرسیدم
گذشت سالی و در کاروان یوسف زهرا
به چشمروشنی از بوی پیرهن نرسیدم
به مقتل تو رسیدند و سوختند شهیدان
مرا چه شد که به لبیک سوختن نرسیدم
دم غروب، سراسیمه گشتم آه دوباره
به آن سری که جدا مانده از بدن نرسیدم
به تن لباس ریا کردم آه، یک سر سوزن
به بوریای تو ای شاه بی کفن نرسیدم
دوباره بر سر نی، سیبهای سرخِ رسیدهست
دوباره ماه محرم رسید و من نرسیدم
#میلاد_عرفان_پور
#ورود_به_ماه_محرم
بر پا شدهست در دل من خیمهی غمی
جانم چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی
عمریست دلخوشم به همین غم که در جهان
غیر از غمت نداشتهام یار و همدمی
بر سیل اشک، خانه بنا کردهام ولی
این بیت سُست را نفروشم به عالمی
گفتی شکار آتش دوزخ نمیشود
چشمی که در عزای تو لب تر کند نمی
دستی به زلف دستهی زنجیرزن بکش
آشفتهام میان صفوف منظّمی
میخوانیام به حُکم روایات روشنی
میخواهمت مطابق آیات محکمی
ذیالحجّهاش درست به پایان نمیرسد
تقویم اگر نداشته باشد مُحرّمی...
#سعید_بیابانکی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
دوباره ماه محرّم، دوباره بوی حسین
دوباره بر سر هر كوچه گفتوگوی حسین...
حسین، وارث كشف و شهودِ غار حراست
چه های و هوی محمّد، چه های و هوی حسین
نبستهاند به روی حسین، هرگز آب
فرات، آب ننوشید از گلوی حسین
فرات، تشنۀ لبهای تفتهجوشَش بود
فرات، آب شد از شرم، روبهروی حسین
قتیل قبله همیشه به یاد میمانَد
بیا كه مُهر نماز است، خاک كوی حسین
چنین كه در دل من، داغ كربلا جاریست
شهید میشوم از هُرم آرزوی حسین
طلوع میكند آخر طلیعۀ موعود
مسیر قبله عوض میشود، بهسوی حسین
#مرتضی_امیریاسفندقه
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
طفل بودم که شدم من با محرم آشنا
من اگر اینجا نشستم مادرم کرده دعا
لقمۀ پاک پدر بوده اگر شکر خدا
رشتۀ عمرم گره خورده به زلف روضهها
بر مشامم میرسد هرلحظه بوی کربلا
شد محرم! آتشی در سینۀ ما ریختند
در دل ما نور و شور عشق را آمیختند
بلکه در عرش خدا پیراهنی آویختند
کاین چنین هر جای عالم شور محشر شد به پا
بر مشامم میرسد هرلحظه بوی کربلا
باز میبینی به رنگ خون، هلال ماه را
در میان هر محله چند خیمهگاه را
پرچم سبز و سیاه و سرخ ثارالله را
راه افتادند با شوری دوباره دستهها
بر مشامم میرسد هرلحظه بوی کربلا
جای دارد سردرِ هر خانه باشد پرچمی
خیس گردد گونۀ دنیا به اشک نم نمی
آید از هر گوشهای بر گوش آوای غمی
در عزای جانگداز خامس آل عبا
بر مشامم میرسد هرلحظه بوی کربلا
کربلا بسیار ابعاد وسیعی داشته
در مقام درس کُرسیِّ رفیعی داشته
در اطاعت از ولی جمع مطیعی داشته
عون و جون و سعد و عامر، ذوب در خون خدا
بر مشامم میرسد هرلحظه بوی کربلا
میشود درس وفا از ساقی لشگر گرفت
درس غیرت از جوانی چون علیاکبر گرفت
درس عفت را ز شخص دختر حیدر گرفت
درس تقوا را ز اولاد امام مجتبی
بر مشامم میرسد هرلحظه بوی کربلا
باید احیا کرد فصلِ روضههای خانگی
روضه بر پا کرد حتی باوجود سادگی
کرد تبیین معنی زن زندگی آزادگی
زینبش الگوی دوران است در حجب و حیا
بر مشامم میرسد هرلحظه بوی کربلا
صوت " هَل مِن ناصرت" وقتی طنینانداز شد
پای نامحرم که کمکم سمت خیمه باز شد
گریۀ اهل حرم بر غربتت آغاز شد
از حرم برخاست آنجا نالۀ واغربتا
بر مشامم میرسد هرلحظه بوی کربلا
بر تمام روضهها و سفرهها برکت بده
مثل حُرّ و عابس و مسلم مرا عزت بده
تشنۀ آب فراتم ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل قبر شهید نینوا
بر مشامم میرسد هرلحظه بوی کربلا
#مهدی_مقیمی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
غرق غفلت، غرق امواج گناهان آمدم
با امید شستشو در بحر غفران آمدم
تا که شاید با غم عشق تو سودایی کنم
گرچه آهی در بساطم نیست، نالان آمدم
بعد یکسال آزگار این سو و آن سو رو زدن
با سری پائین و با شرمی فراوان آمدم
خسته از دنیایم ای ارباب! تحویلم بگیر
چکمههایم روی دوش است و پشیمان آمدم
مثل طفل خانه گم کرده میان کوچهها
تا به پرچم خورد چشمانم، هراسان آمدم
ای پناه روزهای سخت و سرد زندگی!
باز کن آغوش گرمت را که لرزان آمدم
دست خالی مرا بین محبانت بگیر
رو سیاهی در میان رو سپیدان آمدم
با نیابت از شهیدی هر شب اینجا میرسم
من به امید دعاهای شهیدان آمدم
تا صدای مادرت پیچید بین آسمان:
«یا بُنَيَّ یا بُنَيَّ» من پریشان آمدم
#مصطفی_هاشمی_نسب
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
در این فِراق، چقدر از طراوتم کم شد
چقدر بد شدهام... خوب شد محرّم شد..
چقدر یکسره محتاج گریهام شب و روز
دوباره روضه بخوان بلکه اشک، مرهم شد
و بست زخم عمیق گناههایم را
و آبِ ریخته بر آتش جهنم شد
و ریخت روی خطوط سیاه نامهی من
و جوهر همهی سیئات در هم شد
و راه یافت همین اشکها به عمق دلم
و جا گرفت در این شورهزار و زمزم شد
مرا گذاشت به روی صراط عاشورا
و خود مسیر تو را قطره قطره پرچم شد
ز راه توبه مرا برد تا رضاً برضاك
سپس شهادت من هم قضای مبرم شد
که عیب نیست اگر آرزو به دل دارم
مگر نبود که گریه شفیعِ آدم شد؟
بجوش چشم من امشب که خاکِ دل تشنه است
و شکر کن که بساط عزا فراهم شد
هوای شرجی و پر بغضِ ظهر عاشورا
شبانه بر دلِ سردم نشست و شبنم شد
چقدر بر مژهام جای اشک خالی بود
چقدر خوب شدم، خوب شد محرّم شد
#انسیه_سادات_هاشمی
#ورود_به_ماه_محرم #شب_نهم
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
خاطرم این روز و این شبهاست درهم بیشتر
سال را دور تو میگردم محرم بیشتر
هر دلی چیزی برای خود فراهم کرده است
من ولی داغ تو را کردم فراهم بیشتر
بند بندم سوخت از ترکیب بند محتشم
در نیاوردم سر از این راز مبهم بیشتر
اول هر ماه پشت ماه خم میشد ولی
در عزای اشرف اولاد آدم بیشتر
کعبه و رکن و صفا و مروه و خیف و منا
جمله میگریند از داغ تو، زمزم بیشتر
لحظه لحظه شد دوتا پشت تو از هفتاد داغ
تا شد از داغ برادر قامتت خم بیشتر
#عباس_شاهزیدی
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
بر سینۀ خود میفشارم زانوی غم را
وقتی که بی تو باز میبینم محرم را
صاحب عزا با دستهای خویش کوبیدی
بر روی دیوار کدامین خانه پرچم را
ای آسمانِ چشمۀ جوشانِ اشک خون
پربارتر کن بارش این اشک نم نم را
هرشب میان کوچهها بر سینه خواهی زد
وقتی که میخوانند شور و نوحه و دم را
بر رشتۀ پرچم دخیل گریه میبندم
آقا مگیر از دست ما این حبل محکم را
با اذن زهرا، اذن مولا، اذن پیغمبر
با اذن تو پوشیدهام این رخت ماتم را
دلشوره دارم اربعینم را همین اول
امضا کن آقاجان برات کربلایم را #محمدعلی_بیابانی
۶ تیرماه روز بزرگداشت مرحوم #محتشم_کاشانی
#ورود_به_ماه_محرم
غوغای کربلاست نشور محرم است
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است»
گویا قیامت است که برداشته حجاب
«گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب»
داغی فراتر از غم شاه شهید نیست
«گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست»
لاهوتیان نگر که از این غم چه میکنند
«جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند»
غم بود و داغ بود عراق و در آن میان
«از آب هم مضایقه کردند کوفیان»
از گریهی ملک به شهیدان کربلا
«خون میگذشت از سر ایوان کربلا»
زینب قدش خمید ز بیداد روزگار
«روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار»
یکباره سوخت، شعله ز بس بیحساب بود
«آن خیمهای که گیسوی حورش طناب بود»
رفتند بی عِماری و بی یار و بیکفیل
«جمعی که پاسِ محملشان داشت جبرئیل»
آه از دمی که خنجر خویش از جفا زدند
«بر حلق تشنهی خلف مرتضی زدند»
فریاد یا حسین به عرش برین رسید
«چون خون ز حلق تشنهی او بر زمین رسید»
هم آه شد ز حنجرهی عرشیان بلند
«هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند»
ای وای از آنکه هستی زینب به باد رفت
«شد وحشتی که شور قیامت زِ یاد رفت»
زهرا کشید آه بر این کشتی نجات
«این خشک لب فتادهی دور از لب فرات»
آه از دمی که دید همه زیر خنجرند
«اولاد خویش را که شفیعان محشرند»
در ازدحام بر سر نی دور از احترام
«آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام»
آتش به جان حضرت سجاد کردهای
«ای چرخ غافلی که چه بیداد کردهای»
آه از نهاد عالم و آدم درآورند
«آل نبی چو دست تظلم برآورند»
آهی که از محبت معشوق میرسد
«زآن تشنگان هنوز به عیّوق میرسد»
«بعد از حسین خانهی شادی خراب شد»
«خاموش محتشم که دل سنگ آب شد»
#مهدی_مقیمی
#ورود_به_ماه_محرم
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
کجا شیرینتر از اینغم بهعالم میشود پیدا؟
که شادیهای عالم در همین غم میشود پیدا
خدا مرثیهخوان است و ملائک مستمع هستند
در آن بزمی که حتی مثل آن کم میشود پیدا
هوای شهر رنگ عشق میگیرد به خود، وقتی
که روی سردر هر خانه پرچم میشود پیدا
گناهان تمام عمر او بخشیده خواهد شد
همین که کنج چشمی اشک نمنم میشود پیدا
حسین بن علی فیض وسیع حضرت حق است
که در اطراف او هرجور آدم میشود پیدا
مگر اعجاز جز این است که با نام این آقا
میان چشمهای ما دو زمزم میشود پیدا
هوای گریه کردن دارم و دلتنگ بارانم
مسیر روضه از این بین کمکم میشود پیدا
غمی کهنه دلم را میفشارد هر زمانی که
هلال تازهی ماه محرم میشود پیدا...
#مجتبی_خرسندی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
صدای قافلهای میرسد دوباره به گوشم
محرم است و مبادا به قدر وسع نکوشم
عزا نه! جان دوباره است در عوالم هستی
کفن کنید تنم را، اگر سیاه نپوشم
خوش است روضه به هر هیاتی اگر که درآیم
چه مثل فرش بیفتم، چه مثل دیگ بجوشم
نشسته ام بنشانم به اشک، آتش دل را
اگر که گوشهای از بزم، سر به زیر و خموشم
غم حسین که باشد، چه باک از غم عالَم؟
غمی عزیزتر از هر غمی نهاد به دوشم
سر از کمند محبت، به هیچ روی نتابم
به هیچ سود، دلم را به غیر او نفروشم
به تربت است فقط، هرچه سر به خاک گذارم
به عشق ذکر «حسین» است، هرچه آب بنوشم
#زهرا_بشری_موحد