#بالحسن_الهی_العفو
#ولادت
#کریم_اهلبیت
هدیه به پیشگاهِ #حضرت_موسی_بن_جعفر علیه السلام
جشن برپا شده در عرش معلی امشب
غرق شور است و شعف سید بطحا امشب
هدیه ای داده خداوند به زهرا امشب
بنویسید که حیدر شده بابا امشب
آمد از ره پسر ارشد مولا امشب
شعفی در دل سُکّانِ سَماوات بپاست
آمده آنکه تجلیِ کراماتِ خداست
معدن رحمت و جود و کرم و لطف و سخاست
به لب حضرت جبریل چنین شور و نواست
اهل عالم کرم از او شده معنا امشب
این حسن کیست که عالم همه دیوانه اوست
(این چه شمعی است که دلها همه پروانه اوست)
همه جا صحبت از الطاف کریمانه اوست
فاش گویم به هرآنکس که درِ خانه اوست
که بساطِ کرمش هست مهیا امشب
به فدایش همه زندگی و جان و تنم
به جز از وصفِ کرامات حسن دم نزنم
(روزها ذکر من این است و همه شب سخنم)
که غلامی ز غلامانِ امامِ حسنم
کاش پرونده من را کند امضا امشب
اهلِ عالم همگی ریزه خورِ خوانِ حسن
ملکِ وحی بود قُمری بستانِ حسن
هست ذکرِ لبِ عشاق و محبانِ حسن
(تا ابد هرچه کریم است به قربانِ حسن)
حُسنِ بی حد و عدد آمده دنیا امشب
امشب از یار عقیق یمنی میخوام
عشق ، مانند اُوِیسِ قَرَنی میخواهم
نَفْسِ دور از فِتَنِ اَهرِمَنی میخواهم
سائلم ، لطف و عطای حسنی میخواهم
گوید ای کاش که آمین دعا را امشب
سروده : #یونس_وصالی (یونس)
#کریم_اهلبیت
#حسناماممناستومنمغلامحسن
#ولادت
خدا به حیدر و زهرا چه گوهری داده
به آسمانِ ولایت چه اختری داده
به خاندانِ رسالت چه دلبری داده
به کامِ شیعه چه قندِ مکرری داده
ندا رسیده بیایید سائلان از راه
که جلوه کرده به عالم کریم آل الله
ملائکه همه مشغولِ طوفِ قامت او
کریم ها همه مبهوت از کرامتِ او
زبانزد است میان همه شهامتِ او
جمل نشانه ی خوبی است از قیامتِ او
شتر سوارِ جمل را به خاک میمالد
به او امیرِ دوعالم عجیب میبالد
برای رفعِ نیازِ همه شتاب کند
به این پسر به خدا فخر ، بوتراب کند
به نام مادرش او را کسی خطاب کند
دعاش را به خدا زود مستجاب کند
به عشق فاطمه مشغولِ ذره پروری است
عجیب این قدمِ نو رسیده مادری است !
رسیده او که پناهِ فقیر ها باشد
امیدِ آخرِ جمعِ اسیر ها باشد
و بارشی به دلِ ما کویر ها باشد
که شاه راهِ تمامِ مسیر ها باشد
به جز درِ کرمش هیچ در نباید زد
(به سینه احدی دستِ رد نخواهد زد)
به سر رسید شب ما و میدمد خورشید
شبیه نور به شامِ سیاه ما تابید
خدا کند که شود حب او به دل تشدید
کنار اوست که ما میرسیم بر توحید
(دلِ رمیده ی ما را انیس و مونس شد)
هزار شکر که حُبَّش نصیبِ (یونس) شد !
سروده : #یونس_وصالی (یونس)
#همه_اش_لطف_حضرت_زهراست
#بالحسن_الهی_العفو
#کریم_اهلبیت
تعظیم میکنند کریمان به ساحتت
حاتم گدا و ریزه خورِ خوانِ رحمتت
تو کیستی که حضرت حق داده ات سلام
هرلحظه میکنند ملائک زیارتت
هر روز رو به سمت حریم تو میکنم
بوی بهشت میوزد از سوی تربتت
آدم گدای کوی تو شد ، نوح نوکرت
عیسی و یوسف اند اسیرِ کرامتت
هستند انبیا همه مشغول طوفِ تو
هستند اولیا همه محو نجابتت
فوراً گره ز کار من خسته باز شد
در هر زمان که "جامعه" خواندم به نیتت
بین من و خداست ذنوبی که یا حسن
بخشیده میشوند فقط با رضایتت
(یونس) سروده شعر به مدحت چرا که او
دارد امید روز جزا بر شفاعتت
سروده : #یونس_وصالی (یونس)
۱۳ رمضان الکریم ۱۴۴۵ه.ق
#همه_اش_لطف_حضرت_زهراست
#کریم_اهلبیت
هر که خوانش بیش، مهمانش، گدایش بیشتر
هر کسی خیل گدایش بیش، جایش بیشتر
کلّ فرزندان زهرا سفرهدارند و کریم
بینِ اولادِ کریمش؛ مجتبایش بیشتر
رزق دنیا درمیآید از تنور خانهاش
هر که نانش بیش، خیلِ بینوایش بیشتر
هر چه پنهانتر بگیرد دست او دست مرا
پیش چشم خلق، میافتم به پایش بیشتر
تا نفس دارم به عشقِ او نفس خواهم کشید
بعدِ مرگم نیز، میمیرم برایش بیشتر
کیمیای عشقِ او از خاک میسازد طلا
خاکسارش میشود سهمِ طلایش بیشتر
هر چه دلها بیشتر از داغِ قبرش بشکند
میشود اندازهی صحن و سرایش بیشتر
گریهکنهایش سزاوار قنوت مادرند
هر که اشکش بیشتر؛ رزق دعایش بیشتر
روضهی موی سپیدش داغ ناموس خداست
از مدینه زخم خورد؛ از کوچههایش بیشتر
هر شبی کابوس داغِ کوچه مهمانش شود
میشود فردای آن شب؛ هایهایش بیشتر
#رضا_قاسمی
#کریم_اهلبیت
نیمه ی ماه رسید و قمری می آید
خبر آمد که مبارک سحری می آید
ماه در لاک خودش رفت و نیامد بیرون
تا شنید از خودِ او ماه تری می آید
رفت خورشید پی کار خودش تا گفتند:
صبح خورشید ز سمت دگری می آید
حاتم از فرط نداری به گدایی افتاد
تا شنید از همه بخشنده تری می آید
ای کرم زاده، کرم پیشه، کریم بن کریم
ای علی زاده ی از ریشه کریم بن کریم
ای حسن نام و حسن خلق و حسن جلوه ی حُسن
کرده الطاف تو یک عمر به من جلوه ی حُسن
همه را با کرمت مست گدایی کردی
عبد بودی و خدا خواست خدایی کردی
لطف تو آمد و دل های ولایی را برد
کرمت آبروی حاتم طایی را برد
آن قدر جود نمودی که دلم بی تاب است
هر کجا اسم شما هست گدایی باب است
دو سه باری همه ی زندگی ات بخشیدی
دشمنت را تو به بخشندگی ات بخشیدی
تو در اوجی و به پایین نظرها داری
تو عزیزی و به مسکین نظرها داری
به همه از کرم و لطف شما خیر رسید
کرمت، هم به محبان تو، هم غیر رسید
سفره انداختی و این همه مهمان داری
تو خودت معجره ای، آیه ی قرآن داری
یک جهان عبد و گداهای پریشان داری
فکر کردم نکند ملک سلیمان داری!
مثل موسایی و اعجاز عصایت جاری ست
نه نگفتی به کسی، دست عطایت جاری ست
چه کسی مثل تو اعجاز مسیحا دارد؟
چه کسی مثل تو یک مادر زهرا دارد؟
چه کسی مثل تو باباش ولی الله است؟
هرکه شد منکر آقاییِ تو گمراه است
ای کریمان همه در پیش عطایت بی چیز
ای کرامت ز وجود حسناتت لبریز
به جهانی همه دم لطف و عطای تو رسید
چه کسی در کرم و جود به پای تو رسید؟
اسم تان آمد و گل های زمین وا شده اند
پیش پاهای شما جن و ملک پا شده اند
ای که در طایفه ی جود، کریمت خواندند
مثل بسم الله رحمن رحیمت خواندند
پای این سفره نشاندید و بفرما گفتید
باز انعام رساندید و بفرما گفتید
سر این سفره به والله نشستن دارد
روی ارباب خداییش که دیدن دارد
پسر شاه شدن شاه شدن هم دارد
پسر ماه شدن ماه شدن هم دارد
ای کریم از تو به ما هرچه بگویید رسید
دل من از تو به سرمنشاء توحید رسید
#مهدی_صفی_یاری
#کریم_اهلبیت
تو آن شاه کریم و من گدایِ دائمت هستم
ز طفلی گفته ام مرثیّه خوان قاسمت هستم
به دل گلدسته از یاس و ضریح از یاسمن دارم
درون سینه ام با نام تو صحنِ حسن دارم
نفس تا هست جانا سائل کوی تو می مانم
وَ با اذن شما پیوسته می خوانم حسن جانم
حسن والا حسن طاها حسن حیدر حسن زهرا
حسین است این بدونِ یا حسن بنیان عاشورا
حسن نور و حسن طور و حسن والفجر و الرحمن
حسن دهر و حسن یاسین حسن قلب است بر انسان
حسن مرهم حسن همدم حسن مُحرِم حسن مَحرم
حسن تنهاترین سردار تاریخ است در عالم
عجب نام تو شیرین است، از کامم مگیر آقا
ببار از عشق خود بر قلب من باران تیر آقا
تمام سوره ی فتح است نقش دست و بازویت
لبت چون مائده مانَد وَ چون قدر است گیسویت
رُخَت یوسف لبت کوثر دو چشمت نور و الرحمن
ز رویت سوره ی والشمس می خواند مَلک، هر آن
به هر بشکسته بالی از کرامت بال می دادی
جوابِ بد زبانی را به بذل مال می دادی
حسینیون همه تا روز محشر یا حسن گویند
تمام کربلایی ها فقط راه تو می پویند
به رأفت آسمان مِهری و دریای احساسی
به گاه رزم آن شیری که یک استاد عباسی
دلم تسخیر فرزندان پاک توست، باور کن
بَدم اما سپاه دل هلاک توست، باور کن
برای وحشت و تنهاییِ در قبر، ای دلدار
«رئوفی» دارد از عبداللهت یک وعده ی دیدار
#حسین_رئوف
#کریم_اهلبیت
امامی که چنان حیدر کلامش تیغ بران بود
ولی بعد از جمل تنهاترین سردار دوران بود
فقط از قدرت شمشیر او دشمن نمیترسید
که حتی بعد صلحش هم معاویه هراسان بود
اگرچه منبرش از دوستان خالی ولی هر روز
گدا دور و بر بیت امام ما فراوان بود
همیشه در جواب ناسزاها خنده بر لب داشت
اگرچه خونجگر از دست بیمهری یاران بود
به وقت رزم مصداق اشدا علی الکفار
ولی وقت کرم آیات رحمانی قرآن بود
حدیث فضلش اینگونهست وقتی سفره می انداخت
تمام شهر پای سفرهای شاهانه مهمان بود
حدیث حسن او را اینچنین تاریخ آوردهست
مسیر منتهی تا خانه ی او راهبندان بود
حدیث غربتش را قبرخاک آلوده میگوید
زمانی مرقدش دارای حوض و صحن و ایوان بود
#علی_کاوند