#زبانحال_جانسوز_حضرت_زینب_اربعین
یک اربعین گذشت و رسیدم کنار تو
تا درد دل کنم به کنار مزار تو
حالا رسیدم از سفری که نبوده ای
شکر خدا ، مصیبت ما را ندیده ای
ماندم چه گویم از سفرِ پر زِ اِزدحام
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
رفتی حسین ، بعد تو زینب اسیر شد
بنگر به خواهرت ، که چهل روزه پیر شد
بنگر به روز من ز فِراق تو شب شده
دیدی که زینبت ، همه دم جان به لب شده
از رنج این سفر چه بگویم چه دیده ام
از ظلم و کین دشمن تو ، قد خمیده ام
زخمی شده دلم زِ هیاهو و هلهله
زخم زبان و قهقهه ی شمر و حرمله
از جا بلند شو ، دل زینب گرفته است
چل شب گذشت و این دل پُر تب گرفته است
دیدی غم فِراق تو با خواهرت چه کرد
رأس بُریده ات به دل دخترت چه کرد
از من نپرس از سر و روی رقیه ات
شرمنده ام ز تو که نیامد سه ساله ات
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
#اربعین
#نوحه_زمینه_سنگین_واحد_شور
(به همه سبکها خوانده میشود)
#صفر۱۴۰۲
یک اربعین گذشت و من از اسارت آمدم
از کوفه و شهرِ شام بَرا زیارت آمدم
سلام ای برادرم سلام ای حسینِ بی سر
زینبِ غم پرورت آمده مَحزون و مُضطر
زینب تو برگشته دل غمین و سرگشته
برادرم یا حسین (۴)
تو رُو اینجا برادر از من جدا کردن حسین
لبِ تشنه سرت رُو از تن جدا کردن حسین
هفتاد و دو لاله رُو به خاک و به خون کشیدن
سرهای شهدا رُو اینجا به نیزه ها زدن
بار گران کشیدم تو رُو بر نیزه دیدم
برادرم یا حسین
بشکنه دست اونی که گلوی تو رو بُرید
بعد تو گوشواره از گوشِ طفلان تو کشید
کاش دعا کرده بودی زینب بعد تو بمیره
نباشه از فِراقت بعد تو ماتم بگیره
سلام ای نورِ عینم گل زهرا حسینم
برادرم یا حسین
چهل روزه خواهرت با درد و غم آشنا شد
زینبِ تو مهمونِ کوفیا و شامیا شد
از کجا بگم حسین از لب و طشت و خیزران
هلهله و جسارت از غم های شامِ ویران
شنیدی طعنه ها رُو خارجی گفتن ما رُو
برادرم یا حسین
شده ام شرمنده از جایِ خالیِ دخترت
آخه توی خرابه جان داده طفل صغیرت
سرِ تو رُو آوردن پیش دخترِ سه ساله
تا که سرِ تو رُو دید جون داد با فغان و ناله
کاشکی من مُرده بودم جای رقیه بودم
برادرم یا حسین
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
#نوحه_واحد_یا_سنگین_اربعین
رسیده خواهرت با کمر خمیده
نمیشناسه دیگه هرکسی من رو دیده
چهل روزه مهمون شامیا شدم
چهل روزه با غربت آشنا شدم
چهل روزه با چادری خاکی شده
پناه و تکیه گاه بچه ها شدم
برادرم غریب کربلا حسین
آسمون چشام پر از غبار و دوده
کاش میشدببینی سرتابه پام کبوده
واویلتا از شامیا و طعنه ها
واویلتا خارجی می گفتن به ما
واویلتا از بُغض کوفیایِ پست
زنده شده تو کوچه داغ کربلا
برادرم غریب کربلا حسین
از غم ربابت ببین در التهابم
داغ دختر تو می بینی کرده آبم
ازمن مپرس زینب معجرت چی شد
به من بگو برادرم سرت چی شد
از من بپرس شرح تمام سفرو
اما نپرس تو شام دخترت چی شد
برادرم غریب کربلا حسین
یه دنیا درد و دل آوردم از اسارت
سیلی و شادی و هلهله و جسارت
زَدَن حسین پرستوهای خسته رو
زدن حسین قلب بخون نشسته رو
با غلاف و با تازیانه دشمنا
زدن حسین طفلای دل شکسته رو
برادرم غریب کربلا حسین
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
#نوحه_زیبای_واحد_سنگین_اربعین
#شهریور۱۴۰۳
ای یار دیرینم سلام آئینه ی حیدر سلام
برگشته زینب خواهرت ای سبط پیغمبر سلام
با کوله باری از غم و درد و بلا برگشته ام
با تازیانه کعب نِی تا کربلا برگشته ام
ای برادرم ، من از اسارت آمدم
به عشقت حسین ، بهر زیارت آمدم
سیدی حسین جان (۴)
از داغ و از هجران تو دیدی قَدِ زینب خمید
در راه عشق تو حسین سختی و غم بر جان خرید
هر چند اسیر دشمنت بودم در این راه بلا
با خطبه ای کردم حسین کِید عدویت بر مَلا
با اینکه قَدَم ، گشته خمیده از غمت
با خطبه ی خود ، رُسوا نمودم دشمنت
سیدی حسین جان
من بی برادر گشته ام در این زمین کربلا
لب تشنه رَاس پاک تو اینجا زِ تن کردن جدا
ای بشکند دست عدو رگهای حُلقومت بُرید
واویلتا گوشواره رو از گوش طفلانت کشید
اینجا گُلای مجتبی صد پاره پیکر گشته اند
هم اصغر و هم اکبرت در خون شناور گشته اند
کاشکی بعد تو ، زینب بمیره یا حسین
دیگه بعد تو ، ماتم نگیره یا حسین
سیدی حسین جان
جا مانده در شام بلا نعش رقیه یا حسین
من را ببخش آقای من شرمنده ام ای نور عین
دیدی رقیه پیش تو دل را به نای و ناله بُرد
با دیدن رَاسَت اَخا آهی کشید و جان سِپُرد
شرمنده شدم ، چون بی رقیه اومدم
از خرابه چون ، من بی سه ساله اومدم
سیدی حسین جان
زبانحال حسین : 👇
چل روزه که ای زینبم خون جگرها خورده ای
از کربلا تا شهر شام رنج و بلاها دیده ای
من روی نیزه خواهرم زینب به تو بالیده ام
چونکه صدای حیدرو با خطبه ات بشنیده ام
ای خواهر من ، فاتح میدان بلا
ای زینب من ، ای قهرمان کربلا
خواهرم یا زینب
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
اربعین
زبان حال حضرت زینب(س)
داغی نباشد مثل داغت
دردی نباشد جز فراقت
دوری تو سنگین و تلخ است
شیرینی کامم،چای عراقت
ای آغاز هر ایمان
ای نقطه ی پایان
هم جانی و جانان
مظلوم حسین جانم
مظلوم حسین جان
در شام و کوفه غم کشیدم
زخم زبان ها را شنیدم
حالا رسیدم پیش تو با
قدّ خمیده و ، موی سپیدم
آه چشمم گواه توست
تنگ نگاه توست
در قتله گاه توست
مظلوم حسین جانم
مظلوم حسین جان
رفتم از اینجا دست بسته
حالا رسیدم دل شکسته
دارم به تن رنج اسارت
بعد از چهل منزل ، با حال خسته
آه مگو که لاله کو
آن آه و ناله کو
دخت سه ساله کو
مظلوم حسین جانم
مظلوم حسین جان
اربعین؛
کاروان آمده و موعد دیدار شده
چشم بارانی عمه چه قدر تار شده
چه قَدَر عمه ی سادات مصائب دیدند
چه قَدَر مردم بازار به ما خندیدند
چه قدر هلهله کردند و دف و چنگ زدند
وسط کوچه چه بد بر سرمان سنگ زدند
آه ای اکبر من مرهم جانی بفرست
خواهرت آمده برخیز اذانی بفرست
خواهرت آمده برخیز، قدم خم شده است
آه آری یکی از اهل حرم کم شده است
آه یک دختری از آل علی تنها ماند
خواهر کوچکمان کنج خرابه جا ماند
خواهر کوچکمان را چه قدر ترساندند
دل او را همه آتش زده میسوزاندند
هرکه می آمده چیزی ز زمین بر میداشت
و کتک خوردن ما حالت سرگرمی داشت
بسکه بر پیکرمان سنگ اصابت میکرد
رفته رفته تنمان داشت که عادت میکرد
رفته رفته تنمان داشت که نیلی میشد
سهم هر فاطمه یک ضربه ی سیلی میشد
آه از لحظه ی دروازه ی ساعات مپرس
جان خواهر دگر از طرز جسارات مپرس
پیش چشمان تو ما را به جسارت بردند
و نوامیس تو را بهر تجارت بردند
قصه ی کوچه و مسمار مکرر شده بود
لگد شمر شبیه لگد در شده بود
باز این مثنوی ام نفحه ای از گل دارد
سیزده بیت شده، حس تکامل دارد
باز در صحبت من واژه ای از در آمد
باز در خاطره ام روضه ی مادر آمد
میخ در داغ شد و چهره بر افروخته بود
مادرم در وسط شعله چه بد سوخته بود...
نیمانجاری
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
سحر چون پیک غم از در درآید
شرار از سینه، آه از دل برآید
درای کاروانی از وطن دور
به گوش جان ز دیوار و در آید
گمانم کاروان اهلبیت است
که سوی کعبهٔ دل با سر آید
گلاب از چشم هر آلاله، جاریست
که عطر عترت پیغمبر آید
پس از یک اربعین اندوه و هجران
به دیدار برادر، خواهر آید
همان خواهر که غوغا کرده در شام
همان ریحانهٔ پیغمبر آید
همان خواهر که با سِحر بیانش
به هر جا آفریده محشر آید
همان خواهر که کس نشناسد او را
به باغ لالههای پرپر آید...
اگر از کربلا، غمگین سفر کرد
کنون از گَرد ره، غمگینتر آید
نوای «وای وای» از جان زهرا
صدای «های های» حیدر آید
از این دیدار طاقتسوز ما را
همه خون دل از چشم تر آید
غمآهنگی به استقبال یک فوج
کبوترهای بیبال و پر آید
بیا با این کبوترها بخوانیم
سرودی را که شام غم سرآید:
«شمیم جانفزای کوی بابم
مرا اندر مشام جان برآید
گمانم کربلا شد عمه! نزدیک
که بوی مُشک ناب و عنبر آید
به گوشم عمه! از گهوارهٔ گور
در این صحرا، صدای اصغر آید
مهار ناقه را یک دم نگهدار
که استقبال لیلا، اکبر آید
ولی ای عمه! دارم التماسی
قبول خاطر زارت گر آید،
در این صحرا مکن منزل که ترسم
دوباره شمر دون با خنجر آید»
#محمد_جواد_غفور_زاده #شفق
#مرحوم_جودی
#امام_حسین_علیه_السلام
خم نخواهد کرد حتی بر بلند دار سر
هر کسی بالا کند با نیت دیدار سر
هر زمان یک جور باید عشق را ابراز کرد
چون تو که هر بار دل میدادی و این بار سر
عشق! آری عشق وقتی سر بگیرد، میرود
بر سر دروازهها سر، بر سر بازار سر
ای شکوه ایستا! نگذار بر دیوار دست
تا جهان نگذارد از دست تو بر دیوار سر
کاشفالاسرار میخواهد گرهگیسوی عشق
خوش به هم پیچیده است این رشته بسیار سر
لیلةالقدر است این افتاده در گودال، ماه
مطلعالفجر است این برکرده از نیزار سر
در مسیر وصل سر از پا اگر نشناختی
میکند پندار پا تا میکند رفتار سر
حاصل مرگ گل سرخ است عطر ماندگار
پس ملالی نیست از گل میبُرد عطار سر
شمع بی سر زنده میماند که من باور کنم
روی دوش مرد گاهی میشود سربار سر
جای دارد صبح بگذارند نام شام را
چون که دیگر میشود خورشیدِ شامِ تار، سر
چون طلب کردهست از اهل وفا دلدار دل
در طبق با عشق اهدا میکند سردار سر
دل به یک دست تو دادم سر به دست دیگرت
زیر سر بگذار دل یا زیر پا بگذار سر
العطش گفتی ولی آب از سر دنیا گذشت
یک نفس آخر کشیدی جام را انگار سر
زندگی یعنی عبادت، زندگی یعنی نماز
مرگ یعنی والسلام از سجدهات بردار سر
آسمان! از ماه بالاتر نبر خورشید را
نیزه را پایین بیاور، نیست یار از یار سر
#محمد_زارعى
#امام_حسین_علیه_السلام
#رباعی
ای زنده عشق! ای قتیل عبرات!
آزادهی کربلا! اسیر کُرُبات!
ما ظلمت محضیم و تو مصباح هدی
ما غرق گناهیم و تو کشتیّ نجات
#جواد_هاشمی_تربت
#پیامبر_اکرم__ص__روضه
از غربتت اگر چه سخنهاست یا علی
دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی
گویی هنوز دامن محراب کوفه را
آثار خون ز فرق تو پیداست یا علی
آثار سجده، زخم جبین، روی غرق خون
در محضر خدات چه زیباست یا علی
تا دستهگل برای تو آرند از بهشت
بر روی دست محسن زهراست یا علی
گرچه شکافت فرق تو در صبح گاه قدر
هر شب برای تو شب احیاست یا علی
شمشیر دید عازم وصل خدا شدی
روی تو را به خون تو آراست یا علی
دنیا چه پست بود که مثل تو را نخواست
از تو برید و غیر تو را خواست یا علی
کوفه پس از شهادت تو گشته متّحد
بر کشتن حسین مهیاست یا علی
گویی گرفته بهر تصدّق به دست، نان
چشم انتظار زینب کبراست یا علی
«میثم» گرفته دست توسّل به سوی تو
او تشنه و نگاه تو دریاست یا علی
شاعر:غلامرضا سازگار
پیامبر اکرم (ص)
روضه
#پیامبر_اکرم__ص__روضه
از سوزِ تب توانی به پیکر نداشتی
فکری به غیر فاطمه در سر نداشتی
یادِ خدیجه می کنی و آه می کشی
یعنی که تاب دوریِ همسر نداشتی
بعد از غدیر و توطئه هایِ منافقین
دلشوره جز غریبی حیدر نداشتی
می خواستی سفارش حقِ علی کنی
امّا چه فایده که تو یاور نداشتی
عمری برای این که هدایت شوند خلق
در سینه غیر یک دلِ مضطر نداشتی
وقتی صدایِ فاطمه آمد که سوختم
در عرش می شنیدی و باور نداشتی
رفتی از این دیار وَ اِلّا به یک نفس
تابِ صدایِ نالۀ دختر نداشتی
مسمار داغ بود و لب از سینه بر نداشت
آنجا مگر بهشت مُعطّر نداشتی
پنجاه سالِ بعد مشخص شود چرا
از روی سینه جسمِ حسین بر نداشتی
وقتی عدو محاسن او را گرفته بود
ز ره رسیدی عمّامه بر سر نداشتی
زینب نیابتاً ز تو بوسید آن گلو
زیرا که تابِ بوسۀ حنجر نداشتی
قاسم نعمتی
پیامبر اکرم (ص)
روضه
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#اربعین_حسینی
#غزل
🔹از آن ساعت...🔹
از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم
تو بر نی بودی و دیدی چهها دیدم، چهها کردم
گمان بر ماندن و قبر تو را دیدن نمیبردم
ولی فیض زیارت را تمنّا از خدا کردم
به یادم مانده آن روزی که میجستم تو را اما
تنت پیدا به زیر سنگ و تیر و نیزهها کردم
تو را ای آشنایِ دل اگر نشناختم آن روز
مرا اکنون تو نشناسی، وفا بین تا کجا کردم
تن چاک تو را چون جان گرفتم در برم اما
برای حفظ اطفالت، تو را آخر رها کردم
بهسان شمع، آبم کرد بانگ آبآب تو
اگرچه تشنه بودم چشمههای چشم وا کردم
میان خیمههای سوخته همچون دلم آن شب
نماز خود نشسته خواندم و بر تو دعا کردم..
ولی هرگز ندادم عجز را ره در حریم دل
سخنرانی میان دشمنان چون مرتضی کردم
#علی_انسانی
#اربعین_حسینی__ع__روضه
آمدم از سفر و جز غمم احوال نبود
این چهل روز کم از غصه ی چل سال نبود
با سرت بودم و فکر بدن ات می کُشتم
کاش آنروز نمی دیدم و پامال نبود
دم دروازه ی ساعات عجب بزمی بود
کاشکی دور و برم اینهمه جنجال نبود
پیر شد زینبت از بس به سرت سنگ زدند
ورنه این خواهرت آنقدر کهنسال نبود
چوب را زد به لبت یاد لبت افتادم
هیچ کس فکر من و گریه اطفال نبود
خیره شد سمت سکینه ، نفس ام بند آمد
این یکی فکر بدی داشت....نه خلخال نبود..
خسته ات می کنم اما ز سفر برگشتم
چه بگویم خبر از زینب و اجلال نبود
جای شکر است که برگشتم و دیدم امروز
بدن کوفته ات گوشه گودال نبود
شاعر : مهدی صفی یاری
اربعین حسینی (ع)
روضه
#اربعین_حسینی__ع__روضه
آنكس كه مارا نورُ كُم واحد نوشته
آب و گِل ِ مارا ز يكديگر سرشته
از روز ِ اول تا كنون كس در بهشته
اُنس ِ من و تو پا نزد حتي فرشته...
تو ماندي و من رفتم و اي داد بيداد
خواهر شدن آخر چه كاري دست من داد
اين خواهري كه بار ِ غم دارد ميارد
با خواهر ِ چل روز ِ پيشَت فرق دارد
گريان به روي قبر تو سر ميگذارد
پيراهنت را رويِ سينه ميفشارد
از اين سفر اين است دستاوردِ زينب
پاشو برايِ تو كفن آورده زينب
از كربلا رفتم رسيدم كربلا باز
پُر شد مشام من ز عطر ِ نينوا باز
با خطبه هايم زنده شد دين ِ خدا باز
پيروزمند از شام برگشتم كه تا باز...
...مثل گذشته مونِسَت باشم برادر
اينجا بمانم پيش تو تا صبح محشر
اينجا همان جايي ست كه دلبر كُشي شد
با داغ ِ اسماعيل ها هاجر كُشي شد
در ساحل ِ يك روز آب آور كُشي شد
بر رويِ دستان حسين اصغر كُشي شد
اكبر همين جا پيكرش شد ارباً اربا
قاسم همين جا سينه اش شد مثل زهرا
اينجا تن پاكت ميان خون وضو كرد
شمر آمد و با خنجرش قصد گلو كرد
خنجر نبُرّيد و لعين كاري مگو كرد
لج كرد و با چكمه تنت را پشت و رو كرد
با پشتِ خنجر آنقَدََر زد تا سر افتاد
بالاي تل ِ زينبيه خواهر افتاد
آنان كه باباي تورا تكفير كردند
در چند ساعت خواهرت را پير كردند
جسم تورا آماج صدها تير كردند
مركب سواران پيكرت را زير كردند
ميتاختند و خاك مقتل گرم ميشد
با سُمِّ مركب استخوانت نرم ميشد
زخمي به بازوي تو خورد و ديد خواهر
سنگي به ابروي تو خورد و ديد خواهر
نيزه ز پهلوي تو خورد و ديد خواهر
پنجه به گيسوي تو خورد و ديد خواهر
قاتل تمام هِمَتَش را ميگُمارد
عمامه ات را از سر ِ تو در بيارد
تو روي نيزه رفتي و من روي محمل
دنبال ميكردم تورا منزل به منزل
در بين آواز و هياهوي اراذل
قرآن تلاوت كردي و بُردي ز من دل
هربار چشمم خيره ميشد در دهانت
سرنيزه را ميديدم از پشت زبانت
از بال جبرائيل شهپر را گرفتند
اسباب معراج كبوتر را گرفتند
از ما تقاص ِ بدر و خيبر را گرفتند
هر كار كردم باز معجر را گرفتند
بي روسري بودم ولي با آستينم
گفتنم كه ناموس اميرالمؤمنينم
بي تو ميان كوچه و بازار رفتم
با محمل ِ بي پرده در انظار رفتم
بي مقنعه تا گَرده يِ اشرار رفتم
با دستهاي بسته تا دربار رفتم
يادم نرفته ازدحام مردها را
بي قيديِ دستان آن ولگردها را
تا رأس سقاي حرم را مثل قرآن
بر نيزه ميبستند در پيش اسيران
در كوچه هاي شام ميشد راه بندان
آتش شراره ميزد از جان يتيمان
چشم سكينه تا عمو را رويِ ني ديد
رأس ابوفاضل به رويِ نيزه چرخيد
از شام آوردم سلام دخترت را
پيراهن و عمامه و انگشترت را
بنگر شقايق هاي زرد و پرپرت را
امداد كن با گوشه چشمي خواهرت را
بايد از اينجا خسته برگردم مدينه
با يك دل بشكسته برگردم مدينه
شاعر : حسین قربانچه
اربعین حسینی (ع)
روضه
#زمزمه_نوحه_عامیانه_سیدالشهدا_ع
می خوام به کربلا بیام دوباره
دلم ز دوریِ تو بی قراره
دیگه دلم صبر و قرار نداره
زِ سوز داغت شده پُر شراره
آقام حسین ، آقام حسین ، حسین جان (۲)
دعا بکن عاشق تو بمونم
تو کربلا روضه ی تو بخونم
بخونم از تشنگیِ لبِ تو
روضه ی قتلگاه و زینب تو
آقام حسین ، آقام حسین ، حسین جان
فدای حنجر بُریده ی تو
جسم به خاک و خون کشیده ی تو
فدای شش ماهه علی اصغرت
فدای عباس و علی اکبرت
آقام حسین ، آقام حسین ، حسین جان
اگه دعا کنی برام همیشه
دیگه دلم از تو جدا نمی شه
تا آخرش تو راه تو می مونم
می مونم و از تو فقط می خونم
آقام حسین ، آقام حسین ، حسین جان
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
#نوحه_شور_سیدالشهدا (ع)
#صفر۱۴۰۲
قلب و جانم گرفته خدا
کن عنایت دوباره به ما
تا رویم سوی کرب و بلا
قرآن من (حسین) ایمان من(حسین)
جانان من(حسین) سلطان من(حسین)
یا اباعبدالله الحسین (۴)
تا ابد عشق تو در دلم
حل نما یا حسین مشکلم
کن کرم گر چه ناقابلم
دنیای من(حسین) عقبای من(حسین)
آقای من(حسین) مولای من(حسین)
یا اباعبدالله الحسین
کربلا کعبه و قبله ام
من به عشق حسین زنده ام
لطف او کرده شرمنده ام
تو دلبری(حسین) تو رهبری(حسین)
تو سروری(حسین) تو بی سری (حسین)
یا اباعبدالله الحسین
من فدای غم و غربتت
غصه های دل زینبت
جسم صدچاک و خونین تنت
شیب الخضیب(حسین) خدالتریب(حسین)
ای بی حبیب(حسین) گشتی غریب(حسین)
یا اباعبدالله الحسین
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
#شور_پایانی_سیدالشهدا (ع)
حسین ای دینم تویی آئینم
به زیر خِیمَت. تو رُو می بینم
حسین ای یارم تویی دلدارم
توی قلب من تویی نگارم
اباعبدالله (۴)
حسین ای هستم ز تو سَرمَستم
گِرِه با عشقت به قلبم بستم
حسین ایمانم تویی قرآنم
به وادیِ عشق تو رُو می خوانم
اباعبدالله
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@mortaza110shahmandi. ایتا
هدایت شده از نغمات حسینی
شهادت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله
شد رسول خدا لحظه آخرش
کم کم بسته شد هر دو چشم ترش
نشسته فاطمه کنار بسترش
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
رو به قبله شده خاتم الانبیا
دخترش فاطمه شده صاحب عزا
دیگر تنها شده علی مرتضی
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
دخترم فاطمه من چه گویم چها
الهی نمانی میان کوچه ها
همراه خود ببر حسن مجتبی
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
میروم من تو را بی عدد میکشن
میروم من تو را خیلی بد میکشن
میروم من تو را با لگد میکشن
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
حاج سید محسن حسینی
۲۸ صفر ۱۴۴۶ ه. ق ۱۴۰۳ ه. ش
هدایت شده از نغمات حسینی
شهادت پیامبر(ص)
به کی بگم من
جان میدهد امشب پیمبر
آشفته شد زهرای اطهر
نشسته ام کنار بستر
گوید پیمبر
من میروم با چشم خونبار
زهرای من خدانگهدار
هستم بیاد در و دیوار
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
فاطمه جانم
کاشکی دلت پر غم نباشه
کاش حال تو درهم نباشه
کاشکی که عمرت کم نباشه
فاطمه جانم
تویی تمام آرزویم
تویی تمام آبرویم
به زودی تو می آیی به سویم
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
ببین مدینه
بار سفر بسته پیمبر
ببین که شد لحظه آخر
جان تو و زهرای اطهر
فاطمه من
باشد مرا تمام امید
به اشگ چشم او مخندید
چشماش و با سیلی مبندید
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
حاج سید محسن حسینی
۲۸صفر ۱۴۴۶ ه. ق ۱۴۰۳ ه. ش
هدایت شده از نغمات حسینی
شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
به کی بگم من
چها که آمد به سر من
به پیش چشمان تر من
سیلی زدن به مادر من
به کی بگم من
خسوف قرص ماه دیدم
مادرم و در آه دیدم
مادرم و سیاه دیدم
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
به کی بگم من
با آن که او با خود مرا برد
بد جوری سیلی زد که او مرد
مادر من با سر زمین خورد
دیدم که مادر
جوان اما مثل پیره
تو کوچه ها داره میمیره
دیدم سرش رو هی میگیره
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
دیدم که مادر
داره روی زمین میشینه
عاقبت سیلی همینه
دیدم که من رو نمیبینه
میان کوچه
غم به خدا پابست من بود
مادر تمام هست من بود
دستش میان دست من بود
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
حاج سید محسن حسینی
۲۸ صفر ۱۴۴۶ ه. ق ۱۴۰۳ ه. ش
هدایت شده از نغمات حسینی
شهادت امام رضا علیه السلام
به کی بگم من
کسی نمیباشد به یادم
بگو کجا هستی جوادم
بیا که من از پا فتادم
بیا جوادم
بابای تو رنگش پریده
چها شنیده و چه دیده
بر سر خود عبا کشیده
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
بیا جوادم
به هر طرف باشد نگاهم
خون جگر ریزد ز آهم
یاد حسین و قتلگاهم
مانند جدم
سر من از تنم جدا نیست
تنم به زیر اسبها نیست
پیکر من جدا جدا نیست
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
شنیده ام من
همه به قتلگاه رفتن
همه به سوی ماه رفتن
همه برویش راه رفتن
شنیده ام من
حسین شرر به ما سوا زد
یک نفس او آب و صدا زد
بیش از سه ساعت دست و پا زد
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
شنیده ام من
سر اون و به زور بردن
سر رو به راه دور بردن
سرش رو در تنور بردند
شنیده ام من
عمه شده قافله سالار
شنیده ام عاقبت کار
عمه رو بردن سر بازار
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
حاج سید محسن حسینی
آخر صفر ۱۴۴۶ ه. ق ۱۴۰۳ ه. ش
هدایت شده از نغمات حسینی
شهادت امام رضا علیه السلام
تماشایی شده علی موسی الرضا .
تنهای تنها من میزنم دست و پا .
ای جوادم بیا ای جوادم بیا
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
بی تو من ماندم و رنگ پریده ام
کس ندارد خبر من چها دیده ام
تو ببین بر سرم عبا کشیده ام
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
جواد من بیا حال من را ببین
که شده دیدنی امام هشتمین
مانند مادرم شدم نقش زمین
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
بر لب من بود گفتگوی حسین
بر مشامم رسد عطر و بوی حسین
میروم میروم من به سوی حسین
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
حاج سید محسن حسینی
آخر صفر ۱۴۴۶ ه. ق ۱۴۰۳ ه. ش
هدایت شده از نغمات حسینی
شهادت امام حسن علیه السلام
بیا زینب ببین افتادم من ز پا
تماشایی شدم به تماشا بیا
رو به قبله شده حسن مجتبی
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
خواهر من تویی سر و سامان من
همسر من زده آتش به جان من
منپریشان شدم ای پریشان من
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
دیدم که بی خبر مادرم را زدند
دیدم به پشت در مادرم را زدند
دیدم چهل نفر مادرم را زدند
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
مادرم را همه بی عدد میزدند
مادرم را همه خیلی بد میزدند
مادرم را همه با لگد میزدند
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
حاج سید محسن حسینی
۲۸ صفر ۱۴۴۶ ه. ق ۱۴۰۳ ه. ش