#حضرت_قاسم_شهادت
نیزه پس از نیزه میان پیکرش بود
خنجر پس از خنجر میان حنجرش بود
این سو حسین ابن علی خون گریه می کرد
آن سو عزادار عزایش مادرش بود
آن گاه که بر پهلویش می خورد نیزه
تصویر زهرا پیش چشمان ترش بود
بی شک میان جسم او راهی نمی یافت
شمشیر اگر از معرفت چیزی سرش بود
قاسم به زیر دست و پای یک سپاه و
شمر لعین مشغول مدح لشکرش بود
با این همه سختی ، خدا را شکر در دشت
تنها نبود و شاه بالای سرش بود
#شهریار_سنجری
#امام_حسین_علیه_السلام
چیزی نداشتیم اگر این غم نداشتیم
این غم نبود یک دلِ خُرم نداشتیم
تو آمدی برای همه ، این زمین اگر
قدرِ تو میشناخت جهنم نداشتیم
عالم اگر که صیحهی زهرا نمیشنید
باز این چه شورش است در عالم نداشتیم
ما هیچ چیزمان که شبیه شما نبود
ای وای اگر که گریهی باهم نداشتیم
خرجی نبود و خرجِ عزای تو میشدیم
خرجی نداشتیم ولی کم نداشتیم
ما را حسین تا به قیامت بزرگ کرد
ما بی حسین هیچ نه آنهم نداشتیم
زینب اگر نبود و علم را نمیگرفت
این های هایِ محرم نداشتیم
ممنونِ بوریام اگر بوریا نبود
چیزی برای آن تنِ دَرهم نداشتیم
#حسن_لطفی
#امام_حسین_شهادت
#عاشورا #گودال
حیدر رسیده بود ، پیمبر رسیده بود
همراه این دو ، سوره ی کوثر رسیده بود
خواهر دوید سمت برادر ولی دریغ
آن لحظه ای رسید که لشکر رسیده بود
از خاتم حسین ، تعاریف بی شمار
به گوش ساربان ستمگر رسیده بود
کار عصا و نیزه و شمشیر شد تمام
نوبت به شمر و سینه و خنجر رسیده بود
خنجر نمی برید گلوی حسین را
به بوسه گاه حضرت مادر رسیده بود
حق داشت زینبی که به صبرش ملقب است
با قتل صبر ، صبرش اگر سر رسیده بود
هنگام ظهر کشتن آقا شروع شد
اما غروب ، کار به آخر رسیده بود
#شهریار_سنجری
#اصحاب
تا چراغ خیمهی ارباب روشن میشود
فرق بین بیعتِ اصحاب روشن میشود
عاقبت در دامن عشقِ حسینی، زاده شد
مثل «حر بن ریاحی» هرکسی آزاده شد
هم «حبیب» و هم «وهب» تا پای جان دارد حسین
عاشقانِ جانْ به کف، پیر و جوان دارد حسین
یاوری دیگر نمانده تا بیاید در خروش؟
بانگ هل من ناصر از گودال میآید به گوش
کاش من هم بودم آنجا، سر بهراهش میشدم
روسپید عشق چون «جونِ» سیاهش میشدم
#سیده_ت_حسینی
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن
#دوبیتی
دلم پیش تو باقی مونده، رفتم
حلالم کن نگو ناخونده رفتم
خودت گفتی عموت تنها نمونه
ببین تنهای تنها مونده، رفتم...
#محسن_عسکری
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
#حضرت_قاسم_مدح
#حضرت_قاسم_شهادت
آفتاب علی الدوام حسن
سحر مسجدالحرام حسن
ماه زیبای پشت بام حسن
حسنی زادهای به نام حسن
ای حُسینی ترین سلام حسن
مثل دریا به جزر و مد عباس
بینِ اَبروت بوسه زد عباس
گفت پیشت علی مدد عباس
میروی و تمام قد عباس
ایستاده به احترام حسن
جلوهی بی نظیرِ شیر جمل
نوجوان دلیر شیر جمل
روشنیِ ضمیر شیر جمل
جگر شرزه شیر شیر جمل
شد نصیبت همه مرام حسن
جلوه ی نور پنج تن قاسم
دومین نسخهی حسن قاسم
مردِ پیکار تن به تَن قاسم
یَلِ بی باک و صف شکن قاسم
ای قیامت شده قیام حسن
تیغ تیز تو میکند غوغا
شیوهی رزمِ تو خود مولا
رجزت مثل مجتبی زیبا
ازرق شام و بچه هایش را
میکُشی مُنتها به نام حسن
چار شانه ؛ نه آبشاری تو
استواری تو اقتداری تو
نوه ی شاه ذوالفقاری تو
صاحب تیغ آبداری تو
ای علی اکبر نیام حسن
مدد از نامت استغاثه ی ما
دم زدن از تو ذکر خاصه ی ما
رزم تو بخشی از شناسه ی ما
وصف جنگیدنت حماسه ی ما
رجزت حامل پیام حسن
طاق محراب ؛ کنج ابرویت
شانه کرده نسیم گیسویت
رعد و برق است نعرهی هویت
میمنه ؛ میسره ، ثناگویت
یک تنه لشکر نظام حسن
دفترت را بگو غزل اُفتاد
شوکت و هیبت ازل اُفتاد
در پِیِ جانِ تو اجل اُفتاد
بر زمین شیشهی عسل اُفتاد
تَرَک اُفتاده بین جام حسن
به روی خاک جا به جا شدهای
هدف زخم سنگ ها شدهای
زیر سم خُرد و نخ نما شدهای
زیر پا مانده ، بیصدا شدهای
قد کشیده شدی ؛ تمام حسن!
#محمدحسن_بیات_لو
#امام_حسین_مناجات
#امام_حسین_علیه_السلام
دل زنده می شود ز ولای تو یا حسین
جان تازه می شود ز ثنای تو یا حسین
مرغ دلم که طایر عرش آشیان بود
پرواز می کند به هوای تو یا حسین
تو خواستی برای خدا هرچه خواستی
حق خواست هرچه خواست برای تو یا حسین
خود گرچه کعبهای و صفایی و مروهای
شد کعبه باصفا ز صفای تو یا حسین
تا فخر بر ملایکه روح الامین کند
روبد به مژّه خاک سرای تو یا حسین
باشد خلاف حق به خلاف رضای تو
باشد رضای حق به رضای تو یاحسین
تو شاه ملک عشقی و بر آسمان قدر
شاهان دهر جمله گدای تو یا حسین
هرچند خضر ز آب بقا یافت زندگی
فانی بود به جنب بقای تو یا حسین
چون ذات حق که راه ندارد فنا در او
هرگز نبود و نیست فنای تو یا حسین
مقصود کردگار ز ایجاد ماسوا
مانا که خود نبود سوای تو یا حسین
بخشی دو کون را به یکی سائل از عطا
آرد چو موج بحر عطای تو یا حسین
هرچند با خدا نَبُود کس شریک لیک
جای خداست در دل و جای تو یا حسین
مانند خضر تشنه لبی هر کجا بود
سیراب گشته ز ابر سخای تو یا حسین
آیینه لقای خداوند روی تست
پیدا بود خدا ز لقای تو یا حسین
از بند بند من چو نی آید نوای عشق
در نینوا به شور و نوای تو یا حسین
غیر تو در ازل که بلی گفت در بلا
کس را نبود تاب بلای تو یا حسین
صد چاک خوشتر است ز شمشیر آبدار
در هر دلی که نیست ولای تو یا حسین
پیغمبران برای شفاعت به رستخیز
سر می نهند بر کف پای تو یا حسین
جز جامه شهادت هر جامه دوختند
کوتاه شد به قد رسای تو یا حسین
جان دادی و به عهد وفا کردی ای شهید
جانها فدای عهد و وفای تو یا حسین
گر خونبهای خون تو خواهند روز حشر
خونخواه و خونبهاست خدای تو یا حسین
هرگز قفا نمی کنی از خصم بدسیر
گر خصم سر برد ز قفای تو یا حسین
از کین جفای ایزد دادار جسته اند
جستند آن کسان که جفای تو یا حسین
باشد دوای خسته دلان خاک کوی تو
دلهاست دردمند دوای تو یا حسین
تو جان و مال جمله نمودی فدای دوست
ای جان دوستان به فدای تو یا حسین
در دامن رسول که برتر ز عرش بود
پیوسته بود نشو و نمای تو یا حسین
باب تو هفت قلعه گرفتی ز ذوالفقار
ای جان فدای باب و نیای تو یا حسین
تو هشت قلعه فتح نمودی ز هشت خلد
قربان دست قلعه گشای تو یا حسین
گویا که می خلید به قلب رسول پاک
هر خار می خلید به پای تو یا حسین
میگفت مصطفی که حسین از من است و من
از وی، فدای عز و علای تو یا حسین
روزی که هر کسی طلب مأمنی کند
باشد طرب به زیر لوای تو یا حسین
#طرب_اصفهانی
#امام_حسین_شهادت
#روز_یازدهم #قتلگاه
دَر قَتلِگاه آمدم و سَر نداشتی
جایی بدونِ زَخم به پیکَر نداشتی
دیدم تو را، چه دیدَنی اِی پاره ی دلم...
حَتّی لباسِ کُهنه ای دَر بَر نداشتی
جُز روی حَنجری که، هَمه بوسه اَش زدند
جایی برای بوسه ی خَنجَر نداشتی؟
زینب بمیرد، این همه خونی شُدی چرا؟
خواهر شود فَدای تو، یاوَر نداشتی؟
تَه مانده های پیرُهَنَت هَم رُبوده شُد
چیزی برای غارَتِ لَشکَر نداشتی...
اِی وای... سینه ی تو پُر اَز جای پا شُده
یکی دو تا که اِرث زِ مادَر نداشتی
بی کَس شُدی، زِ پُشتِ سَرَت نِیزه خورده ای!
حَق می دَهَم حُسِین، بَرادَر نداشتی!
#رضا_رسول_زاده
#حضرت_اباالفضل_علیه_السلام
تمام عرش با هفت آسمان افتاده بر پایش
شبانه روز می چرخد زمین دورِ قدمهایش
نگاهش نافذ و گیراست مخصوصا دم ِ پیکار
صلابت پرور است و مردِ میدان! مثلِ بابایش
أباالفضل است و زانو میزند پیشَش فضیلت ها
به میدانِ جوانمردی و غیرت نیست همتایش
همینکه راه می آید فراری میشود دشمن
أشِدٌاءُ علَیَ الکفّار یعنی قدّ و بالایش
مبادا لحظه ای وقتِ غضب شمشیر بردارد
که عزرائیل می آید به همراهِ بلایایش
دخیلِ دستهایش بود اهل عالمی اما
علمدارِ همه عالم؛ رقیه بود دنیایش
برای دردمندان یک نخی از چادر زینب
به دورِ نسخه می پیچد؛ فدایِ این مداوایش
شنیدم از حسین بن علی دل برده هر لحظه
تبرّی و توَلّایش ، تولّی و تبرّایش
بنا شد در مصافِ کربلا؛ باشد فقط سقّا
به رویِ هر دو چشمش بود دستوراتِ آقایش
همین شد که نخورد آب و به جایش تیرِ بی وجدان
اصابت کرد بر آن چشم ِ از عصیان مُبرّایش
برایش نیزه ها را کاملا با زهر آغشتند
زدند و کِل کشیدند و مهیّا شد تماشایش
دو دستش شد قلم در علقمه باب الحوائج شد
به دستِ حضرتِ زهرا محوّل تسلایش
#م_عاطفی
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
بارِ دِگر به کَرب و بَلا پا گذاشتم
داغی دِگر بَر این دِلِ دَریا گذاشتم
چِهل روز پیش بود که روی هَمین زَمین
خود را کنارِ پِیکَرِ تو جا گذاشتم
تنهایی اَم، برادرِ خوبم، شُروع شُد
بوسه به روی حَنجَرِ تو، تا گذاشتم
می شُستَمَت به اَشک و، به این بود خوش، دِلَم
بوسه به جای بوسه ی زَهرا گذاشتم
رفتم به زیرِ سایه ی راسِ تو سوی شام
جِسمِ تو را به دامَنِ صَحرا گذاشتم
خاکِستَرَم کِنارِ رُقَیِّه به باد رَفت
روی تَنَش که سَنگِ لَحَد را گذاشتم...
#رضا_رسول_زاده
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
پای خِلقَت در مسیرِ شاهراه زینب است
نه فقط شیعه که دنیا در پناه زینب است
هر زمان در اوج روضه رزق گریه شد زیاد
بی برو برگرد از تاثیر آه زینب است
اشکِ بانو ریشه ی اسلام را محکم نمود
نخل توحید خداوندی،گیاه زینب است
دور کعبهگشتن ما علتش این است که
پرده اش همرنگ با چادرسیاهِ زینب است
گفت بی بی: "ما رَأَیْتُ..."،عالمی دیوانه شد
افتخار مذهب ما این نگاه زینب است
سرشکستن پایِ این غم را خودِ او باب کرد
خون رویِ چوبهی محمل گواه زینب است
با کمال میل رنج کوفه را گردن گرفت
در حقیقت این اسارت دلبخواه زینب است
خطبه ها سربازهای ارتش این خانماَند
کاخ ها ویرانه ی دستِ سپاه زینب است
شام تار از برکت صحن رقیّه روشن است
دست ما تا حشر بر دامان ماه زینب است
عشق یک روح است..،نیمی کربلا نیمی دمشق
گوشه ی شش گوشه،کُنج بارگاه زینب است
.
.
بعد چل روز آمده با خاطراتی که مپرس...
نیزهها یادآورِ حلقومِ شاه زینب است
بی رقیه آمدن خیلی برایش سخت بود
در حقیقت آن خرابه قتلگاه زینب است
#بردیا_محمدی
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
من اگر اینجا رسیدم میهمان زینبم
تا ابد مدیون لطف بیکران زینبنم
واجب التعظیم باشد دختر شیر خدا
مثل خیل انبیا از خادمان زینبم
ناله صوت الحزین او به گوش من رسید
با حسین جان گفتن خود همزبان زینبم
راه را با اشک چشمم آب و جارو میکنم
دست بر سینه غلام آستان زینبم
ذوالفقار خطبه هایش بوی حیدر میدهد
واله و سرگشته از فن بیان زینبم
در طواف محمل خود هیجده خورشید داشت
در چهل منزل به فکر آسمان زینبم
راه را واکن ابوفاضل که زینب آمده
روضه خوان شوکت و قد کمان زینبم
حضرت پرده نشین برگشته از بزم شراب
این چهل منزل فقط در فکر جان زینبم
درمیان دختران جای رقیه خالی است
در عزای روضه خوانِ کاروان زینبم
#قاسم_نعمتی