#امام_حسین_مناجات
ای سربهزیرِ محضرِ تو سربلندها!
داروندارِ زندگی مستمندها!
از آسمانِ خاکِ قدومِ تو آفتاب
میریزد آنچنان که غبار از سَرَندها
باید به پای لشکرِ مویت سپر شکست
ای خاکسارِ تو سرِ قَدّارهبندها!
چادرْسیاه مادرتان خیمهی عزاست
دوریم زیر سایهی او از گزندها
ای چای تلخِ روضهات أحلیٰمِنَالعَسل!
بخشیدهای حلاوتِ آن را به قندها
شادند در هوای غمت کودکانِ اشک
حکمِ جنونِ ما شده این اشکْخندها
از ریشههای پرچمِ تو عشق میچکد
ما را چه احتیاج به گیسو کمندها
#رضا_قاسمی
#امام_رضا__ع__مناجات
دامن آلوده و بار گناه آورده ام
گر چه آهی در بساطم نیست آه آورده ام
هر که بودم هر که هستم با کسی مربوط نیست
بر امام مهربان خود پناه آورده ام
هر که آرد تحفه ای در محضر مولای خود
من دو دست خالی و کوه گناه آورده ام
در کرم شه را گدا باید گدا را نیز شاه
من گدا دست گدایی سوی شاه آورده ام
بر کبوترهای صحنت هدیه ی ناقابلی است
گندم اشکی که در این بارگاه آورده ام
ناله ام در سینه، اشگم در بصر، سوزم به دل
نامه ای چون دود آه خود سیاه آورده ام
نی عجل با کوه عصیان عفو، نازم را کشد
رو به سوی مظهر عفو اله آورده ام
ذرّه بودم زائر شمس الشّموسم کرده اند
قطره ای بودم به این دریا پناه آورده ام
گر چه هستم قطره ای ناچیز، یک دریای اشک
هدیه بر مولای خود روحی فداه آورده ام
هر فقیری هست دست خالیش سرمایه اش
من فقیرم دست خالی را گواه آورده ام
میثما مولا اگر پُرسد چه آوردی بگو
سر به خاک زائرت از گرد راه آورده ام
استاد غلامرضا سازگار
امام رضا (ع)
مناجات
#امام_رضا__ع__مناجات
مرا کشانده به مشهد هوای دیدن تو
زِ راه دور رسیدم برای دیدن تو
مرا به دِرهم و دینار وا مکن زِ سرت
از این به بعد گدایم، گدای دیدن تو
همیشه روزی رَعیَت به دست سلطان است
چه چیز پُر کُنَدْ ای دوست جای دیدن تو؟
کبوتر حرم و صحن و گنبدت زیباست
ولی ندارد عزیزم صفای دیدن تو
تَب وصال تو افتاده در دلم چه کنم؟
در این سفر شده ام مبتلای دیدن تو
بِریز خونم و زُلف از رُخَتْ کنار بزن
من آمدم که بِمیرم به پای دیدن تو
طواف کعبه ی ما بوسه از ضریح شماست
گرفته دست دلم را دعای دیدن تو
از این حرم شهدا بَرگه ها گرفتند و
شدند عازم کربُبَلای دیدن تو
به گریه ها و نماز تو در شلمچه قسم
تمام جبهه ی ما شد مِنای دیدن تو
قسم به جان جوادت مرا خدایی کن
به دست خویش مرا باز کربلایی کن
قاسم نعمتی
امام رضا (ع)
مناجات
#مناجات_باامام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه
ماجرای عشق تو با عشق خوبان فرق داشت
لطف تو بر طفل عاصی و گریزان فرق داشت
از پدر هم بیشتر خیرت به نوکرها رسید
مهربانی تو با ما وقت هجران فرق داشت
بر خلاف هرکه از آلودگی هایم گریخت
همنشینی تو با آلوده دامان فرق داشت
دور دنیا گشتم و فهمیدم آقایم تویی
دستگیری تو از سائل به قرآن فرق داشت
یک قدم برداشتم فوراً دویدی سوی من
در رفاقت با بدان این طرز جبران فرق داشت
امتحانم کن ولی از روضه ها طردم نکن
لذت بودن، کنارت سخت و آسان فرق داشت
کار من که نیست، باید تو مرا عاشق کنی
آنچنان که بین یاران نور سلمان فرق داشت
گفتم آقا با گنهکاری چه مشتاقم شدی؟!
گفتی از بس گریه ات وقت حسین جان فرق داشت
از چه من یابن الحسن از اربعین جامانده ام؟!
حالِ من در کربلای شاه عطشان فرق داشت
دستپخت مادرت زهراست که گریه کنیم
رازق ما شد حسن که طعم این نان فرق داشت
گرچه دیدم در کرامت از کریمان سرتر است
گنبدش با گنبد شاه خراسان فرق داشت
تیرها تابوت را گرچه به پیکر دوختند
در میان علقمه آن تیرباران فرق داشت
مناجات با امام زمان عَلیه السلام
ای گُل گُلشَن «طاها» به اَبی اَنتَ وَاُمیّ
پسَرِ حَضرَت «زَهرا» به اَبی اَنتَ وَاُمیّ
جُزنگاه توبزَخم دل ما مَرهَم نیست
مَرهَم زَخم دل«ما»به اَبی اَنتَ وَاُمّی
دیده ها غَرق غَم اَشک فَراق توبُوَد
ای قَرار هَمه «دلها»به اَبی اَنتَ وَاُمّی
ای سَفرکَردهٔ دوراَزنَظَرَم مَهدی جان
وی اُمید همه«دُنیا»به اَبی اَنتَ وَاُمیّ
غیر دیدار تو ما را نَبُوَد هیچ غَمی
بی تودل نیست«مُصَفاّ»به اَبی اَنتَ وَاُمی
سَفَرعشق اَگردر سَر عُشاّق بُوَد
نَشَوَدبی تو «مُهَیاّ»به اَبی اَنتَ وَاُمیّ
لب توکوثَرعشق است ونگاهَت زَمزَم
قَّدتونَخلهٔ«طوبی»به اَبی اَنتَ وَاُمیّ
شَب موی توتَجَلّی گَه وَاللیّل بُوَد
رُخ توماه«دل آرا»به اَبی اَنتَ وَاُمیّ
درکجاخیمه زدی خیمهٔ سَبزتوکجاست
تاشَوَم خادمت«آقا»به اَبی اَنتَ وَاُمیّ
اَزخُداصبح ومَسا بَرسَرسَجاّدهٔ عشق
نکُنَم جُزتو«تَمَناّ»به اَبی اَنتَ وَاُمیّ
گَر به بازار ملاحَت قَدَمی بُگذاری
یوسُف آیَدبه «تَماشا»به اَبی اَنتَ وَاُمیّ
تومَسیحای هزارعیسی مَریَم هَستی
مُرشدحَضرَت«موسی»به اَبی اَنتَ وَاُمی
کی شود ماه رُخَت ای هَمهٔ حُسن وجَمال
شوَداَزکَعبه «هُویدا»به اَبی اَنتَ وَاُمیّ
کُن دُعاتاکه شَوَم باتوهمیشه همراه
باتو تا آخَر«دُنیا»به اَبی اَنتَ وَاُمیّ
خسرَوی فَر
درمدح امام حسین علیه السلام
تاخدا خاَلق«دنیاست»اَباعبداللّه
عَلم عشق تو «بَرپاست» اَباعَبداللّه
توهمان فُلک نجاتی که خدا فَرموده
نام تو اَعظَم «اَسماست»اَباعَبداللّه
درکنارحرَم وتُربَت شش گوشهٔ تو
عشق بی واسطه«پیداست»اَباعَبداللّه
مُشتَری پَروپا قُرص سرشک غَم تو
مادَرَت حَضرَت«زهراست»اَباعَبداللّه
زندگی بی تو حَرام است خدامیدانَد
زندگی باتوچه«زیباست»اَباعَبداللّه
حَرَمَت کَعبهٔ عُشاّق بَلا جوی بُوَد
تُربَتَت قبلهٔ«دلهاست»اَباعَبداللّه
هَرکه راعَقرَبهٔ قَلبَ بسوی توبُوَد
سَرخوش اَزجام«تَوَلاست»اَباعَبداللّه
ماهمه قَطرهٔ ناچیزو تو دَریای کَرَم
قَطره درکوی تو«دَریاست»اَباعَبداللّه
قَبضه ای خاک زکوی تو زگوهَربهتَر
کوی توجَنَت«اَعلاست»اَباعَبداللّه
چشم دل بازکند تاکه نَظَرباز شَوَد
هَرکه رادیدهٔ «بیناست» اَباعَبداللّه
توشَفابَخش دل عالَم وآدَم هَستی
باتوهَردَرد«مداواست» اَباعَبداللّه
یوسُفان آمَدَه اَند بَرسَرِ بازار غَمت
بسکه رُخسارتو«زیباست»اَباعَبداللّه
تا زَمانی که شود روز قیامَت بَرپا
پَرچَم سُرخ تو «بالاست»اَباعَبداللّه
مینویسَم بروی دَفتَرقَلبَم با عشق
عشق توبال وپَر«ماست» اَباعَبداللّه
پیش خوبان جَهان نوکَردربار شُما
گرسیه روبُوَد «آقاست» اَباعَبدالله
جاجیان موسم حَج گردحَرَم میگَردَند
حَجّ ومیقات من«اینجاست»اَباعَبداللّه
اَربَعین آمَدوماهَمسَفَرعشق شدیم
«جاده واَسب مُهیاست» اباعبدالله»
بَرسَرغَرق بخون توکه بَرنیزه زَدَند
آسمان غَرق «تماشاست» اباعبدالله
خسروی فَر
«درخصوص اَ ربعین حسینی»
نوای غَم اَز این دَور«وبَر» آیَد
نسیم غَم فَزایی«دیگَر» آیَد
بگوش دل صدای کارَوانی
دراین میخانهٔ«غَم پَروَر» آیَد
پَس اَزچهل روز دردوداغ وهجران
ز رَه نور دو چَشم «حیدَر» آیَد
اَلا ای ساقی لَشگَر کُجائی
که اَزرَه کارَوانی «مُضطَر» آیَد
به استقبال این زُواّر عاشق
اَمیر کارَوانِ بی «سَر» آیَد
به پیشواز عَزیزان پَیَمبَر
یَقین خاتون روز«مَحشَر» آیَد
زشام غَم کَبوتَرها رسیدَند
گمانم شام غم امشَب«سَر» آیَد
چنین گفتا به عَمهّ کودَکی زار
که بوی عِطروعود و«عنبَر» آید
مگو این دل دگر سوزی ندارَد
شَرارغَم اَزاین دلها «بَر» آیَد
«بگوشَم هَردَم اَز گَهوارهٔ گور»
«صدای شیرخواره «اَصغَر» آیَد»
«دَراین صحرامَکن مَنزل که تَرسَم»
«دوباره شمردون با «خَنجَر» آیَد»
مبادا ساربان دون دوباره
پی اَنگُشت با «اَنگُشتَر» آیَد
خسرَوی فَر
#رباعی
#مسافر_کربلا
#زائر_اربعین
هم عشق و ادب به حائر توست حسین!
هم عقل و جنون مسافر توست حسین!
این جمله ی "المسافرُ کالمجنون"
بیش از همه حال زائر توست حسین!
#سید_روح_الله_موید
#زیارت_اربعین
#غزل
🔹فرصت نیست🔹
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق!
اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست
غمیست در دل جاماندههای کربوبلا
که هرچه هست یقین دارم از حسادت نیست
میان ما که نرفتیم و رفتهها، شاید
تفاوتیست در آغاز و در نهایت نیست
همیشه آنکه نرفتهست بیقرارتر است
همیشه آنکه نرفتهست، کمسعادت نیست
و آن کسی که در این راه اهل دل باشد
مدام اهل گله کردن و شکایت نیست
خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد
نباید این همه دل دل کند که فرصت نیست
#مریم_کرباسی
#زیارت_اربعین
#غزل
🔹صدای پای زائران🔹
این محبّت آسمانی است یا زمینی است؟
این کشش فقط خیالی است یا یقینی است؟
این که میکِشد مرا به سوی تو چه جذبهایست؟
حال و روز عاشقان همیشه اینچنینی است
تاول شکفته زیر پای زائر تو را
بوسه میزنم که موسم ستارهچینی است
کاش تاولی به پای زائر تو میشدم
تا نوازشم کنی که اوج نازنینی است
از نجف پیاده سوی کربلا روان شدن
مثل اشکهای الغدیری امینی است
کربلا چه قرنها بر او گذشته و هنوز
از معلمان مهربان درس دینی است
از کلاس عقل تا کلاس آخر جنون
سطری از کتاب «إن قَطعتُموا یمینی» است
عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق
این صدای پای زائران اربعینی است
#مهدی_جهاندار
#حضرت_سکینه__س__روضه
ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود
بر چهره اش ز عصمت و عفت نقاب بود
پیوسته داشت جلوه در او صبر فاطمه
آیینۀ تمام نمای رباب بود
نامش که بود آمنه مادر سکینه خواند
که آرام بخش جان و دل مام و باب بود
پیوند بست عشق حسین و رباب را
یعنی سکینه حاصل این عشق ناب بود
این دختر حسین به میدان کربلا
با دختر بزرگ علی همرکاب بود
در کربلا حماسۀ اشک و پیام داشت
گلواژۀ قیام و گل انقلاب بود
او را اگر حسین به همراه برده است
نِی حُسن اتفاق که یک انتخاب بود
در پاسخ عطش زدۀ نوگلان عشق
آب ار نداشت دامن او پر گلاب بود
لب های خشک و تشنۀ او را به هر سوال
یک مدّ آه، فاصله، وقت جواب بود
می کرد ناله اش جگر سنگ را کباب
از بس دلش ز آتش غم ها کباب بود
دشمن اگرچه معجر او برده است باز
در پردۀ جلال خدا در حجاب بود
از یاد قتله گاه و شهیدان سر جدا
نقش ضمیر او شب و روز التهاب بود
در یاد داشت آن شب و روزی که از عطش
طوفان خیمه زمزمۀ آب آب بود
در یاد داشت آن شب و روزی که اصغرش
از آب و شیر مانده و در پیچ و تاب بود
در یاد داشت آن که رخ شیرخواره را
آهسته بوسه می زد و او گرم خواب بود
در یاد داشت آن که به مقتل دوید و دید
خورشید پاره پاره به روی تراب بود
آن ناز پروریدۀ دامان افتخار
کی جای او خرابه ی شام خراب بود
در آفتابِ گرمِ بیابانِ راه شام
سرهای روی نیزه سرش را سحاب بود
حضرت سکینه (س)
روضه
#اربعین_حسینی__ع__مناجات
روی سر افتاده ما را سایه ها
در مسیر روشن " مشایه " ها
آیه های عشق یعنی همدلی
همدلی با سایه سار آیه ها
بی قراران بلا با لاله ها
می روند از جاده ها تا کربلا
ما همه رودیم و دریا کربلاست
روبرو تصویر زیبا کربلاست
ابتدای راه دارد بوی عشق
امتداد جاده ها تا کربلاست
کربلا باشد نماد عاشقی
ما و راه و این جهاد عاشقی
ما نسیم گلشن باور شدیم
خاکبوس آل پیغمبر شدیم
دل به آیین ولایت داده ایم
کربلا گفتیم و عاشق تر شدیم
می کشد این عشق ما را در جنون
نقش این دفتر بود " لا یَعلَمُون "
عرشیان در جاده مأوا کرده اند
این تجلا را تماشا کرده اند
روبروی زائران کربلا
جاده ها آغوش خود وا کرده اند
این که " مشایه " حماسه گشته است
عاشقی اینجا خلاصه گشته است
قلب ما لبریز احسان خداست
هرچه داریم از شهیدان خداست
در حقیقت زائر کرب و بلا
در کناره سفره مهمان خداست
ما اگر " قالوا بلی ایی " گشته ایم
با شهیدان کربلایی گشته ایم
یادمان باشد که دل نجوا کشید
" حاج قاسم " زحمت ما را کشید
عشق آمد در کنار لاله ها
جاده ها را سمت این دریا کشید
کربلا دریاست ای لب تشنگان
دل به دریا زن شبیه عاشقان
از " ابو مهدی " دلم جانی گرفت
زنده شد دل نور ایمانی گرفت
ریخت خون " حاج قاسم ها " به خاک
جاده ها بوی سلیمانی گرفت
حال این " مشایه " و این راه او
این حسین و لاله گون درگاه او
من که دارم گفتگوی کربلا
می برم دل را به سوی کربلا
می روم لب تشنه در شط فرات
تا بنوشم از سبوی کربلا
تا رسم در عشق ، در حد کمال
در بلا نوشیده ام آب زلال
کربلا گفتم دلم آتش گرفت
جای جای محفلم آتش گرفت
قتلگه آمد به یادم ، سوختم
غم رسید و حاصلم آتش گرفت
گوییا می دیدم آنجا خون فشان
" شمر با خنجر برون شد " ناگهان
مُلک هستی بی ستون شد وای من
چشم زینب لاله گون شد وای من
خنجری با حنجری شد روبرو
" قتلگه دریای خون شد " وای من
تا نصیب باغ پرپر نیزه شد
کربلا لرزید و سر بر نیزه شد
ای حسین ای جان ما ، جانان ما
ای فدای کربلایت جان ما
بی سر و سامانی ما را ببین
ای همه سر ، ای همه سامان ما
ای طلوع جلوه ی " حبل المتین "
«یاسرت» را دستگیری کن ، همین
------------
محمود تاری «یاسر»
اربعین حسینی (ع)
مناجات