eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
اسمت از روی لبهام نمی یفته بابام از تو برام خیلی می گفته خدا رو شکر مادرت رو من رو به غلامی خونت پذیرفته اگه منو نمیخواستی نمیشناختم تو رو اگه منو نمیخواستی میگفتی که برو خواستیم که اومدم-پس نمی کنی ردم …… غیر پرچم تو دستنمیگیرم روضه برای هیچ‌کس نمیگیرم دلم و خیلی وقته به تو دادم به جون مادرم پس نمیگیرم اگه منو نمی خواستی نبود سینم کبود اگه نمیخواستی که جام اینجا نبود خواستیم که اومدم-پس نمیکنی ردم …… بیرق یا حسین روی دوشم حلقه نوکریه توی گوشم اره درسته مشکی رنگ عشقه ولی وقتی برای تو بپوشم اگه منو نمیخواستی نبودی دلبرم اگه منو نمیخواستی ‌نمیبردیم حرم خواستیم که اومدم-پس نمیکنی ردم
کار هرشبم شده گریه و زاری اخه کی تموم می شه لحظه شماری بیشتر از همیشه باز دلم کرفته کی شب جمعه منو حرم می یاری از تموم ادما دلم کرفته به خود امام رضا دلم گرفته ببرم به کربلا دلم گرفته اشک چشماموببین دلم گرفته بازبه یاد اربعین دلم گرفته کربلا می خوام همین!دلم کرفته حسین غریب مادر… … من بهشتُ بی تو اخرت نمی خوام دیگه هیچی جز خودت ازت نمی خوام دوست دارم همه امام حسینی باشن من تو رو برا خودم فقط نمی خوام یکی این حوالیه حرم نرفته ببینش چه حالیه حرم نرفته رفیقم یه سالیه حرم نرفته گریه کرده اخرم حرم نرفته خیلی وقته مادرم حرم نرفته خیلی هست دوروبرم حرم نرفته حسین غریب مادر… ….. می گذرونم به هوای تو شبارو می بینم با گریه عکس کربلا رو از ضریح شش گوشه که دورم اما نگیره خدا ازم امام رضا رو توی این زمونه دستمو گرفته پای سقاخونه دستمو گرفته خیلی مهربونه دستمو گرفته وقت گریه زاری دستمو گرفته شب بیقراری دستمو گرفته روزای نداری دستمو گرفته حسین غریب مادر…
. عاشقانت می‌فروشند عیش را، غم می‌خرند دل به پاى روضه می‌ریزند ماتم می‌خرند باز هم شیر حلال مادران تاثیر کرد بچه‌ها دارند از بازار پرچم می‌خرند مثل خار و خس در این سیل به راه افتاده‌ایم* باز درهم آمدیم و باز درهم می‌خرند ماه‌ها در یک طرف ماه محرم یک طرف بیشتر از ماه‌ها ماه محرم می‌خرند اشک ما اینجا فقط این قدر قیمت یافته ورنه جاى دیگرى عرضه کنى کم می‌خرند تا تو را داریم ما، داراترین عالمیم بچه‌هاى ما در این خانه حاتم می‌خرند این طرف گریان شدیم و آن طرف آباد شد اشک کالایى‌ست که در هر دو عالم می‌خرند گریه بر مظلوم تکوینا تقرب‌آور است در حسینیه مرا، حتى نخواهم، می‌خرند مطمئنا روضه‌اى یا گریه‌اى در کار هست هر کجا عصیانى از فرزند آدم می‌خرند عده‌اى دم می‌دهند و عده‌اى دم می‌زنند پنج تن هم این وسط دارند از دم می‌خرند گریه‌کن زهراست، ما تنها سیاهى لشگریم باز با این حال شکل گریه را هم می‌خرند اولین گریه‌کن مسلم رسول الله بود گریه بر دندان مسلم را مُسَلَّم می‌خرند
به حکم این که فقط کربلاست منزل ما معطر است به ذکر حسین محفل ما به زرق و برق جهان دل نبسته‌ایم دمی خوشیم تا که همین نوکری‌ست حاصل ما برای سینه زنان تا ابد همین کافی‌ست همین که ذره‌ای از تربت است در گِل ما صدای پای محرم به گوش می آید.. دوباره عکس ضریح است در مقابل ما گناه با دل ما هر چه کرده بود گذشت... از این به بعد حسین است صاحب دل ما
حلقه زدن به خیمه‌ی ماتم شروع شد یا صاحب الزمان! غم عالم شروع شد در مجلس عزای حسینم خوش آمدید این را که گفت فاطمه، این غم شروع شد شکر خدا که با گذر از روزهای سخت ما زنده مانده‌ایم و محرم شروع شد این خیمه‌ی عزاست که آرام پا گرفت این اشکِ نم نم است که کم کم شروع شد در کوچه روی سردرِ هر خانه پرچمی‌ست یعنی صفای روضه‌ی ما هم شروع شد در پای دسته‌ها به لبِ پیرمردها "باز این چه شورش است و چه ماتم " شروع شد ماه محرم آمد و وقت گریستن با مخزنُ البُکاء و مقرَّم شروع شد ای مستمع! بیا به عزا دیر می‌رسی مداح روضه خوانده، بیا، دم شروع شد یک قطره هم ز مهریه‌ی مادرش نخورد اشک فرات و دجله و زمزم شروع شد کارِ بریدنِ سرِ حضرت تمام شد دعوا ولی برای دو دِرهم شروع شد...
بزرگ آفرینش اوج اعجاز خدا زینب به یک پیکر تمام خمسه‌ی آل عبا زینب عبا، یعنی حجاب روی اصحاب کسا زینب و شد تفسیر کا و ها و عین و صاد و یا زینب چی میفهمیم از زینب و ما ادراک ما زینب چه میفهمیم از آن آیینه‌ی خیر النسا زهرا از آن پا تا به سر حیدر از آن سر تا به پا زهرا از آن در کوفه پیغمبر از آن در کربلا زهرا از آن در خَلق و در منطق از آن خُلق  و صدا زهرا بلی گفتیم یا زهرا اگر گفتیم یا زینب کمی از ماتمش اوج مصیب بود عالم را به اشکش اشک میریزیم ایام محرم را کتیبه چادرش، از معجرش داریم پرچم را از او داریم عزای اشرف اولاد آدم را بزرگ بانوان ام المصائب ربنا زینب زنی از خیمه نازل شد زنی سر تا قدم قران وجودش سوره‌ی توحید روحش سوره‌ی انسان زنی چون کوه پابرجا زنی در کسوت مردان که چون خورشید عمری در حجاب نور خود پنهان قمر آورده با خود سوی میدان بلا زینب دو ماه آورده همراه خودش چون قاسم و اکبر دوتا مانند جدهاشان دوتا جعفر دوتا حیدر که عمری سرفراز از نامشان باشد همین مادر رجز خواندند شد با این رجز در کربلا محشر میان خیمه اما دست دارد بر دعا زینب برایش اشک میریزد فرات و دجله جیحون هم به گرد عشق او هرگز نخواد بود مجنون هم که خود آواره اولادش برای عشق در خون هم برای پیکر طفلان نرفت از خیمه بیرون هم به بالین علی رفته است اما تا کجا زینب
یک زن آمد که از او عشق مصور شده است دو پسر داشت ولی صاحب لشکر شده است دو کفن پوش دو پروانه دو شمشیر به دست دو ذبیح اند که او حضرت هاجر شده است داغ فرزند ، که زانوی پدر را لرزاند سهم این مادر دلخون دو برابر شده است مادر صبر ، عجب خیمه نشین شد وقتی غرق در خون بدن آن دو کبوتر شده است چه خجالت زده گردید برادر از او چه خجالت زده خواهر ز برادر شده است . . صوت مظلوم که برخواست به او خندیدند همه ی درد همین بود که خواهر شده است
صبر کن تا نقل این مطلب کنم.. من که باشم صحبت از زینب کنم؟! عقل آدم مات این نور جلی ست گفتن از زینب فقط کار علی ست یک علی در قامت زهراست این شاه‌بیت شعر عاشوراست این فاتح اعجوبه ی بی ذولفقار جوشنش صبر است و شمشیرش وقار نام زینب بعد یا هو آمده نوح هم در کشتی او آمده! عالم هر علم،بی آموزگار مثل او هرگز نبیند روزگار سرنوشت جنگ را تغییر داد آبرو برده ست از ابن زیاد جوهر مردانگی از این زن است نور هفتاد و دوتن از این تن است چندروزی هست حالش درهم است بازهم زینب گرفتار غم است پیش نجمه پیش لیلا و رباب از خودش دارد گلایه بی حساب نیست از پیکار او را توشه ای با پسرهایش نشسته گوشه ای گفت شاها راهشان را سد نکن! جان زینب این دوتا را رد نکن گرچه ناقابل،برای زینب اند این دوتا سرمایه های زینب اند هردو را بفرست سوی کارزار تو نباشی بچه میخواهم چکار؟؟ جان به کف دنبال جانان میروم بعد از این‌ها خود به میدان میروم! کاش میشد شمر خنجر میکشید حنجر این دو پسر را می‌برید تا بمانی تو کنار خواهرت ای همه سرها به قربان سرت این دوتا باشند اذیت می‌شوند شاهد رنج اسارت می‌شوند وقت غارت هر دو هق هق می‌کنند با اسیری رفتنم دق می‌کنند
بگذار زنده تر بشوم در کنار تو گل باشم و نفس بکشم در بهار تو بی بازتاب نور تو پژمرده میشود این شاخه تکیده ی چشم انتظار تو بگذار تا رها بشوم چون پرنده ها در آسمان تا به ابد بی غبار تو از کوچه های شهر ندامت دوان دوان راهی شدم دو مرتبه تا سایه سار تو در جاده ی زمان شدهام هم مسیر حر تا جان فدا کنم، نشود غصه یار تو از خاک پای خون خدا حر جوانه زد من آمدم که حر شوم از اعتبار تو