#صل_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#روضه
#عاشورا
سر را برید و پیکر او را رها نکرد
نفرین به چکمه با بدنش خوب تا نکرد
خنجر که تیز بود ؟ چرا از قفا برید
از روی عرف هم سر او را جدا نکرد
از نعل تازه نیز بپرس از چه کینه داشت
پیش نگاه ام ابیها حیا نکرد
از سایه هم مضایقه کردند کوفیان
نفرین به کوفه ای که به عهدش وفا نکرد
بر آن سری که تن به دل دشت جا گذاشت
غیر از تنور هیچ کس آغوش وا نکرد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#محسن_غلامحسينی
#امام_حسین_علیه_السلام
#شام_غریبان
#غزل
پس از شام غریبان یاد یاری ماند و من ماندم
فروغ دیدۀ شبزندهداری ماند و من ماندم
ز هفتاد و دو گل در قلب این صحرای پاییزی
شمیم عترت و عطر بهاری ماند و من ماندم...
خدایا شاهدی از یک چمن نسرین و نیلوفر
گلی خلوتنشین در زیر خاری ماند و من ماندم
شفق در آسمان طرحیست از خون گلوی گل
به دامان افق نقش و نگاری ماند و من ماندم
به گوشم میرسد صوت رباب و ذکر لالایی
فقط گهوارۀ چشمانتظاری ماند و من ماندم
بهار آتش گرفت و باغ پرپر شد در این صحرا
پرستوهای در حال فراری ماند و من ماندم
نگاهم بود دنبال کبوترهای سرگردان
کنار خیمه، اسب بیسواری ماند و من ماندم
شکست آیینههای آل طاها عصر عاشورا
ز سُمّ اسبها، گرد و غباری ماند و من ماندم
دل من بیشتر از خیمهها میسوخت چون دیدم
میان شعله، جان بیقراری ماند و من ماندم
بیابان در بیابان ظلمت است و تیرگی اینجا
هلال ماه نو در شام تاری ماند و من ماندم
گواه ظلم این اُمّت، همین پیراهن است آری
ز هجده یوسف من یادگاری ماند و من ماندم
عطش بیداد کرد امروز در این سرزمین اما
ز اشک دیدگان دریاکناری ماند و من ماندم
#محمد_جواد_غفورزاده
شبی که بر سر نی آفتاب دیدن داشت
حدیث دربهدریهای من شنیدن داشت
بسیط دشت، چنان لالهزار حسرت بود
که سبزه نیز سر سرخ بر دمیدن داشت
هدف چه بود در این کارزار خونآلود
که شعله شوقِ به هر خیمه سرکشیدن داشت
چه بود در سر گلهای باغ سبز رسول
که دشت فتنه هنوز آرزوی چیدن داشت
به اوج آبی آن آسمانِ خونینرنگ
کبوترِ دل من شوق پرکشیدن داشت
ستارگان چمن پیش تیغ صف بستند
خدا دوباره مگر عزم گل گُزیدن داشت
ننالم از خط تقدیر خویش در زنجیر
که سرنوشت تو در خاک و خون تپیدن داشت
صبور ثانیههای غم و بلای تو بود
دلم که وعدهٔ بسیار داغ دیدن داشت
پیام پرپرِ گلهای باغ را میبرد
نسیم صبح که بر خاک و خون وزیدن داشت
#جواد_محقق
#امام_حسین علیهالسلام
#شام_غریبان
#قطعه
🔹نمازِ سر🔹
هیچ کس تا ابد نمیفهمد
شب آن زن چگونه سر شده بود
خبری بود در تنور انگار
خبر این بار، داغتر شده بود
با دل خون وضوی گریه گرفت
بین سجاده نوحهگر شده بود
آسمان را به سمت خویش کشید
وسعت خانه بیشتر شده بود
شانه برداشت تا که مویش را...
شانه از دست چشم، تر شده بود
عطر برداشت تا که رویش را...
عطر میسوخت، خونجگر شده بود
آب برداشت تا گلویش را...
آب، دریای شعلهور شده بود
کاش آن شب سحر نمیآمد
سحر آمد ولی اگر شده بود...
پشت سر ایستاد و قامت بست
لحظههای نماز سر شده بود
#رضا_خورشیدیفرد
#امام_حسین علیهالسلام
#شام_غریبان
#غزل
🔹مشرق نی🔹
ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
معنی مکتب آزادی و آزادگی است
سر و جان دادن و تسلیم نگشتن، بَرِ زور
آمد از ذبح عظیم تو، سرافکنده خلیل
ای که موسی شده حیران تو در وادی طور
صبر، از صبر تو، لبریز شدش کاسۀ صبر
چاک زد پیرهن صبر، به تن، سنگ صبور
از عدو آب طلب کَردنَت از رحمت بود
سلسبیلی تو خود و آب نبودت منظور..
شُهرت خانۀ خولی همه آفاق گرفت
تا درخشید مه روی تو از شرق تنور
سر فرو برد به دامان خجالت خورشید
تا که شمش رُخَت از مَشرق نِی، کرد ظهور..
#علیرضا_فولادی
#امام_حسین علیهالسلام
#شام_غریبان
#غزل
🔹آیۀ نور🔹
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور..
دیدهها، گو همه دریا شو و دریا، همه خون
که پس از قتل تو، منسوخ شد آیین سرور..
دیر ترسا و سرِ سبط رسول مدنی؟
آه! اگر طعنه به قرآن زند انجیل و زبور
تا جهان باشد و بودهست، که دادهست نشان؟
میزبان خفته به کاخ اندر و مهمان به تنور
سر بیتن که شنیدهست به لب، آیۀ کهف؟
یا که دیدهست به مشکات تنور، آیۀ نور؟
جان فدای تو! که از حالت جانبازی تو
در طف ماریه از یاد بشد، شور نشور..
قدسیان سر به گریبان به حجاب ملکوت
حوریان دست به گیسوی پریشان ز قصور
غرق دریای تحیّر ز لب خشک تو، نوح
دست حسرت به دل، از صبر تو، ایّوب صبور..
انبیا محو تماشا و ملائک، مبهوت
شمر، سرشار تمنّا و تو، سرگرم حضور
#نیر_تبریزی
#امام_حسین علیهالسلام
#شام_غریبان
#غزل
🔹روز حساب🔹
پرده برمیدارد امشب، آفتاب از نیزهها
میدمد یک آسمان خورشید ناب از نیزهها
میشناسی اینهمه خورشید خونآلود را
آه، ای خورشید زخمی، رخ متاب از نیزهها
کهکشان است این بیابان، چون که امشب میدمد
ماهتاب از خیمهها و آفتاب از نیزهها
ریگریگش هم گواهی میدهد، روز حساب
کاین بیابان، خورده زخمِ بیحساب از نیزهها
یالهایی سرخ و تنهایی به خون غلتیده است
یادگار اسبهای بیرکاب از نیزهها
آرزوی آب هم اینجا عطش نوشیدن است
خواهد آمد «العطش»ها را جواب از نیزهها
باز هم جاریست امشب رودْرود از سینهها
بس که میآمد صدای آبْآب از نیزهها
گرچه اینجا موج موج تشنگیها جاری است
میتراود چشمه چشمه، شعر ناب از نیزهها
#سعید_بیابانکی
#شام_غریبان
#غزل
🔹دیدۀ شبزندهدار🔹
پس از شام غریبان یاد یاری ماند و من ماندم
فروغ دیدۀ شبزندهداری ماند و من ماندم
ز هفتاد و دو گل در قلب این صحرای پاییزی
شمیم عترت و عطر بهاری ماند و من ماندم...
خدایا شاهدی از یک چمن نسرین و نیلوفر
گلی خلوتنشین در زیر خاری ماند و من ماندم
شفق در آسمان طرحیست از خون گلوی گل
به دامان افق نقش و نگاری ماند و من ماندم
به گوشم میرسد صوت رباب و ذکر لالایی
فقط گهوارۀ چشمانتظاری ماند و من ماندم
بهار آتش گرفت و باغ پرپر شد در این صحرا
پرستوهای در حال فراری ماند و من ماندم
نگاهم بود دنبال کبوترهای سرگردان
کنار خیمه، اسب بیسواری ماند و من ماندم
شکست آیینههای آل طاها عصر عاشورا
ز سُمّ اسبها، گرد و غباری ماند و من ماندم
دل من بیشتر از خیمهها میسوخت چون دیدم
میان شعله، جان بیقراری ماند و من ماندم
بیابان در بیابان ظلمت است و تیرگی اینجا
هلال ماه نو در شام تاری ماند و من ماندم
گواه ظلم این اُمّت، همین پیراهن است آری
ز هجده یوسف من یادگاری ماند و من ماندم
عطش بیداد کرد امروز در این سرزمین اما
ز اشک دیدگان دریاکناری ماند و من ماندم
#محمدجواد_غفورزاده
غروب عاشورا...
یا سیدالاسرا یا امام سجاد؛
نه "سیّدالاُسرا " تاب راه رفتن داشت
نه این قلم جگر قتلگاه رفتن داشت
و باز بر جگرم درد بیشمار آمد
صدای "عمّه عَلَیکنَّ بالفرار" آمد
نیمانجاری
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
#سبک_زمینه_شهادت_امام_سجاد_ع
#می_سوزه_قلب_زارمن
بند اول✍
می سوزه قلب زار من
به یاد داغ کربلا
برای غربت تو و
لبای خشک بچه ها
😭
سخته برام
تحمل این همه درد
سخته برام
نباشه دوره عمه مرد
سخته برام
رحمی به تو کسی نکرد
😭
با گریه مانوسم کارم غمه
دور عمه زینب نامحرمه
واویلا واویلا وا غربتا
بند دوم✍
توی دلم غمی به پاس
جلو چشام کرببلاس
همیشه گریه میکنم
روضه ی من توو قتله گاس
😭
توو قتله گاه
یه عده پست میزدنت
توو قتله گاه
غرق به خون شد بدنت
توو قتله گاه
غارت شده پیرهنت
😭
بابای مظلومم ای بی کفن
ای غریب مادر دور ازوطن
واویلا واویلا وا غربتا
بند سوم✍
دیدم غمارو باچشام
طناب ودست عمه هام
روسرمون آتیش وسنگ
میزدن از رو پشت بام
😭
ناسزا بود
جای محبت و سلام
ناسزا بود
ورد لب مردم شام
ناسزا بود
قاتل ما توو یک کلام
😭
وای ازشهرشام و قوم یهود
رقیه وسیلی روی کبود
واویلا واویلا وا غربتا
💠💠💠
اثری مشترک از شعرای آیینی
#علی_بهرامی_نیا
#ابوذر_رییس_میرزایی
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
شهادت
حضرت امام سجاد (ع)
زمینه
ز داغ کربلا.یه عمره دلخونم
با اشک و با ناله.مصیبت میخونم
هر روز من.کرببلاس کرببلاس کرببلاس
این دل من.توو قتله گاس توو قتله گاس توو قتله گاس
بابامو.به خاک وخون کشیدند
ازقفا.سر از تنش بریدند
بامرکب.روی تنش دویدند
واویلا.حسین غریب مادر
دیدم اون غوغارو.دیدم اون بلوا رو
دیدم از توو خیمه.رو نیزه سرهارو
خودم دیدم.با این چشام با این چشام با این چشام
شد بی کفن.تن بابام تن بابام تن بابام
قاتلم.فقط توو یک کلامه
دردی که.همیشه ناتمامه
واویلا.بازار شهر شامه
واویلا.حسین غریب مادر
ابوذر رییس میرزایی (بهار)