#امام_حسین_علیه_السلام
#تنور_خولی
زیب آغوشنبی نوک سنان، جای تو نیست
مطبخ و خاک سیه، منزل مأوای تو نیست
خصمدون، از چه نهادت بهروی خاک تنور
عرش را مرتبۀ خاک کف پای تو نیست
دیشب ای دوست، به مهمانی خولی رفتی!
جانمن، جایتو در خانۀ اعدای تو نیست
تو بیا تا ز جراحات تو این خاک سیاه
شویم ازاشک، کهاینگونه مداوایتو نیست
سایۀ خویش مگیر از سرم ای سرو بلند!
که مرا هیچ به سر، غیر تماشای تو نیست
در رهدوست، گذشتی ز سر هستی خویش
هیچکس را به جهان، همّت والای تو نیست
نه همین واله و شیدای تو شد خواهر تو
آندلی کو کهچومن، والهوشیدایتو نیست؟
#صغیر_اصفهانی
#امام_حسین_شهادت
#تنور_خولی
نشسته مادری و دست بر کمر دارد
کمک کنید در از این تنور بردارد
هنوز آه کشیدن برایِ او سخت است
هنوز پهلویِ او دردِ مختصر دارد
چکید اشکی و آمد صدایی و فهمید
تنورِ سرد کمی خاکِ شعلهور دارد
کشید شانهای و گفت شانه هم مادر
برای زُلفِ گره خورده دردسر دارد
تو را به معجرِ خود پاک میکنم اما
چقدر کُنجِ لبت لختهیِ جگر دارد
هنوز جای تَرَکهای تشنگی پیداست
هنوز رویِ لبت زخمهایِ تر دارد
به رویِ دامن من تا به صبح مهمان باش
که میزبانِ تو امروز طَشتِ زَر دارد
#حسن_لطفی
#امام_حسین
#رأس_الحسین
#تنور_خولی
تکسواری در بیابانی مخوف
اسب را چون باد صرصر میبرد
گشته صحرا غرق بوی خوش، مگر
بار عود و مشک و عنبر میبرد؟
نوری از خورجین اسبش میدمد
گوئیا خورشید انور، میبرد!
میزند مهمیز بر پهلوی اسب
میشتابد، گوئیا سر میبرد!
آری، او خولیست، بر مهمانی اش
رأس آواره ز پیکر میبرد!
همچو نمرودی، که ابراهیم را
تا بسوزاند در آذر، میبرد!
صد ره از نمرود هم بدتر، بلی
چون ز ابراهیم بهتر، میبرد!
ناله ای جانسوز می آید به گوش
همره فرزند، مادر میبرد؟!
#رضا_ثقفی
#امام_حسین_شهادت
#تنور_خولی
سجده گاه ملائک است اینجا
یاکه گردیده قبله گاه نور
در سکوت سحر به گوش دلم
صوت قرآن رسد ز کنج تنور
*
ای عجب مطبخ همین عصرم
طور موسی شده در این دل شب
بین داغی خاک وخاکستر
شد لبی گرم نالة یارب
*
کیستی ای سر بدون بدن
خیره خیره شده نگاه تو
در مناجات امشبت آمد
بوی بی مادری ز آه تو
***
قحط آغوشِ مِهر بوده مگر
سر به خاک سیه گذاری تو
تو یتیمی قبول ، مادر نه
دختری خواهری نداری تو
#قاسم_نعمتی
#امام_حسین_شهادت
#تنور_خولی
#و_رؤیای_صادقه_دختر_امام_حسین_در_زندان_کوفه
بود حیران دختری در خواب ناز
دید اسراری در آن رویای باز
دید بابا را به چشم پرگهر
در میان مطبخی ببریده سر
صاعقی آمد سوی کاشانه ای
طور سینا شد تنور خانه ای
هودجی همراه جبریل امین
از جنان آورد زهرا را غمین
آمدند از آسمان با شور و شین
آسمانی ها به دیدار حسین
آن خلیل ، آن نوح ، آن عیسی بود
آن پریشان ، آدم ، آن موسی بود
آشنا این ناله و این زمزمه است
این پیمبر ، این علی ، این فاطمه است
بود در مطبخ چه سوزان هیئتی
رأس بابا داشت چندان هیبتی
بر لب قاری چه آیاتی بود؟
کز نگاه انبیاء باران رود
بود بر آن سر نگاه فاطمه
عالمی را سوخت آه فاطمه
حیدر از آوای زهرای بتول
داشت احوالی پریشان و ملول
احمد مختار بس رنجیده بود
شانه اش لرزان ز اشک دیده بود
حاضران از آه زهرا ناله دار
حال مجموع ملائک بیقرار
در میان آن همه امواج نور
جای زینب بود خالی در تنور
صبر هم آمد در آن مجلس به تنگ
آدم آمد از بنی آدم به ننگ
آنچه مخفی بود آنجا شد عیان
آنچه اسرار است یکجا شد بیان
روضه های کشف الاسرار حسین
می دمید آنجا به محفل شور و شین
آن یکی برخون حنجر می گریست
وان یکی بر گونه تر می گریست
دخترک چون دامن زهرا گرفت
روی دامان رأس بابا را گرفت
ناگهان از خواب خوش بیدار شد
نیمه شب گویای آن اسرار شد
ریخت چون اوضاع زندان را به هم
عمه او را برد در آغوش غم
#محمود_ژولیده
#امام_حسین_شهادت
#تنور_خولی
امام بود، ولی پیکرش به مسلخ بود
سر بریدۀ او در میان مطبخ بود
چگونه بود که باید امامِ قرآنی
تنور را کند از روی خویش نوررانی!
چگونه بود که کوفه امام را نشناخت
و یا شناخت ولی دینِ خود بدنیا باخت!
سَری که زینت اسلام و جان زینب بود
چه شد که داخل خورجین خولی آنشب بود
تنورِ گرم، سرِ خسته، هیزمش بِستر
محاسنِ پرِ خون بود، غرقِ خاکستر
تلاوت پسر فاطمه چنان پیچید
که سوز نغمۀ قرآن به آسمان پیچید
پیمبر و علی و مجتبی و زهرا را
نه، بلکه جذب خودش کرد اهل بالا را
ز انبیاءِ ٱولوالعزم، بسته صف اینجا
و تا فحولِ ملائک به گِرد خون خدا
به سر زنان، همه اهل جنان عزادارند
زمین و اهل همه آسمان عزادارند
رسید در وسط آنهمه نوا و خروش
أنابنُ فاطمه از آن سرِ بریده بگوش
أنالحسین، أنابنُ نبی، أناالعطشان
أناالغریب، أنابنُ علی، أناالعریان
صدای نالۀ زهرا بلندتر شده بود
شبی به گریه گذشت و دگر سحر شده بود
و جای زینب کبری در این سحر خالی
نبود تا که ببیند چه حال و احوالی
اگر چه دیدنِ رأس الحسین قسمت شد
هِلال یک شبِ زینب به نیزه رؤیت شد
#محمود_ژولیده
#حضرت_سجاد_علیه_السلام
#دفن_شهدا
روي دستش نميه ي شب بود پيكر را گرفت
در ميان بوريائي جسم بي سر را گرفت
دشت سرتا سر پر از عطر گلاب و مشك بود
عرش هم عطر گل ياس پيمبر را گرفت
او فقط بود و هزار و نهصد و پنجاه زخم
زخم هائي كه يكايك جان مادر را گرفت
دست تنها نميه ي شب دفن جسم چاك چاك
دست هائي در ميان قبر كوثر را گرفت
جاي صورت حنجرش را ميگذارد روي خاك
خاك صحرا در بغل رگ هاي حنجر را گرفت
نوبت دفن تني كوچك ولي بی سر شده است
تا قيامت شاه در آغوش اصغر را گرفت
اربأ اربا را به زحمت با عبا در قبر برد
در ميان دست خود دست برادر را گرفت
گريه كرد و گريه كرد و گريه كرد و گريه كرد
پلك ها زخمي شد و خون ديده ي تر را گرفت...
#محسن_صرامی
#دفن_شهدا
تنها به روی خاک مانده، سر نمانده
چیزی به غیر از خاک و خاکستر نمانده
جسم جوانان بنی هاشم به خاک است
لشکر نمانده، ساقی لشکر نمانده
با احتساب آتش خیمه یقیناً
چیزی برای دفن از اکبر نمانده
با احتساب نعلهای تازه حتماً
چیزی هم از قنداقهی اصغر نمانده
زیباترین پروانه در گودال مانده
پروانهای که در تن او پر نمانده
مادر کنار پیکرش روضه گرفته
نایی برای گریهاش دیگر نمانده
تقصیر قلب سنگ نیزه دارها شد
حالا کنار او اگر خواهر نمانده
آقا رسید و دید از نزدیک انگار
انگشت آقا نیست، انگشتر نمانده!
گفتند با گریه که آقا جز حصیری
چیزی برای دفن این بی سر نمانده
پیچید پیکر را میان بوریا و
فرمود آقا: چیزی از پیکر نمانده
با احتساب ضربههای آخر شمر
حتماً دگر چیزی از این حنجر نمانده
#وحید_محمدی
#امام_حسین_علیه_السلام
#دفن_شهدا
بعد از سه روز پیکر او دفن می شود
ابدان پاک لشگر او دفن می شود
با ریگ و رمل و خاک بیابان کفن شده ست
بی سر تن مطهر او دفن می شود
چسبیده است بر تن صحرا گلوی او
شکر خدا که حنجر او دفن می شود
از پشت خیمه ها درش آورد نیزه دار
بر روی سینه اصغر او دفن می شود
بین عبا هنوز تنش قطعه قطعه است
پائین پاش ،اکبر او دفن می شود
با سینه ای شکسته و با قامتی رشید
مه پاره ی برادر او دفن می شود
آخر چگونه قبر علمدار کوچک است
کوچک چرا دلاور او دفن می شود
در ببن بوریا تن او جمع می شود
در پیش چشم مادر او دفن می شود
#مجید_احدزاده
هدایت شده از فروشگاه انتشارات آرام دل
📗📗📗فروش ویژه تا آخر محرم با ۲۵ درصد تخفیف
قابل توجه طلاب و ستایشگران و شاعران اهل بیت
✅میتونید با خرید حداقل ۳۰۰ هزار تومان از کتاب های انتشارات آرام دل ۲۵ در صد تخفیف بگیرید و با پست رایگان کتابهاتون رو دریافت کنید.
۱.لهوف ۳۰۰ هزار تومان
۲.مصرع الشین ۳۵۰هزار تومان
۳.شعشعة الحسینی ۳۰۰هزار تومان
۴.مقتل هشام کلبی ۱۲۰ هزار تومان
۵.نخبة المصائب ۱۲۰ هزار تومان
۶.چهل منزل با حسین ۲۵۰ هزار تومان
۷.مقتل مقرم(حضرت علی اکبر) ۳۰۰هزار تومان
۸.مقتل مقرم (الحسین) ۴۵۰ هزار تومان
۹.مقتل مقرم السجاد ۶۰۰هزار تومان
۱۰.مقتل مقرم (العباس) ۳۰۰ هزار تومان
۱۱.مقتل دربندی ۳۰۰ هزار تومان
۱۲.نفس المهموم ۶۰۰ هزار تومان
۱۳.مقتل علامه مجلسی ۶۰۰ هزار تومان
۱۴.نورالعین ۵۵۰ هزار تومان
۱۵.حسینیه ماثور ۳۶۰ هزار تومان
۱۶.مصیبة الراتبة ۲۵۰ هزار تومان
۱۷.مقتل شوشتری ۱۸۰ هزار تومان
۱۸.گریزهای مداحی ۲۵۰ هزار تومان
۱۹.منتخب نورالعین ۱۲۰ هزار تومان
۲۰.جرعه ۱۲۰ هزارتومان
۲۱.مصباح الذاکر ۱۶۰ هزار تومان
۲۲.قسمت ۱۲۰ هزار تومان
۲۳.مواهب الحسینیه ۱۲۰ هزار تومان
۲۴.حروف مقطعه ۲۰۰ هزار تومان
۲۵.نوحه های عرشی دوجلدی ۹۰۰ هزار تومان
۲۶.ربابیه ۱۰۰ هزار تومان
https://eitaa.com/aramedel_ketab/26
حضرت علی اکبر علیه السلام
«واخیاه-وبن اخیاه»
اومدم از وسط نامحرما آه
دیدم اعضای تنت رو توی این راه
«واحَبِيباه، يَابْنَ أُخَيّاه»
حرمله داره می خنده غیرت الله
پیرشده بابات تو این مدت کوتاه
من قسم می دم تورو
داره بابات می میره پاشو بازم راه برو
شدی بی بال و پرو
پُرُ از تو کردن این دور برو
یک نفر بودی این همه شدی
پهلوت که نیزه خورد فاطمه شدی
یک نفر که نه صدنفر زدن
فهمیدن اسمت علیه بیشتر زدن
آه-أشبه الناس رسول الله
…..
می ریزی از-دست بابا
یه عبا برات کمه ای ارباًاربا
رد شدن از روی پیکر تو اسبا
خنده هاشون کم نمی شه
یه جوری زدن تنت جم نمی شه
بی تو دیگه این حرم حرم نمی شه
همه باهم زدنت
خیلی سخته خیمه بردن تنت
اینقدر بگم برات
بعد تو اسیر می شن مخدرات
کمر بابات اخرش شکست
جلوی همه رو خاکا نشست
می گه بودمو پر زدی علی
ولدی علی ولدی علی
آه-أشبه الناس رسول الله
…..
#علی_زمانیان