#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#زیارت_اربعین
روضهها را دوست دارم، روضههای سادهات را
روضهخوانهای گلو آزردهی آزادهات را
کودکان خیمههای نذری کنج خیابان
پیرهای مو سپیدِ از نفس افتادهات را
دوست دارم خادمان مخلصت را شاه عطشان
عاشقانی چون حبیب و عابس دلدادهات را
اشک، تسبیح است و تکیه، مسجد ما روسیاهان
پهن کن بر چشم ما بار دگر سجادهات را
ای حسین! ای مهربان! آقای بی همتای عالم!
وقف ما بیچارهگان کن لطف آقازادهات را
اربعین تا اربعین ما تشنهی شور تو هستیم
ظرف ما خالیست ساقی! صرف ما کن بادهات را
قسمت ما کن نجف تا کربلا پای پیاده
اربعینهای شلوغ و ازدحام جادهات را
کولهام را بستهام، عزم سفر دارم دوباره
زائر نور حرم کن نوکر آمادهات را
#حسن_شیرزاد
#دیر_راهب
دید از دور مسیحا نفسی میآید
دید با قافله فریادرسی میآید
صحنهای دید در آن قافله اما جانکاه
بر سر نیزه سری دید، سری همچون ماه
این سر کیست که اینقدر تماشا دارد؟
صوت داوودی و انفاس مسیحا دارد؟
از سر هر مژهاش معجزه بر میخیزد
با طنینش همه آفاق به هم میریزد
با نسیم از غم دل گفت به صد شیون و آه
به ادب نافهگشایی کن از آن زلف سیاه
گرچه این شیوۀ رندان بلاکش باشد
حیف از این زلف که بر نیزه مشوش باشد
با دلی سوخته آمد به طواف سر ماه
پاره پاره دلش از داغ لبِ پرپر ماه
گفت: ای جان جهان نذر غمت! جانم باش
امشبی را ز سر لطف، تو مهمانم باش
ماه را همره خود با دلِ بیتاب آورد
نذر لبهای ترک خورده کمی آب آورد
خون از آن چهره که میشُست، دلش خون میشد
حال او منقلب و دیده دگرگون میشد
اشک در چشم پر از شیون راهب میخواند
روضه میخواند از آن اوج مصائب میخواند
روضه میخواند: همه عمر در این چرخ کبود
بین زرتشتی و آشوری و ترسا و یهود
نشنیدم که سرِ نیزه سری را ببرند
یا که در سلسله بی بال و پری را ببرند
آه از سوز و گدازی که در آن محفل بود
عشق میگفت به شرح، آنچه بر او مشکل بود
گفت: عالم شده حیرانِ پریشانی تو!
کیستی تو؟ به فدای سر نورانی تو!
ناگهان ماه، چه جانکاه دمی لب وا کرد
محشری در دل آن سوختهدل، برپا کرد
گفت: من کشتۀ لبتشنۀ عاشورایم
زینت دوش محمد، پسر زهرایم
دید راهب به دلش شعله و شور افتادهست
شعلۀ آتشی از نخلۀ طور افتادهست
تشنۀ عشق شد از غصه نجاتش دادند
ناگهان در دل شب آب حیاتش دادند
صورتش را به روی صورت خونین حسین...
و مُشَرَّف شد از آن لحظه به آیین حسین...
#یوسف_رحیمی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. در این شعر بعضی از ابیات حافظ به شیوههای مختلفی تضمین شده است.
۲. این ماجرا، با تفاوتهایی در منابع زیر نقل شده است:
- بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۸۴
- لهوف، ص۱۳۶
- عبرات المصطفین فی مقتل الحسین(علیهالسلام)، ج۲، ص۲۵۸
- مقتل الحسین(علیهالسلام) مقرم، ص۴۴۶
- تذکرة الخواص، ص۱۵۰
(به نقل از کتاب «خورشید بر فراز نیزهها» نوشته آقای سیدمحیالدین موسوی، ص۸۸ تا ۹۵)
هدایت شده از نغمات حسینی
شهادت امام سجاد علیه السلام
به کی بگم من
دیدم که عمه بیقراره
چشم از بابام بر نمیداره
داره بابام و می شماره
به کی بگم من
من گل پرپر گشته دیدم
من عمه سرگشته دیدم
من پیکر برگشته دیدم
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
به کی بگم من
دیدم که سقای دلاور
شده به اندازه اصغر
ندیدم از او من کوچکتر
به کی بگم من
دلاور و از پا فکندند
سرش رو رو نیزه میبندن
دارن میبندن و میخندن
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
شب شده بود و
بابای من پیدا نمی شد
گره ز کارش وا نمی شد
شمر از رو سینه پا نمی شد
پیش از سه ساعت
تنهایی بابام و دیدن
خنجر به حنجرش کشیدن
سر بابام و بد بریدن
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
بر سر بازار
روز من و سیاه کردن
سینه غرق آه کردن
ناموسم و نگاه کردن
وای از رقیه
تو ازدهام میزدن او رو
تو شهر شام میزدن او رو
به وقت شام میزدن او رو
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
حاج سید محسن حسینی
۲۵ محرم ۱۴۴۶ ه. ق ۱۴۰۳ ه. ش
هدایت شده از نغمات حسینی
زبانحال شهادت امام سجاد علیه السلام
بسمل بی بال و پر گشته دیدم
من خودم عمه سرگشته دیدم
بخدا پیکر من آتیش گرفت
وقتی من پیکر برگشته دیدم
########
بابامو از من جدا کردن همه
بابامو جدا جدا کردن همه
من خودم دیدم بابای تشنه مو
توی آفتاب رها کردن همه
########
بردنش کار من تنها نبود
چون بابای من یکی دوتا نبود
در میان کشته ها غیر بابام
هیج کسی محتاج بوریا نبود
########
من دیدم بابام ز خون لبالبه
من دیدم بابام چه نامرتبه
شب شده بود و هنوزم می دیدم
که بابام به زیر ده تا مرکبه
########
بی عدد کشتن رقیه رو تو شام
خیلی بد کشتن رقیه رو تو شام
پیش چشمان من و عمه من
با لگد کشتن رقیه رو تو شام
########
روی دامن رباب می زدنش
وسط بزم شراب می زدنش
کسی دخترو تو خواب نمی زنه
اونو حتی توی خواب می زدنش
########
حاج سید محسن حسینی
۲۵ محرم ۱۴۴۶ ه. ق ۱۴۰۳ ه. ش
هدایت شده از نغمات حسینی
شهادت امام سجاد علیه السلام
ای مدینه منم سید الساجدین
ای مدینه بیا حال من را ببین
دائما میچکد اشک من بر زمین
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
ای مدینه ببین روز من شد سیاه
ای مدینه منم زائر قتلگاه
ای مدینه بیا کن به حالم نگاه
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
میزد بابای من مادرش را صدا
پیش چشمان من شد سر او جدا
پیش چشمان من میزد او دست و پا
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
پیش من خیلی بد کشتن رقیه را
پیش من بی عدد کشتن رقیه را
پیش من با لگد کشتن رقیه را
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
حاج سید محسن حسینی
۲۵ محرم ۱۴۴۶ ه. ق ۱۴۰۳ ه. ش
#حضرت_اباالفضل
#رباعی
دل برده و دل سپرده و دلداده است
هرکس که حسینی بشود آزاده است
آن دست که دستگیر ما خواهد بود
دستی است که از شانه جدا افتاده است..
#سیده_ت_حسینی
#حضرت_اباالفضل
خوشا آنکس که کارش دست این دنیا نمیافتد
خوشا بالا بلندی را که از بالا نمیافتد
گلویی تازه کن ای آب با ماه بنی هاشم
که دیگر جزر و مد عشق در دریا نمیافتد
نمی دانم که حکمت چیست در کار جوانمردان
گره هاشان بدست قوم با تقوا نمیافتد
تحمل کن تو هم ای مشک اشکش را درآوردی
ببین دندان گرفته آبرویش را نمیافتد
سرش آخر به جای پرچمش با نیزه بالا رفت
علمداری که عاشق شد دگر از پا نمیافتد
کنار نهر افتاده ولیکن خوب می دانم
سر عباس جز بر دامن زهرا نمیافتد
#حضرت_اباالفضل
#دوبیتی #آذری
صدای گریهی باران اباالفضل
غم جاریِ نخلستان اباالفضل
به قول مهربان مادر بزرگم
اوزون قولّاروَه قوربان اباالفضل
ترجمه: قربون دستای بلندت …
#سیدمیلاد_حسنی
#حضرت_اباالفضل_شهادت
آن مادری که زخمهایت را زیارت کرد
ای نام شیرین ،مثل کوثر خوش گوارت کرد
تسنیم را فرمود،اشک چشم تو باشد
نیل و فرات و دجله را خدمتگزارت کرد
فرموده جان عالمی بر تو «بنفسی انت»
پس واجب عینی است ،جان باید نثارت کرد
قطعاً تو را خیل ملائک بدرقه کردند
وقتی سکینه سوی میدان رهسپارت کرد
«یا نفس من بعد الحسین هونی» ات قطعاً
در نزد زهرا رو سپید و رستگارت کرد
دست تو سقاخانه لبهای اصغر بود
دست بریده بین صحرا شرمسارت کرد
پایت از این درگه بریده میشود؟ هرگز!
پای بریده شک ندارم پایدارت کرد
آه از عمودی که تنت را بر زمین انداخت
آه از کسی که بر سر نیزه سوارت کرد
جانها فدای مادرت که چون تو ماهی را
نذر قدوم حضرت پروردگارت کرد
#محسن_حنیفی