eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
1 عکس
2 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
تجلی کرده از هر سو جمال کبریا اینجا اگر دیدار حق داری طلب ای دل بیا اینجا نگاهِ بر ضریح او حجاب از دیده بردارد خدا را دیده اند اهل حقایق بارها اینجا ز آدم تا به خاتم را در این درگاه می بینی که مهمان ولی الله هستند انبیا اینجا میان صحن او می گردم و با خویش می گویم: بهشت اینجاست یا اینجاست یا اینجاست یا اینجا* دل خورشید هم از سایه ایوان او گرم است پناه آورده چون طفلی تمام ماسوا اینجا به زیر سایه ایوان، سعادت می رسد بر خلق گدایی سعادت می کند مرغ هما اینجا حریمش جلوه "لاتقنطوا‌ من رحمه الله" است که حتی خوف می آید به امید رجا اینجا چنان بوی غنا آید ز کشکول گدایانش گدایی از گدایانش نمایند اغنیا اینجا نِعَم می جوشد از فیض نَعَم های ولی الله که هرگز از زبان او کسی نشنیده لا اینجا ملائک بال خود را فرش راه زائرش سازند به نرمی زائرانِ نور بگذارید پا اینجا خیال قامتش باشد عصای دست مشتقان نمی گیرند پیران هم به دست خود عصا اینجا نه تنها از غم دنیا شود فارغ در این درگاه که زائر می شود از خویش هم حتی رها اینجا چنان احسانِ او بی حدّ و بی حصر است ای عاصی که داده راه آن شاه کرم حتی تو را اینجا
نه در نجف، زیارت حیدر به من رسید بر تخت عرش، دیدن داور به من رسید تاج جلال، خلعت عزّت، شُکوه عشق از فیض خاک‌بوسی این در به من رسید در ازدحام آن همه زائر، عجیب بود یک بوسه از ضریح مطهّر به من رسید گر دیگران به حَبّه‌ی انگور سرخوشند مستی ز حُبّ ساقی کوثر به من رسید تنها نشد نصیب من از نام تو نمک شکر خدا! ز عشق تو شکّر به من رسید افسوس می‌خورم که چرا خاک می‌خورند نهج البلاغه‌ها که مکرّر به من رسید مدح علی رسد به خدای علیّ و بس یارب! چه شد که بر سر منبر به من رسید؟! رحمت به شاعری که ز دریای شعر او این بیت تابناک چو گوهر به من رسید: 《منّت خدای را که سخن‌های آب‌دار صائب! ز فیض ساقی کوثر به من رسید》 "تربت"! کلام "صائب" دیدی چه صائب است؟! او گفت و بهره چند برابر به من رسید
دنیای من‌است… بَه عجب دنیایی عقبای من‌است… بَه عجب عقبایی آن‌کس که به مدحش شده قرآن نازل... مولای من‌است… بَه عجب مولایی
باید اول خدا علی گوید بعد از آن مصطفی علی گوید با دمش همصدا شود هستی تا که خیر النسا علی گوید جبرئیل از خدا به رسم ادب اذن گیرد که یا علی گوید همه ی انبیا علی گفتند نفس اولیا علی گوید کعبه و مستجار و حجر و حجر مروه زمزم صفا علی گوید شرح و تفسیر کل قرآن است نه فقط هل اتی علی گوید تا گره باز گردد از کارش هر که شد مبتلا علی گوید شیعه از کودکی می آموزد ابتدا ، انتها علی گوید جز خدا و پیمبر و زهرا کیست کز مرتضی علی گوید پایدار است میثم تمار پای دار بلا علی گوید (لک لبیک) از خدا شنود هر کسی هر کجا علی گوید قبل (خیر العمل) موذن عرش ذکر ( حَیّ عَلی علی ) گوید   کاش می شد "کمیل" لحظه ی مرگ با صدای رسا علی گوید 
ای اهل سقیفه ای شیاطین حجاز دنیا به وجودتان کجا داشت نیاز ؟ از وحشت این که دست تان رو بشود عمریست که دست بسته خوانید نماز ...... دین را به خدا وجودتان زایل کرد شیطان سوی تان قبله ی خود مایل کرد آوردن نام مرتضی خواست وضو آوردن نام تان وضو باطل کرد
چقدر سخت می گذشت روزگار بی علی نبود در جهان دلی امیدوار بی علی همینکه از علی سرود طعم عشق را چشید به عاشقی نبود شهره شهریار بی علی بدون عشق او طواف کعبه بت پرستی است که خانه خدا ندارد اعتبار بی علی بنا به نص معتبر سه تا خلیفه زودتر هلاک می شدند در شروع کار بی علی به لافتی علی قسم زمان جنگ با ستم سپاه مسلمین نداشت اقتدار بی علی هراس داشت دشمن از خود علی نه تیغ او که آهنی قراضه بود ذوالفقار بی علی قیام کربلا بدون او نتیجه ای نداشت نبود نامی از حسین ماندگار بی علی بهشت در زمین نمیشد آشکار بی نجف خدا به دیده ها نمیشد آشکار بی علی نمی شوم از او جدا همیشه خواهم از خدا نفس کشیدن مرا روا مدار بی علی
از مهرِ علی طینتِ هرکس که سرشت هرچند بود منزل او دیر و کِنِشت در دوزخ اگر درآورندش به مثل جا گرم نکرده می برندش به بهشت ....... ازمهرِ علی خلقِ جهان را شرف است درّیست که بحرِ نجف اورا صدف است حق گفته به حضرتِ نبی سرّ مگو آن سرِّ مگو که گفته شاهِ نجف است
سرّ الاسرار علی سید الابرار علی است در شبستان زمین مشرق الانوار علی است مظهر قدرت حق دست یداللهی اوست بین مردان جهان حیدر کرار علی است  وسط معرکه ها پرچم سبزش بالاست بازوی صف شکن احمد مختار علی است پشت در پشت اگر دشمن باشد غم نیست تا که در لشگر دین میر و علمدار علی است احد و خیبر و احزاب شهادت دادند شیر و شمشیر خدا فاتح پیکار علی است کاتب لوح قضا حاکم فرمان قدر سالکان را به خدا قافله سالار علی است شک به دل راه مده شافع یوم الدین است روز محشر به یقین گرمی بازار علی است تا که آسان بشود لحظه جان دادن من آن که داده است به من وعده دیدار علی است
زد شیر به یک گله ی کفتار دوباره آمد به غضب حیدر کرار دوباره بی خوْد و زره رفت به سمتِ درِ خیبر بی خوْد ... ولی فاتحِ پیکار دوباره در جنگِ جمل تا که حسن رفت به میدان گفتند که حیدر شده تکرار دوباره ای کوه اُحُد! شاهد این باش که مردی دَر می رَود از معرکه اینبار دوباره! دَر می رَود از معرکه، غم نیست، علی هست افتاده به دستانِ علی کار دوباره . . بر مأذنه از حیدرِ کرار بگویید تا زنده شود میثمِ تمار دوباره! آنقدر نشسته ست عبا بر تنِ مولا انگار شده کعبه ی سیار دوباره در سیزده ماهِ رجب، بُرد دلم را نوری که شد از کعبه پدیدار دوباره
پیک شادی بشرتاکه زدر می آید زآسمان بهربشر باز خبرمی آید همه ذرات به وجد آمده اند وگویا شوقی از شعشعۀ شمس وقمر می آید سه شب وروز همه منتظران می گویند عاقبت از صدف کعبه گهر می آید خبراز بارش انوار هدایت دارد اعتکافی که درآن جا به نظر می آید این بشر کیست که  گویند همه خلق جهان ها علی بشر کیف بشر می آید هاتفی برهمۀ اهل ولا زیبا گفت صدوده مرتبه باید که علی مولاگفت ردّ پایی که به دیوار حرم جا مانده است راه حلیّ است که برحلّ معما مانده است جزعلی کیست که درخانۀ توحید سه روز میهمان حرم حیّ تعالا مانده است ازحرم آمده بیرون و نگاه احمد مثل خورشید براو غرق تماشا مانده است لب قرآنی او را به دو بوسه بوسید بازهم تشنۀ یک بوسه درآنجا مانده است مثل آئینۀ حیرت زده ای جبرائیل مات ودلدادۀ آن صحنۀ زیبا مانده است حرم الله از او آینه ای پُر نور است هرفرشته به زمین بوسی او مأمور است کعبه با زمزم جوشنده علی می گوید آسمان با دل آکنده علی می گوید بی علی هیچ کسی راه به جایی نبرد هرکه دارد دل ارزنده علی می گوید جزعلی نیست یدالله ، که در ملک وجود هرکسی که شده  درمانده علی می گوید میکند سیر علی الله درآفاق جهان سرفرازی که سرافکنده علی می گوید این مسیحا شدن عیسی مریم ازچیست؟ مرده را گرکه کند زنده، علی می گوید راز اعجاز مسیحا زتولای علیست بهتراز عطر جنان عطر نفسهای علی است بس که گل برسر تو خیل ملک می ریزد دسته دسته گل شادی زفلک می ریزد صف به صف خیل فرشته به زمین می آید پر زخاک قدم تو زملک می ریزد ساقی چشمۀ توحید به جام جانت شهدی از ساغر الله معک می ریزد ای مه سیزدۀ ماه رجب لطف خدا سیزده بار براین سفره نمک می ریزد جزتو از چشمۀ کوثر چه کسی درمحشر برجگرسوختگان آب خنک می ریزد هرکه جانش تهی از شعشعۀ مهرشماست میتوان گفت که لب تشنۀ صحرای جزاست من کیم تاکه زحالات شما دم بزنم آمدم تا ز روایات شما دم بزنم همه نورید و درانوار الهی محوید حد من نیست ز آیات شما دم بزنم باید از اشک وضو داشته باشم که دمی بتوانم زعبادات شما دم بزنم کاش درمسجد کوفه بنشینم یک روز تا که از ذکرمناجات شما دم بزنم من که جزخیرندیدم زشما درهمه عمر بهتر آنست زخیرات شما دم بزنم کرمی کن زدل ماهمه رفع غم کن نذر این سائل درمانده یکی خاتم کن بال جبریل امین فرش ره پای توبود راه شیری متبرک به قدمهای تو بود درجهان هیچ کسی درخورشأن تونبود یک نفر بود فقط فاطمه همتای توبود شجره نامۀ تو آیۀ تطهیرنُبی است هل اتی پرتوی از جلوۀ تقوای توبود اسد اللهی وعین اله و وجه الهی این همه نکته ای از علم الا سمای توبود غزوات تو همه عطر خدایی دارد که خدا شاهد دستان توانای توبود کاش برجان ودلم عطر خدایی بزنی مُهر بر  نامۀ اعمال «وفایی» بزنی     
آنان‌که پاس حرمت حیدر نداشتند ایمان به‌ذات خالق اکبر نداشتند گر با علی شدند مخالف، عجب مدار تصدیق زابتدا به پیمبر نداشتند گوش همه ز فضل علی در غدیرخم پُر شد ولی چه سود که باور نداشتند افشاند شه ز لعل گهرها و مفلسان همت به ضبط آن دُر و گوهر نداشتند چندی به احمد ار گرویدند از نفاق جز ملک و مال، مقصد دیگر نداشتند هرگز نداشتند به محشر عقیده‌ای ور نه چگونه خوف ز محشر نداشتند! کردند هر جفا که برآمد ز دستشان ز آن‌رو که اعتقاد به کیفر نداشتند گشتند چیره سخت به عنقای قاف قرب زاغان که کرّ و فَرِّ کبوتر نداشتند دین ثابت از علی‌ست؛ بلی آن فراریان قدرت به فتح قلعه‌ی خیبر نداشتند در رزم خندق آن همه لشگر به‌جز علی مردی حریف عمرو دلاور نداشتند بی‌شک مقرر است به‌دوزخ حمیم‌شان آنان‌که حُبِّ ساقیِ کوثر نداشتند قومی دلیل راه شناسند ز ابلهی آن فرقه را که ره سوی داور نداشتند من خاک پای پاکدلانی که جان و سر دادند و دل ز مهر علی برنداشتند جوید صغیر، یاری از آن شه که انبیاء جز او پناه و ملجاء و یاور نداشتند
آن کس که نه با علی دل خویش بباخت چیزی نشناخت، گرچه بس چیز شناخت با هرچه بدی بود دلم ساخت ولی با آن که بدِ علی به دل داشت نساخت