eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
1 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
از مهرِ علی طینتِ هرکس که سرشت هرچند بود منزل او دیر و کِنِشت در دوزخ اگر درآورندش به مثل جا گرم نکرده می برندش به بهشت ....... ازمهرِ علی خلقِ جهان را شرف است درّیست که بحرِ نجف اورا صدف است حق گفته به حضرتِ نبی سرّ مگو آن سرِّ مگو که گفته شاهِ نجف است
سرّ الاسرار علی سید الابرار علی است در شبستان زمین مشرق الانوار علی است مظهر قدرت حق دست یداللهی اوست بین مردان جهان حیدر کرار علی است  وسط معرکه ها پرچم سبزش بالاست بازوی صف شکن احمد مختار علی است پشت در پشت اگر دشمن باشد غم نیست تا که در لشگر دین میر و علمدار علی است احد و خیبر و احزاب شهادت دادند شیر و شمشیر خدا فاتح پیکار علی است کاتب لوح قضا حاکم فرمان قدر سالکان را به خدا قافله سالار علی است شک به دل راه مده شافع یوم الدین است روز محشر به یقین گرمی بازار علی است تا که آسان بشود لحظه جان دادن من آن که داده است به من وعده دیدار علی است
زد شیر به یک گله ی کفتار دوباره آمد به غضب حیدر کرار دوباره بی خوْد و زره رفت به سمتِ درِ خیبر بی خوْد ... ولی فاتحِ پیکار دوباره در جنگِ جمل تا که حسن رفت به میدان گفتند که حیدر شده تکرار دوباره ای کوه اُحُد! شاهد این باش که مردی دَر می رَود از معرکه اینبار دوباره! دَر می رَود از معرکه، غم نیست، علی هست افتاده به دستانِ علی کار دوباره . . بر مأذنه از حیدرِ کرار بگویید تا زنده شود میثمِ تمار دوباره! آنقدر نشسته ست عبا بر تنِ مولا انگار شده کعبه ی سیار دوباره در سیزده ماهِ رجب، بُرد دلم را نوری که شد از کعبه پدیدار دوباره
پیک شادی بشرتاکه زدر می آید زآسمان بهربشر باز خبرمی آید همه ذرات به وجد آمده اند وگویا شوقی از شعشعۀ شمس وقمر می آید سه شب وروز همه منتظران می گویند عاقبت از صدف کعبه گهر می آید خبراز بارش انوار هدایت دارد اعتکافی که درآن جا به نظر می آید این بشر کیست که  گویند همه خلق جهان ها علی بشر کیف بشر می آید هاتفی برهمۀ اهل ولا زیبا گفت صدوده مرتبه باید که علی مولاگفت ردّ پایی که به دیوار حرم جا مانده است راه حلیّ است که برحلّ معما مانده است جزعلی کیست که درخانۀ توحید سه روز میهمان حرم حیّ تعالا مانده است ازحرم آمده بیرون و نگاه احمد مثل خورشید براو غرق تماشا مانده است لب قرآنی او را به دو بوسه بوسید بازهم تشنۀ یک بوسه درآنجا مانده است مثل آئینۀ حیرت زده ای جبرائیل مات ودلدادۀ آن صحنۀ زیبا مانده است حرم الله از او آینه ای پُر نور است هرفرشته به زمین بوسی او مأمور است کعبه با زمزم جوشنده علی می گوید آسمان با دل آکنده علی می گوید بی علی هیچ کسی راه به جایی نبرد هرکه دارد دل ارزنده علی می گوید جزعلی نیست یدالله ، که در ملک وجود هرکسی که شده  درمانده علی می گوید میکند سیر علی الله درآفاق جهان سرفرازی که سرافکنده علی می گوید این مسیحا شدن عیسی مریم ازچیست؟ مرده را گرکه کند زنده، علی می گوید راز اعجاز مسیحا زتولای علیست بهتراز عطر جنان عطر نفسهای علی است بس که گل برسر تو خیل ملک می ریزد دسته دسته گل شادی زفلک می ریزد صف به صف خیل فرشته به زمین می آید پر زخاک قدم تو زملک می ریزد ساقی چشمۀ توحید به جام جانت شهدی از ساغر الله معک می ریزد ای مه سیزدۀ ماه رجب لطف خدا سیزده بار براین سفره نمک می ریزد جزتو از چشمۀ کوثر چه کسی درمحشر برجگرسوختگان آب خنک می ریزد هرکه جانش تهی از شعشعۀ مهرشماست میتوان گفت که لب تشنۀ صحرای جزاست من کیم تاکه زحالات شما دم بزنم آمدم تا ز روایات شما دم بزنم همه نورید و درانوار الهی محوید حد من نیست ز آیات شما دم بزنم باید از اشک وضو داشته باشم که دمی بتوانم زعبادات شما دم بزنم کاش درمسجد کوفه بنشینم یک روز تا که از ذکرمناجات شما دم بزنم من که جزخیرندیدم زشما درهمه عمر بهتر آنست زخیرات شما دم بزنم کرمی کن زدل ماهمه رفع غم کن نذر این سائل درمانده یکی خاتم کن بال جبریل امین فرش ره پای توبود راه شیری متبرک به قدمهای تو بود درجهان هیچ کسی درخورشأن تونبود یک نفر بود فقط فاطمه همتای توبود شجره نامۀ تو آیۀ تطهیرنُبی است هل اتی پرتوی از جلوۀ تقوای توبود اسد اللهی وعین اله و وجه الهی این همه نکته ای از علم الا سمای توبود غزوات تو همه عطر خدایی دارد که خدا شاهد دستان توانای توبود کاش برجان ودلم عطر خدایی بزنی مُهر بر  نامۀ اعمال «وفایی» بزنی     
آنان‌که پاس حرمت حیدر نداشتند ایمان به‌ذات خالق اکبر نداشتند گر با علی شدند مخالف، عجب مدار تصدیق زابتدا به پیمبر نداشتند گوش همه ز فضل علی در غدیرخم پُر شد ولی چه سود که باور نداشتند افشاند شه ز لعل گهرها و مفلسان همت به ضبط آن دُر و گوهر نداشتند چندی به احمد ار گرویدند از نفاق جز ملک و مال، مقصد دیگر نداشتند هرگز نداشتند به محشر عقیده‌ای ور نه چگونه خوف ز محشر نداشتند! کردند هر جفا که برآمد ز دستشان ز آن‌رو که اعتقاد به کیفر نداشتند گشتند چیره سخت به عنقای قاف قرب زاغان که کرّ و فَرِّ کبوتر نداشتند دین ثابت از علی‌ست؛ بلی آن فراریان قدرت به فتح قلعه‌ی خیبر نداشتند در رزم خندق آن همه لشگر به‌جز علی مردی حریف عمرو دلاور نداشتند بی‌شک مقرر است به‌دوزخ حمیم‌شان آنان‌که حُبِّ ساقیِ کوثر نداشتند قومی دلیل راه شناسند ز ابلهی آن فرقه را که ره سوی داور نداشتند من خاک پای پاکدلانی که جان و سر دادند و دل ز مهر علی برنداشتند جوید صغیر، یاری از آن شه که انبیاء جز او پناه و ملجاء و یاور نداشتند
آن کس که نه با علی دل خویش بباخت چیزی نشناخت، گرچه بس چیز شناخت با هرچه بدی بود دلم ساخت ولی با آن که بدِ علی به دل داشت نساخت
ای جان ایمان ، اصل دین ، روح عبادت حق تو را خوردند با غصب خلافت هرکس که می گوید برائت بی برائت آویزه ی گوشش کند ما تا قیامت بغضی مقدس در درون سینه داریم از دشمن زهرا و حیدر کینه داریم
در ماه رجب ازصدفی پاک رسید یک گوهر دیگری زلولاک رسید خورشیداگر نظربه کعبه دارد دادنـد خبر نگین افلاک رسید ...... توحیدری وعشق بود مذهب تو با ذکر خـدا شروع شدمطلب تو گویند محمد زده بوسه به لبت عطر صلـوات می رسد ازلب تو
تقدیم به فاطمه بنت اسد سلام‌الله‌علیها مادر امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب فقط یک بار در کعبه قرارِ جان و جانان بود دمی که فاطمه بنت اسد مهمان در آن بود زنی پاکیزه تر از هاجر و والاتر از مریم زنی که چون عروسش ، قدر او هم نیز پنهان بود سخن می‌گفت با آن کودکی که بود در بطنش سخن می‌گفت باطفلی که درجسم حرم جان بود فرشته ها برای او طعام از جنت آوردند سه روز آن برترینِ  بانوان در کعبه مهمان بود محمد خاتم پیغمبران را او وصی آورد شبیه آمنه از برترین زنهای دوران بود زنی یکتا پرست از پیروان  دین ابراهیم زنی که چون ابوطالب وجودش غرق ایمان بود دو دریای بهم پیوسته ، فرزند و عروس اوست بخوان مادر بزرگ حضرت " لؤلؤ وَ مرجان" بود به طبع "طالبش" اشعار نعتِ مصطفی جاری "عقیلش" را نخستین عقل عالم از محبان بود خدا به "جعفرش" دو بال در محشر عطا کرده خدا مداح فرزندش "علی" در متن قرآن بود علی که باعثِ خلقت ، علی که وارثِ یس علی که مومنون و عادیات و نور و انسان بود به دامانش نبی را پرورش می داد و میدیدند که آتش تا همیشه دور از آن آغوش و دامان بود
گر دم ز ولایش نزنم می‌ میرم گر پر به هوایش نزنم می‌ میرم در هر نفسی علی علی می‌ گویم یک لحظه صدایش نزنم می‌ میرم ...... با چشم ترم علی علی می‌گویم وقت سحرم علی علی می‌گویم حالا که «پدر» نیست کنارم، مولا! جای پدرم علی علی می‌گویم
آمده ام که دین خود به شیعیان ادا کنم بوصف حجت خدا لب بلب آشنا کنم مدح علی مرتضی خسروانما کنم زگفتن صفات او خدای را رضا کنم کور دو دیده ی عدو زنعت مرتضی کنم بنام نامی علی غنچه ی لب چوواکنم نثار طبع من کند هزارمرحباعلی خیزوزجا وتیشه را بریشه ی اسف بزن تیر دعای خویش را درست بر هدف بزن دم زولای مرتضی قائمه ی نجف بزن دست بدامن علی  امیر لوکشف بزن پای بکوب برزمین خنده به صد شعف بزن بنام نامی علی بگو علی و کف بزن که هست بعد مصطفی امیر ورهنما علی کعبه تویی حرم تویی سعی تویی صفا تویی رکن تویی حجر تویی مروه تویی منی تویی لطف تویی عطا تویی جود تویی سخا تویی مهرتویی وفا تویی قدرتویی قضا تویی شاه تویی گدا منم درد منم دوا تویی بیکس وبینوا منم مونس ویار ما تویی بکن زراه مرحمت یک نظری بما علی تویی که یازده گهر به ماسوا عطا کنی محیط دهر با صفا زصلخ مجتبی کنی بیاری حسین خود تویاری خدا کنی به زهد عابدین بنا عبادت و دعا کنی زعلم باقر العلوم فامت جهل تا کنی زصدق صادفت بیان اصول ما سواکنی بنام موسیت کنی درد همه دوا علی جان جهانیان تویی جان جهان فدای تو رضاست بررضای حق دردوجهان رضای تو به احتزار آورد جوادتو نوای تو رنج کشد برای دین هادی توبرای تو تکیه زند چوعسکری بعد نقی به جای تو شاعر "ژولیده" زند زدل دم ازولای تو بهر ظهور مهدیت زلطف کن دعا علی
در شب میلادت ای وجه خدا نور می تابد به جان ماسـوا ماه امشب چشم دارد بر زمین تا ببیند روی ماهِ خورشید آفرین مکه امشب مهبط نور خداست کعبه امشب قبله نه، قبله نماست کعبه امشب در طواف روی توست چشم اشک آلود زمزم سوی توست حاصل حب و وداد حق تویی فاش گویم خانه زاد حق تویی × مریم آن کاخ عبادت را ریاض دید چون در خویش آثار مخاض وحی آمد گرچه هستی محترم لیک بیرون رو بدین حال از حرم این مکان غیر از عبادتگاه نیست مسجد است اینجا ولادتگاه نیست گرچه فرزندت بود عیسی ولی فرق ها دارد مسیحا با علی مرده را گر زنده عیسی می کند دردها را گر مداوا می کند این همه از لطف و جود حیدر است بودِ طفلت از وجود حیدر است × مریم ار چه مام پاکی خوانده شد این چنین از خانه حق رانده شد × لیک بهر مادرت از آسمان در چنین حالی ندا آمد بمان فاطمه، بنت اسد ،ام اسد غم مبادا بر دلت یک دم رسد آمدی در کوی ما محزون مرو همچو مریم از حرم بیرون مرو کشتی دین را تو نوح آورده ای بهر جسم کعبه روح آورده ای ای شُکوه محض، معنای وقار ای عفاف و زهد را آموزگار باغبانا! بـه از این دادم تورا غنچه ای گل آفرین دادم تورا فاطمه ای درّ هستی را صدف هست طفلت آفرینش را هدف مژده ای شمس ولایت را فلک هست او بر سفره هستی، نمک  گرچه فخرکون و مافیهاست او فخرش این بس، همسر زهراست او × فاطمه از این ندا مسرور شد درد، شیرین و دلش پرشور شد همسفر با دل شد و پرواز کرد چشم خود را سوی کعبه باز کرد  × کعبه دست و پای خود گم کرده بود بر رخش اما تبسم کرده بود زانکه مهمانی بلند آوازه داشت از حضورش شور و حالی تازه داشت کعبه یک در داشت آن هم مشرکان رفت و آمد می نمودندی از آن گفت با خود هوش باش او حیدر است نی سزاوار ورود از این در است باز کن ای بیت پاک داوری بهر باب الله باب دیگری این بگفت و نعره بر افلاک زد بهر مولا سینه خود چاک زد: کای به رضوان ساقی کوثر بیا وی در رحمت ، تو از این در بیا ای فدای مقدمت حِجر و حَجَر گشته از هجر تو زمزم دیده تر ای تو چشم حق، ببین چشم ترم وی تو دست حق، بنه پا بر سرم میهمان ای جان تو بر جانانه ای میهمان نه، بلکه صاحب خانه ای × ای بلند آوازه از نامت حرم حرمتت کرده حرم را محترم تا زند بوسه به پایت چشمِ خاک کعبه هم چون گل، بزد بر سینه چاک خانه ی معبود بر روی زمین در طوافت بود و می گفتا چنین: با ولای تو، عبادت کامل است طوف من، بی حب حیدر باطل است