#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹یار وفادار🔹
باید که برای تو سرِ دار بمیرم
یکباره به پایت صد و ده بار بمیرم
چون نخل به پای تو بیفتم دم افطار
در راه تو چون میثم تمار بمیرم
چشمم که به چشم تو بیفتد چه بگویم؟
ای کاش که در لحظۀ دیدار بمیرم
با آن که خریدار تو بسیار فراوان...
ای کاش که من بر سر بازار بمیرم
پابند رکابت شدهام در صف صفین
این بار حلالم کن و بگذار بمیرم
ای کاش سرم بر سر زانوی تو باشد
ای کاش که چون یار وفادار بمیرم
#علی_اصغر_شیری
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹أین عمار🔹
مَردمِ كوچههای خوابآلود، چشم بیدار را نفهمیدند
مرد شبگریههای نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند
وصلههای لباس و پاپوشش، و یتیمان مست آغوشش
راز آن كیسههای بر دوشش، در شب تار را نفهمیدند
مردمِ دلبریده از بعثت كه فقط فكر آب و نان بودند
مثل اشراف عهد دقیانوس، قصهٔ غار را نفهمیدند
با تبر باغ را درو كردند، حالی از باغبان نپرسیدند
خم به ابرویشان نیاوردند، در و دیوار را نفهمیدند
نیمهشب بود و سایهها آرام، كوچه را خیس اشک میكردند
گفت مولا كه زود برگردیم، تا غم یار را نفهمیدند
لاتهایی كه عبدود بودند، ابتدا با هبل بلی گفتند
بعد از آن هم كه یاعلی گفتند، «أین عمّار» را نفهمیدند
آخر قصهاش بهاری بود، سورهٔ انفطار جاری بود
عالمان قرائت و تفسیر، شوق دیدار را نفهمیدند
كودكانی كه باخبر بودند، از همه روزهدارتر بودند
بس كه لبتشنهٔ سحر بودند، وقت افطار را نفهمیدند
#احمد_حسینپور_علوی
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹خطبۀ دریغ🔹
سلمان! تو نیستی و ابوذر نمانده است
عمار نیست، مالک اشتر نمانده است
قرآن به نیزه میرود اینجا هزار بار
جز خطبۀ دریغ به منبر نمانده است...
در کوچههای هاشمی آتش هنوز هست
باور مکن که حادثه دیگر نمانده است
دشمن خیال کرد کتاب غدیر سوخت
دشمن خیال کرد که کوثر نمانده است...
تکفیر میکنند پیاپی امام را
ایمانشان به مصحف و دفتر نمانده است
شمشیرهای یکسره کوفیست در نیام
راهی ورای گریۀ پرپر نمانده است
دیگر کجای شب تهی از ابنملجم است؟
در کوفه جز سیاهی خنجر نمانده است
فردا تمام جامهدراناند پشت در
فردا ولی چه فایده حیدر نمانده است!
#محمدحسین_انصارینژاد
#امام_علی علیهالسلام
#مثنوی
🔹چون علی کو؟🔹
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
جام دلها ز غم پُر از خون شد
به کجا رفت، دیر شد، چون شد؟
شب سحر شد ولی نشد پیدا
آفتاب جمال مرد خدا
چه شد آن نیکمرد برقعپوش؟
که شب انبان نان کشید به دوش
دیدهها شد در انتظار، سپید
مرد احسان شب ز ره نرسید
دردمندان نشسته خستهجگر
بسته صد حلقه از نگاه به در
گشته درماندگان به آه و فغان
دم به دم از شکاف در نگران
تا کی آید ز راه، مرد خدا
آوَرَد کیسۀ غذا و دوا
آه! آن مرد بینشانه چه شد؟
وای! نانآور شبانه چه شد؟
منتظر مانده کودکان یتیم
که درآید ز راه، مرد کریم
همه دلخسته و پریشانحال
کرده از مادران به لابه سؤال
که چه شد ناشناس نیکوکار
مانده در خواب یا شده بیمار؟
مگر از یاد برده احسان را؟
یا فراموش کرده طفلان را؟..
چه شد آن مهربان که آمد شب؟
نان و خرما به دست و ذکر به لب
هرچه بود آن شب سیاه گذشت
کسی آگه ز راز کار نگشت
شب دیگر رسید و باز آن شب
در مرارت گذشت و رنج و تعب
کس نیامد سراغ خستهدلان
وای بر حالت شکستهدلان!
ناگهان شد بلند شیونها
خاست افغان ز کوی و برزنها
غرق شد شهر کوفه در ماتم
لرزه افتاد بر زمین از غم
شیون از هر طرف رسید به گوش
کآفتاب زمانه شد خاموش
آن که نان بهر مستمندان برد
رخت خود در جوار جانان برد..
شمع حق چون ز غم گداخته شد
مرد احسان شب شناخته شد
چون علی رفت و شد جهان محروم
ناشناس شبانه شد معلوم
::
چون علی کو کسی که تا دم مرگ
خورد اندوه مردم بی برگ؟
چون علی کو کسی به روی زمین
که بنازد به خدمت مسکین؟
نخورَد سیر، نان به یاد فقیر
تا نمانَد گرسنهای دلگیر؟
چون علی کو امیری آزاده
که بُوَد دستگیر افتاده؟
چون علی کو کسی که در دل شب
افتد از پا ز نالۀ یارب؟
چون علی کو کسی که با قاتل
صد محبت کند به جان و به دل؟..
چون علی کو کسی که بی تشویش
بگدازد کف برادر خویش؟
چون علی کو کسی که از سرِ داد
بر سر قاضیاش زَنَد فریاد؟..
چون علی کو یکی به جاه، قرین
که شود همدم خرابهنشین؟
چون علی کو یکی خدایاندیش
که دهد سرزنش به عامل خویش؟
کز چه خوردی ز سفرهای پر سور
که تهیدست بود از آنجا دور
چون علی کو یکی به دور زمان
که زَنَد مُهر روی کیسۀ نان؟
چون علی کو یکی به زیر فلک؟
که چو بیند به سفره شیر و نمک،
دختر خویش را دهد فرمان
کز خورشها یکی بگیر از خوان
عقل و اندیشه در علی شده مات
کی زمان آوَرَد چو او؟ هیهات!
#محمد_حسین_بهجتی
ای عید! بدان جهان گرفتار علیست
این کهنه و نو شدن فقط کار علیست
از سرخی چشم غنچهها فهمیدم
امسال بهار هم عزادار علیست
#عباس_شاهزیدی
#امام_علی علیهالسلام
#شب_قدر
#غزل
🔹بیکرانۀ دریا🔹
بدون بودن تو رنج بیحساب منم
شکسته خسته منم، خلسه خلسه خواب منم
چقدر بیتو حقیرم، چقدر هیچم و پوچ
که بیکرانۀ دریا تویی، حباب منم
تو آفتابی و من ماه هم اگر باشم
همیشه تشنۀ یک جرعه آفتاب منم
دلم شکسته و آمادۀ پذیراییست
بیا که صاحب این خانۀ خراب منم
اگر سؤال کنی کیست بیپناهترین؟
دو قطره شرم فرو میچکد، جواب منم
«اگر قبول کنی، ور برانی از بر خویش»
مراد من نظر توست، مستجاب منم
اگر ببخشی، شایستۀ گذشت تویی
اگر عذاب کنی، لایق عذاب منم
کجاست؟ آن که مرا تا خدا رساند کیست؟
و با صدای علی میرسد خطاب: منم
#محمد_میرزایی_بازرگانی
#امام_عصر علیهالسلام
#شب_قدر
#غزل
🔹آقا بیا🔹
به حق خدای شب قدرها
بیا ای دعای شب قدرها
حضور تو تنها نفس میدهد
به حال و هوای شب قدرها
پر از التماس است و آقا بیاست
به عمق صدای شب قدرها
الهی نگاهی کن از روی لطف
به آقا بیای شب قدرها
برای تمنای روز ظهور
میافتم به پای شب قدرها
کمی نقد عشق و عنایت بریز
به دست گدای شب قدرها
مریض فراقیم یابنالحسن
تو هستی دوای شب قدرها
به حق علی و به حق حسین
به این نالههای شب قدرها
مرا یک سحر کاش مهمان کنی
نجف کربلای شب قدرها
#محمدعلی_بیابانی
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹جراحت دل🔹
اگرچه زخم به فرقش سه روز منزل داشت
علی جراحت سر را همیشه در دل داشت
نه پنج سال خلافت، که پیش از آن هم نیز
دلی به سینه چنان مرغ نیمبسمل داشت
دمی که آینهٔ آب چاه را میدید
هزار حنجره فریاد در مقابل داشت
همیشه دست کریمش ز دیده پنهان بود
چو بوتهای که در آغوش خاک حاصل داشت
به نخل عاطفهاش دست هیچکس نرسید
به ذره چون دل خورشید، مِهر کامل داشت
اگر شبانه به اطعام سائلان میرفت
-به جان فاطمه- شرم از نگاه سائل داشت
پس از شهادت زهرا، علی ز عمق وجود
همیشه در دل خود انتظار قاتل داشت
#غلامرضا_شکوهی
#امام_علی علیهالسلام
#قصیدهواره
🔹علی علی🔹
کی میشود شبیهِ تو پیدا؟ علی علی
بعد از تو خاک بر سر دنیا، علی علی
دستِ حق و زبانِ حق و چشمِ حق، بهحق
آیینۀ خدای تعالی، علی علی
نامت دوای درد و کلامت شفای دل
استادِ ذو فنونِ مسیحا، علی علی
شاهینِ تیز بینِ ترازوی خیر و شر
فرمانروای محشرِ کبری، علی علی
پیرِ خرد بدایه به نامِ تو کرد و گفت:
حقِّ مبرهن است همانا علی، علی
آموزگارِ عشق گریبان درید و گفت:
دردا و حسرتا و دریغا علی، علی
شیخان و زاهدان و فقیهان و مفتیان
حق حق علی علی، یا مولا علی علی
یک شمّه از کلامِ تو شد چشمه، موج موج
یک چشمه از سکوتِ تو دریا، علی علی
دنیا هنوز نام تو را میبَرد مدام
دنیا هنوز محو تماشا: علی، علی
دنیا هنوز تشنۀ شمشیرِ عدلِ توست
آن تلخترْ شرابِ گوارا، علی علی
دیگر علی ندید به خود خاک و، دید اگر
پیش از تو بود حضرت زهرا علی، علی
یکچند بود حضرت زهرا انیس تو
یکعمر... آه، تنها تنها علی علی
دستِ عقیل سوخت که گویند دشمنان
«با دوست هم نکرد مدارا علی»، علی
گفتیم «در نمازش...» گفتند «در نماز؟
او هم نماز میخواند آیا؟ علی؟ علی؟»
یاران و زهرِ غَدر، شیاطین و تیغِ کین
ای زخمخورده از همۀ ما، علی علی
بیراهه است و ظلمت، بیراهه است و ظلم
بانگی بزن به خیل رعایا، علی علی
ما ماندهایم و معرکه، ما ماندهایم و تیغ
ما ماندهایم و صف به صف اعدا، علی علی..
من با زبان خاک چگونه بخوانمت؟
بالانشینِ عالمِ بالا، علی علی
دنیای بیتو تودۀ خاکیست بیخدا
بعد از تو خاک بر سرِ دنیا، علی علی
تنها، غریب، تنها، حتی میانِ ما
حتی در این مراسمِ احیا، علی علی...
#امید_مهدینژاد
#امیرالمومنین_ع_مدح
ای علی مرتضی! تو مظهر ذات خدایی
ما سِوَی اللّهاند ظلّ تو، تو ظلّ کبریایی
غیب مطلق شد زِ مشکاتِ رُخَت بی پرده ظاهر
آری ای مِرآت ایزد! پای تا سر حقنمایی..
عقل چون سنجد مدیحت؟ زان که تو عین مدیحی
فهم چون گوید ثنایت؟ زان که تو عین ثنایی
هم تو اوّل، هم تو آخر، هم تو باطن، هم تو ظاهر
هم تو غالب، هم تو قاهر؛ مُبتَدا و مُنتهایی
سالکان حقطلب را در طریقت دستگیری
عارفانِ رازدان را در حقیقت پیشوایی
بی کسان را مُستجاری، بی قراران را قراری
بیدلان را غمگساری، دردمندان را دوایی
جوهر عدلی و احسان، معدن علمی و ایمان
منبع نوری و برهان، پادشاه لافتایی
جُز تو نگْشاید دگر کس عُقَده از کار خلایق
در جهان تنها تو ای دست خدا مشکلگشایی
در نماز از مرحمت انگشتری دادی به سائل
تو ولی مؤمنین شاها به نَصِّ اِنّمایی
مخزن اسرار مکنونی و گنجور حقایق
قَدْر بخشای قَدَر، فرمانده حکم قضایی
محرم اسرار غیبی در مقامِ «لی مَعَ اللّه»
همنشین احمد مُختار در بزم دنایی
قطرهام من قطره آخر وسعت دریا چه سنجد؟
تُو یمِ فضل و محیط جود و دریای سخایی..
#محمود_شاهرخی
.
#امام_علی علیه السلام
السلام علیکَ یا امیرالمؤمنین
خدا نجوا چو با طه نماید
و او نجوای ْ با مولا نماید
به اصحابش چنین گفتا پیمبر :
خدا هم با علی نجوا نماید
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
پیمبر از خدا نوری جلی بود
شب معراج نورش منجلی بود
سخن می گفت با پیغمبر خود
صدای حق ولی صوت علی بود
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
عروج احمدی سوی خدا بود
تجلی اش به قلب مصطفی بود
شنید آن چه شب معراج ، احمد
مناجات خدا با مرتضی بود
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
نبی راز خودش را با علی گفت
به وقت ذکر خود تنها علی گفت
شب معراج احمد بعد دیدار
خدا وقت وداعش یا علی گفت
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
#محمدعلی_شهاب
.
#شهادت_امام_علی
فرقش که شد شکافته محراب گریه کرد
شد سرخ اُفُق که مِهر جهانتاب گریه کرد
فرقش که شد شکافته عالم عزا گرفت
جبریل شور ((قَدقُتِلَ المُرتَضی))گرفت
فرقش که شد شکافته با چشمخونفشان
آمد به شهر کوفه پیمبر از آسمان
فرقش که شد شکافته دین بیعمود شد
گویی دوباره صورت زهرا کبود شد
فرقش که شد شکافته شد نیمهجان حسن
از بس گریست در غم او بی امان حسن
طوری حسین ضجّه زد و بیقرار شد
ارکان عرش هم به تزلزل دچار شد
محشر رسید و ریخت بهم وضع عالمین
سیلاب اشک ریخت چو از چشم زینبین
شمشیر در رهی که نبایَست رفته بود
پیوستگی ابرویش از دست رفته بود
هم چشم داشت جانب افلاک؛مرتضی
هم ریخترویزخمسرشخاک؛مرتضی
از ماه صورتش عرق سرد می چکید
از فرط درد پاشنه بر خاک میکشید
ایچشم سینه سوخته در سوگ مرتضی
یاد از حسین و کرببلا میکنی چرا ؟
بر خاک اگر که شیر خدا پا نمیکشید
پای حسین نیز به مقتل نمی رسید
شمشیر اگرکه بر سر حیدر نمینشست
دیگر عمود فرق سری را نمیشکست
بر خاک سر گذاشت و خَدُّ التّریب شد
خطّ از پدر گرفت که شَیبُ الخُضیب شد
مثل علی که ضربه بر او از قفا زدند
در سجده بود و بر بدنش بی هوا زدند
پرتاب نیزه طی شد و شمشیرها زدند
با سنگهای تیز شده ؛ با عصا زدند
از تیر شعلهور جلوی چشم مادرش
میسوخت زخمهای دهنباز پیکرش
در بین خیمه شیون زنها بلند بود
آخر سرش به نیزه ی اعدا بلند بود
محمد قاسمی