eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
253 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
716 ویدیو
301 فایل
*نه‌ هر کس‌ شد‌ مسلمان‌ می‌توان‌ گفتش‌ که‌ سلمان شد‌ که‌ اول‌ بایدش‌ سلمان شد و‌ آنگه‌ مسلمان‌ شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
(حضرت علی اکبر ع) از حرم آیید،ای بنی هاشم از جگر نالید،ای بنی هاشم وای اکبرم وای اکبرم ای نور چشمان ترم کشته شد اکبر،نوجوان من پاره تن گردید،جسم و جان من رفته تا افلاک،الامان من فارغ اقبالید،ای بنی هاشم قامتش از زین،سرنگون گردید شبه پیغمبر،غرق خون گردید از جفای این،قوم دون گردید گوییا خوابید،ای بنی هاشم ای بنی غالب،غافلید از حال از جفای آن،خصم بد افعال مر ندانید از،قصه ی احوال اشک غم بارید،ای بنی هاشم ای بنی عدنان،در کنار خاک پیکر نازش،گشته از کین چاک پاره تن باشد،نیر افلاک رفع غم سازید،ای بنی هاشم ای بنی یعرب،زان جهانگیری برکشید اکنون،تیغ و شمشیری رو سوی میدان،همچنان شیری بر عدو تازید،ای بنی هاشم ای بنی هاشم،تیغ ها بر کف هم کفن پوشید،در زمین تف کوفیان باشند،جمله صف در صف قد برافرازید،ای بنی هاشم شاه بی لشکر،بی کس و یار است از غم اکبر،دیده خونبار است کربلا بر او،کوی ایثار است یاری اش سازید،ای بنی هاشم سال ها امید،ذکرتان گوید او شفاعت را،از شما جوید راه تان از عشق،دم به دم پوید تا ابد جاوید،ای بنی هاشم. زمینه:سوم قتل،شاه مردان است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(علیه السلام)فرمودند: ◾️كُلُ عَيْنٍ باكِيَةٌ يَوْمَ القِيامَةِ اِلاّ ثَلاثَ عُيُونٍ: عَيْنٌ سَهَـرَتْ فِى سَبـيلِ اللّه ِ. وَ عَيْنٌ فاضَت مِنْ خَشْيَةِ اللّه ِ. وَ عَيْنٌ غَضَّتْ عَنْ مَحارِمِ اللّه ِ. ◾️روز قيامت همه چشم ها گريان است مگر سه چشم: ▪️چشمى كه در راه خدا بيدار مانده است ▪️چشمى كه از خوف خدا گريسته است ▪️چشمى كه از محارم الهى فرو بسته شده است. 📚معدن الجواهر و رياضة الخواطر، ص 34
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خواهرش بر سینه و بر سر زنان رفت تا گیرد برادر را عنان سیل اشکش بست بر وى راه را دود آهش کرد حیران شاه را در قفاى شاه رفتى هر زمان بانگ مهلا مهلا اش بر آسمان کاى سوار سرگران کم کن شتاب جان من لختى سبک‌تر زن رکاب تا ببوسم آن رخ دلجوى تو تا ببویم آن شکنج موى تو شه سراپا گرم شوق و مست ناز گوشه چشمى بدان سو کرد باز دید مشکین مویى از جنس زنان بر فلک دستى و دستى بر عنان زن مگو مرد آفرین روزگار زن مگو بنت الجلال اخت الوقار زن مگو خاک درش نقش جبین زن مگو دست خدا در آستیین باز دل بر عقل می‌گیرد عِنان اهل دل را آتش اندر جان زنان *** پس ز جان بر خواهر استقبال کرد تا رخش بوسد الف را دال کرد همچو جان خود در آغوشش کشید این سخن آهسته در گوشش کشید کای عِنانگیر من آیا زینبی؟ یا که آه دردمندان در شبی؟ پیش پای شوق زنجیری مکن راه عشق است این عِنان‌گیری مکن با تو هستم جان خواهر همسفر تو به پا این راه کوبی من به سر خانه سوزان را تو صاحبخانه باش با زنان در همرهی مردانه باش جان خواهر در غمم زاری مکن با صدا بهرم عزاداری مکن معجر از سر پرده از رخ وا مکن آفتاب و ماه را رسوا مکن هست بر من ناگوار و ناپسند از تو زینب گر صدا گردد بلند هرچه باشد تو علی را دختری ماده شیرا کی کم از شیر نری با زبان زینبی شه آنچه گفت با حسینی‌گوش زینب می‌شنفت با حسینی‌لب هرآنچه گفت راز شه به‌گوش زینبی بشنید باز گوش عشق آری زبان خواهد ز عشق فهم عشق آری بیان خواهد ز عشق با زبان دیگر این آواز نیست گوش دیگر محرم این راز نیست ای سخنگو لحظه‌ای خاموش باش ای زبان از پای تا سر گوش باش تا ببینم از سر صدق و صواب شاه را زینب چه می‌گوید جواب گفت زینب در جواب آن شاه را کای فروزان کرده مهر و ماه را عشق را از یک مشمه زاده‌ایم لب به یک پستان غم بنهاده‌ایم تربیت بوده‌است بر یک دوشمان پرورش در جیب یک آغوشمان تا کنیم این راه را مستانه طی هر دو از یک جام خوردستیم می هر دو در انجام طاعت کاملیم هر یکی امر دگر را حاملیم تو شهادت جستی ای سبط رسول من اسیری را به جان کردم قبول.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمک زندگی من، پسرم بود ولی نمک زندگیم را به زمین پاشیدن... (ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(حضرت علی اکبر ع) ای علی اکبر من یا ولدی نور چشم تر من یا ولدی چون حسین دید جمال پسرش آمده بهر وداع پدرش بوسه زد صورت همچون قمرش گفت کای ماه بلند اختر من آمدی سوی پدر،یا ولدی با رخ همچو قمر،یا ولدی بوده ام منتظرت ای پسرم بار دیگر که بیایی به برم رخ زیبای تو را چون نگرم یادم آید رخ پیغمبر من خوب شد ای پسرم،یا ولدی آمدی در حضرم،یا ولدی گفت اکبر که مرا ساز حلال آمدم نزد تو با حزن و ملال تا دهی بر پسرت اذن جدال غربتت هست پدر باور من گفت ای اکبر من،یا ولدی ای بهین یاور من،یا ولدی چون حسین دید رخ ماه علی عزت و شوکت ذی جاه علی بر فلک رفته ز غم آه علی گفت هستی تو ز جان بهتر من راحت جان منی،یا ولدی جان جانان منی،یا ولدی راحت جان اکبر من-روح روان اکبر من بست شمشیر علی بر کمرش بوسه زد بر رخ همچون قمرش بود از هجرت او خون جگرش گفت یارت پسرم داور من لطف حق یار تو را،یا ولدی حق مددکار تو را،یا ولدی رفت اکبر سوی میدان بلا همچنان ماه شد از مهر جدا گفت شاهنشه دین یار تو را حق در این معرکه ای گوهر من دست حق یاور تو،یا ولدی برفراز اختر تو،یا ولدی تشنه جگر اکبر من-نور بصر اکبر من حمله بر لشکر کفار نمود تشنه کامی دلش افگار نمود سوی باب آمده اظهار نمود شاه دین گفت که ای کوثر من گوییا تشنه لبی،یا ولدی از عطش در تعبی،یا ولدی شاه دین دید چو حسن حسنش بنهادیش زبان در دهنش گفت چون دید غریق محنش تشته تر از تو بود حنجر من تشنه کام اکبر من،یا ولدی بدر تام اکبر من،یا ولدی دانم ای تازه جوان تشنه لبی از تف تشنه لبی در تعبی زود باشد ز کف دست نبی نوشی آب ای مه سیمین بر من شبه پیغمبر من،یا ولدی ای مه انور من،یا ولدی بار دیگر سوی خصم پدرش رفت و در جنگ شدی چاک سرش بر روی خاک بلا شد مقرش با پدر گفت که ای سرور من در برم آی و بگو،یا ولدی گو به آوای نکو،یا ولدی آه از آن دم که صدایش بشنید در بر پیکر اکبر چو رسید گفت صد چاک علی را چو بدید به فدای ره حق اکبر من مادرت منتظرت،یا ولدی تا بیاید خبرت،یا ولدی یا حسین جان به فدای سر تو جان به قربان علی اکبر تو بر جوادی که بود نوکر تو گوی یک بار که ای نوکر من گفت هر بار حسین،یا ولدی ای مرا نور دو عین،یا ولدی. زمینه:اکبر تازه جوان وا ولدا