💠 #حدیث_روز 💠
🔻امـام جعفر صـادق(عليهالسلام) :
مَنْ بَدَءَ بِكَلامٍ قَبْلَ سَلامٍ فَلاتُجيبُوهُ.
كسى كه قبل از سلام سخن گويد، بـه او اعتـنا نكنـيد.
📚 تحف العقول/ ۲۴۵
مصیبت و زبانحال #ام_البنین(س)
فلک میسوزد از اندوه سوزانی که من دارم
زمین میلرزد از حال پریشانی که من دارم
دو چششم ژاله می ریزد چنان الماس بر پایم
چنین اشکی ندارد هیچ چشمانی که من دارم
برای گریه کردن داغ بسیار است و میدانم
چنین داغی ندارد هیچ انسانی که من دارم
چنان میگریم از ماتم که خاک کربلا با من
شرار غم برانگیزد به حرمانی که من دارم
ز داغ و مرگ عباسم به سینه میهمان دارم
عدو همراه من گرید به مهمانی که من دارم
حسینم را به گودال و به زیر تیغ ها کشتند
که دل شد شعله ور از آه سوزانی که من دارم
فدا کردم به پای تو ز دامانم چهار اختر
به امیدی که برگردی به بستانی که من دارم
ولی افسوس این دارم حسینم غرقه در خون شد
که بعدش خانه ام شد بیت الاحزانی که من دارم.
#محمدحسین_علیرمضانی
سرو شکسته
#نوحه_حضرت_ام_البنین(س)
#سبک_حاج_ناظم
ام الشهید و همسر شهیدم
در زیر بار درد و غم خمیدم
منم زار و حرین، منم ام البنین
من مادرم پسر ندارم
نور بصر، قمر ندارم
واویلتا آه و واویلا 4بار
گرکشته گشته چهار نور عینم
دارم چه غم فدا سر حسینم
منم مظهربذل،مادر اباالفضل
عباس من دستش جدا شد
در علقمه فرقش دوتاشد
واویلتا آه و واویلا 4بار
برنقش چهارقبر سر گذارم
روزم سیه شمس و قمرندارم
بقیع شد بهرمند، چنان بیت الحزن
دادم زکف دار و ندارم
من برحسینم سوگوارم
واویلتا آه و واویلا 4بار
من داغهای جانگداز دیدم
اما من از داغ حسین خمیدم
گلانم پرپر است،حسین بی مادر است
حسین من مادر ندارد
تا اشک غم بهرش ببارد
واویلتاوآه وواویلتا4بار.
#عبدالحسین_محبی
عن َ#ام_البنین(علیها السلام):
«أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین، …أولادی وَمَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین».
حضرت ام البنین (علیها السلام):
«از ابا عبدالله الحسین (ع) به من خبر بده! …فرزندانم و تمام کسانی که زیر آسمان کبودند، همه به فدای ابا عبدالله الحسین (ع) باد!»
(منتهی المقال، ج 2، ص 70
تذکره الشهداء، ص 443)
حضرت علی (ع) بعدازدرگذشت
#ابوذر_غفاری نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی بحال ابوذر می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت:
شما دو توهین به من کردید; اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید'
دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنید و به من بدهید با یک تار موی علی عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه کردند و فرمودند:
به خدایی که جان علی در دست اوست قسم ،آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمان محکم بست سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند.
مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان
علی فروش نشویم!!!