eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
248 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
533 ویدیو
292 فایل
*نه‌هرکس‌شد‌مسلمان‌می‌توان‌گفتش‌که‌سلمان‌شد‌ که‌اول‌بایدش‌سلمان‌شدو‌آنگه‌مسلمان‌شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت امام جعفر صادق علیه السلام حسرت گرفته باز حصار مدینه را غم تیره کرده است دیار مدینه را آثار حزن فاطمه و غربت علی پُر کرده است گوشه کنار مدینه را در کوچه های شهر چو ماه علی گرفت رنگی دگر نماند عذار مدینه را داغ عزای حضرت صادق فکنده باز با اشک و آه ما سر و کار مدینه را تا خاک ریختند بر اندام آن امام کردند دفن دار و ندار مدینه را گویا فشانده اند بر آن قبر بی چراغ غمهای بی نشانه مزار مدینه را می گریم از مصیبت جانسوز او مگر بر دیده ام زنند غبار مدینه را در خلوت بقیع بجز اشک مهدیش شمعی کجا بود شب تار مدینه را من جان نثار مکتب اویم مؤیدم دارم از او امید جواز مدینه را.
مدح و میلادیه حضرت امام رضا(ع) همه جا غرق صفا شد شب میلاد رضا پر طراوت همه جا شد شب میلاد رضا همه جا آینه بندان همه جا آینه وار محشر آینه ها شد شب میلاد رضا آسمانهابه زمین خیره که این توده ی خاک مرکز نور خدا شد شب میلاد رضا شب میلاد کرامت شب میلاد کرم شب میلاد وفا شد شب میلاد رضا یارئوف است رئوف نغمه ی قدسی نفسان شب تسبیح و دعا شد شب میلاد رضا بارش رحمت ورأفت همه جاری است مگر شب میلاد رضا شد شب میلاد رضا خانه ی نجمه بود قبله ی دلها و بر آن کعبه هم قبله نما شد شب میلاد رضا همه لطف وهمه فیض و همه شور و همه نور شب قدر آمده یا شد شب میلاد رضا عالم آل محمد به جهان جلوه نمود عَلَم عِلم بپا شد شب میلاد رضا دومین بضعه منی که پیمبر فرمود بود نشناخته تا شد شب میلاد رضا بعد موسی که بود رهبر معصوم بشر؟ حل شد این مسأله تا شد شب میلاد رضا هشتمین حجت حق پرده ز رخسار گرفت حاجت شیعه روا شد شب میلاد رضا بعد ده قرن که بگذشته از آن لیله ی قدر مشهدش غرق صفا شد شب میلاد رضا نور زهرا و محمد ز فروغ ازلی روشنی بخش فضا شد شب میلاد رضا بهتر از هر چه که خورشید بر او می تابد باز بر خلق عطا شد شب میلاد رضا به تماشای بهشت حرم او ز بهشت هر در و پنجره وا شد شب میلاد رضا ما محبان رضائیم و چو ما اهل رضاست هر که پیوسته به ما شد شب میلاد رضا ذکر زوار جگر سوخته گِرد حرمش یا معین الضعفا شد شب میلاد رضا قلم صنع خداوند مگر بنگارد دردهایی که دوا شد شب میلاد رضا رسدش نامه ی آزادی محشر هر کس که در این خانه گدا شد شب میلاد رضا بهره از ذوق شفق برد «مؤید» که سرود شب میلاد رضا شد شب میلاد رضا .
زبانحال حضرت زینب (س) با رأس مطهر برادر در كوفه و راه شام تو آفتاب منی با چنین جمال حسین مرا ببخش که خواندم تو را هلال، حسین گرفته روی تو را گر چه خون و خاکستر تو آفتاب وجودی و بی زوال، حسین سرت به نیزه و قرآن به لب، جلالی نیست به جز جلال خدا فوق این جلال، حسین ز شور نغمۀ قرآنت ای عزیز دلم ز حال رفتم و باز آمدم به حال، حسین به راه عشق تو ای تشنه کام، زینب را سرِ شکسته بود بهترین مدال، حسین سر شکستۀ من با سر بریدۀ تو ز پاره پارۀ دل دارد اتصال، حسین قسم به پیکر پامال تو که نگذارم کنند خون شریف تو پایمال، حسین یزید اگر به اسارت کشانده اهلت را کشم حکومت او را به ابتذال، حسین کنم حرام بر او شهد زندگانی را که او حرامِ خدا را کند حلال، حسین ز کودکان ز پا اوفتاده گیرم دست اگر که سیلیِ دشمن دهد مجال حسین به هر یکی ز صغیران به گریه می نگرم تو را ز من طلبد با زبان حال، حسین زبان حال "مؤید"، غلام تو، این است من و جدایی از تو بُود محال، حسین.
اربعین سید رضا موید خراسانی ز نینوای تو رفتم، چو نی نوا کردم چنان که بادیه ها را چو نینوا کردم به هر کجا که نشستم گریستم ز غمت به هر طرف که دویدم تو را صدا کردم ز خارهای مغیلان بپرس کز داغت چقدر اشک فشاندم، چه ناله ها کردم تو دشت ماریه را کربلا ز خون کردی به شام و کوفه من از اشک کربلا کردم به جای ناله ز هر تازیانه دشمن علی علی زدم از دل خدا خدا کردم طواف پیکر بی سر به زیر خنجرها زیارت سرِ بی تن به نیزه ها کردم پیام خون تو بردم به هر کجا رفتم حدیث غربت حقّ تو را ندا کردم نتیجه دادن خونت به عهده من بود که صبر کردم و بر عهد خود وفا کردم لوای زحمت پیغمبران به دوشم بود قدم خمید ولی راست این لوا کردم تو خواستی به نماز شبت دعا گویم تو را به جان تو در هر نفس دعا کردم سپرد حکم تو هشتاد و چار لاله به من که من به اشک، حراست ز لاله ها کردم به غیر یک گل پرپر که در خرابه بماند گلی که سوختم و از برم جدا کردم رقیه را که نیاورده ام ببخش مرا ورا به غربت شام بلا رها کردم به نیزه خواندن قرآن تو ربود دلم اگر چه سوختم از غم ولی صفا کردم ز خطبه خواندنم انداختی و از حالم گواست چوبه محمل که من چه ها کردم به دست بسته بسی تازیانه خوردم تا طناب ظلم ز دست سکینه وا کردم اگر ز پای فتادم بسی ولی آخر به کاخ ظلم عزای تو را به پا کردم ببین رضای "مؤید" به گریه می گوید کزین سرود خدا را ز خود رضا کردم.
برگشتم از شام بلا حسین جان بار دگر در کربلا حسین جان حسینِ من کجائی؟ وای از غم جدائی (2) بس خورده‌ام از خصم تازیانه آتش زقلبم می‌‌کشد زبانه آن شب که درخرابه کربلا شد رقیه هم از اسرا جدا شد حسینِ من کجائی؟ وای از غم جدائی (2) من شرح اربعین شنیده بودم کاش این چنین روزی ندیده بودم آنان که باششماهه جنگ کردند از ما پذیرایی به سنگ کردند حسینِ من کجائی؟ وای از غم جدائی (2) چلّه‌نشینانِ غمت رسیدند کبوترانِ حرمت رسیدند یک شب به سیری ماغذا نخوردیم چون مادر خود تازیانه خوردیم حسینِ من کجائی؟ وای از غم جدائی (2) قربان زخم سینه‌ات حسین جان این تو واین سکینه‌ات حسین جان آورده‌ام رباب همسرت را بر او نشان ده قبر اصغرت را حسینِ من کجائی؟ وای از غم جدائی (2) برخیز و بگشا بند محملم را برخیز و بگشا بند محملم را من انقلابت را تمام کردم رقیه را سفیر شام کردم حسینِ من کجائی؟ وای از غم جدائی (2) در شام و کوفه انقلاب کردم کاخ ستمگران خراب کردم من زینبم قانون‌گذار عشقم ویرانگر حکومت دمشقم حسینِ من کجائی؟ وای از غم جدائی (2) زخم دل ما جز نمک نخورده طفلی نباشد که کتک نخورده آورده‌ام تمام کودکانت غیر از رقیه طفل خسته‌جانت حسینِ من کجائی؟ وای از غم جدائی (2) رقیّه‌ات همراه ما نیامد دیگر مپرس از ما چرا نیامد راه نفس در سینه تنگ کردند از ما پذیرایی به سنگ کردند حسینِ من کجائی؟ وای از غم جدائی (2)
یا مهدی... سید رضا موید خراسانی گر قسمتم شود که تماشا کنم تو را ای نور دیده ! جان و دل اهدا کنم تو را این دیده نیست قابل دیدار روی تو چشمی دگر بده که تماشا کنم تو را تو در میان جمعی و من در تفکرم کاندر کجا برآیم و پیدا کنم تو را ؟ یابن الحسن ! اگر چه نهانی ز چشم من در عالم خیال هویدا کنم تو را همچون « مویدم » به تکاپو مگر دمی ای آفتاب گمشده ! پیدا کنم تو را. فروغی بسطامی کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را ؟ کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را ؟ غیبت نکرده ای که شوم طالب حضور پنهان نگشته ای که هویدا کنم تو را با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را بالای خود در آینه چشم من ببین تا با خبر ز عالم بالا کنم تو را مستانه کاش در حرم و دیر بگذری تا قبله گاه مومن و ترسا کنم تو را خواهم شبی نقاب ز رویت برافکنم خورشید کعبه ، ماه کلیسا کنم تو را طوبی و سدره گر به قیامت به من دهند یک جا فدای قامت رعنا کنم تو را.
بزم ماتم زهرا ... اشکی بُود مرا که به دنیا نمی دهم این است گوهری که به دریا نمی دهم گر لحظه ای وصال حببم شود نصیب آن لحظه را به عمر گوارا نمی دهم عمری بود که گوشه نشین محبتم این گوشه را به وسعت دنیا نمی دهم در سینه ام جمال علی نقش بسته است این سینه را به سینه ی سینا نمی دهم تا زنده ام ز درگه او پا نمی کشم دامان او ز دست تمنّا نمی دهم سرمایه ی محبت زهراست دین من من دین خویش را به دو دنیا نمی دهم گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا یک ذره از محبّت زهرا نمی دهم امروز بزم ماتم زهرا بهشت ماست این نقد را به نسیه ی فردا نمی دهم در سایه ی رضایم و همسایه ی رضا این سایه را به سایه ی طوبی نمی دهم.
ميلادیه حضرت جواد الائمه علیه السلام باز بر نخل ولایت ثمری داده خدا آسمان عظمت را قمری داده خدا در بهاری همه زیبائی و امید و صفا گلشن مهر و وفا را ثمری داده خدا دهم ماه رجب لیله ی قدر دل ماست وه براین شب چه مبارک سحری داده خدا شب قدر است بخوان سوره کوثر زیرا به رضا کوثر وقدر دگری داده خدا حجره ی کوچک ریحانه بهشتی دگر است که بر این خانه صفای دگری داده خدا به جهان بشریت ز حریم ملکوت با جمال ملکوتی بشری داده خدا تا که در بادیه ی عشق توقف نکند باز این قافله را راهبری داده خدا همه از مرحمت این پدر و این پسر است هر چه بر هر پسر و هر پدری داده خدا همچو او نیست دگر پر برکت مولودی مقدمش را چه مبارک اثری داده خدا اولیاء جمله جوادند ولیکن ز جواد جود را جلوه ی تابنده تری داده خدا تا دهد قدرت فرعونی مأمون بر باد به جگر گوشه ی موسی پسری داده خدا جز مدیح علی و آل «مؤید» را نیست آری آری که به هر کس هنری داده خدا.
کاش همچون لاله سوزم در بیابان بقیع تا شبانگاهی شوم شمع فروزان بقیع کاش سوی مکه تازد کاروان عمر من تا کنم بیتوته یک شب در شبستان بقیع . کاش همچون پرتو خورشید در هر بامداد اوفتم بر خاک قبرستان ویران بقیع آرزو دارم بمانم زنده و با سوز حال در بغل گیرم چو جان، قبر امامان بقیع آرزو دارم ببینم با دو چشم اشکبار جای فرزندان زهرا را به دامان بقیع آرزو دارم بیفتم بر قبور پاکشان تا که گردم حایل خورشید سوزان بقیع آرزو دارم که اندر خدمت صاحب زمان قبر زهرا را ببوسم در بیابان بقیع آرزو دارم که همچون گوهر غلطان اشک از ارادت رخ نهم بر خاک ایوان بقیع اندر آنجا خفته چون قربانیان راه حق ای جان عالم باد قربان بقیع.
شهادت امام جعفر صادق علیه السلام حسرت گرفته باز حصار مدینه را غم تیره کرده است دیار مدینه را آثار حزن فاطمه و غربت علی پُر کرده است گوشه کنار مدینه را در کوچه های شهر چو ماه علی گرفت رنگی دگر نماند عذار مدینه را داغ عزای حضرت صادق فکنده باز با اشک و آه ما سر و کار مدینه را تا خاک ریختند بر اندام آن امام کردند دفن دار و ندار مدینه را گویا فشانده اند بر آن قبر بی چراغ غمهای بی نشانه مزار مدینه را می گریم از مصیبت جانسوز او مگر بر دیده ام زنند غبار مدینه را در خلوت بجز اشک مهدیش شمعی کجا بود شب تار مدینه را من جان نثار مکتب اویم مؤیدم دارم از او امید جواز مدینه را.
مدح و میلادیه حضرت امام رضا علیه السلام سید رضا موید خراسانی همه جا غرق صفا شد شب میلاد رضا پر طراوت همه جا شد شب میلاد رضا همه جا آینه بندان همه جا آینه وار محشر آینه ها شد شب میلاد رضا آسمانها به زمین خیره که این توده ی خاک مرکز نور خدا شد شب میلاد رضا شب میلاد کرامت شب میلاد کرم شب میلاد وفا شد شب میلاد رضا یا رئوف است رئوف نغمه ی قدسی نفسان شب تسبیح و دعا شد شب میلاد رضا بارش رحمت و رأفت همه جاری است مگر شب میلاد رضا شد شب میلاد رضا خانه ی نجمه بود قبله ی دلها و بر آن کعبه هم قبله نما شد شب میلاد رضا همه لطف و همه فیض و همه شور و همه نور شب قدر آمده یا شد شب میلاد رضا عالم آل محمد به جهان جلوه نمود عَلَم عِلم بپا شد شب میلاد رضا دومین بضعه منی که پیمبر فرمود بود نشناخته تا شد شب میلاد رضا بعد موسی که بود رهبر معصوم بشر؟ حل شد این مسأله تا شد شب میلاد رضا هشتمین حجت حق پرده ز رخسار گرفت حاجت شیعه روا شد شب میلاد رضا بعد ده قرن که بگذشته از آن لیله ی قدر مشهدش غرق صفا شد شب میلاد رضا نور زهرا و محمد ز فروغ ازلی روشنی بخش فضا شد شب میلاد رضا بهتر از هر چه که خورشید بر او می تابد باز بر خلق عطا شد شب میلاد رضا به تماشای بهشت حرم او ز بهشت هر در و پنجره وا شد شب میلاد رضا ما محبان رضائیم و چو ما اهل رضاست هر که پیوسته به ما شد شب میلاد رضا ذکر زوار جگر سوخته گِرد حرمش یا معین الضعفا شد شب میلاد رضا قلم صنع خداوند مگر بنگارد دردهایی که دوا شد شب میلاد رضا رسدش نامه ی آزادی محشر هر کس که در این خانه گدا شد شب میلاد رضا بهره از ذوق شفق برد «مؤید» که سرود شب میلاد رضا شد شب میلاد رضا.
مدح حضرت زینب سلام الله علیها ماجرای کربلا شرح بلای زینب است عصر عاشورا شروع کربلای زینب است شرح صدرش در نمی آید به فهم اهل دل صبر زینب آیت صبر خدای زینب است رو «اَلم نَشرَح لَک صَدرَک» بخوان کاین آیه را عشق گفتا بعد پیغمبر، ثنای زینب است باغبان گلشن سرخ ولایت،اشک اوست حافظ خون شهیدان گریه های زینب است پرچم سرخی که عاشورا به خاک و خون فتاد بر سرپا باز با صبر و رضای زینب است کوفه و روز اسیری دیدن زینب، دریغ! چون در و دیوار کوفه، آشنای زینب است بهر اثبات ولایت رفت باید هر کجا ورنه کاخ ظلم و بزم می،چه جای زینب است؟ نی همین در شام و کوفه، بلکه اندر کوی عشق هر کجا پا می گذاری جای پای زینب است کودکی ز آن کاروان افتاد از محمل به خاک شب کنار بسترش،زهرا به جای زینب است خطبه ی او افتخار ملت اسلام شد بانگ «اَلاسلام یَعلوا»،در ندای زینب است پرچمش سرهای هفتاد و دو تن بر نیزه هاست ای دریغا در کف دشمن لوای زینب است چون توانایی به ترک جان نبودش سر شکست قتلگاه کوچک محمل، منای زینب است ای«مؤید»! ما کجا و مدح آن مَرم آفرین؟ آل عصمت را سخن،در اعتلای زینب است.