4_6008063054103709293.mp3
9.6M
⏯ #شور احساسی #امام_زمان(عج)
🍃تو خودم من با خودم درگیرم
🍃همیشه روز و شبام دلگیرم
🎤 #سید_رضا_نریمانی
👌فوق زیبا
🌷 #جمعه_های_دلتنگی
🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
4_5780406491513096515.mp3
6.21M
یا صاحب الزمان(عج)...
#هذا_یوم_الجمعه
هدیه به امام رضا صلوات
زمزمه مقتل امام حسین
شعرو سبک رضا نصابی
به نفس حاج حسین امید علی
حاج محمد معظمی
یابن الشبیب
گریه کن از غم و غربت حسین
یابن الشبیب
که شدش شکسته حرمت حسین
یابن الشبیب
تشنه لب سر از تنش بریده شد
یابن الشبیب
زیر نعل ها بدنش کشیده شد
هر چی بود دور و برش غارت رفت
عبا و انگشترش غارت رفت
روی نیزه ها سرش غارت رفت
روسریه دخترش غارت رفت
یابن الشبیب
جدم و تو کربلا سر بریدن
یابن الشبیب
تنش و به روی خاکا کشیدن
یابن الشبیب
زینت دوش نبی کفن نداشت
یابن الشبیب
یه جای سالمی در بدن نداشت
غارت رفت پیروهنه جده من
روی خاک موند بدنه جده من
پر خون شد دهنه جده من
بوریا شد کفنه جده من
امون ای وای امون از غربت
یابن الشبیب
خنجر کندو به حنجرش کشید
یابن الشبیب
سرش و از پشت گردن می برید
یابن الشبیب
عمه مو با تازیونه ها زدن
یابن الشبیب
عمه مو میونه کوچه ها زدن
زینب با غم برادر موندش
زینب با یک تنه بی سر موندش
زینب وبا یه دشت پر پر موندش
زینب با غارت معجر موندش
رضا نصابی
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
4_5913541449667840188.mp3
1.85M
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
شمر از تو گودال
فهمیده انگار
که از کمر قامت تو شده خم
بعد از علمدار
که از کمر قامت تو شده خم
بعد از علمدار
داره سمت گودال
عجولانه میره
داره سمت گودال
عجولانه میره
چرا زینب چشم
رباب و میگیره
با چکمه روی سینه وای
میشینه وای
نبرید وای
رقیه میبینه
آه
کی بریده حنجرش را
کند بوده خنجرش
بالحسین عجل لولیک الفرج
عجل لولیک الفرج
#روضه امام زمان عج
ومحرم
سر راه تو نشستن چه صفایی دارد
دل من با تو عجب شور و نوایی دارد
چه شود یک نظری گوشه ی درگاه کنی
آخر ای دوست حریم تو گدایی دارد
بس که با ناله ی تو انس گرفتم همه شب
دل من زمزمه ی کرب وبلایی دارد
آقا جان اگر « برات کربلا » را به من عنایت کنی، اگر شما من را به امام حسین حواله بدهی! وقتی در زیر آن قبه ی نورانی که دعا مستجاب است بایستم صدا می زنم: خدایا امام زمانمان را به فریادمان برسان.
یا صاحب الزمان اگر بدون عنایت و توجه شما زائر کربلا شوم، اگر زیارتم بدون عنایت شما باشد، بدون توجه شما باشد، با این کوله بار سنگین گناهی که دارم می ترسم اربابم حسین به من نظر نکند. آقا جان می ترسم آن عشق و صفا را درک نکنم.
آقا ترحمی، لطفی، محبتی، گوشه ی چشمی! یا صاحب الزمان شما خودتان فرمودید: « و الله! لاَنا اَرحمَ بکم مِنکم بانفسکم ... »
به خدا سوگند! که من نسبت به شما از خود شما مهربان تر و رحیم تر هستم.
آقا جان، عزیز دلم می دانم و اعتراف می کنم که اگر محبت و مهربانی شما نبود من کجا و مناجات و درد با شما کجا؟
اما من به محبت و مهربانی شما محتاج ترم.
آقا جان نگاه به عمل بدم نکن. اگر من بدم شما خوبی، شما فرزند فاطمه ای، کریمی، رحیمی، یابن زهرا، یک لحظه دست های نازنینت را بلند کن یک دعایی در حق ما بفرما.
« یا ولی الله ان بینی و بین الله عزوجل ذنوباً لا یدتی علیها الا رضاکم. »
یابن الحسن بین من و خداوند گناهان فاصله و جدایی انداخته، احساس می کنم دیگر صدای ناله و گریه ی من اثری ندارد.
یا صاحب الزمان اگر شما من را نبخشی، اگر از دستم راضی نشوی، خدا از من راضی نمی شود.
آقا چه کنم که بعد از مجالس ماه عزای جدّتان به شما نزدیک شده باشم؟
آقا چه کنم اشک چشمم مورد قبول شما واقع شود؟
آقا جانم یا صاحب الزمان، امام زین العابدین فرمود: اگر گرفتارید و اگر حاجتمندید خدا را به حق دردهای دل عمه ام زینب قسم دهید.
خدایا به حق زینبی که از لحظه ی ورود به کربلا اشک چشمش خشک نشده بود چرا که او اسیری و بی برادری خود را نظاره می کرد و خبر از این مصیبت عظمی داشت، ما را ببخش.
مصائبی که زینب دید در مدینه، در کربلا، در نجف، در شام، در... خیلی بود نمی دانم کدام را به شما بگویم، در مدینه مصیبت مادر را در سنین چهار یا پنج سالگی دید، بعد از مادر، داغ پدرش علی را دید، بعد از داغ پدر، جگر پاره پاره ی برادرش امام حسن را دید، بعد از امام حسن که فرمود: لا یومک یا اباعبدالله، داغ پشت داغ در کربلا دید، داغ علی اکبر، داغ فرزندان خودش، داغ طفلان امام حسن، داغ علی اصغر، داغ برادرش عباس و از همه مهمتر از روی تل زینبیه! یا اباعبدالله! دید که شمر لعین روی سینه حسین ...
◾◾◾❣﷽❣
😭😭😭
ای تل زینبیه2
ای جای پای زینب
از ذره های خاكت
آید صدای زینب
💔🖤حسین غریب مادر
ای تل زینبیه
زینب چگونه دیده
هم تیغ و تیر دشمن
هم حنجر بریده
💔🖤حسین غریب مادر
ای تل زینبیه
دیدی كه باغبان را
لب تشنه سر بریدن
در پیش چشم گلها2
💔🖤حسین غریب مادر
ای تل زینبیه
در قتلگه چه ها شد
ریحانه ی پیمبر
سر از تنش جدا شد
💔🖤حسین غریب مادر
زینب قدش ز قلب
زهرا شكسته تر بود
چشمش به سوی گودال
دستش به روی سر بود
💔🖤حسین غریب مادر
یک شب میون قلبم
یک قتلگه کشیدم
میون اون قتلگه
ای ناله رو شنیدم
💔🖤حسین غریب مادر
🖤هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها صلوات💔
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#روضه مکتوب وکوتاه امام زمان وگریزبه روضه ی علی اصغرع
فرشته ها امام زمان (عج) را بردند به آسمان ها تا زیارتش کنند، مادرش آمد گهواره را خالی دید، شروع کرد گریه کردن، بسیار گریه کرد. امام عسگری (ع) به او دلداری داد، و فرمود: او را فرشته ها برای زیارت برده اند و بر می گردانند، اما مادر امام زمان (عج) همچنان نگران بود و گریه می کرد.
این مادر می دانست فرزندش بر خواهد گشت اما با این حال این چنین نگران بود و گریه می کرد، اما دل ها بسوزد برای مادر شش ماهه ی کربلا علی اصغر (ع). درون خیمه ها منتظر است که امام حسین (ع) علی اصغر (ع) را سیراب برگرداند اما یک وقت شنید یکی از کودکان به زبان حال می گوید:
بچه ها دست بابا خونی شده
گمونم شش ماهم قربونی شده
عباشو طوری رو اصغر کشیده
گمونم خیلی خجالت کشیده
4_5794056936961869785.mp3
16.06M
من به غم تو گرفتارم، یارم یارم
من مگه جز تو کیو دارم، یارم یارم
من به نگات دلسپردم
دست خالی آوردم
درِ خونه ات دوباره
چی میتونه جز غم تو
سرخی پرچم تو
اشکمو در بیاره
إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِی علیک یا حُسَیْنِ
ممنونم از تو واسه این گریه ها حسین
ارباب ارباب ارباب یاحسین
یاد غمای تو میبارم، یارم یارم
بی غم تو آقا بیمارم، یارم یارم
غم اگه مال تو باشه
با خیال تو باشه
با جون و دل میخوامش
دل که میخواد رو سفید شه
باید آخر شهید شه
توو رکاب امامش
وا کن از کار من گره
یا عین الله ناظره
نوکر جز سمت خونه ی تو کجا بره؟
ارباب ارباب ارباب یاحسین
گریه برای تو شد کارم، یارم یارم
شب ها به یاد تو بیدارم، یارم یارم
تا علمت روی دوشه
خون شیعه میجوشه
از دل کربلاتون
تا اسم زیبات رو لب هاست
روی قله ی دنیاست
علم و پرچماتون
روزی از روزهای خدا
این دنیا میشه کربلا
می ایستند پای پرچم یا حسین ما
ارباب ارباب ارباب یاحسین
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
سر می گذارم بر سر دیوار روضه
وقتی که می افتم به یاد یار روضه
عرض ارادت می کنم بر آن مسیحی
که روی دوش خود گرفته دار روضه
مصداق کل یوم عاشوراست این مرد
او شاهدی زنده است در اشعار روضه
زخمی قدیمی از در و دیوار دارد
آزرده او را واژه ی مسمار روضه
سی سال اشک و هق هق و ذکر مصیبت
در چشم او شد زندگی سرشار روضه
بیماری کرببلایش مصلحت بود
بیمار بوده او ولی بیمار روضه
هر شب به روی سفره اش با دیدن آب
می کرد با خون جگر افطار روضه
هر جا که ذبحی را کنارش سر بریدند
افتاد یاد مقتل غمبار روضه
بابای مظلوم مرا لب تشنه کشتند
وقتی که شمر نحس شد آوار روضه
خیلی خجالت می کشم از عمه هایم
از ازدحام کوچه و بازار روضه
بی معجری ها یک طرف، از یک طرف هم
گوش رقیه، غارت گوشوار روضه
🔸شاعر:
#امیر_عظیمی
__________________________
#شهادت_امام_سجاد(ع)
#بازار_شام
#زبانحال
امام زین العابدین(ع)
بر نیزه سرت دیدم و از خویش بریدم
وز خویش بریدم چو به نی راس تو دیدم
انگار تمامی علی بر سر نیزهست
بار غم و اندوه تو از نیزه کشیدم
معراج تو بر نیزه شده قاری قرآن
من سوره کهف از سر معراج شنیدم
گسیوی پریشان ز چه بر باد سپردی؟
این زلف پریشان تو دادست نویدم
صبح ظفر ماست به نزدیکی یک آه
از ناقه عریان ز پیَت آه کشیدم
در شام بلا گر چه به ما سخت گذشتهاست
شادم که به فیض نظر شاه رسیدم
افسوس که در شام بلا هلهله کردند
در هر نفسی زین همه دشنام،شهیدم
#مرتضی_محمودپور
#مرثیه_امام_سجاد #مصائب_شام
خیال کن که پر از زخم ، پیکرت باشد
شکسته در غل و زنجیرها پرت باشد
خیال کن هدف سنگ های کوفه و شام
به روی نیزه سر دو برادرت باشد
فقط تو باشی و هشتاد و چار ناموست
و جمله های"حواست به معجرت باشد"
خیال کن حرمت بی پناه مانده و بعد
به روی نی سر سردار لشگرت باشد
کنار عمۀ سادات، یکطرف، شمر و
سنان و حرمله هم سمت دیگرت باشد
خیال کن که علی باشی و به مثل علی
دو دست بسته کماکان مقدرت باشد
خیال کن همه اینها که گفته ام هستند
علاوه بر همه توهین به مادرت باشد
یزید باشد و بزم شراب باشد و وای
به تشت زر سر بابا برابرت باشد
و بدتر از همه اینکه میان بزم شراب
نگاه باشد و باشیّ و خواهرت باشد
و باز از همه بدتر که مدت سی سال
تمام آن جلوی دیدهء ترت باشد
به اشک حضرت سجاد می خورم سوگند
که دیده هر چه که گفتیم ، باورت باشد
🔸شاعر:
#مهدی_مقیمی
_____________________________
4_5969702545109550958.mp3
6.9M
♦️#سینه_زنی_امام_زمان_عج
❤#حاج_مهدی_رسولی
♦️#پیشنهادم 👌👌
دوباره جمعه های بی قراری
دوباره اشک و آه و گریه زاری
بیا که دیگه وقتشه آقا جون
قدم به چشم شیعه ها بزاری
کی گفته انتظار ینی نشستن و ناله زدن
باید که شیعه ها برات سینه شون رو سپر کنن
بیا و تکیه کن به کعبه
یکی یکی مارو صدا کن
غربت شیعه ناتمومه
برای شیعه ها دعا کن
❤یابن الحسن عجل لظهورک
یه روز میای با شال سبز زهرا
یه روز میای با ذوالفقار حیدر
بیای که با دستای مهربونت
دنیارو غرق نور کنی سراسر
از سر دل داد میزنم
یابن الحسن روحی فداک
چه انتظار سختیه
متا ترانا و نراک
هیچی به غیر دیدنت نیست
تسکین این سینه پر درد
وارث بیرق الثارات
با لشکر شهیدا برگرد
❤یابن الحسن...عجل لظهورک
تو که امید قلب بی کسایی
تو اخرین ذخیره خدایی
یادش بخیر شهیدامون میگفتن
سحر خیز مدینه کی میایی
بیا به خاطر کسی که
روز و شب دعات میکرد2
بخاطر مادری که
تو شعله ها صدات میکرد2
ای شفای سینه مولا
امید آخریه مادر
تو نمازت براش دعا کن
این شبا بستریه مادر
❤یابن الحسن..عجل لظهورک
♦️هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)♦️
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@majmaozakerine
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨
✨⭐️🍃
✨🍂🌺
✨
🥀🥀#زمزمه_امام_زمان_عج
🔷 السَّلامُ عَلَیْكَ یا بَقِیَّةَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ.. 🔷
🥀يااين دل شكسته، ما راصبور كن
🥀يا لا أقل بخاطر زينب ظهور كن
🥀ديگر بتاب از افق مكه ، ماه من!
🥀اينجادههای شبزدهراغرق نور كن
🥀با ذوالفقار حضرت مولا ، بيا و بعد
🥀دلهای شيعه را پرِ حسّ غرور كن
🥀با كوله بار غربت و اندوه خود بيا
🥀ازكوچههای سينهزنیمان عبور كن
🥀امشب بياکه روضه بخوانی برايمان
🥀امشب بساط گريه مارا تو جور كن
🥀ياچندصفحه مقتل كربوبلا بخوان
🥀يا خاطرات عمه تان را مرور كن
🥀هم از وفاي ساقي لب تشنگان بگو
🥀هم يادي از مصيبتِ سرخ تنور كن
((یوسف رحیمی))
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#امام_زمان_عج
#مناجات_محرمی
تب وصال تو را شب به شب به سر دارد
کسی که از غم تو گریه ی سحر دارد
هوایی تو هوایی هیچ بامی نیست
تعلقات برای گدا ضرر دارد
چگونه زندگی اش راحت است و آسوده؟!
یتیم اگر به دلش حسرت پدر دارد
بیا برای غریبی ش گریه کن هر روز
که او همیشه به خونِ جگر نظر دارد
بگیر پشت درش دست خالی خود را
فقیر وقت کرم فیض بیشتر دارد
بگرد روضه به روضه برای دیدن او
بگرد، یار به این روضه ها گذر دارد
خدا کند که براتِ مرا کند امضا
کنار او دل من میل یک سفر دارد
به یمن تربت اعلای کربلای حسین
نماز و سجده من لذتی دگر دارد..
سیدپوریا هاشمی
#امام_حسین_مناجات
گریه کردم بس که از داغ تو بیمارم حسین
تار می بیند دو چشمانِ عزادارم حسین
می نشیند با شروعِ روضه چشمانم به اشک
تا ابد این رزق را از مادرت دارم حسین
پای کارت ایستادم! چون بدون فوتِ وقت-
آمدی! تا که گره افتاد در کارم حسین
دست هایت را رها کردم، زمین خوردم! ببخش...
بد نمک نشناسم آقا، سهل انگارم حسین
جا نمانم! این بلا از هر بلایی بدتر است
جا نمانم اربعین! مشتاقِ دیدارم حسین
مشکلات من فقط کنج حرم حل میشود
دعوتم کن کربلا! خیلی گرفتارم حسین
جانِ آن خواهر که با دستانِ بسته رفت و گفت:
راهیِ دروازۂ ساعات و بازارم حسین
سنگباران بود و نامحرم! خدا صبرش دهد
گفت چشم از چشمهایت برنمیدارم حسین
#م_عاطفی
#صلوات برای مجلس اقا ابالفضل العباس ع #
بر ساقی تشنه لب مشک به دهن صلوات
بر دو دست قطع شده عباس صلوات
بر فرق شکافته خونین شبهه حیدری
بر معرفت و عشق برادری ابوالفضل صلوات
* * * *
بر روی حسین نور داور صلوات
بر موی ابوالفضل دلاور صلوات
میلاد حسین است و ابوالفضل رشید
بفرست تو بر این دو برادر صلوات
* * * *
دل را گل گلزار ابولفضل کنید
آئینه رفتار ابولفضل کنید
در فصل شکفتنش گلی از صلوات
نذر گل رخسار ابولفضل کنید
* * * *
به نام نامی سقای کربلا صلوات
به شیر بیشه صحرای نینوا صلوات
به پاسدار پرآوازة خیام حسین
به قدر وشوکت عباس مه لقا صلوات
* * * *
به شیر بیشه صحرای کربلا صلوات
به پاسدار و علمدار نینوا صلوات
به آنکه داد و ستدش به راه دین خدا
به دستگیر همه خلقِ بینوا صلوات
* * * *
بر بازوی افتاده به خاکش صلوات
برچهره ماه تابناکش صلوات
افتاده به روی خاک عباس علی
برقد رشید چاک چاکش صلوات
#روضه ی حضرت #ابالفضل العباس (ع)
اي سپهر كرم و جود و سخا يا عباس اي محيط ادب و مهر و وفا يا عباس
اي حمايتگر قرآن كه تو را رهبر دين داده فرماندهي كل قوا يا عباس
اي فرات از تو خجل،اي تو خجل از زينب به روان همه بخشيده صفا يا عباس
گر نيامد به كنار بدنت ام بنين ديده بگشا و ببين فاطمه را يا عباس
دست تو دست خدا بود كه در گهواره بوسه ميداد بر آن شير خدا يا عباس
اين عجب نيست كه زهرا به كنار بدنت سر دهد زمزمه وا ولدا يا عباس
در جزا فاطمه آرد به شفاعت همراه بر نجات همه در روز جزا يا عباس
وقتی که اصحاب اباعبدا...... از - جوانان بنی هاشم شهید شده بودن عباس آمد خدمت اباعبدالله.برادرم سینه ام تنگ شده.از زندگی سیر شده ام اذن میدان به من بده تا از این منافقین خونخواهی کنم.اباعبدالله ابتدا اجازه نداد به عباس که به میدان رود ولی صدای العطش بچه ها بلند بود.صدای ناله ی کودکان بلند شد.فرمود: عباسم برو مقداری آب برای این بچه ها فراهم کن.عباس سوار بر اسب عازم شد.میسر نشد آب فراهم کند.برگشت قضیه رو به اباعبدالله گفت.باز صدای العطش بچه ها بلند شدبار دیگر عباس سوار بر اسب عازم میدان شد.مشک بر دست دارد.عده ای از این منافقین رو به درک واصل کرد.به شط فرات رسید.کفی از آب رو به لب های خشکیده ی خود نزدیک کرد.پس از آن همه عملیات ها هوای گرم کربلا-زمین سوزان کربلا-لب خشکیده بود.آب رو به دهان نزدیک آورد.ولی به یاد بچه ها به یاد حسین که لب ها تشنه است.عباس تو آب بنوشی و اهل خیام تشنه باشند.آب رو بر شط فرات ریخت.برگشت مشک پر از آب در دست داشت.عمر سعد صدا زد
اگر عباس مشک را به خیمه ها برساند-حسین قطره ای آب بنوشد دیگر اثری از ما باقی نخواهد گذاشت.ظالمی پشت یکی از نخل ها پنهان شده بود.حمله ور شد دست ابالفضل رو جدا کرد.عباس مشک را به دست دیگر گرفت.ظالمی دست دیگر عباس رو جدا کرد.عباس مشک رو به دندان گرفت.هنوز امید داشت که مشک رو به خیمه ها برساند.وقتی امید عباس به یأس مبدل شد که تیری به مشک اصابت کرد.مشک بر زمین افتاد.و آب فرو ریخت.دیگر عباس چگونه به خیمه ها برگردد.عمودی بر فرق مبارک عباس فرود آمد که عباس بر زمین افتاد.صدا زد اخا ادرک اخاک العباس.برادرم.عباس رو دریاب.حسین خود رو به بالین عباس رسوند.چه عباسی-چه برادری.دستها در یک طرف.مشک سوراخ شده در یک طرف.شمشیر در یک طرف.دست به کمر زدصدا زد الان انکسر ظهری.کمرم شکسته شد.کمرم شکسته شد.بی برادر شدم.زبان حال داره عباس می دونی چرا تو رو به نام برادر صدا کردم آخه تا اون لحظه حسین رو به نام برادر صدا نکرده بود.به خاطر اینکه قبل از از اینکه سر من روی زانوی تو باشه سر من روی زانوی مادرت فاطمه قرار گرفته
خبر داده بودن به ام البنین-یک مصیبتی داره گوش کن .وقتی خبر شهادت عباس رو شنید می گفت عباسم شنیده ام دست هایت رو از بدن جدا مرده اند.بر بدن تو تیر زده اند.اگر عباسم دست در بدن داشتی آیا دشمن جرأت می کرد به تو نزدیک شود عباسم.فهمیده ام عمود بر فرق تو زده اند.عباس اگر دست در بدن داشتی می دانستم کسی جرأت جلو آمدن نداشت.
بشیر می گه وقتی که وارد مدینه شدم وقتی که چشمم به ام البنین افتاد با خودم گفتم که خبر 4 شهید رو که یک جا به یک مادر دل سوخته نمی دن.
ام البنین نگاهی به من انداخت وگفت بشیر از کربلا آومدی از حسین بگو چه خبر شده
بشیر می گه دیدم زمینه آماده است گفتم یک از جگر گوشه های تو به نام عون در کربلا کشته شد.گفت بشیر تمام بچه هام فدای یک تار موی حسین از حسین برا
م بگو بشیر گفت ام البنین به خدا عبدالله تو هم در کربلا کشته شد.ام البنین گفت من از حسین سوال می کنم تو از بچه هام برام می گی بشیر می گه دیدم آماده است گفتم ام البنین به خدا حسین رو در کربلا با لب تشنه کشتند.یک دفعه دیدم ضجه ای زد ناله ای زد.باورم نمی شه چرا ام البنین.چرا باورت نمی شه.ام البنین می گه مگه عباس من اونجا نبود.بشیر می گه با این حرفش جگرم رو سوزوند شروع کردم از عباسش گفتم.گفتم ام البنین عجب عباسی داشتی عجب فرزند دلیری داشتی تا عباس تو زنده بود دشمن تو جرأت نزدیک شدن به خیام رو نداشت.عباس تو سپهسالار حسین بود به خدا برای حسینش دو دستش رو تقدیم کرد عمود آهنین به فرقش زدند.حالا به خاطر حسین و به خاطر شرمندگی از روی طفلان تشنه در حرم بدنش کنار نهر علقمه مونده و شرمنده بود بیاد به خیمه ها.بشیر می گه یک دفعه روش رو برگردوند به طرف کربلا صدا زد عباس حالا شیرم رو حلالت کردم.
#شروع مجلس اقا ابالفضل #
#کلید قفل مشکل هاست عباس# به مردی شهرة دنیاست عباس
مروّت ریزه خور خوان لطفش فتوّت صورت و معناست عباس
حسین بن علی را عبد صالح ولی بر ماسوی مولاست عباس
به دشت کربلا آرامش دل برای زینب کبراست عباس
بود بدر منیر هاشمیّون که زیباتر ز هر زیباست عباس
برای حفظ آیین محمد شکوه روز عاشورا ست عباس
به میدان شجاعت اشجع الناس که غیرت قطره و دریاست عباس
گذشت از آب و کسب آبرو کرد اگر چه ساقی و سقاست عباس
اگر دستش جدا شد غم ندارد که دست آویز ما فرداست عباس
بزن بر دامنش دست توسل که در جود و سخا آقاست عباس
همین که صدای العطش بچه ها را شنید ، اومد نزد امام حسین اجازة میدان گرفت ، مشک را به دست گرفته ، اومد کنار شریعه فرات ، عباس تشنه است مشتی از آب برداشت تا به لبهای عطشان برساند اما :« فَذََکَرَ عَطَشَ الحُسَین وَ اَهلِ بَیتِهِ » به یاد لبهای تشنه برادر افتاد ، آب رو روی آب ریخت ، مشک رو پر از آب کرد ، از شریعه بیرون اومد ، به سمت نخلستان ، دشمنان دستهای نازنینش رو قطع کردند ، مشک آب رو سوراخ کردند ، تیر به چشمش زدند ، (عاشقان اباالفضل ، انشاءالله کنار حرمش ) یک وقت یک عمود آهن هم بر فرق عباس زدند . صدا زد : یا اَخا اَدرک اَخا ،
پدرت از نجف آمد تو هم از خیمه بیا قدمی رنجه نما ، پای بنه بر سر من
مشک پاره بده زینب که مدینه ببری تا شود با خبر از خجلت من مادر من
هوسم بود که آید به سرم ام بنین مادرت فاطمه آمد عوض مادر من
هر کجا پای گذاری به زمین می بینی قسمتی از بدن و از سر و از پیکر من
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
تک پادشه عالم عشق است ابوالفضل
گویند همه خالق عشق است ابوالفضل
دربُعد جهان نیست زه عباس فراتر
بین الحرمین است ماوای ابوالفضل
از اهل سما چونکه رسد پاسخ دیدار
گفتند چه زیباست ملاقات ابوالفضل
سرتاسرهستی این عالم هستی نتوان دید
مشبوه به یک گردش چشمان ابوالفضل
در کرب وبلا ساقی طفلان حسین است
شرمیست زه غم بر رخ زیبای ابوالفضل
خواندند همه در شب قدر سوره قران
گفتند به دل از لب عطشان ابوالفضل
خم شد کمر عدل وادب در بر عباس
حیران شود اداب زه ا� ...
#_روضه_حضرت_عباس_علیه السلام-میرداماد
یاكاشف الكرب عن وجه الحسین اكشف كربنا بحق اخیك الحسین علیه السلام
بر لب آبم و از داغ لبت می میرم
هردم از غصه جانسوز تو آتش گیرم
مادرم داد به من درس وفاداری را
عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم
یادم نمیره ، همون روز اول قنداقه ام رو هی دور سر تو می چرخوند آقام،هی میگفت بچه ام فدای حسین،اصلاً من برا همین به دنیا اومدم كه فدای تو بشم.
اكبرت كشته شد و نوبتم آخر نرسید
سینه ام تنگ شد از بس كه بود تأخیرم
کربلا کعبه عشق است و من اندر احرام
شد در این قبله عشاق دوتا تقصیرم
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آب روان تصویرم
امشب باید یه جور دیگه بگی،دستت رو بیار بالا،عین پرچم تكونش بده،شب علمداره
سقای دشت كربلا اباالفضل،اباالفضل
بچه ها همه دست هم رو گرفتند، دور عمو می گشتند.این جوری دل عمو رو بردند
سقای دشت كربلا اباالفضل،اباالفضل
آبی رسان بر خیمه ها اباالفضل،اباالفضل
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
باید هر شب یادی از شهدا بشه،به یاد بچه هایی كه وقتی رمز عملیاتشون رو فهمیدن یاقمربنی هاشمه،همه قمقمه ها رو خالی كردن،می دونی چرا قمقمه هاشون رو خالی می كردن،اصلاً آب نمی خوردن، امامی دونستند اگه دستشون به آب بخوره، عطش اونها كم میشه،عباس دستش به آب خورد،همچین كه دست به آب رسید،دستاش رو آورد بالا،گفت:عباس دستای تو به آب رسید،اما دست حسین نرسید،این دست رو دیگه نمی خوام،این چشم رو دیگه نمی خوام،ای فدات بشم حسین با این عباست،بی خود نبود، بهش گفتی:بنفسی انت،دلیل داره.
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آب روان تصویرم
باید این دیده و این دست دهم قربانی
تا که تکمیل شود حجّ من و تقدیرم
وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود
بی رکوع است نماز من و این تکبیرم
یه بیت،عاطفی ها،اونهایی كه دل عاطفی دارن
بدنم را به سوی خیمه اصغر نبرید
که خجالت زده زان تشنه لب بی شیرم
حسین..........
اومد محضر اباعبدالله،السلام علیك یا سیدی،یا مولای،یه حرفی بزنم،شاید تو اون لحظه ابی عبدالله گفت: حالا هم نمیگی داداش،كار داره تموم میشه،نمی خوای بگی، صدا زد داداش سینه ام سنگینه،صبرم سر اومده، دیگه بزار برم،ابی عبدالله یه نگاهی كرد،آی عزیز دلم،ابی عبدالله بهش گفت:تو برادر منی،تو علمدار منی،تو صاحب لوای منی،یه حرفی ابی عبدالله زده،من عین جمله ی حضرت رو بگم،بخدا برا من همین روضه است،حضرت یه نگاهی بهش كرد،فرمود:عباسم، وَ إذا مَضَیتَ تفرّقَ عسکری،چی گفته حسین؟صدا زد عباس كجا می خوای بری،اگه تو بری لشكرم از هم می پاشه،اگه تو باشی همه هستن،اگه تو نباشی هیچ كی نیست داداش،عباس اصرار كرد،ابی عبدالله اجازه داد،همه می دونید به چه دلیلی اجازه داد،رفت میدان،چه اتفاقی افتاد،حالا ابی عبدالله نگرانه،بین این دو برادر،این رجز ها رد و بدل شد،انابن الحیدر كرار،انا بن محمد المصطفی،انا بن علی المرتضی،تا ابی عبدالله گفت:انابن فاطمه،فهمید خبرهایی است،فهمید دیگه صدا نمی آد،مسیر رو عوض كرد،ای وای،می خوام برات روضه بخونم،اما از این منظر،ابی عبدالله علم امامت داره
،تا دید رجز سوم نیومد،راه رو به سمت علقمه عوض كرد،راوی میگه دیدم حسین،اونهایی كه كربلا رفتن،روضه هارو مجسم ببینن،كف العباس یادته،یادته ایستادی گفتی اینجا كجاست،بهت توضیح دادن،اینجا همون جاست،دیدن حسین از اسب پایین اومد،یه چیزی رو از رو زمین بر میداره،این دست عباسمه،چرا رو زمین افتاده،دوباره رفت،دوباره فهمید،آمد به سرم آز انچه می ترسیدم، دوباره از اسب اومد پایین،الهی بمیرم، حیف این دستا نبود از بدن جدا شد،فهمید دیگه عباسش دست نداره،لااله الا الله، الهی بمیرم، یه مرتبه دیدن حسین،از دور داره نگاه میكنه،دید وسط میدون غوغاست،یه مرتبه شنید یه صدا داره می آد،یا اَخا، حسین فهمید عباس اون رو برادر صدا زده،دیگه عباسم رفتنی است،رسید كنار علقمه،میگن یه نگاه كرد دید،همه دور داداشش حلقه زدن،هی شمشیرها بالا میره،تا ابی عبدالله رو دیدن همه فرار كردن، این تفرون و قد قتلتم اخی؟ ،كجا فرار می كنید،دادشم رو كشتید،اومد،چه جوری اومد،تا نگاش به عباس افتاد،آه،برادر از دست دادی؟برادرای شهید كجان ناله بزنن،اگه شب تاسوعا نبود نمی گفتم،عین مقتله،چهار تا جمله نوشتن عموم مقاتل،دونه دونه رو معنی كنم،میكشتت،تا رسید،نگاه كرد،ابی عبدالله اول گفت: الان انكسر ظهری،ابی عبدالله داغ برادر زیاد دیده،هم تو كربلا زیاد دیده،هم مدینه امامش رو از دست داده بود،تو بقیع نگفت:انكسر ظهری،گفت:انكسر ظهری،یعنی كمرم شكست،برم جلوتر، و قلت حیلتی،یعنی راه چاره برمن بسته شد،می دونی صمیمی این حرف چی میشه؟
روضه سنگین و زبان قاصر
یا مظلوم و بلا ناصر
یا مظلوم و بلا ناصر
یار نداشتی
طاقت این همه آزار نداشتی
رمقی برای پیکار نداشتی
من بمیرم که علمدار نداشتی
یار نداشتی
جز حرم قُصه ای انگار نداشتی
کاشکی پشت خیمه شیرخوار نداشتی
دختری رو بین اشرار نداشتی
کار از کار گذشت
مرکب از تن تو هر بار گذشت
از دل خواهرت انگار گذشت
نوحه هرشب سینه زن
یا عریان بلا کفن
یار نداشتی
پیراهن نداشتی دستار نداشتی
جای سالم به تن انگار نداشتی
تو رو میزدن طرفدار نداشتی
یار نداشتی
ولی این قُصه رو این بار نداشتی
یاری بین در و دیوار نداشتی
تیر و نیزه بود و مسمار نداشتی
کار از کار گذشت
قِصه بین در و دیوار گذشت
خنجر از کوچه ی مسمار گذشت
ای که احیاگر اسلامی
یا مظلوم بلا حامی
سرشکسته
با سر تو سر خواهر شکسته
سر عباس دلاور شکسته
بمیرم که دل مادر شکسته
سر میوفته
داره از ناقه یه دختر میوفته
داره از رو نیزه اصغر میوفته
تا پسر میوفته مادر میوفته
کار از کار گذشت
زینب از میون انظار گذشت
از سر کوچه و بازار گذشت
آه پریشان زینب
بی حرمتی به دختر زهرا ز حد بگذشت
خیلی به عمه ام سر بازار بد گذشت
#بیا_آقا_بدون_تو_هوا_نفس_گیره... 😞
باز هم آدينهای آمد ولی مهدی کجاست!؟
يکنفرميگفت مهدی جمعههادرکربلاست
رو به سوی کربلا کردم که فريادش زنم
باز هم با ندبه ای از هجر مولا دم زنم
آمد از سویی ندایی: آی اهل انتظار
اندکی دیگر صبوری، میرسد دیدار یار...
#انشاءالله_بزودی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💕💕💕