هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
#شب_قدر
#شب_بیست_و_یکم_ماه_رمضان
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
🔸مناجات علی از سوی نخلستان نمی آید
🔸صدای دلنشین شاه انس و جان نمی آید
شب شهادت آقامون امیرالمومنینه...
امشب با پای دل بریم خانه امیرالمومنین...
خدایا امشب خانه حضرت چه خبره...
🔸علی در بستر مرگ است و مشغول نماز امشب
🔸بگو خادم به مسجد، خسرو خوبان نمی آید
شب یتیمی اربابمون حسینه...
شب یتیمی خانم زینب کبری است...
خواهرها امشب با زینب کبری هم ناله شید...
هی مياد کنار بستر بابا...
مثل پروانه...
دور بستر بابا میگرده...
به صورت زیبای بابا نگاه میکنه...
هی میگه بلاخره خوب میشی بابا...
بلاخره زخم سرت خوب ميشه بابا...
بلاخره از جات بلند میشی...
بابای خوبم...
🔸یتیمی دامن مادر گرفته اشک می ریزد
امشب بچه های کوفه هم یتیم شدند...
هی میگن مادر اون آقایی که...
هر شب برای ما نان و خرما میآورد...
چرا ديگه نمیاد...
مادر ... اون آقای که مثل پدر...
هر شب ما رو نوازش میکرد...
چرا نیومد...
🔸یتیمی دامن مادر گرفته اشک می ریزد
🔸که ای مادر چرا غم خوار ما طفلان نمی آید
تا یتیمان کوفه فهمیدند...
برای زخم سر امیرالمومنین شیر خوبه...
هر کدوم از این بچه ها...
یک ظرف شیر رو به دست گرفتند...
اومدند پشت درب خانه امیرالمومنین...
(#نقطه_گریز)
اما دلها بسوزه برا...
اون طفل شش ماهه ای که کربلا...
از شدت تشنگی داشت جان میداد...
یا صاحب الزمان منو ببخشید...
بجای اینکه براش آب بیارند...
با تیر سه شعبه جوابش رو دادند...
من فقط همینو بگم...
بین زمین و آسمان علی اصغر روی دستهای بابا...
یکدفعه ابی عبدالله نگاه کرد...
دید علی اصغرش داره بال و پر میزنه...
دید علی اصغرش داره جان میده...
🔸دست و پا کم بزن اصغر که پریشان نشود
🔸پدر پیر تو آزرده و حیران نشود
@babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
#حسن_لطفی
همین که تیغ بَر سر بر جبین خورد
میانِ خانهاش زینب زمین خورد
نه تیغ اینقدرها زوری ندارد
غلط گفتم که میخی آتشین خورد
علی را عاقبت از پا درآورد
که با خود تیغ یادِ مادر آورد
چنان زد تیغ هم نالید از درد
چنان زد دادِ زهرا را درآورد
سرِسفره دلِ دختر تَرَک خورد
فقط سه لقمه امشب با نمک خورد
علی امشب هوایِ روضهها داشت
فقط میگفت بودم او کتک خورد
همانهایی که بانو را شکستند
خدایا بِینِ اَبرو را شکستند
چنان زد فاطمه اُفتاد از پا
گمانم باز پهلو را شکستند
چه با این مَرد این شمشیر کرده
چه با این فرق این تقدیر کرده
چنان بد زد نشد بیرون کشانَد
گمانم تیغ در سر گیر کرده
حسن با داغِ خود درگیرتر شد
تمامِ مسجد از شمشیر تر شد
علی اُفتاد رویِ دامنِ او
حسن پیر است حالا پیرتر شد
نه مرحم نه دوا آورده بودند
فقط آه و نوا آورده بودند
فقط یک ضربه خورده بود اما
برای او عبا آورده بودند
زمین اُفتاد و مینالید بابا
که هر گوشه علی میدید بابا
عبا آورده بودند و کمش بود
علی را روی هم میچید بابا
علی جانش علی جانش زمین ریخت
که حتی آه مژگانش زمین ریخت
کشیدش در بغل این بارِ آخر
ولی از بین دستانش زمین ریخت
صدا زد آتشِ دل را نشانید
مرا بر شانههای خود کشانید
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر درِ خیمه رسانید
@majmaozakerine
#شب_قدر
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
پیشانى عدل و عدالت را شکستند
آن دسته اى که با على پیمان ببستند
شب نوزدهم ماه مبارک رمضانه،
شب ضربت خوردن آقامون امیرالمومنینه...
یا رب چه صبحى در پى شب هاى او بود
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ» بر لب هاى او بود
مثل امشبی امیرالمومنین...
مهمان دخترش ام کلثومه...
خیلی خوشحال بود خانم ام کلثوم...
آخه باباش امیرالمومنین مهمانشه...
سفره افطار رو پهن کرد... یکطرف ظرف شیر رو گذاشت... یکطرف نان و نمک...
صدا زد: دخترم...
تا حالا کی دیدی...
بابات سر سفره ای بشینه...
دو تا خورشت داشته باشه...
تا بی بی اومد ظرف نمک رو برداره...
صدا زد: دخترم ظرف شیر رو بردار...
امشب میخوام با نان و نمک افطار کنم...
وقتی که با نان و نمک افطار میکرد
انگار که، با فاطمه دیدار میکرد
امشب حال و هوای دیگه ای داره مولا...
هی نگاه به سمت آسمان میکنه...
صدا میزنه...
انا لله و انا الیه راجعون
نزدیکای اذان صبح حرکت کرد به طرف مسجد...
سمت مسجد میرود امشب بدون فاطمه
سمت مسجد میرود آرام بی کوثر علی
جای زهرا خالی است آری اگر که زنده بود
مطمئنم راه را می بست زهرا بر علی
امشب... مردم کوفه...
برا آخرین بار...
صدای اذان امیرالمومنین رو شنیدند...
همچین که از بالای ماذنه اومد پایین...
درمحراب عبادت ایستاد...
نماز عجیبی خواند امیرالمومنین...
تا رسید به رکعت اول...
سر از سجده برداشت...
نانجیب حیا نکرد...
ابن ملجم ملعون...
با شمشیر زهر آلود...
چنان بر فرق امیرالمومنین زد...
صدای ناله مولا بلند شد...
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»
به خدای کعبه رستگار شدم...
دیگه علی راحت شد خدا...
#شب_قدر
#شب_نوزدهم_ماه_رمضان
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
(ادامه روضه بالا)
صدای ناله مولا بلند شد...
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»
به خدای کعبه رستگار شدم...
دیگه علی راحت شد خدا...
صدای منادی بین زمین آسمان بلند شد...
«تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْکَانُ الْهُدَى»
تا صدای منادی رو بچه ها شنیدند...
دوان دوان اومدند به طرف مسجد...
تا رسیدند نگاه کردند دیدند...
ای وای...
محراب مسجد لاله گونه...
فرق بابا رو شکافته اند...
تمام صورت خونیه...
روی خاکهای محراب هی صدا میزنه...
«فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»
همین جا بود صدای حسنین به ناله بلند شد...
حسن از یک طرف می کرد زاری
حسین از سوی دیگر بی قراری
حسنین اومدند کنار بابا...
بابا ديگه رمق در بدن نداره... زیر بغل های بابا رو گرفتند...
با فرقه شکافته آوردند به سمت خونه...
همچین که نزدیکای خونه رسیدند...
امیرالمومنین صدا زد...
حسنم...حسینم... بابا
بچه ها بگذارید با پای خودم وارد خونه بشم...
بابا جان یاعلی شما رمق دربدن ندارید...
(زبانحال)
شاید الان دخترم زینب پشت در ایستاده باشه...
نمیخوام منو در این حالت ببینه...
این خون ها رو از رو صورت من پاک کنید...
(#نقطه_گریز)
#گریز اول👇
اما عرضه بداریم یا امیرالمومنین...
طاقت نداشتی دخترت زینب شما رو با صورت خونی ببینه...
کجا بودید آقا خرابه شام... وقتی سر بریده حسنیت رو...
برا دختر سه ساله اش آوردند...
ای وای.. ای وای...
بمیرم.. تا نگاهش به سر بابا افتاد...
صدا زد: وای بابای خوبم...
(مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ)
بابا بگو ببینم کی سر از تنت جدا کرده...بابا...
کی با چوب خیزران به لب و دندانت زده بابا...
(مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي)
کی منو تو بچگی یتیم کرد...
یتیمی درد بی درمان یتیمی
یتیمی خاری دوران یتیمی
بابا نبودی ببینی...
از کربلا تا شام...
چقدر تازیانه به من زدند...بابا...
دیگه طاقت ندارم...بابا
ببین تمام بدنم کبود شده...
موهای سرم سفید شده...
بابا دیگه منم با خودت ببر...
یاعلی.. سه ساله حسینت...
انقدر کنار بدن بابا ضجه زد... یکدفعه دیدند دختر یک طرف افتاد...
سر بابا یک طرف افتاد...
عمه جانش زینب دوان دوان اومد نگاه کرد دید...
دختر جان به جانان تسلیم کرده...
شعر پایان
ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصم
بابا گمان مبر که نوازشگرم نبود
تا زنده ام به جان تو مدیون زینبم
جز او کسی به فکر من و خواهرم نبود
#شب_قدر
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
شبهای احیا در فراق تو گذر شد
عمرم تباه است و ز هجر تو سپر شد
عمرم داره تموم میشه...
یابن الحسن...
اما شما نیومدید آقا...
ای روضه خوان و یوسف زهرا کجایی
آقا بیا روزم شب و شب هم سحر شد
یک عمری...
ادعای نوکری شما رو کردم آقا... اما آخرم شما رو نبینم و...
از این دنیا برم...
آقا... من این مصیبت رو کجا ببرم...
من این مصیبت رو به کی بگم...
از اول ماه خدا یاد تو هستم
امام زمان...
از اول ماه خدا یاد تو هستم
اما چرا این ناله هایم بی اثر شد
مردم بیایید امشب...
از ته دل برا آقامون دعا کنیم...
از خدا... فرج آقا رو بخواهیم...
خودشون فرمودند:
أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذَلِکَ فَرَجُکُم»«بحارالأنوار ،ج53 ، ص180 ، باب 31
امشب یک طوری آقا رو صدا بزنیم...
وقتی خود امام زمان صدامون رو میشنوه...
بگه من غریب نیستم...
شیعیانم به یاد من هستند...
🔹یابن الحسن کجایی
🔹ای وای ازین جدایی
حالا از سوز دل صدا بزن آقا رو...
خدا ميدونه یک روز غبطه میخوریم...
میگیم ای کاش بهتر صدا میزدیم آقا رو...
چشم به هم بزنیم جوونی تموم ميشه...
این دو روز دنیا تموم میشه...
خوش بحال اونهایی که...
به عشق آقا زنده بودند و...
با عشق آقا هم از دنیا رفتند...
وقتی چشم از این دنیا ببندیم...
تازه میفهمیم هر چی بود...
در خانه این خانواده بود...
حالا دستها رو بلند کن صداش بزن...
یا بن الحسن...
(#شاه_بیت برای ورود به روضه👇)
آقا اجازه شب، شب قدر است و روضه
از کوفه تا کرب و بلا خاکم به سر شد
آقای من...امام زمان...
مولای دین رفت و جسارت ها شروع شد
در سینه هاشان بغض مولا پر ثمر شد
دیگه دلت اینجا نباشه...
بریم خانه امیرالمومنین...
بیاد اون لحظه ای که...
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5816508234256614873.mp3
6.5M
توسل و روضه جانسوز ویژ۱۹رمضان
شهادت حضرت علی علیه السلام
سحر محو مناجات علی بود
سحر مات از حکایات علی بود
سحر مست از عنایات مبهوت طاعات علی بود
سحر مست از عنایات علی بود
سحر امشب ندایش یا علی بود
سحر امشب وداعش با علی بود
علی امشب هوای دوست دارد
علی امشب نوای دوست دارد
علی سعی وصفای دوست دارد
علی شوق لقای دوست دارد
علی رانیست امشب لحظه ای خواب ..
علی را هست امشب شوق محراب
شاید مثل همین ساعتا بود
ام الکلثوم میگه نگاه به بابام می کردم دلم آتیش می گرفت
می دیدم هی میاد به آسمون نگاه می کنه میگه ای صبح پس کی میرسی
گاهی می گه انالله واناالیه راجعون
من فکر می کنم گاهی هم زیر لب می گفت زهرا اومدم زهرا جان دیگه تنهایی تموم شد علی داره میاد
امیر عشق برمسجد روان شد
به سوی آسمان بانک اذان شد
به تکبیرش عیان رازی نهان شد
به سجده برخدایش میهمان شد
ستمکاران شقاوت برگذیدند
خدای عشق را در خون کشیدند
علی علی علی
آی دیگه از فردا زینب از کوفه بدش اومد کوفه ای که انقدر بی وفاست
دیگه جای موندن نیست
وقتی نگاه به بابا کرد فهمید دیگه باباش از دستش رفته
گفت بابا من می خوام از کوفه برم
کنار قبر مادرم
هدیه براش عمامه خونیتُ بابا ببرم
آی امان
خیلی زینب سفر نرفته خیلی از مدینه بیرون نرفته
اما هر موقع رفتن برگشته دست خالی نیومده یه روز عمامه خونی بابا را آورده
یه روز هم دیدن زینب اومد کنار قبر رسول الله
صدا زد یا جدا برات از سفر سوقاتی آوردم
همه دارن نگاه می کنند زینب چه سوقات براپیغمبر آورده
یه وقت دیدن یه بسته رو بیرون آورد
گره این بسته را باز کرد
یه پیراهن خونی آلود
حسین
@majmaozakeri
🌿🍁🌿🍁🌿🍁🌿🍁🌿🍁🌿
#نمازشبشانزدهمماهمبارکرمضان👇:
❇️دوازده رکعت (شش تا دو رکعتی)، در هر رکعت بعد از حمد دوازده مرتبه سوره تکاثر.
♻️⚜ثواب: حضرت علی (ع) فرمود: هرکس بخواند، از قبر خارج می شود در حالی که خوشحال است ندا می کند به شهادت " اَنْ لا اِلهَ اِلا الله " تا این که وارد قیامت شود پس امر می شود او را به بهشت برند.
🌿🍁🌿🍁🌿🍁🌿🍁🌿🍁🌿
دشتی
اخ شب قدراست ومن قدری ندارم
اگرچه روسیاه امید ودارم
شب غربت شب درد است وامشب
خدایا سینه ام تنگ است و امشب
علی جانم علی جانم علی جان2
بمیرم زینبت دورت بگرده
نبینه تو چشات دنیای درده
بابا بی تو دلم اتیش گرفته
تو رفتی خونمون تاریک وسرده
بابا چشم وچراغ خونه بودی
یتیمان را مگر بابا نبودی?بابا.....
چرا امشب سحر نداره بابا
ببین زینب پدر نداره بابا
نمیشه باورم بابا ندارم2
شکسته قلبمو من بیقرارم
حسن دیگه بابا غمخوار ماشد
حسین میگه بابام حاجت روا شد
اخ امون از بی کسی ای دادو بیداد
غم و دلواپسی ای داد وبیداد
کس وکار یتیمان بودی بابا
تو نور حق وایمان بودی بابا
الهی ای فلک دیگر نگردی
که بابای مرا درخاک وکردی
بمیرم من چرا فرقت شکسته2
بمیره دخترت زاری وخسته
چرا رنگ از رخ ماهت پریده
فلک مظلوم تراز حیدر ندیده
#دلنوشته
@majmaozakerine#