هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5938529689655052809.mp3
352.6K
.
#زمینه
#فاطمیه
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#احسان_تبریزیان ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
ما سر به دار بیعت غدیریم
تا جون داریم رهرو این مسیریم
حتی با دست خالی، هر جوری هست
روضه برا مادرمون میگیریم
ای مادر / فدای غربت تو
ای مادر / شکسته حرمت تو
کجاست تربت تو؟!
کوثر و قدر و طاها - مادر سلام ۲
امید ناامیدا - مادر سلام ۲
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
تا که خدا هست و تا دنیا دنیاست
عزای فاطمه همیشه برپاست
نمیشه از فاطمیه گذر کرد
فاطمیه خط مقدم ماست
آی دنیا! / باب عطا رو کشتند
آی دنیا! / نور خدا رو کشتند
مادر ما رو کشتند
شعله که سهم بال - پروانه نیست ۲
شهادت مادرم - افسانه نیست ۲
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
ساقه اگه شکسته، ریشه زنده است
کوری دشمن، شیر بیشه زنده است
دمشق و غزه و یمن، شاهدم
#مکتب_حاج_قاسم همیشه زنده است
این مکتب / ضامن عزت ماست
این مکتب / شکوه ملت ماست
جلوه ی غیرت ماست
کلید فتح قدسه / یا فاطمه ۲
خیالمون راحته / با فاطمه ۲
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
#ذکر_یافاطمه_سربند_سلیمانی_هاست
@majmaozakerine
4_5938062152400112258.mp3
474.1K
.
#شور #فاطمیه و #حاج_قاسم
#حضرت_زهرا
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#احسان_نرگسی ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
یه عمره عشق تو / توو دل عالم زده ریشه
خوش به حال هر کی / شامل الطاف تو میشه
چی بگم از شأنت / تو قبله گاه عالمینی
ای محور افلاک / تویی که مادر حسینی
جبریل به نوکریت می نازه
پرچم تو در احتزاره
شیعه برات حرم می سازه
مادر
یا فاطمه ام ابیها ۳ - مادر
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
شاگرد عباسی / اسطوره ی صبر و نبردی
دشمن ازت عاصی / توو معرکه چه ها نکردی
نام بلند تو / ذکر لب پیر و جوونه
شبیه تو سردار / شهادت افتخارمونه
تا به ابد به شور و شینیم
مرید شاه عالمینیم
ما ملت امام حسینیم
سردار
یا فاطمه ام ابیها ۳ - مادر
#ذکر_یافاطمه_سربند_سلیمانی_هاست
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میدونی پهلوان کیه
یادت گرامی پهلوون_سردار_
◽️◽️◽️◽️💔
#حضرت_زهرا
#آه_زینب
هیزم رسید و آتشی از در بلند شد
ای وایِ من که نالهی #مادر بلند شد
😭
با جمعی از ارازل و اوباش ریخت و
پایش برایِ کُشتنِ #مادر بلند شد
در را شکست او ، کمرِ شیعه را شکست
طوری که وای وایِ #پیمبر بلند شد
😭
دستش رسید دامن مولا ولی شکست
از بس غلاف تیغ مکرر بلند شد
#زینب شنید گریهی در آه میخ را
#زینب گریست دادِ برادر بلند شد
😭
#مادرم_زهرا
#جبل_الصبر۶۹
🏴🏴
#روضه_وصیت_حصرت_زهرا_س_با_زینب_س
#روضه_کفن😭
روضه و توسل جانسوز ویژه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نفسِ سید رضا نریمانی👌😭
این روضه به والله آدم ومیکشه😭 بادل زینب سچهارساله چه کرد😭
داری میری و خودتم اینو خبر داری
نگفتی این روزا چرا دست به کمر داری؟
دردِ کمر موقع راه رفتن خطر داره
هرجا میری تنها نرو که دردسر داره ..
کمتر برو بیرونِ خونه
کمتر سر تو درد بگیره
میترسم از اینکه یه روزی
راهت رو یک نامرد بگیره …
آتیش به دربِ خونمون انداختنُ رفتن
رو در و دیوار لخته خون انداختنُ رفتن
فضه رسید وقتی که سیلِ خون به راه افتاد
به زیر نور ماه ، یه ماهِ پابه ماه افتاد
دیدم حسن از رویِ ایوون
دید آخرش مادر زمین خورد
تو بد زمین خوردی میدونم
محسن از اون بدتر زمین خورد
لعنت به اون که پشت در آتیش و روشن کرد
زینب داره میبینه هرکاری که دشمن کرد
هنوز یه هفته از تولدش نمیگذشت که
لباسِ مشکلی عزایِ مادرو تن کرد
من دل ندارم که ببینم
یکم دلش آزار ببینه
خیلی شلوغی دوست نداره
ای وای اگه بازار ببینه …
*صدا زد زینبُ .. دخترم بیا ، مادر میخواد وصیت کنه. فرمود بقچهای کنار گذاشتم ، میشه برا مادر بیاری؟ .. بقچه رو آورد گذاشت جلو مادر . گفت زینبم درِ بقچه رو باز کن . با همون دستایِ کوچولوش گرهها رو باز کرد ، دید سه تا کفن میونه بقچه ست …
دخترم اولین کفن مال منه .. کفنِ دوم مال بابات علیِ .. کفنِ سوم مال حسنِ .. یه مرتبه دید متحیرانه داره نگاه میکنه … میگه زینب یه آهی کشید ، مادر نکنه حسینُ یادت رفته؟! …
یه مرتبه دوتایی گریه کردن .. صدا زد نه زینبم فراموشم نشده ، برا حسینم یه پیراهن دوختم. این پیراهنُ بهش بده ، لحظهای که میخواست بره میدان ، از طرف من زیر گلوی حسینمُ ببوس …
داره حسینش میره، یه مرتبه دید داره صدا میزنه « مهلاً مهلاً » همینطور داره میره ، دوباره صدا زد : « مهلاً مهلاً » داره میره .. اما یهمرتبه صدا زد « یابن الزهرا … »
تا گفت یابن الزهرا برگشت .. چی میگی زینبم ؟.. صدا زد وصیت مادرمه؛ یه بوسه زیر گلویِ حسینش زد … کاش به همینجا ختم میشد ، اما این بوسه ، بوسۀ آخر زینب نبود ..
اینجا گلوی سالم حسینُ بوسه زد. اما چند ساعت بعد اومد تو گودال ، این نیزه شکستهها رو کنار زد …آی حسین ….
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
4_5927077683346279465.mp3
2.96M
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
سردار سلام سرباز علمدار سلام
🎤حسین طاهری
✍ دومین سالگرد شهادت سردار دلها شهید #حاج_قاسم سلیمانی
سردار سلام سرباز علمدار سلام
ای دلبر و دلدار سلام
بسم الله قاصم الجبارین
خون پاک تو دامن گیره
انشالله انتقام سخت رو
مهدی فاطمه می گیره
به اذن حیدر مانفس میگیریم
پرچم سرخ رو دست می گیریم
به زودی ما سینه زن ها سردار
بقیع رو با خون تو پس می گیریم
سردار سلام سرباز علمدار سلام
سردار عشق ما را کشتیداما ما زنده تر می گردیم
سردار عشق ما را کشتید
اما ما زنده تر می گردیم
خیلی زود با سپاه زینب
بهر خون خواهی بر می گردیم
درون سینه حب حیدر دارم
که از نسل میثم تمارم
تا پای جون با ولایت هستم
من از سرباز های همین سردارم
سردار سلام سرباز علمدار سلام
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
بحر نزول رحمت حق آیه میشوی
گریان برای حاجت همسایه میشوی
بانو بس است این همه گریه که میکنی
داری خیال میشوی و سایه میشوی
اذکار آسمانی تسبیح مرتضی
پر پر شدی چقدر مفاتیح مرتضی
مردم توجهی به کلامم نمیکنند
قدری حیا ز شأن و مقامم نمیکنند
جای همه بیا و جواب مرا بده
حالا که کل شهر سلامم نمیکنند
هفتاد روز مبهم و مسکوت مانده ای
از آن دوشنبه فاطمه مبهوت مانده ای
با صد امید گفتی و گهواره ساختم
اما حالا به فکر روکِش تابوت مانده ای
ردِّ خزان به چهره ات ای یاس مانده است
وضعت هنوز فاطمه حساس مانده است
خیلی دلم شکسته بدان میکُشد مرا
خونی که روی دسته ی دستاس مانده است
دیشب سر نماز شبت گریه ام گرفت
با آه آهِ روی لبت گریه ام گرفت
وقتی قنوت نیمه شبت نیمه کارِ ماند
بر دستهای با ادبت گریه ام گرفت
زهرا غم مرا چه کنم تا که حل کنی
زهری که مانده بر جگرم را عسل کنی
بغضی نهفته موی حسن را سفید کرد
قدری نمیشود حسنت را بغل کنی
دیدی دعای مضطرمان هم اثر نکرد
امن یجیب دخترمان هم اثر نکرد
قرآن به سر گرفته حسن با برادرش
حتی امید آخرمان هم اثر نکرد
حاج منصور ارضی
Fadaeian_Fatemiyeh_Shab01_01.mp3
25.74M
#امام_زمان
الحَقّ وَالاِنـصاف در حَقّـش جفا کردیم
باعِـلـمِ بر تنهـاییاش او را رها کردیم
گاهی، نمیدانم چه شد که یادش افتادیم
گاهی برای مصلحت او را صدا کردیم
احساس میکردیم خیلی معـرفت داریم
آنجا که گـهگـاهی برای او دعـا کردیم
با گریههایی آن هم اَغلب از سرِ احساس
تکلیف خود را فکر میکردیم ادا کردیم
با غـفلت از یاد امـامِ عَـصرِمان؛ مردم
خود را به این شدّت گرفتار بلا کردیم
این کمفـروشی نیست آیا؟ در فـراق او
به نُدبههای خشک و خالی؛ اکتفا کردیم
حال مناجات سحر را خواب بُرد از ما
حتّی نمـاز صبح را عـمـداً قضا کردیم
عجّل فرج گـفـتن فقـط بازارگرمی بود
اِخـلاص را بُردیم و قـربان ریا کردیم
قـلب رئـوفـش را هـزاران بار آزُردیـم
با آن گُناهانی که اغلب در خـفا کردیم
جـایی برای یـوسـف زهـرا نـمـیمـانَـد
وقتی درِ دل را به رویِ غیر وا کردیم
خانه نـشـیـنی عـلی دنـبـالـهدار است آه
مـا یـادگـارش را دچـار اِنـزوا کـردیـم
از شرم پیـش مـادر سـادات بـایـد مُرد
وقتی که با فرزند او اینگونه تا کردیم
امـروز راه اتّـصـال مـاست بـا مـهـدی
اشکیکه نذرِ حضرت خیرالنّسا کردیم
از شرکت او درمجـالس مطمئن بودیم
محض حضورش خانه را دارُالعزا کردیم
بخـشید ما را باز هم در روضۀ زهـرا
تا زخـم را با گُـونـۀ خود آشـنـا کـردیم
#محمد_قاسمی✍
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
Fadaeian_Haftegi_14001002_1.mp3
31.47M
شبی که ختم خواهد شد دمِ صبحش به دیداری
هزاران ساعتش وَللّهِ می ارزد به بیداری
سحر از تاب گیسویَت به گوش باد گفتم..،گفت:
عجب یاری عجب یاری عجب یاری عجب یاری
منِ بی عُرضه حتی عرضِ حاجتهام می لنگد
گره در کار خود انداختم وقت گرفتاری
چه بر می آید از دستِ من درمانده جز گریه
اَقَلّاً دلخوشم با چشم هایم کرده ام کاری
برای سنگِ طفلان سر کویَت..،سر آوردم
بیا دیوانه ات را مفتخر گردان به آزاری
وبال معصیت بال عروجم را ربود از من
کبوتر را قفس وِل می کند امّا به دشواری
قرار از ابتدا این بود..،بارِ هجر بردارم
ببین حالا چگونه شُهرهی شَهرَم به سرباری!
گریز از ناگزیریِ فراقاَت کاش ممکن بود…
چه چاره دارد این بیچاره ی تو غیر ناچاری
شهیدان تکلم،کُشتگان نُطق معشوق اند
بیا تکیه بزن بر کعبه..،ذبحم کن به گفتاری
اگرچه ظرف من ظرفیَّتش در حدِّ مِهرَت نیست
ندیدم کاسه ام را خالی از لبخند بگذاری
“خودم خاک کف پای تو هستم حضرتعباسی ع”
به قول لاتهای بامرام کوچهبازاری
به جز تو رو به هرکس می زدم..،رو می گرفت از من
هوای این گدای رانده از هر خانه را داری
به حق خانمِپهلوشکسته خواهشاً برگرد
به حقِّ ردِّ خون مانده بر تیزی مسماری
نه تنها مادر ما سوخت..،بلکه گیر هم افتاد
نه ول کن بود میخ در،نه مهلت داد دیواری
علی محمدی
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
السلام علیک یا فاطمةالزهرا
خانهای بود مدینه که به دلها جا داشت
ظاهرش کاگلی و باطن خوشسیما داشت
جدّ این خانه کسی بود که ختم رسل است
آنکه سِرّی به سراپردهء اَو اَدنی داشت
پدر خانه که قرآن همه درمدحت اوست
پهلوان بود و سری بین همه سرها داشت
حضرت حیدر کرّار همان شاهی که
در فضیلت بهجز از نام خدا آنرا داشت
مادر خانه چراغ همهءعالم بود
حُکم مادر به همه عالم و بر بابا داشت
حضرت فاطمه آن سِرِّ، که به یُمن نورش
دست در خلقت ذرّات همه دنیا داشت
پسر ارشد این خانه خدای حُسن و
غبطهء یوسف کنعان و رُخی زیبا داشت
پسر دوّمشان بود همانکه زازل
افتخار صف قربانگه عاشورا داشت
دختر کوچک این خانه به لوح عُشّاق
ناجی دین خدا مرتبهءکبری داشت
دختر دیگر این خانه شبیه خواهر
در حیا و شرف و حُجب یَدی طولا داشت
کُلّ این خانه که مأوای بهشتیها بود
بین قرآن خدا شُهرتِ بر طوبی داشت
روزیِ هر دو جهان برکتی از این در بود
خانهای که دَرِ آن راه به آن بالا داشت
خوب بودند و به منوال گذر میشد عُمر
بر اهالی شریفش که شرافت ها داشت
آمد آنروز که روح نبی از تن پر زد
اذن حق روح نبی را به پریدن وا داشت
بعد از آن وای که یکباره ورقها برگشت
حرمت اهل چنین خانه اگر امّا داشت
عدّهای قصد نمودند که آتش بزنند
خانهای را که در آن خانه مَلَک احیا داشت
تا بگیرندزمولای ولایت بیعت غافل از آنکه علی روز غدیر امضا داشت
شعله بر پا شد و دیوانهای از راه آمد
یک حرامی که به دل، شک به صف فردا داشت
حوریه پشت درآمد که نصیحت بکند
آن پلیدی که زپست دیگری فتوا داشت
کینههای دل تارش همگی سر وا کرد
زد به در باهمه زوری که میان پاداشت
آنچنان زد که به مسمار جناقی چسبید
ضربهء مُهلک او قدرت رعدآسا داشت
بار شیشه به صدف بود که با ضربه شکست
چه گناهی مگر آن انسیهء حورا داشت
محسن افتاد و تن فاطمه شد غرق لگد
نفس فاطمه بند آمدواستدعا داشت
که بیا فضه به دادِ من مجروح برس
نالهء فاطمه آنجا به خدا معنا داشت
بعد از آن روز پُر از تاول وخون شد جسمش
بسکه آن معرکه مشت و لگد و گرما داشت
دستبسته شه دین را که ز خانه بردند
فاطمه فاطمه جان زیر لبش نجوا داشت
مجتبی صمدی شهاب
۱۴۰۰/۰۹/۱۶
التماس دعا
▪سلام،قصیده حماسی و روضه جانسوز،ویژه فاطمیه روضه حضرت زهرا سلام الله
“یا فاطِمَةُ الزَّهراءِ یابِنتَ رَسول الله، یا قُرَّ ةَ عَینِ الرَّسوُلِ یا یا سَیِدَتَناوَ مَولاتَنا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکِ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکِ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهَةً عِندَاللّهِ اِشفَعی لَنا عِندَاللّه"
نفس نفس نکشیده است منت از جوهر
خطی که ساخته باشد مُرَکَّب از باور
کنون مُرَکَّب من جوهر است و جوهر نیست
به جوش آمده خونم چکیده بر دفتر
به جوش آمده خونم که این چنین قلمم
دوباره پر شده از حرف های درد آور
دوباره قصه ی تاریخ می شود تکرار
دوباره قصه ی احزاب باز هم خیبر
دوباره آمده اند آن قبیله ی وحشی
که می درید جگر از عموی پیغمبر
عصای کینه درآورده باز ابوسفیان
دوباره کوفته بر قبر حمزه و جعفر
به هوش باش که این دست دوستی مکر است
به هوش باش که از پشت می زند خنجر
به چاه می بردد این طناب پوسیده
از این شکسته پل ِ امتحان شده مگذر
بدا به ما که بیاید از آن سر دنیا
به قصد مصلحتِ دین مصطفی کافر
چونان مکن که کسی را خیال بردارد
که باز هم شده این خانه بی در و پیکر
کنون مباد که شمشیر را غلاف کند
به حیله های معاویه مالک اشتر
سکوت داد به دارالعماره مسلم را
سکوت داد به دستان کوفیان خنجر
اگه از من بپرسن، میگم اوج مصیبت امام حسین علیه السلام این بیت ِ نه توی گودال قتلگاه
سکوت کردی و قاضی شریح فرمان داد
به قتل شاه شهیدان ، حسین از منبر
به هوش باش به قرآن اگر سکوت کنی
نشان حرمله هاشان شود علی اصغر
به این خیال که مرصاد تیر آخر بود
مباد این که بشینیم گوشه ی سنگر
*قابل توجه اونایی که یادشون رفته اون روزا، وا دادن جلوی دشمن،دوباره یادتون بیاد*
به هوش باش که این دست دوستی مکر است
به هوش باش که از پشت می زند خنجر
به این خیال که مرصاد تیر آخر بود
مباد این که بشینیم گوشه ی سنگر
که هشت سال به لطف امام هشتم ِ ما
نرفت یک وجب از خاک کشورم به هدر
هزار دفعه جهان شاهراه ما را بست
هزار مرتبه اما گشوده شد معبر
که هشت سال نرفتیم زیر بار ستم
که هشت سال جوانها یکی یکی پرپر
چقدر دل که شکسته به خاطر فرزند
چقدر سینه سپر شد به خاطر رهبر
زمان زمانه ی بی دردی است می بینی
که چشم ها همه کورند و گوش ها همه کر
*وقتی انسان به پیرامون خودش نگاه میکنه،دوست یه جور،دشمن یه جور،خودش رو یادش میره
بدا به من که اگر ذوالفقار بر گردد
در آن سپاه نباشم سیاهی ِ لشکر
بدا به حال من و خوش به حال آن که شده است
شهید امر به معروف و نهی از منکر
*وقتی اقتدا به ابی عبدالله کردی که شهید امر به معروف ِ*
چنین شود که کسی را به آسمان ببرند
چنین شود که بگوید به فاطمه مادر
قصیده نام تو را برد و اشک شوق آمد
بی وضو نتوان خواند سوره ی کوثر
خدا به خواجه ی لولاک داده بود ای کاش
هزار مرتبه دختر،اگر تویی دختر
یهودیان مسلمان ندیده اند آری
از این سیاهی ِ چادر دلیل روشن تر
* میدونید امیرالمؤمنین برای اینکه مقداری نان برای بچه های فاطمه تهیه کنه،چادر مادرتون فاطمه رو گرفت،گرو گذاشت خونه ی یهودیه، نیمه شب یه وقت یهودیه دید یه نوری از چادر فاطمه بلند شده، همه جا رو روشن کرده، همسایه ها رو خبر کرد،دور و بری ها رو خبر کرد، وقتی اومدن نور چادر مادرتون رو دیدن،هفتاد یهودی مسلمان شدن
"بگو مادر خودت رو نمیگم،یه جلوه از چادرت امروز مارو بسه، مادر،مادر...
✨روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
✨حاج_مهدی_سلحشور
🥀🥀🥀🥀
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5947324575791450572.mp3
10.57M
#شور
#شهادت_حضـرت_زهـرا_سلام_الله_علیها
بانوای
#حسین_طاهری
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
بفاطمه و ابیها وبعلها و بنیها
آی مادر بی تو تنها
پیغمبرم پدرته ، مولای من شوهرته
ارباب من پسرته ، مادر خودم (منم) نوکرتم
تو لحظه های بی کسی ، تو کوچه ی دلواپسی
وقتی کسی نیست یادمون ، میای به دادم میرسی
فقط تو عالم مادره ، که خیلی درکم میکنه
سفره ی مادر دور هم ، بچه ها رو جمع میکنه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
ن
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5857450078725211453.mp3
3.24M
روضه توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
میر داماد
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
روضه و توسل جانسوز ویژه فاطمیه️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️
نام تو را نوشتمُ پشت جهان شکست 2
آهسته ازغم تو،زمین و زمان شکست
پرسید آسمان چه نوشتی که اینچنین
گفتم که فاطمه،کمر آسمان شکست
هجده بهار دیدی و درسوگ تو،دلم
بعد ازهزاروسیصد وچندین خزان شکست
ای دل بسوز و بشکن،تا باوارت شود
حتما دری که سوخته را می توان شکست
باهر دری که بعد نگاه تو باز شد
انگار در گلویِ علی استخوان شکست2
حسینِ،ثمرۀ وجود مادرِ،تو حدیث کساء وقتی ابی عبدالله اومد محضر بی بی،اجازه بگیره،سوال کرد کیا هستن؟* اِنّي اَشَمُّ رايَحَهَ جَدّي*بی بی وقتی فرستادش بااین خطالب:* یا ثَمَرَةَ فُؤادی * حسینشُ اینجوری صدا زد"و*یاقُرَّةَ عَیْنی*مادر همۀ بچه هاشو دوست داره، اما هر کدومُ یه جور دوست داره"
همه رو یجور دوست داره همه رو یه اندازه دوست داره؛ اما بعضی دوست داشتنا فرق داره" من از مدینه می خوام *ببرمت کربلا ..*
چند جا تو مدینه بی بی یادِ کربلا کرد" (حسینِ شش هفت سالِ هنوز نه کربلایی هست نه) اما بی بی یاد کربلا کرد، چند جا یاد کرد . کجاها یادِ کرد؟
اون وقتی که زینبش رو صدا کرد،کفن ها رو داد به زینب؛کفن اول مالِ منِ دخترم، میدی بابات علی، (تصور کن یه دختر چهارساله) کفن دوم مالِ بابات علیِ، میدی داداش حسنت یه روزی؛ کفن سوم مالِ برادرت حسنِ ؛ وقتی بقچه رو بست زینب مات و متحیّر(اینو من میگما : خوب خدا رو شکر حسینم سالمِ ... حسینم هست ، حتما من زودتر ازحسین میرم که کفنِ حسینُ به من نسپرده)اما یه مرتبه دید یه پیراهن رو داد تو بقل زینب .
زینبم یه روزی میاد کربلا .. الله اکبر ..
حسینت ازت جدا میشه،به جایِ من پیراهنُ بهش بده ... زیر گلوشُ ببوس زینب ..." این یه جا یاد کربلا کرد ... یه جا دیگه ش رو بگم معطلت نکنم ...
یه جا دیگه هم یاد کربلا کرد وقتی شبِ آخر همه حرف هاشو به علی زد ... همه وصیتاشو گفت ... مادرِ ما همه حرفاشو زد ... همه وصیت هاشو به علی گفت ... یه نفسی کشید ... یه آهی کشید ... صدا زد لاتَنسی قَتیلِ الاعَدا حسینمُ تشنه می کشن .... حواست به حسینم باشه علی ... از بابام شنیدم بین دو نهر آب ... هی صدا میزنه العطش ...
حسین ...
بریم کربلا .
میان عاشق ومعشوق رمز بسیاراست
چو یار ناز نماید شما نیاز کنید ...
مادر مدینه دو جا یاد کربلا کرد و یاد حسین کرد
حسینشم تلافی کرد ... دو جا سراغ دارم یادِ مادرش افتاد ... یاد مدینه افتاد بگم یا نه؟
یه جا اون لحظه ای بود ... (یا صاحب الزمان من معذرت میخوام) یه جا وقتی پیراهن عربیش رو بالا زد .... وقتی تیر حرمله به قلبش خورد فَرَمَاه حَرملَةُ سَهمٌ مَسمومٌ محدَّدُ ثَلاثُ شُعَبٍ.. هر کاری کرد تیرُ از روبرو دربیارِ نشد .... کمرشُ خم کرد ....
(حالا چرا حرف مدینه شد؟؟؟) وقتی سینه ش سوراخ شد ... مقتل میگه : فَجَرّدَ کَلمیزاب .... عین ناودون از سینه ش خون میریزه ..... دیدن دو دستی زیر خون ها رو گرفت ... هی میمالید به محاسنش .... (چی می گفت ؟؟) می گفت منُ مدینه کشتن ....
اون روزی که مادرمُ تو کوچه ها زدن .....
وای .......
خدایا همین یه دونه آدمُ میکشه ... رحمت خدا به این ناله ها ....
یه جا دیگه هم یاد مادرش کرد .....بگذریم ...بزار ادامه ش رو بگم هی محاسنش رو به خون خودش خضاب کرد ... اما دیگه نتونست رو اسب بمونه ... همچین که اومد از رو اسب بیفته دیدن زیر لب میگه :*بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ...*
هوا زجور مخالف چو قیر گون گردید
عزیز فاطمه از اسب ......
حسین ......
ای خدا به این مادرُ پسر ...
به زائر پهلو شکستۀ کربلا فرج امام زمان را برسان .....
▫️سید مهدی میرداماد
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
مجلس امروز ما به احترام یه مادره
امروز دعوت شدین مجلس مادر
بریم ملاقات یه مادر مریضه تو مدینه
که از پشت در شروع شد
پرستار مادر مون یه دختر 4 ساله
الهی هیچ دختری کنار بستر مادر مریضش نشینه
الهی هیچ دختری برای شفای مادرش امن یجیب نخونه
اگه مادر دارین قدر مادراتونو بدونین
مادر عزیزه مادر غمخوار اولاده
اگه دنیا رو بگردیم هیچکی جای مادر و برات پر نمیکنه
دختری که مادر نداره میگه حاضرم همه زندگیمو بدم فقط یه بار دیگه مادرمو ببینم
اگه ازش بپرسی بدترین لحظه عمرت چه زمانی بود
میگه اون لحظه ای که بدن مادرم تشییع کردن لحظه ای که بدن مادرمو داخل خونه قبر گذاشتن سنگ لحد و چیدن دیگه مادرم اسیر خاک ها شد
میگن مادر زیرخاکم باشه دعاش مستجابه بگو مادر امروز برام دعا کن به دعات محتاجم مادر
روزایی شده که مردم مدینه به مولا علی جواب سلام نمیدن
اما وقتی مولا علی (ع) در خونه رو میزد صدای زهرا (س) رو میشنید دلش آروم میگرفت
بذار همه دنیا همه مدینه جواب سلام مولا رو ندن
مولای ما زهرا (س) داره
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
زهرای (س) من خانومم
همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری الحمدلله
همین که در زدم دیدم دوباره
تو در پشت دری الحمدلله
امروز بگو مادر
من خادم بی بی رقیه ام (س)
اجازه بده دعوت کنم بی بی سه ساله بیاد تو مجلس ما
اگه مدینه مادر مارو سیلی زدن کربلا هم سه ساله رو سیلی زدند
آی سیلی خورده کربلا
امروز برای مادرمون زهرا (س)
که پهلوش شکسته بیا
آی تازیانه خورده کربلا
امروز برای تازیانه خورده مدینه بیا
آی دختر ارباب حسین (ع)
بابا تو کشتن
نمک به زخم های دلت زدن
بیا برا بانویی که خیلی نمک به زخم دلش تو مدینه زدن
سری بزن
هر مجلسی که
سه ساله حسین (ع)بیاد
عموش ابوالفضل (ع) هم میاد
یا ابوالفضل (ع)
آقاامروز با یه امیدی اومدم
ناامیدم نکنی آقا
امروز میخاد بی دست کربلا
دستو بگیره مادر
بگو یا ابوالفضل (ع)
مریض دار بگه یا ابوالفضل (ع)
گرفتار جوون دار بسم الله
حرفای نگفتنی داری مادر
بگو یا ابوالفضل (ع)
امروز آبرو گرو گذاشتم
جلوی در و همسایه آبرو دارم
امروز بیا آبرومو نبر آبرومو بخر
امروز بیا تو مجلس ما
من نوکرو کربلایی کن
یا ابوالفضل (ع)
دلتنگ کربلا شدی مادر
این دل تنگم عقده ها دارد
گوییا میل کربلا دارد
ای خدا ما رو کربلایی کن
بعد از با ما هر چی خواهی کن
حسین (ع) دلم رو بردی
اما یه بارم منو کربلا نبردی
حسین جانم حسین (ع)
#مادر
@majmaozakerine
#یاامیرالمومنین_ع🍃🌷
خورشید هم به زردے گنبد نمےرسد
چیزی بده ڪه ازتو بہ ما بد نمےرسد
موسے نہ قدر احمد و هارون نہ قدر توسٺ
جز تو علے,ڪسے بہ محمد نمےرسد
🌷 #صلےاللهعلیڪ_یاامیرالمومنین
🌷 #یکشنبه_های_علوی_فاطمی
﷽
#حضرت_زهرا
ما از دعای فاطمه در بند حیدریم
این ذره ای از آن همه الطاف مادر است☝️
#یکشنبه_های_علوی_فاطمی🏴
─┅─═ ﷽ ═─┅─
🔹حــدیــث روز🔹
☀️ یـکشـنبه ۱۲ دی ۱۴۰۰☀️
🌙 ۲۷ جمادی الاول ۱۴۴۳🌙
حضرت فاطمه الزهرا عليهاالسلام :
حُبِّبَ إلَىَّ من دُنياكُم ثَلاثٌ : تِلاوَةُ كِتابِ اللّه ِ و النَّظَرُ في وَجهِ رَسولِ اللّه ِ و الإنفاقُ في سَبيلِ اللّه ِ
از دنياى شما محبّت سه چيز در دل من نهاده شد : تلاوت قرآن ، نگاه به چهره پيامبر خدا و انفاق در راه خدا
🔸️ نهج الحياة ، ح ۱۶۴ 🔸️
🌿🤲یـــا ذا الجـلال و الاکـرام 🤲
43.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💛 #یکشنبہ_هاے_علوے_فاطمے
🔊 #نماهنگ
🎶 عالم هر جا رو ببینی علیه
🎙 #حسین_طاهرے
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
CQACAgQAAx0CSmRjDAACP7Rhuufbq_M2EHW84jJ8p-UZa716nwAC8AcAAlh0WVGFsCpRgHbZDSME.mp3
4.72M
⏯ #روضه سوزناک
🍃روضه حضرت زهرا(س)
🍃مادر دلم گرفته
🎤 #امیر_کرمانشاهی
👌بسیار دلنشین
#یکشنبه_های_علوی_فاطمی🥀
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
روضه بستر حضرت زهرا سلام الله علیها
😭😭😭😭🥀🥀🥀
زمانی که فاطمه(ع) در بستر بیماری آخرین روزهای زندگی خود را می گذراند به اسماء گفت «ای اسما همانا من دوست ندارم که پس از مرگم چنان کنند که با زنان انجام می هند، یعنی پارچه ای بر روی بدن زن می اندازند، ولی حجم بدن او پیدا می باشد.»
اسما گفت: ای دختر رسول خدا! در سرزمین حبشه چیزی برای میت درست می کنند، آیا می توانم آن را به شما نشان دهم؟ سپس مقداری برگ مرطوب خرما را به یکدیگر پیچید و پارچه ای بر روی آن ها انداخت.
فاطمه(ع) فرمود: «این تابوت چه زیبا و نیکو است؛ زیرا میت در آن مشخص نیست که زن است یا مرد. زمانی که من از دنیا رفتم تو و علی(ع) مرا غسل دهید و اجازه ورود به هیچ کس ندهید.»[۱]
محدث قمی چنین نقل می کند که: فاطمه تابوت را پسندید و به اسما فرمود: خدا تو را از اتش دوزخ محفوظ دارد، مانند همین تابوت را برای من بساز و مرا با آن بپوشان. و نقل شده که وقتی حضرت زهرا(ع) آن تابوت را دید خندید [در حالی که بعد از رحلت پیامبر(ص) هرگز نخندیده بود] و فرمود: این تابوت چقدر زیبا و نیکو است که مانع مشخص شدن زن و مرد می شود![۲]
گریزی به کربلا
اما دل ها بسوزد برای آن امام شهیدی که پیکر مطهرش و بی سرش سه روز به روی زمین افتاده بود، آفتاب بر آن ها می تابید و باد بر اجساد پاکشان از خار و خاشاک بیابان، کف می پوشانید نه تشییعی و نه تابوت و کفنی، بدن ها سر نداشتند و برای قبیله بنی اسد شناسایی مشکل بود، ناگاه امام سجاد(ع) (به قدرت امامت و ولایت) حاضر شد شهیدان را به آنان معرفی کرد و سپس قبری برای امام حسین(ع) تهیه نمود، دست ها را زیر بدن قرار داد و به تنهایی درون قبر گذاشت و .. [۳]
[۱] - ذخائر العقبی، محب الدین طبری، ص ۵۳.
[۲] - ترجمه بیت الاحزان، ص ۲۳۶.
[۳] - مقتل مقرم، ص ۳۹۸.
منبع: كتاب آتش در حرم