eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
41هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
379 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
کردن مجلس_قبل شروع زیارت عاشورا کربلا دیوانه ام کردی چرا؟ راهی غمخانه ام کردی چرا؟ کربلا بوی شقایق می دهد بوی هفتاد و دو عاشق می دهد کربلا بوی علی اصغر دهد کربلا بوی خوش اکبر دهد کربلا بوی رشادت می دهد خاک آن بوی شهادت می دهد کربلا یعنی دودست ومشک وآب کودکانی تشنه و بی تاب آب کربلا سرتاسرش عشق است وعشق کربلا یعنی اسارت تا دمشق کربلا یعنی که باطل رفتنیست لیک حق تا بی نهایت ماندنیست کربلا یعنی ز غیر حق جدا کربلا یعنی رهائی تا خدا
سلامهای شروع زیارت عاشورا برای مجالس روضه 👇👇👇👇👇👇 سلام ما به حسین و به کربلای حسین سلام ما به علمدار باوفای حسین سلام ما به سلامی که عصر عاشورا نموده بر بدن غوطه ور به خون زهرا سلام ما به جبین شکسته زینب سلام ما به نماز نشسته زینب سلام ما به بدن های مانده در صحرا سلام ما به ملاقات زینب و زهرا سلام ما به لب چوب خیزران خورده به آن خرابه نشینی که نیمه شب مرده سلام ما به تنوری که اشک زهرا ریخت به اشک بچه یتیمی که در سحرها ریخت سلام ما به فرات به موج سوزانش سلام ما به ابوالفضل و چشم گریانش
روضه_پنج تن یه روز آقا رسول الله ... وارد منزل فاطمه زهرا شدن ... امام حسن و امام حسین علیهما السلام ... دویدن جلوی جدّشون ... خودشون رو به بغل رسول الله انداختن ... جدشون محبت شون کرد ... گفتن: پدر جان ... اجازه بدین زورآزمایی کنیم ... ببینیم کی برنده میشه ... حضرت به خاطر اینکه نکنه آسیب ببینن ... اجازه ی روز آزمایی به اون دو عزیز رو ندادن ... فرمود برین ... خط بنویسین ... ببینم خط کی زیباتره ... رفتنن ... خط نوشتن ... آوردن ... آقا رسول الله ... نگاه کرد به خط ها ... امّا هر چه کرد نتونست دل یکی از این دو تا رو بشکنه ... فرمود: برین پیش باباتون علی ... اومدن پیش باباشون علی ... امیر المومنین ... هر چی نگاه به این خط ها کرد ... دلش راضی نشد از این دو تا یکی رو انتخاب کنه ... لذا فرمود: این کار من نیست ... برین ازمادرتون سوال کنین ... اومدن پیش مادر ... مادر نگاهی به این نوشته ها کرد ... یه نگاه به چشمان مظلوم و صورت معصوم حسن کرد ... یه نگاهی هم به چشمان حسین مظلوم کرد ... یه نگاه به آسمون کرد ... فرمود: خدا ... خیلی سخته ... این دو خط خیلی زیبا هستن ... کمکم کن خدا ... یه چیزی به ذهنش رسید ... فرمود: عزیزایِ دلم ... این گردنبند یاقوت من هفت تا دونه داره ... اون رو به سر شما میریزم ‌... هر کدوم تعداد بیشتری یاقوت دستش بود ... اون برنده است ... تا یاقوت ها رو به سر این دو عزیز ریخت ... نگاه کرد ... دید سه تا حسن برداشته ... سه تا حسین ... یکی از یاقوت ها مونده وسط ... قربون ناله تون برم ... آی جانم ... میدونی میخوام چی بگم ها‌ ... آه خدا ... دل زهرا به شور افتاد ... خدا کدوم یکی از اینها این رو بر میداره ... هر دو به طرف یاقوت دست بردن ... پروردگار فرمود: جبرئیل عجله کن ... زود یاقوت رو به دو نیمه کن .ها ... فهمیدی ها ... خود خدا هم نخواست بین این دو عزیز یکی بر گزیده بشه ... مجلسی که به نام پنج تن مزیّن بشه ... محل ّ نزول رحمت ِ پروردگاره ... یاعلی🌾💐🥀💐🌾💐🌾💐💐🌾💐
مدح رسیده جان به لب اطهرت ؛ اَبَالهادی! نشسته پیک اجل در بَرَت ؛ اَبَالهادی! دوباره قصه ی زهر و دوباره نامردی کبود شد همه ی پیکرت ؛ اَبَالهادی! لباس شمر به تَن کرد و منع آبت کرد چه کرد با دل تو همسرت ؛ اَبَالهادی! شبیه فاطمه دستی گرفته ای به کمر مگر خدای نکرده پَرَت ... ؛ ابالهادی! میان حجره ی در بسته دست و پا زدی و… بریده شد نفس آخرت ؛ اَبَالهادی! مدام هلهله شد تا صدای تو نرسد صدای خسته ی بی جوهرت ؛ اَبَالهادی! کنیزها بدنت را کِشان کِشان بردند گرفته بر لبه ی در سَرَت ؛ اَبَالهادی! سه روز بر تَن تو آفتاب می تابید ولی بریده نشد حنجرت ؛ اَبَالهادی! دگر به زیر سُم اسب های تازه نَفَس ندید جسم تو را دخترت ؛ اَبَالهادی! اگر چه دور و برت خیره سر فراوان بود ولی نظاره نشد خواهرت ؛ اَبَالهادی چه خوب شد که در آن همهمه کسی نرسید برای غارت انگشترت ؛ اَبَالهادی! علیرضا خاکساری http
اعوذ من شر نفسی اعوذ من حب الدنیا میخوام عوض بشم خستم کمکم میکنی آقا نمیخوام غیر تو مال کسی باشم تو باشی و به دنبال کسی باشم اگه به تو نگم به کی بگم دردامو اگه به تو نگم به کی بگم دلواپسی فردامو یا نعم الامیر دستامو بگیر **** فقط تو هستی آغازم فقط تو هستی پایانم تا اخرین نفس آقا به تو گریونه چشمانم نمیخوام لحظه ای از تو جدا باشم نمیخوام این همه دور از خدا باشم اگه به تو نگم به کی بگم از دوری اگه به تو نگم به کی بگم مرحم دلِ رنجوری یا نعم الامیر دستامو بگیر **** بجز تو یاری ندارم بجز تو یاری نمیخوام صد ساله دیگه ام میگم نوکرم نوکر آقام نمیخوام با دل مُرده بیام هیئت نمیخوام آقا محروم شم از این خدمت اگه به تو نگم به کی بگم دلگیرم اگه به تو نگم به کی بگم روضت که نیام میمیرم یا نعم الامیر دستامو بگیر
مرا دلبر و دلدار دلم میسوزد همچنان شمعِ شب تار دلم میسوزد غربت به گلو بسته خدا آهم را پشت این آهِ شرربار دلم میسوزد گرفته جگرم از ستمِ همسر خود من ز بی مهریِ این یار دلم میسوزد نیرنگ پیِ یاری اُمُّ الفضل است زآتشِ زهر ستمکار دلم میسوزد عمرم از او زخم زبان میخوردم یارب از اینهمه آزار دلم میسوزد بیداد چونان روزِ مرا شب کرده که چه در خواب و چه بیدار دلم میسوزد تا دور تنم هلهله دارد دشمن همچنان زینب از این کار دلم میسوزد لبِ تشنه مرا بُرد به گودالِ عطش از غم قافله سالار دلم میسوزد من روضۀ طفلان حرم میخواند مثل چشمان علمدار دلم میسوزد علقمه و بوی گل یاس علی یادِ آن مادر بیمار دلم میسوزد ﷽🍁🍁 ✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨💫
4_5891232023732816734.mp3
5.67M
الهی بمیرم برای رقیه فاطمه ی سه ساله الهی بمیرم برای گل یاس که شد به رنگ لاله شاپرک به بابای بی کفنش بگو که سوخته دامنش به خدا زخمیه تنش رقیه شاپرک بگو دیگه دیر شده بگو برگرد دیر شده از زمونه سیر شده رقیه یازهرای حسین زهرای کربلای حسین ------- الهی بمیرم برای رقیه سه ساله ی کربلا الهی بمیرم اسیری کشیده کوفه و شام بلا آسمون بازم اشکات که جاریه تو دلت آه و زاریه برای بی قراری رقیه آسمون هنوزم خشکیده گلوش هنوزم آبه آرزوش اونم از دستای عموش رقیه یازهرا زهرای حسین زهرای کربلای حسین ---------- الهی بمیرم برای رقیه شهیده ی بی کفن الهی بمیرم برای سه ساله دختر ارباب من هر نفس به سر و سینه میزنم تا که نیلی شه بدنم پای روضه ات جون میکنم رقیه هر نفس آرزومه دعام کنی توی خوبات سوام کنی زائر کربلام کنی رقیه یازهرا زهرای حسین زهرای کربلای حسین ---------- @majmaozakerine
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
|⇦•حق تعالی روز اول آفریدم .. #روضه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده
|⇦•قلب ما از تو غم عشق .. و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ قلب ما از تو غم عشق تقاضا دارد چشم ما نیز فقط گریه تمنا دارد قدر بال مگسی گوهر اشک غم تو قیمتی بیشتر از گوهر دریا دارد هرکه در بزم عزای تو قدم بگذارد زیر پایش پرِ جبریل امین را دارد غیر آغوش تو هرجا بروم نا امن است روضه ات امن ترین جاست که دنیا دارد آی مَردم به خدا تربت قدسی حسین اثرِ بیشتری از دم عیسی دارد نیستم در پی درمان مگر از دست حسین عبد هنگام بلا چشم به مولا دارد مرگ از زندگی بی تو سزاوار تر است گذر عمر به همراه تو معنا دارد پدرم نوکری آموخت به من روحش شاد بهترین ارثیه را طایفۀ ما دارد ظاهرش سرخ و کبود است اگر سینۀ ما سند نوکریِ ماست که امضا دارد سر شکستن وسطِ روضۀ تو چیزِ کمی‌ست عاشق از داغ تو گر جان بدهدجا دارد .. دورِ گودال همه محو تماشا بودن آه از این قوم مگر قتل تماشا دارد !! کاش تنها به مصافِ سر تو می آمد خنجرِ شمر نظر بر همه اعضا دارد بی ادب بود که با چکمه به گودال آمد مقتل تو چه کم از عرشِ معلی دارد یتیمانِ امام حسن رو مثه بچه‌هاش بزرگ می کرد و تمرین میداد .. اباالفضل علیه السلام شمشیر زدن یادش میداد .. همه او را آماده کردن برا کربلا .. گفت قاسمم، فردا به بلای عظیمی گرفتار میشی .. بمیرم برات .. هر کاری کرد اذنِ میدان بگیره عمو قبول نکرد .. اومد تو خیمه نجمه خانم .. عزیزم چی شده اینجور داری زار زار گریه می کنی .. فرمود عمو اجازه نمیده .. فرمود الان بهت سندی رو نشان میدم که اجازه بده .. ساروق بسته ای رو باز کرد دست خطِ امام حسن رو آورد .. خوشحال با عجله رفت خدمت ابی عبدالله .. انقدر با ادب بود، اول دست عمو رو بوسید گفت عموجان این دست خطِ بابامِ .. روایت داره وقتی نگاه کرد امام حسین دست خطِ برادر رو شروع کرد بلند بلند گریه کردن .. ای غریب مدینه .. ابی عبدالله فرمود آمادۀ میدان کنند قاسم رو .. هر چی گشت خانم زینب زرهی اندازه نشد به تنِ قاسم .. دستمال سر رو براش تحت الحنک بست از بس که زیبا بود .. می گفت می ترسم چشمش بزنن .. واردِ میدان شد ( شنیدید ..) تا شروع کرد رجز خواندن إن تَنکرونی فأنا ابنُ الحسنِ سِبطُ النَّبیِّ المُصطفی المؤتَمَن هـذا حسینٌ کالاَسیر .. ازرق شامی از بزرگانِ لشکرِ دشمنِ با همه بچه هاش اومده کربلا .. دونه دونه بچه هاش رو به درک واصل کرد .. آخرالامر خودش اومد تو میدان .. تا اومد تو میدان حضرت فرمود تو یل این لشکری؟! انقدر بی عرضه ای بندِ چکمه هات رو نبستی اومدی وسط میدان .. سرش رو انداخت پایین نگاه کنه به کفشش چنان با شمشیر زد ازرق شامی به درک واصل شد .. ابی عبدالله فرمود نجمه خانم دعاش کن .. شنیدید دوره‌ش کردن .. اول کاری که کردن با نیزه دوره ش کردن از رو اسب به زمین افتاد .. تنها بدنی که جان داشت و زیرِ سم مرکب ها رفت .. یه مرتبه صدا زد عمو به دادم برس .. روایت میگه مثه بازِ شکاری حضرت خودش رو رسوند به بدنِ قاسم .. دید این کاکل و موی قاسم رو قاتل گرفته .. داره با خنجر سر رو جدا میکنه .. با شمشیر زد دستِ قاتل قطع شد .. قاتل با همون حالش قومش رو صدا زد ریختن دورِ ابی عبدالله .. یه وقت دید به آقایی از زیرِ سم اسب داره صدا می زنه عمو استخوان هام شکست .. مهتابی درخشان شد عازم به میدان بر پیشانی او سربندِ حسن جان با ان تنکرونی شير انقلاب است شاگرد ابالفضل پور بوتراب است ای جانم حسن جان .. نقش بازوی او الله ُمع الحق افتاده به پایش بی سر جسم ازرَق چون شیر جمل او چرخانده چو شمشیر ار عرش الهی زهرا گفته تکبیر ای جانم حسن جان .. زیرِ سم مرکب کم کم قد کشیده می آید صدایش بریده بریده بس که پا کشیده روِ خاکِ صحرا زنده کرده داغِ بی تابی زهرا ای جانم حسن جان .. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
حاج منصور ارضی شب ششم محرم-Segment 1.mp3
17.96M
|⇦•قلب ما از تو غم عشق .. و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا