📋 غارتزده منم که برادری چون تو رو از دست میدم
#متن_روضه *بخش اول صوت*
#روضه_امام_حسن (ع)
#روضه_حضرت_اباالفضل (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امشب ابیعبدالله میگه هفتاد چوبه تیر از تابوت برادرش کشیده بیرون. نشست کنار کفن شروع کرد حرف بزنه. گفت داداش! غارتزده ره اونی نمیگن که مالش رو بردن. غارتزده به من میگن که برادری مثل تو رو از دست دادم داداش!اما این جمله خیلی آشناست. آخه آخرین باری نبود که ابیعبدالله تیر از تو پیکر میکشید. ابیعبدالله آخرین باری نبود که این جمله رو فرمود. کنار نهر علقمه هم اومد نشست بغل برادرش عباس یکی یکی این تیرها رو از تو بدن عباسش درمیاورد. یهو عباس یه نگاه بهش کرد گفت حسینم! خونها رو از جلو چشنهام پاک کن. بذار یهبار دیگه ببینمت داداش!
اونجا هم گفت داداش غارتزده منم که دارم تو رو از دست میدم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
📋 من درست میبینم؟ آسمان مدینه دود شده؟
#سبک_روضه *بخش دوم صوت*
#متن_روضه
#روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خودش(امام حسن علیهالسلام) به عبدالزهرا فرمود: عبدالزهرا! اینجوری برام روضه بخون!
اونروزی که دستم تو دست مادرم بود داشتم از کوچهها رد میشدم؛ همچین که جلو راه مادرش رو گرفتن؛ همچین که اون نامرد تو گوش مادرم زد؛ مادر ما خودش رو یکم جمع و جور کرد گفت:
پسرم! من درست میبینم؟ آسمان مدینه دود شده؟
گونهام درد میکند مادر! تو ببین صورتم کبود شده؟
تو که دیدی چه ضربهای خوردم!مادرت را ببین چه مظلوم است!
درد را میشود تحمل کرد،تو ببین جای دست معلوم است؟
قبل از اینکه به این محل برسیم،خانه از دور دست پیدا بود
جان مادر! ببین کجا هستیم!خانه ما همین طرفها بود
حالت از حالمن وخیمتر است،ضربه روحی بدی خوردی
مادرت را ببخش! میدانم، بین کوچه بجای من مُردی
حسنم حالو روز خوشی ندارد، حالروز تو بهتر از من نیست
لب ببند و نگو چه رخ داده، روضهی ما دوتا به گفتن نیست
روضه اینجا تمام شد شاید،خانه مرتضی ولی روضهاست
اینکه مجبور میشوم مِنبعد، روبگیرم من از علی روضهاست
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋 به جوون مادرم،ازت نمیگذرم
#سبک_روضه *بخش سوم صوت*
#ردضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به جوون مادرم،ازت نمیگذرم
بردار پاتو از چادر مادرم!
حیف که قدت ازم، نامرد بلندتره
برو یکم عقب، ناموس حیدره
غیرت مگه نداری؟ حرمتشو نگه دار
مگه نمیبینی که، با سر خورد به دیوار
چه ضربه ای زدی که، شکسته زیر ابروش
کُشتی مادرم رو، ضربه نزن به پهلوش!
خوونه از اینوره، کجا داری میری؟
میکُشی تا دست به پهلو میگیری
مادر توروخدا،بلند شو از زمین
بگو مددعلی،امیرمومنین
📋 بد زدنت! جلو چشای حسنت
#سبک_روضه *بخش چهارم صوت*
#روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بد زدنت! جلو چشای حسنت
ناحلة الجسم شدی و،چقدر میلرزه بدنت!
من ایستاده بودم،دیدم که دَر افتاد
حسن ناله میزد، بابا! مادر افتاد
تو افتاده بودی، در هم رو زانو
دیدم هرکی رد شد لگد زد به پهلو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال نوحه مجمع الذاکرین ایتا Fadaeian_Haftegi_000625 (3) (1).mp3
زمان:
حجم:
34.12M
#روضه
⚫️ #شهادت_امام_حسن (ع)⚫️
🔹 ۲۶ شهریورماه ۱۴۰۰🔹
▫️ هیئت فدائیان حسین (ع) اصفهان▫️
🔸 با نوای کربلایی سید رضا نریمانی🔸
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
کربلایی حسین طاهری1_934553888.mp3
زمان:
حجم:
14.46M
◾️ نوحه دیجیتال بسیار زیبا
🕊 کبوتر حرم😭😭
🎧 کربلایی حسین طاهری
#شهادت_امام_حسن_مجتبی
#امام_حسن #اربعین
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
کانال نوحه مجمع الذاکرین ایتا مداحی_آنلاین_خاتمه_ی_سلسله_ی_انبیا_بنی_فاطمه.mp3
زمان:
حجم:
6.67M
🔳 #شهادت_حضرت_پیامبر(ص)
🔳 #شهادت_امام_حسن_مجتبی(ع)
🌴خاتمه ی سلسله ی انبیاء
🌴رحمت محض خدا بخشش بی انتها
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
⏯ #زمینه
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
👇
صل علی سیدنا المصطفی
خاتمه سلسله انبیا
رحمت محض خدا بخشش بی انتها
جان و دل مرتضی
تاب و تب حضرت خیر النسا
نام بلندش به لب مجتبی
هستی خون خدا
ما کجا لطف زبانزد کجا
دل کجا دلبر و دلدار سر آمد کجا
تا نظر دوست بیفتد کجا سر کجا
خاک قدمهای محمد کجا
گرچه دو عالم همه در دایره حیدر است
گرچه علی از همه دنیا سر است
یک تنه یک لشکر است
فاتح بدر و جمل و خیبر است
حضرت حیدر خودش
گفته علی بنده پیغمبر است
سلام آقا رسول الله پناهم یا رسول الله
تمام هستی زهرا رسول الله
نگات مشکل گشایی کرد
چشات کار خدایی کرد
دلم رو گنبد خضرا هوایی کرد
****
حرمت محبوب خداوند چه آسان شکست
تا سر پیغمبر از سنگ حسودان شکست
همدل زهرا و هم گوهر دندان شکست
گرچه بلا پشت بلا می رسید
باز امانت به سر شانه خود می کشید
دیده این دهر دگر مثل محمد ندید
او که در این راه دین
جان خودش را گذاشت
بار سفر بست و رفت
عترت و قرآن خودش را گذاشت
چند صباحی گذشت
کوچه پر از نعره مردم شد و
صحبت آوردن هیزن شد و
ناله زهرا وسط همهمه ها گم شد و
آینه مصطفی زیر قدمها شکست
چند صباحی گذشت بر سر سجاده خون بوتراب
چهره اش از خون سرش شد خضاب
با همه غصه و اندوه و غم بی حساب
از قفس روزگار جان علی پر کشید
چند صباحی گذشت
زهر گریبان حسن را گرفت
قوت دستان حسن را گرفت
آه ولی داغ همان کوچه ها
جان حسن را گرفت
چند صباحی گذشت
رفت غریبانه به میدان حسین
با لب عطشان حسین
بی کفن افتاد به آغوش بیابان حسین
آه جدا شد سرش آه دل خواهرش
اشک روان از نظر دخترش
رفته به یغما همه پیکرش
دست سیاهی ربود از سرش عمامه پیغمبرش
تک و تنها حسین تو
در این صحرا حسین تو
لب تشنه لب دریا حسین تو
دل زینب به شور افتاد
سرش از تن که دور افتاد
سری که عاقبت کنج تنور افتاد
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#زمزمه_و_مصیبت_شهادت_امام_حسن_مجتبی ع
"نزن که مادرم جوونه
نامرد نزن که بی گناهه
نزن عزادار باباشه
نزن دلش اسیر اهه
خیلی سخت بود دیدم که مادر خورد زمین با سر افتاد
دختر ختم المرسلین
می سوختم با دل امیرالمؤمنین
نزن که مادرم جوونه
نامرد نزن که بی گناهه
نزن عزادار باباشه
نزن مادر من پا به ماهه
خیلی سخت بود دیدم که مادر خورد زمین با سر افتاد
دختر ختم المرسلین
می سوختم با دل امیرالمؤمنین
گفتم برو نامرد عقب تر
مگه خودت ناموس نداری
ای بی حیا چشماتو واکن
ببین پاتو کجا میذاری
ای وای ای وای رو چادرش پاتو نذار
ای وای ای وای از سر راه برو کنار
ای وای ای وای ببین سرش خورد به دیوار
تمام عمر اسیر بلای در بودی
از آن جماعت نامرد خون جگر بودی
از آن مسیر که افتاد مادرت پیشت
چنان غریب چهل سال رهگذر بودی
)هروقت از کوچه رد میشد روی یه نقطه از زمین که میدید روی زمین مینشست سلمان میگه شب غسل این خانم در خانه نشسته بودم دیدم نودل شب در خانه را میزنن تادرروباز کردم دیدم امام حسنه سر به دیوار گذاشته داره های های گریه میکنه چی شده حسن جان گفت صدا زد سلمان بدو بیا کمک پدرمون سلمان میگه اومدم تو دل شب خونه ی مولا دیدم چه خبره حسین یه طرف نشسته زینب یه طرف امیرالمومنین سراندر پاخاکیه همچین که منو دید منو بغلم کرد سلمان دیدی چه خاکی به سرم شد اینا را گفتم برا این یه جمله فیض ببرند همه ی شهدا وامواتمون سلمان میگه کمک علی کردم زیر این تابوت را گرفتیم آرام آرام بلند کردیم بعزت وشرف لا اله الا الله. اما یه نقطه از کوچه که رسیدم دیدم امام حسن زمین نشست دستاش
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
حاج امیر کرمانشاهی4_6043930235798302341.mp3
زمان:
حجم:
2.44M
🔹 دنیا اگر کویر باشه
🎧حاج امیر کرمانشاهی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین