ای روضه دار کرب و بلا یابن فاطمه
روز دهم رسیده بیا یابن فاطمه
ای آنکه کار تو شده هر صبح و هر غروب
گریه برای خون خدا یابن فاطمه
جمعه شده بیا که دوباره به یادتان
گردیده بزم روضه بپا یابن فاطمه
با یاد اشک های غریبانه ی شما
برپا شده است مجلس ما یابن فاطمه
وای از دمی که یک بدن پاره پاره را
آقا گذاشت روی عبا یابن فاطمه
وای از دمی که دست علمدار کربلا
از تن جدا شده ز جفا یابن فاطمه
اصغر به روی دست پدر بال بال زد
رفت و رسید تا به خدا یابن فاطمه
وای از دمی که شمر روی سینه پا گذاشت
دیگر سیاه شد همه جا یابن فاطمه
مادر رسید گوشه ی گودال و گریه کرد
رأسش بریده شد ز قفا یابن فاطمه
سر رفت سمت کوفه ولی پیکر حسین
بر روی خاک مانده رها یابن فاطمه
مهدی شریفی
#محرم #امام_حسین #امام_زمان
.همیشه بوسه نشان خوشیست،ایندفعه
از اتفاق بدی میدهد خبر،بوسه
از اتفاق بدی مثل ظهر،در گودال
از اتفاق بدی مثل تیغ،سر بوسه
از اتفاق بد خیزران،لب و دندان
که داده اند بین تشت زهر،بوسه
ببین که سنگ،بسوی تو میزنند
نبی گرفته است مگر ز پیشانیت،بوسه??
به کربلاست که رویانده از لب شمشیر
به شانه های ابالفضل، بال و پر ، بوسه
به کربلاست که حتی در اوج جنگ و گریز
گرفته است پدر، از لب پدر، بوسه
ولدی علی…
😭😭
به کربلاست که تیر سه شعبه ثابت کرد
همیشه فاجعه ای هست،پشت هر بوسه
♥#حسیـــــــــــن
به کربلاست که تیر سه شعبه ثابت کرد
همیشه فاجعه ای هست،پشت هر بوسه
به کربلاست که تیغِ وضو گرفته به خون
تمام جسم تورا غرق کرد در بوسه
♨️روایت میگه 1950 زخم،خورده بود حضرت سیدالشهدا تو روز عاشورا
😭😭😭
♨️اما شیخ جعفر شوشتری میگه به تعداد آیه های قرآن ، بدن امام حسین زخم داشت
خودت تجسم کن…
😭😭😭😭😭
🔸کربلا، به هرکسی که به این خاک پا گذاشته است
🔸میاورد به تبرک، از این سفر… بوسه
💢روضه بخونم دیگه... ها؟!
بزا برم به بالای تل خاک غم
دوباره ای برادر،برات بگیرم دم
💢رفتی تو گودال،همه حرفایی که زد از گودال بود
از غمی که دیدم،پیکرم چقد شد خم...
مگه یادم میره،اون لحظه ی عجیب مقتل
مگه یادم میرم دیدم شدی،غریب مقتل
مگه یادم میره خوردی زمین،تو شیب مقتل
😭😭😭😭😭
مگه یادم میره شَرّی که شمر،اینجا بپا کرد
مگه یادم میره باچکمه هاش، رو سینه جا کرد
مگه یادم میره چند ضربه زد،سرُ جدا کرد
😭😭😭😭
#حسین
#حسین
مگه یادم میره مُردم سَرِ کوچه و بازار
مگه یادم میره نامحرما میدادن آزار
مگه یادم میره خون بود جلو چِشِ علمدار
😭😭😭😭
مگه یادم میره روی سرش،جای کبودی
مگه یادم میره سنگش زد اون،زن یهودی
مگه یادم میره بزم شراب، خودت که بودی
#حسین
#حسین
#عاشورا
#حاج_عباس_طهماسب_پور
@rozehajabbas4_5873230858017573279.mp3
زمان:
حجم:
7.89M
ایستادم به بلندی،بدنم لرزان شد
زیر خروار نی و سنگ،تنت پنهان شد
#حسین
😭😭
بس که مبهوت جمالِ احدیت بودی
که در آوردن پیراهن تو، آسان شد
چقدر نیزه فرو رفته به جسمت،گویی
گودیه قتلگهت، تنگ تر از زندان شد
#حسین
😭😭
🔹السلام علی من، نَحره منحور
🔹السلام علی من، صَدره مکسور
عده ای میزنن با، نیزه از نزدیک
عده ای تو رو با سنگ،میزنن از دور
حمله تند،خنجر کُنْد، چه بلایی به سر رگات آورده
زیر دشنه رفتی تشنه، پاشو که فاطمه آب برات آورده
🔸شب جمعس...
پنجه بر پیرهنت زدن،ضربه پا به تنت زدن
وقتی زهرا رو صدا زدی، نیزه رو، تو دهنت زدن
🔹🔸وای وای وای حسین....
السلام علیک ایهاالعطشان
پیش چشمای لشکر،بین خون، غلطان
کاش یه چادری داشتم،رو تو مینداختم
تا نباشه تو آفتاب،پیکرت عریان
بین گودال،رفتی از حال،توی پهلوت یه نفر نیزه فرو کرد
بی مروت،از لحاجت با لگد هاش بدنت رو پشت و رو کرد
😭😭
با پاهاش روی تنت میگشت
دست به دست،پیرهنت میگشت
دسته ی رجاله ها،مدام
دور تا دور بدنت میگشت
😭😭
وای...
👈اینجا پیراهن خونیه حسین،دست به دست میگشت
👈غروب عاشورا، زینب یه نگاه کرد به علقمه
❇️نگاهمه به علقمه،کجاست برادرم
❇️ببینه دست به دست داره،میگرده معجرم
😭😭😭😭
#حسین...
😭😭😭😭😭
💠کعبه دلها بود،کرببلای حسین
💠مرغ دل ما زند،پر به هوای حسین
💠گر، به عزاخانه اش میروی آهسته رو
💠بال ملائک بود،فرش عزای حسین
💠خنده کنان میرود، روز جزا در بهشت
💠هرکه به دنیا کند،گریه برای حسین
#حاج_عباس_طهماسب_پور
📋ای تن خسته به گودال زِ پا افتاده
#سبک_روضه / *بخش اول صوت*
#روضه_امام_حسین (ع)
#روضه_شام_غریبان
#شب_یازدهم_محرم
مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای تن خسته به گودال زِ پا افتاده
تنت اینجاست سرت پس به کجا افتاده؟
هیچکس این بدن خُرد تو را جمع نکرد
بس که اعضاء ز اعضاء جدا افتاده
دست بر شال کمربند گرفتی از چه؟
بر تنت جای سم اسب چرا افتاده؟
با گلوی تو چه کرده مگر شمر لعین
بارها خنجرش انگار خطا افتاده
*شاعر : #محمود_ژولیده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋داره مادرت فاطمه میرسه
#سبک_روضه / *بخش دوم صوت*
#روضه_امام_حسین (ع)
#روضه_شام_غریبان
#شب_یازدهم_محرم
مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نفس توی سینه به آخر رسید
داره لحظهی واهمه میرسه
صدای بُنیَّ بُنیَّ میاد
داره مادرت فاطمه میرسه
غم رفتنت آتیشم میزنه
برادر گلوتو نشونم نده
گلایه نمیکردم اما داداش
خودت میدونی که جدایی بده
تو هیچ وقت اجازه ندادی داداش
برنجونه هیچکی دلِ زینبو
تو وقتی بری کی میتونه آخه
حفاظت کنه محمل زینبو
یه کابوسی دیدم که این آخرا
داره ذهن من رو غمش میخوره
دیدم افتادی گوشهی قتلگاه
سرت رو یکی از قفا میبره
دیدم گرگا دارن تو رو میبَرن
یکی هم به موی تو چنگ میزنه
یکی سمت خیمهت میاد و یکی
برادر به جسم تو سنگ میزنه
یکی اسبشو داره زین میکنه
یکی با غضب سمت گودال رفت
زمین و زمان تیره و تار شد
به اینجا رسید مادر از حال رفت
همه ترسم اینه که پیش رباب
سرِ تو برادر به نیزه نره
تو از اون طرف دلشوره داری و
یه وقتی سنان سمت خیمه نره
یه روضه واسهت تا ابد میمونه
به دست اونایی که خیلی بدن
تنت له میشه ارباً اربا میشه
آخه اسبا رو نعل تازه زدن
مثل بچگی واسه راه رفتنم
باید دستمو تو بگیری برم
منی که اسیر تو بودم حسین
کجا باید حالا اسیری برم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋خوشی به زینب دیگه حروم شد
#سبک_روضه / *بخش سوم صوت*
#روضه_شام_غریبان
#شب_یازدهم_محرم
مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خوشی به زینب دیگه حروم شد
کار حسینش دیگه تموم شد
سرا به نیزه
از سرِ نیزهها میریزه خون تازه
اسبا میان برای تشییع جنازه
دخترا موندن و یه مشت چشای هرزه
رو سرِ زینب آتیشه، وای وای وای وای
تازه غمش شروع میشه، وای وای وای وای
زینبه و شام بلا، وای وای وای وای
محلهی یهودیا، وای وای وای وای
خیمهها سوخته ، چادرا سوخته
دست و پاهای دخترا سوخته
دلا شکسته
بالای هر جنازه یک بچه نشسته
این همه دختر یتیم، یه زن خسته
اشکاشونو پاک میکنه با دست بسته
یکی بالاسرِ باباش، وای وای وای وای
یکی پیش نعش داداش، وای وای وای وای
باباشو رو نیزه دیده، وای وای وای وای
کتک نخورده جون میده، وای وای وای وای
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋روضه عصر عاشورا
#متن_روضه / *بخش چهارم صوت*
#روضه_امام_حسین (ع)
#شب_یازدهم_محرم
مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مثل امروز عصری، خیمهها رو آتیش زدن؛ اون نانجیب صدا زد " مَن یَنتَدِبُ لِلحسین " ( کیا حاضرن سوار اسب بشن رو این بدنها با اسب بتازن؟ )
ده نفر دست بلند کردن. سوار اسب شدن، انقدر رو این بدنها تاختند؛ وقتی اومدن پیش ابن زیاد، ده نفر اومدن گفتن ما جایزه میخوایم. اون نامرد پرسید شما کی هستین؟ گفتن ما یه کاری تو کربلا کردیم هیچکس همچین کاری نکرده، باید خیلی به ما جایزه بدید.
-چی کار کردید شماها؟
-اونموقعی که همه داشتن غارت میکردن، ما سوار اسبهامون شدیم، اینقدر رو بدنها تاختیم، صدای شکستن استخوانها رو میشنیدیم.
(بریم درِ خونه حضرت زهرا)
اون نامرد هم میگفت صدای نفسهای فاطمه رو میشنیدم؛ میدونستم کی پشت دره، فلذا با بغضی که از علی داشتم، هرچی توان داشتم تو پاهام ریختم.....
یازهرا....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ