eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.5هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
376 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6048494153946369619.mp3
7.31M
ایام اسارت خنده بر بی سر و سامانی مان می کردند خنده بر پاره گریبانی مان می کردند ازسر کوفه بی عاطفه تا شام بلا سنگ را راهی پیشانی مان می کردند همه روضه تو این بیت خوابیده هرچه ما آیه قرآن و دعا می خواندیم بیشتر شک و مسلمانی مان می کردند بدترین خاطره آن بود که در آن روز مردم روم نگهبانی مان می کردند نگهبان هایی که توی خرابه بودن به زبان رومی حرف میزدن زین العابدین امام همه است عالم به همه زبان هاست فرمود عمه جان میدونی اینا به زبان رومی چی میگن اینا میگن یزید ایناروتو خرابه جا داده این دیوارها رو سرشون خراب بشه زنده زنده همین جا دفن بشن تعبیر خود حضرت تقدیم کنم فیض ببریم اجازه نداشتیم گریه کنیم اگه یکی از ما گریه میکرد نیزه دارها با نوک نیزه به سرش می زدند قربونت برم آقا ما امشب داریم برای مصائب شما گریه می کنیم هیچ جا امن تر از نیزه عباس نبود تا نظر بر در حیرانیمان می کردند این سرهای برید رو نارنجیبا جوری بین زن ها و اسرا چیده بودند هرسری که با بانویی به نوعی ارتباطی داشت کنار اون بانوی محمل باشه مردم به بهانه تماشای شهرها به نوامیس پیغمبر نگاه می کردند ای حسین... گ @majmaozakerine
⇦🕊روضه جانسوز حضرتِ رقیه سلام الله علیها _ ویژه ایام محرم و صفر _حاج احمد واعظی ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ بابا،بابا،بابا.... دلم بشکسته بود،بابا! غمین و خسته بود،بابا! دو دستِ کوچولویِ من به زنجیر بسته بود،بابا! *امشب شبِ رقیه جانِ،دلِ همه الان رفته خرابه...* نبودی، ببینی،به چشمام موجِ دریا رو نبودی،ببینی،چه جوری می زدن ما رو *بابا! دنبالم می دویدن،تازیانه هارو می چرخوندن،من یه دخترِ کوچولوم،آدم های گُنده سرم می ریختن...* نبودی،ببینی،چه زجری می کشیدم من تو صحرا، رو خارا،برهنه پا، دویدم من بابا،بابا،بابا.... دیگه بسه جدایی منو ببر بابایی دلم خون و رُخم زرده روزا گرم و شبا سرده سَرَم،چشمم،تنم گوشم،همه درده نیگاه کن،شده رخسارِ من نیلی یه باره می اُفتم،سرم گیج میره از سیلی *بابا!صورتِ منو نگاه کن چیکار کردن...* بابا،بابا،بابا.... نمونده دیگه سو به چشمای ترم، بابا! یا از ترس،یا از درد،شب از خواب می پرم، بابا! *خواب بود بچه،تو خواب دید بغل باباست،تا چشماش رو باز کرد دید خرابه است،بابا نیست...بهونه ی بابا رو گرفت.... نانجیبا می خواستن آرومش کنن،سر باباش رو گذاشتن تو یه طبق،تا از در خرابه وارد کردن،عمه ی سادات که فهمید چه خبرِ،بلند شد،دوید رفت جلوشون رو گرفت...چیکار می کنید؟نبرید این سر رو، می کُشید این بچه رو،خودم آرومش می کنم،برگردونید این طبق رو...آی حسینا! عمه سادات رو با تازیانه زدن...بی بی رو کنار زدن،این طبق رو بردن جلو...حسین... گفت: دیدم کنار ضریح، پیر زنی یه چیزی رو تو دستش گرفته بود،گریه می کرد،هی نشون میده به ضریح...بلند شد برِ.... گفتم:مادرجان! من داشتم نگاه می کردم،می تونم ازت بپرسم این چی بود؟یا چی می گفتی؟ شروع کرد گریه کردن،گفت:پسرم ما از عشایرِ ایرانیم،تو بیابون و دشتیم،خیلی وقت ها در اثر راه رفتن،پاهامون زخم میشه...کفِ پاهامون آبله میزنه،از گیاهان دارویی،چربی حیوانات،یه پماد داریم،میزنیم خوب میشیم.... گفت:وقتی داشتم می اومدم اینجا،شنیدم این دخترکوچولو پاهاش آبله داره،از همون پماد آوردم،داشتم می گفتم:قربونت بشم،پات خوب شده؟... ان شاءالله تو حرمش باشیم،همون حرمی که هنوز احساس می کنیم داره میگه: بابا!.... ➖➖➖➖➖➖➖
4_5861952003315336654.mp3
4.13M
جانسوز حضرت رقیه سلام الله علیها ویژه محرم و صفر _ حاج احمد واعظی @majmaozakerine
امام سجادعلیه السلام یه عمره ازابردیده هام بارون خون میبارم۲ به یاد هیجده سر به نی یه عمره بی قرارم یه نیمه روز پنجه ی خزون برگ و بارم و چید۲ غروب که شدهیزم مدینه به خیمه رسید یه عمره ازابردیده ها بارون خون میبارم به یادهیجده سر به نی یه عمره بی قرارم *این هیجده تاهیفده تاش یه طرف یه دونش یه طرف اون هیفده تا یه طرفه خب جنگه دشمنه اینهاهمه پهلوان بودن، زدن* یه عمره ازابر دیده ها بارون خون میبارم به یاد هیجده سر به نی یه عمره بیقرارم یه نیمه روز پنجه ی خزون برگ وبارم و چید غروب که شد هیزم مدینه به خیمه رسید *حالا اینها یه طرف* یه ساعتِ بعدش نه باغ گلی بود نه باغِبونش۲ رسیده بودآخرعقیق یمن دست ساربونش توی آتیش وحشت صحراش دوتا خواهرا زیردست وپا جلوی چشام جون دادن اونجا *خب عرض کردم که آدم مصیبت که داره حرف میزنه یه هو یه شاخه دیگه میره تمرکزش سرجاش نیست، امام هیچوقت تمرکزش بهم نمیخوره، فراموشی نیست، امام هیچوقت لکنت نداره،امام هیچوقت تمرکزش بهم نمیریزه ، امام هیچوقت توپوق نمیزنه، امام هیچوقت هیچ نقصی،کم و زیاد نداره،کامله کامله در همه لحظات عمرش، اون لحظه ای که ایستاده دارن باباشو میکشن امام حواسش هست اون لحظه ای هم که نشسته تو خونه با آرامش حواسش به همه جا هست،تو عالم خودمون داریم صحبت میکنیم* هنوزم اون سوز گریه هاش داره میاد به گوشم یه وقتی حس میکنم هنوز نشسته روی دوشم *کی بود حل شد معما... مثه اینکه خانم نمیخواد دست از سر ما برداره از دیشب تا حالا خوب دیگه حالا رزق شماست دیگه * هنوزم اون سوزه گریه هاش داره میاد به گوشم یه وقتی حس میکنم هنوز نشسته روی دوشم میگفت داداشی نرسه حرفم به گوش بابا *چی؟! قربونت برم، آبجی کوچولو... * میگفت داداشی نرسه حرفم به گوشه بابا *فقط خودمون دوتا بدونیم* ولی دلم لک زده برم روی دوش بابا *چی میخوای بگی حالا در گوشش میرفتی رو دوش بابا * برم دم گوشش بگم مگه قهری با من باباجون* چشات چرا بسته ست موهات پریشونه لبت پرِ خون *اما ...اما .. اقا زین العابدین رازنگه دار خواهرش بود اما این نسیم حرفای سه ساله رو شنید به گوش یکی دیگه رسوند به بابا نه ها!! * نسیمی شنید سوز حرفاشو به سقا رسوند ماجراشو *خب چه اتفاقی افتاد وقتی رسید؟!* نسیمی شنید سوز حرفاشو به سقا رسوند ماجراشو عمو بسته بود چشم دریاشو... حسین .... 💚🍃🥀🍃💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Karimi-ShahadatImamSajad1395[03].mp3
6.19M
‍ شهادت امام سجاد علیه السلام سبک زمینه بانوای 🎤حاج محمود کریمی متن ✍⬇️ لبیک یا حسین🔃🔃🔃🔃🔃 کنارِ سجادم بی نفس افتادم بی نفس افتادم مثل داداشم اکبر میرسی بدادم (یه عمر بی تو پلکام از گریه وا نمیشه تا از غمت نمیرم حقش ادا نمیشه)۳ شد هر روز من عاشورا حسین لبیک یا شهید لبیک یا حسین لبیک یا حسین🔃🔃🔃🔃 اگر سویی داره چشای گریونم به خدا خیلی خیلی به عمه مدیونم۲ عمه تو شام و کوفه قیامت و نشون داد هر جا نفس نداشتم به من دوباره جون داد زینب زنده کرد عشقو با حسین جان زینبت لببک یا حسین لبیک یا حسین🔃🔃🔃🔃 (یه عمره بی تو پلکام از غصه وا نمیشه تا از غمت نمیرم حقش ادا نمیشه)۲ لبیک یا حسین🔃🔃 پر از آه نالم پریشونه حالم ۲ این دم آخر انگار کنار گودالم تو دست و پا زدی و زینب تو رو صدا زد هنوز تو زنده بودی دشمن به خیمه ها زد۲ مثل کربلا شد اینجا حسین شاه تشنه لب لبیک یا حسین لبیک یا حسین🔃🔃🔃 یه عمره بی تو پلکام از گریه وا نمیشه تا از غمت نمیرم حقش ادا نمیشه لبیک یا حسین🔃🔃🔃 _🏴🏴___________ علیه السلام _______________ امام سجاد فرمودند منتظران ظهورش بهترین مردم هر زمان هستند ◾️ ◽️◾️ @majmaozakerine
روحم هر شب مثل زینب؛ پروانه ی گلزار ضریح سرّ شوری فوق نوری! دستِ خدا معمار ضریح! کوه دردی تو چه کردی؛ که دل عاشق بی طاقته؟! جبرییل هم مثل ما؛ تو جا نمازش مهر تربته نگام کبوتر نگات پر میزنه دلم برات؛ آرزومه خاکم کنن با تربت کرب و بلات… حسین آقام آقام آقام! کعبه من قبله من؛ گوشه شیش گوشه حسین… حی علی کرب و بلا؛ هر اذون بین الحرمین بزم هیئت تا قیامت؛ برا ما همچون کرب و بلاست اشک چشمام نذر چشمات؛ چایی روضت اشکِ خداست!  تا عمر دارم نوکرتم روضه خون مادرتم؛ به دور تل زینبی جاروکشِ خواهرتم حسین آقام آقام آقام… تا حریمت چون نسیمت؛ دوباره روحم پر میزنه پشت درب صحن عباس؛ دستای قلبم در میزنه وقت مرگم ذکر زیبات؛ ملک مرگو میکنه مست! با وجود ذکر ارباب؛ خونه ی قبرم حسینیه است! لیلی اگه بدونه، که دلم چقدر زینبیه تازه میفهمه به خدا؛ عشق و دیوونگی چیه! نگام کبوتر نگات پر میزنه دلم برات؛ آرزومه خاکم کنن با تربت کرب و بلات… ───┤ ♩♬♫♪♭ ├─── جواد مقدم روحم هرشب مثل زینب 〰〰〰〰〰〰〰
پیرمرد بلا کشیده منم پسرِ شاه سربریده منم روضه خوانی که هرچه می گوید با دوچشم کبود دیده منم *چه کردن با این آقا .. فرمود: «یَا لَیْتَنِی لَمْ تَلِدْنِی‏ أُمِّی» .. کاش مادر منو به دنیا نمی آورد .. قربونه قبرِ بی چراغت ..* سر سفره به غذا تا نظرش می‌افتاد فکر اطفال گرسنه به سرش می‌افتاد *حال و هوات اربعینیِ .. ان شالله دیگه راهِ حرم باز بشه .. بریم تو موکبا اونجا روضه بخونیم و ناله بزنیم ..* شیرخواره بغل تازه عروسی میدید یادِ لالایِ ربابُ پسرش می افتاد گله می کرد زِ چشم بدِ بازاریها سر بازار همین که گذرش می افتاد *محملِ عمۀ ما را چقدر هول دادن به خدا از سر بازار بدم می آید ..* گوسفندی جلویش ذبح شد و رفت زِحال به دلش روضۀ ذبحِ پدرش می افتاد این چهل سال فقط سینه زد و گفت حسین یادِ گودال فقط سینه زد و گفت حسین یادِ روزی که زِخیمه نگران زد بیرون با عصا گریه کنان سینه زنان زد بیرون بی رمق جانب گودال نظر می انداخت دید با یک سر آشفته سنان زد بیرون از تنِ شاه لباسِ عربی را بردن نیزه از هر طرف پیکرِ او زد بیرون چادرِ فاطمه را هم به خدا خونی کرد خونِ آن حنجرِ خشکیده چنان زد بیرون دورِ ناموسِ خدا حلقۀ نامحرم بود خواست کاری بکند حیف که‌ فرصت کم بود آنطرف‌ چشم نوامیس بدستانش بود اینطرف برروی دستش گره ای محکم بود هرکه‌ پرسید ز بازار فقط گفت الشام.. گفت‌ آنقدر بدانید که‌ خولی هم بود وسط مجلس می تکیه به زینب دادم چون که بر عرش خدا تکیه زدن حقم بود گذر از شام به جز طعنه و آزار چه داشت سهل ای کاش که همراه خودش پارچه داشت شاعر: دستِ تو رو بستن بینِ بیابونا چقدر کتک خوردی از نامسلمونا بعدِ چهل سالم هنوز زمین گیری از خنجرِ کهنه، چقدر تو دلگیری آخه تو دیدی گوشواره ها رو چه جوری غارت بردن .. یادت می افته که خواهراتُ چه جور اسارت بردن .. از آهِ تو اینها، اصلاً نترسیدن جلو چشم مردم آتیش سرت ریختن چقدر تو رو آزرد بند و طناب آقا کشوندنت بینِ بزم شراب آقا چه ناسزاها شنیدی آخه میدنِ بازار ای وای .. سختِ ببینی تو عمه هاتُ میون انظار ای وای .. مگه یادم میره کعب نی و حمله و غارت مگه یادم میزه ناموسِ حیدر و جسارت مگه یادم میره دروازۀ شام و اسارت ای حسین .....