eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
38.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
360 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید مدیریت👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹حضرت رضادر مورد پاداش زيارت مرقد مطهر حضرت معصومه فرمود: "مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِها فَلَهُ الْجَنَهُ كسي كه او را در حالي كه حقش را شناخته، زيارت كند براي او بهشت است.(۱) 🔹حضرت رضافرمود: مَنْ زارَ الْمَعْصُومَهَ بِقُمْ كَمَنْ زارَني كسي كه معصومه را در قم زيارت كند، مانند آن است كه مرا زيارت كرده است.(۲) 🔹حضرت رضافرمودند در زيارت ایشان چنين بخوانيم: يا فاطِمَهُ اِشْفَعي لِي فِي الْجَنَهِ، فَاِنَ لَكِ عِنْدَاللهِ شأناً مِنَ الشَأنِ اي فاطمه معصومه! در مورد رفتن به بهشت، مرا شفاعت كن، چرا كه در پيشگاه خداوند، داراي مقام و منزلتي بس ارجمند هستي(۳) 🔹يكي از شيعيان به محضر امام صادق آمد، ديد آن حضرت در كنار گهواره كودكي با آ‌ن كودك گفتگو مي كند. تعجب كرد و گفت: آيا با كودك نوزاد سخن مي گويي؟ امام صادق فرمود: اگر تو هم مايل هستي نزد اين كودك بيا و با او گفتگو كن. او مي گويد: كنار گهواره آن كودك نوزاد رفتم، سلام كودكم، جواب سلام مرا داد به من فرمود: نامي كه براي دختر تازه متولد شده ات برگزيده اي عوض كن، زيرا خداوند آن نام را دشمن دارد.(با توجه به اين كه او چند روز قبل از او داراي دختر شده بود نامش حميرا گذاشته بود) آن شخص مي گويد: سخن گفتن نوزاد و اطلاع او از اخبار پنهان و نهي از منكر او مرا بيشتر به تعجب واداشت. بهت زده شدم، امام صادق به من فرمود: تعجب نكن، اين كودك فرزندم موسي است خداوند از او دختري به من عنايت كند كه نامش فاطمه است، او در سرزمين قم به خاك سپرده مي شود و هر كس(مرقد) او را در قم زيارت كند، بهشت بر او واجب است.(۴) 🔹 امام صادق فرمودند: در قم بانويي از فرزندانم رحلت مي كند كه به شفاعت او همه شيعيانم وارد بهشت مي گردند(۵) 📚منابع: (۱): بحارالانوار ؛ ج ۴۸؛ ص ۳۱۷ (۲): ناسخ التواريخ؛ ج ۳؛ ص ۶۸ (۳): بحارالانوار؛ ج ۱۰۲ ؛ ص ۲۶۶ (۴): منهاج الدموع ؛ ص ۴۴۱ (۵): بحارالانوار ؛ ج ۶۰ ؛ ص ۲۲۸ @majmaozakerine
نوحه مسجدی شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها ای گل یاسِ باغ ولایت جان سینه زنانت فدایت جان فدایت جان فدایت جان فدایت... بنتِ زهرا و دخت پیمبر نور چشمان موسی بن جعفر جان فدایت جان فدایت جان فدایت... شام غفلت زِ یاران سحر کن ای کریمه به ما یک نظر کن جان فدایت جان فدایت جان فدایت... حُبّ تو داده شوری به سینه قبر تو دارد عطر مدینه جان فدایت جان فدایت جان فدایت... ای وجودت بهاری مطهّر آیه ی کوثرِ نورِ مادر جان فدایت جان فدایت جان فدایت... لاله گلشن مرتضایی تو تمامیِ هستِ رضایی جان فدایت جان فدایت جان فدایت... ای رهت راهِ خیر و سعادت ای عروجِ تو فیض شهادت جان فدایت جان فدایت جان فدایت... مانده بر قلبت ای دخت حیدر داغ دیدار روی برادر جان فدایت جان فدایت جان فدایت... تو ندیدی رضا را ولیکَن طعنه نشنیدی از خیل دشمن جان فدایت جان فدایت جان فدایت... دل بسوزد زِ جور زمانه زینب و طعنه و تازیانه وامصیبت وامصیبت وامصیبت... طعنه از کینه بشنیده زینب رأسِ بالای نِی دیده زینب وامصیبت وامصیبت وامصیبت... دیده اشک غم و سوز و ناله داده جان کنج ویران سه ساله وامصیبت وامصیبت وامصیبت... @majmaozakerine
ای سایه ی بالا سرِ خواهر برادر ای جانِ از جانِ خودم بهتر برادر خواهر همان احساس مادر بر برادر دارم برایت می شوم مادر برادر ای سوره چشمی بر منِ آیه بیانداز یعنی نگاهی هم به همسایه بیانداز یک بارِ دیگر بر سرم سایه بیانداز بر خواهرانش سایه دارد هر برادر چیزی به غیر از چشم تر دارم ندارم از گوشه ی زندان خبر دارم ندارم اصلاً نمی دانم پدر دارم ندارم دیدم کمالاتِ پدر را در برادر از جانب زُلفت صبایی می فرستی؟ با التماس من دعایی می فرستی؟ دارالشِفای من دوایی می فرستی؟ افتاده ام در گوشه ی بستر برادر! اینجامسیرِ کوچه هاخوب است خوب است وقتی نگاهِ مردها خوب است خوب است حالا که احوالِ رضا خوب است خوب است از بس فنا گردیده ام من در برادر در کوچه ها با حالِ بیمارم نبردند وقتی رسیدم، سمتِ بازارم نبردند این معجری را که سرم دارم نبردند اینجا چه شأنی دارد این معجر برادر ای کاش مرغی را کسی بی پَر نبیند جسمِ برادر را کسی بی سر نبیند هر کس ببیند کاش که خواهر نبیند افتاده روی تلِ خاکستر برادر نه تو جسارت دیده ای نه من جسارت نه تو اسارت دیده ای نه من اسارت نه تو به غارت رفته ای نه من به غارت پس ما دو تا قربانِ آن خواهر برادر با نیزه ای تا شاه را از حال بردند یک یک تماماً رو سوی اموال بردند هر آنچه را که بود در گودال بردند تسبیح، عبا، عمامه، انگشتر برادر
ﺗﺎ ﮐﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺳﻼ‌ﻣﯽ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮﺍﺩﺭ، ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ جان بی‌تو به لب آمده‌، ﺍﯼ ﭘﺎﺭهٔ ﺟﺎﻧﻢ دلگیرم از این شهر و روا نیست بمانم ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﯾﻌﻘﻮﺏ ﺍﮔﺮ ﺟﺎﻣﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺣﺎﻻ‌ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺭﺿﺎ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ... ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﺒﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﭘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﺳﻔﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﻪ ﻗﻢ ﻫﻢ ﻧﻈﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﺎ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺑﻤﺎﻥ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻢ ﯾﮏ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﻣﺤﺮﻡ به خدا ﻫﺴﺖ ﺳﭙﺎﻫﻢ! ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺩّﻩ‌ﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻗﺪﻡ ﻣﺎﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻧﺮﺳﺪ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺗﺎ ﻃﻮﺱ، ﻏﻢ ﻣﺎﺳﺖ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎ ﻋﺮﺍﻕ ﻋﺠﻢ ﻣﺎﺳﺖ ﺣﺎﻻ‌ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﭘﺪﺭﻡ، ﻗﻢ ﺣﺮﻡ ﻣﺎﺳﺖ... حاشا ﮐﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﻢ ﺩﻟﺒﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﺣﺮﻡ ﻣﺎﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺮﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺭﺿﺎ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﻡ ﺣﺎﻻ‌ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺮﺳﻢ ﯾﺎ ﮐﻪ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﻢ ﻭ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﻭ ﺍﺳﯿﺮﻡ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺠﺮهٔ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺿﻪ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﺑﺎ ﯾﺎﺩ ﻏﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻫﻖ ﻫﻖ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ ﺑﺮ ﺣﺎشیهٔ ﺑﺮﮒ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ: ﺑﺎ ﮔﺮیهٔ ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﮐﺴﯽ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻗﻢ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﺩﺭﯼ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺴﻤﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻣﻌﺼﻮمهٔ تو ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ نامحرم اگر هست در این کوچه غمی نیست اینجا زدن فاطمه‌ها حرف کمی نیست ﺑﯿﻦ ﻧﻈﺮ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻭ ﻫﻤﻬﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﺍﺛﺮ ﻫﻠﻬﻠﻪ ﺑﺎ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﻣﺎﺑﯿﻦ ﻏﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ از مردم نامرد در اینجا اثری نیست در شهر قم از ضربه سیلی خبری نیست
مهربانی ، کریمه ای خانم بانوی بی بدیل ؛ معصومه التماس قنوت گریه ی من الدخیل الدخیل معصومه شرف الشمس شهر قم هستی از تبار و ذراری خورشید پای دَرست ملائکه حاضر ای پناه مراجع تقلید صحن بالا سر تو منزل نور مهبط جبرئیل این صحن است بال جمله ملائک عرشی زیر پاهای زائرت پهن است حرم اهل بیت صحن شماست حرم خانواده ی زهرا کربلا و مدینه و مشهد نجف و کاظمین و سامرّا وقت تجدید عهد با زهرا شهر یثرب اگر نشد قم هست گره هایم نگفته واشده است تا قسم به امام هشتم هست گرچه چنگ خزان به جان تو و جان ایل و تبارت افتاده پاره پاره ولی نشد هرگز نامه ای که رضا فرستاده بین این کوچه ها خدا را شکر محترم مانده گوشواره ی تو لاأقل هلهله نشد بر پای چشم گریان و پر ستاره ی تو گرچه خم شد قدت ز فاصله ها ذبح اطفال را ندیدی تو حضرت زینب امام رضا تلّ و گودال را ندیدی تو تشنه ای را که زیر یک دشنه دست و پا میزند که جان بدهد حق او نیست شمر با پایش جسم زخمیش را تکان بدهد
از کریمان سنگ میخواهیم ما , زر میرسد در حرم از آنچه میخواهیم بهتر میرسد لطف و احسان کریمان را شمردن مشکل است وقت احسان پشت آن احسان دیگر میرسد اى که دستت میرسد کارى کنى,کارى بکن عمر دارد میرود,دارد اجل سرمیرسد در طلب خوب است حاجات مکرر داشتن وقتی از این ناحیه دارد مکرر میرسد شب به شب در میزنم,چون در زدن مال من است دست سائلها فقط تا حلقه درمیرسد گر به ما کم میرسد از خصلت کم بینى است ورنه دارد ده برابر ده برابر میرسد من فقط یک نوکرم,کار خودم را میکنم او خودش هر وقت لازم شد به نوکر میرسد خادمان آنقدر بى اصل و نسب هم نیستند نسبت ما یا به فضه یا به قنبر میرسد فقر آمد میرود ایمان, ولى پیش شما میشود ایمان من فقرى که از در میرسد رزق در بین الطلوعین است,بین طوس وقم رزق از دو سفره موسى بن جعفر میرسد هم به زیر دین قم, هم زیر دین مشهدم گاه به دادم برادر,گاه خواهر میرسد فاطمه را خواستم معصومه را زائر شدم فیض قبر مادرى از قبر دختر میرسد نیستند ایندو براى من,فقط پیش منند سر به سرور میرسد,دل هم به دلبر میرسد پیش تو محتاجها در حال رفت و آمدند تا که آهو میرود پشتش کبوتر میرسد آب پاى میوه اى که ریختم بهتر رسید میوه ما هم فقط با گریه بهتر میرسد پابرهنه میدوید و میدوید و میدوید زودتر از شمر آیا به برادر……..؟
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وحضرت معصومه سلام‌الله‌علیها کریم را به کریمه قسم دهید که شاید کرامتی کند و ماهِ پشتِ ابر بیاید مَهی که ندبه‌یِ جمعه بهانه‌اَش بِگِرفته شکسته شیشه‌یِ بغضِ گلویِ صبر بیاید هزار بار شکستم ولی زِ پا نَنِشستم که دلبرم به تقاصِ جفایِ گَبر بیاید تقاصِ سیلیِ کوچه گرفتنی‌ست خدایا خوشا دَمی که برایِ شکافِ قبر بیاید صدایی از دلِ کوچه شنید گوشِ حقایق که عاقبت قمرِ در وَرایِ ابر بیاید
مهربانی ، کریمه ای خانم بانوی بی بدیل ؛ معصومه التماس قنوت گریه ی من الدخیل الدخیل معصومه شرف الشمس شهر قم هستی از تبار و ذراری خورشید پای دَرست ملائکه حاضر ای پناه مراجع تقلید صحن بالا سر تو منزل نور مهبط جبرئیل این صحن است بال جمله ملائک عرشی زیر پاهای زائرت پهن است حرم اهل بیت صحن شماست حرم خانواده ی زهرا کربلا و مدینه و مشهد نجف و کاظمین و سامرّا وقت تجدید عهد با زهرا شهر یثرب اگر نشد قم هست گره هایم نگفته واشده است تا قسم به امام هشتم هست گرچه چنگ خزان به جان تو و جان ایل و تبارت افتاده پاره پاره ولی نشد هرگز نامه ای که رضا فرستاده بین این کوچه ها خدا را شکر محترم مانده گوشواره ی تو لاأقل هلهله نشد بر پای چشم گریان و پر ستاره ی تو گرچه خم شد قدت ز فاصله ها ذبح اطفال را ندیدی تو حضرت زینب امام رضا تلّ و گودال را ندیدی تو تشنه ای را که زیر یک دشنه دست و پا میزند که جان بدهد حق او نیست شمر با پایش جسم زخمیش را تکان بدهد
. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم مثنوی - شهادت سلام الله علیها زهرای خاکِ کشورم بانوی شهرِ قم معصومه‌یِ موسی تویی اُمّیدِ این مردم ای حاجتِ باب‌الحوائج چشمه‌یِ پاکی هرگز نشد بال و پرِ مرغِ حرم خاکی غِبطه به احوالِ کبوترهای قم خوردم هر جا که افتادم زمین نامِ تو را بردم نامِ تو را بردم به دادِ من رسیده شاه در بسترت می‌سوختی سلطان کشیده آه در آتشِ هجرانِ دلدارت وجودت سوخت آیا تو سیلی خورده‌ای؟! روی کبودت سوخت آواره‌یِ صحرا شدی دنبالِ سلطانی آیا به روی ناقه‌یِ عریان پریشانی؟! تب کرده‌ای بی تابِ وصلِ روی دلداری آیا اسیرِ طعنه‌های کوچه بازاری شوریده‌سَر رفتی سفر... دلبر کجا رفته؟! آیا به سمتِ معجرِ تو چنگ‌ها رفته در آتشِ هجران پرِ پروانه می‌سوزد آیا دلت با دیدنِ ویرانه می‌سوزد؟! بوی بهاران سهمِ تو رویِ گلت هرگز آیا نگاهی رفته سوی محمِلت؟! هرگز حتماً میانِ راه لب‌های تو خشکیده آیا لبِ خشکت رگِ صدپاره بوسیده؟! در راه... لطفِ تو نصیبِ سائلان می‌شد آیا بلای جانتان یک تکّه‌نان می شد؟! رفتی سرِ بازار امّا با دو پای خویش آیا شنیدی طعنه و زخمِ زبان و نیش؟! در راه... دیدی بارشِ باران و صحرا را آیا شنیدی ناله‌یِ گل‌های زهرا را؟! تو ندبه‌خوانی روضه‌خوانی شرحِ بارانی آیا به یادِ خیزرانی که پریشانی؟! .
. شعر وفات (س) -( دور تو عالمان فقه و اصول ) ای به قم آفتاب قلب جهان دخت موسی سلاله ی قرآن عمه و دخت خواهر سه امام مادر کل عالم امکان تو به چشم ائمه زهرایی بعد زهرا به قدر و عزت و شان زینب دوم بنی الزهرا عمه ی چار حجت یزدان هم وجودت کریمه ی عترت هم ولایت حقیقت ایمان فیض فیضیه از کرامت تو است شهر قم از تو گشته مهد امان حریم یازده ولی خدا حرم تو است ای سپهر مکان مدح تو ای ملیکه ی هستی وصف تو ای یگانه ای دوران نه توان با هزار دست نوشت نه توان گفت با هزار زبان صحن تو مسجد الرسول همه حرم امن توانست کعبه ی جان پدر و مادرم به قربانت نه، همه جان عالمت قربان کوثر کوثر رسول خدا عصمت عصمت الله منان قم جلال مدینه پیدا کرد گشت روز ورود تو در قم روز عید کرامت و احسان روز عید نزول رحمت ها روز عفو و عنایت و غفران اهل قم از برای استقبال همه با دسته گل شدند روان مرد و زن دور محملت گشتند اشک شوق همه ز دیده روان قم دل از گلشن بهشت گرفت محملت بسکه گشت گل باران همه گفتند فاطمه در حشر پای بنهاده ای گنه کاران حرمت شیعیان قم ز تو کرد ستم اهل شام را جبران کاش زینب به قم سفر می کرد تا نمی دید آن همه طغیان اهل قم کی برند مهمان را گه به بزم شراب و گه زندان جای تو بیت موسی خزرج جای زینب به گوشه ی ویران دور او ابن سعد و شمر و سنان دور تو دسته های گل در دست دور او سنگ بود و زخم زبان .
آمد نشست پای همان درب ساعتی زائر میان همهمه دنبال حاجتی ... حالا که دست داده به او خوش سعادتی پس می توان گذاشت زمین سر به راحتی قدری رواق آینه ها را مرور کرد دل را پر از حرارت آیات نور کرد با چشم های خیس از آنجا عبورکرد گم شد در ازدحام غم بی نهایتی سر داد با زبان دلش یا شفیع را پرواز کرد گنبد سبز رفیع را در امتداد آینه ها تا بقیع را طی کرد تا دلش به هوای شفاعتی ... انگار خوان حضرت زهرا گشود و عمری در آرزوی همین لحظه بود و هی اشک از شمایل گریان زدود و شوقی عجیب می بردش تا ضیافتی نامت کلید حل تمام سوال ها آرامش درونی آشفته حال ها یا فاطمه تجلی نام تو سال ها این گوشه کرده است به دل ها قیامتی برداشته به حرمت تو از سرش کلاه خورشید هم که می رسد اینجا ز گرد راه بوی بقیع می دهد این صحن و بارگاه حتماً که بوده از تو در اینجا علامتی جز در حریمتان بخدا ره نبرده ام جز از سبوی مهر شما می نخورده ام من سال ها به این هیجان دل سپرده ام جز این دل شکسته ندارم بضاعتی راهی که از حوالی این خانه می رود جز بر صراط عشق خدایا نمی رود زائر که دست خالی از اینجا نمی رور وقتی شما کریمه اهل سخاوتی نام تو واژه ایست به اندازه بهشت از نام تو بلند شده آوازه بهشت این که ضریح پاک تو دروازه بهشت نقل است از امام غریبان روایتی کم کم غروب خسته بامداد می رسد بوی تو را بغل زده و باد می رسد افتاده در کمینم و صیاد می رسد آهوی رو سیاه مرا کن ضمانتی
یک ستاره بی‌قرار ماه بود از مدینه تا خراسان راه بود تا که بعد هجر و داغی جان فزا فاطمه بیند گل روی رضا بعد عمری دوری و خون جگر عاقبت آماده شد بهر سفر نامه در دستش میان کاروان فاطمه با هیبت زهرا روان نامه‌اش بوی برادر می‌دهد راحتی بر جان خواهر می‌دهد سوی او با سینه‌ی غمدیده‌اش عکس و تصویر رضا در دیده‌اش دست تقدیر خدا در کار شد تا رسید او شهر قم، بیمار شد تا که خاک چادرش شد در فضا رشک جنت شد غبار کوچه‌ها کوچه‌های قم پر از احساس بود غرق بوی عود و عطر یاس بود آمد آن بانو سراپا احترام پیش او کردند مرد و زن قیام مرد و زن گفتند کوثر آمده دختر موسی بن جعفر آمده گل بیامد بر سرش از بام‌ها در پی‌اش بودند خاص و عام‌ها گرد شمع او همه پروانه‌اش خانه‌ی موسی شد آنجا خانه‌اش عاقبت روی برادر را ندید وقت مرگش در همان‌جا سر رسید روح پاکش شد جدا از پیکرش در جنان شد هم‌نشین مادرش تا که جسمش شد نهان در شهر قم قبر زهرا شد عیان در شهر قم آمد آن بانو ندید آزارها او کجا رفته سر بازارها خاک قم در رتبه‌ی افلاک بود چشم مردم پاک پاک پاک بود او کجا بازار شهر شامیان او کجا زینب کجا نامحرمان او کجا سیلی کجا معجر کجا آتش دامان یک دختر کجا او کجا راس برادر روی نی او کجا چشمان خواهر سوی نی سینه‌ی او گرچه پر درد و بلاست او خودش هم داغدار کربلاست
اي نور چشمان ترِ موسي بن جعفر هرگز نديدي غارت خلخال و معجر تو خواهر سلطاني و بس با كرامت هرجا گذر كردي ادا شد احترامت زينب مگر كه خواهر سلطان نبوده پس از چه رو حقش ادا اينسان نبوده اينجا كه مثل كوفه و شام بلا نيست در شهر قم ويرانه و طشت طلا نيست اينجا كسي بحث كنيزي را ندارد اينجا نگاهي قصد هيزي را ندارد اينجا شما را عالمانش هم غلامند از هر طرف بر تو درود و هم سلامند اينجا كسي دستش ندارد تازيانه غارت نگردد زيور آلات زنانه اينجا نداي غيرت ديني بلند است كِي پاسخِ ريش خضابي ، ريش خند است تو نهرِ حلق و ذبحِ حنجر را نديدي دستِ عدو ، موي برادر را نديدي تو پيكر با خاك يكسان ديدي آيا؟ جاي سُم مركب فراوان ديدي آيا؟ آيا دهاني پر سنان و تير ديدي يا كه امامي در غل و زنجير ديدي آري نديدي هر دم از بالاي محمل هجده سرِ بر نيزه را منزل به منزل تنها نصيب عمه شد درد اسيري اما پيامي داد با صبر و دليري تا پاي جان بايد ولايت را صَلا داد در هر زمان بايد نداي كربلا داد
از همان روزی که با ذکر تو دم در سینه رفت چونکه "یا معصومه" گفتم بازدم بیرون نرفت
ای حرم پاکت _ دارالشفای ما هم نجف ما هم _ کرببلای ما کریمه قم ، پناه مردم بانوی والا مقام بر روح بلندت سلام سلام ... ای دختر بدرالدجا ای خواهر شمس الشموس ای عمه باب المراد سلام ... ای بانوی با منزلت همسایه من سایه ات از روی سرم کم مباد یا بنت رسول الله _ یا حضرت معصومه اشفعی لی عند الله _ یا حضرت معصومه ....... لطف تو باران و _ کرامتت دریاست زیارتت مثلِ _ زیارت زهراست شمیمِ عطرِ ، فاطمه آید از حرم تو مدام بر روح بلندت سلام سلام ... ای فخر و مباهات ما ای قبله حاجات ما ای کریمه اهلبیت سلام ... ای معدن جود و کرم دورم مکن از این حرم ای کریمه اهلبیت یا بنت رسول الله _ یا حضرت معصومه اشفعی لی عند الله _ یا حضرت معصومه ...... کرامت موسی بن جعفری داری به گردن ما حق مادری داری عنایت تو ، کرامت تو رسیده بر خاص و عام بر روح بلندت سلام سلام ... ای کوثر هفتم امام همشیره هشتم امام ای زینت و زِین قم سلام ... ای عمه صاحب زمان از کوی تو تا جمکران بین الحرمین قم یا بنت رسول الله _ یا حضرت معصومه اشفعی لی عند الله _ یا حضرت معصومه ...... در این حرم دردِ همه دوا گردد به روی ما دربِ بهشت وا گردد به زائرِ تو _ بهشت واجب _ آتش دوزخ حرام بر روح بلندت سلام سلام ... ای پناه امروز من ای امید فردای من ای رحمت و خیر کثیر سلام ... یا فاطمه جانِ رضا در روز حساب و جزا لطفی کن و دستم بگیر یا بنت رسول الله _ یا حضرت معصومه اشفعی لی عند الله _ یا حضرت معصومه ...... خدا کند باشیم تا به صف محشر تحتِ لوای این برادر و خواهر زحیِّ سرمد _ زآل احمد _ بر این برادر سلام هم به روح خواهر سلام سلام ... بر بضعه پاک نبی بر عالم آل علی بر محضر سلطان طوس سلام ... بر قائمه عرش حق بر فاطمه شهر قم بر خواهر سلطان طوس یا بنت رسول الله _ یا حضرت معصومه اشفعی لی عند الله _ یا حضرت معصومه
این خانم، دختر امام است اسمش هم فاطمه(سلام الله علیها) است؛ ببینید چقدر زائر دارد، از دور و نزدیک به زیارت او می‌آیند، ببینید چه بارگاه باشکوهی و چه احترامی دارد؛ اما من یک فاطمۀ دیگری را می‌شناسم که او هم دختر معصوم است؛ همسر امام است؛ مادر امام است؛ اما نه قبرش معلوم است و نه زائری دارد...یازهرا... دل غریب من از گردش زمانه گرفت به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت شبانه بغض گلو گیر من کنار بقیع شکست و دیده ز دل اشک دانه دانه گرفت کنار پنجره‌ها دیدگان پر اشکم سراغ مدفن پنهان و بی نشانه گرفت نشان شعله و درد و نوای زهرا را توان هنوز ز دیوار و بام خانه گرفت مصیبتی است علی را که پیش چشمانش عدو امید دلش را به تازیانه گرفت چه گفت فاطمه کانگونه با تأثر و غم علی مراسم تدفین او شبانه گرفت فراق فاطمه را بوتراب باور کرد شبی که چوبه تابوت را به شانه گرفت
بند1 بی بی معصومه، اخت الرضا کریمه ای بانوی کرم ،  باصولت و عظیمه ای زانو میزنن ، انس و جن پای مرقدت ملیکه ی قم، تو عالمه علیمه ای اگه دلم جَلده هوای حرمت شده همیشه رو به ضامنہ آهو میزدم برای عرضه حاجتم میومدم حرم توی حریمت به امام رضا رو میزدم توحریمه تو قلبم آرومه اشفعی لی فی الجنت معصومه نوکر امام رضام و خادمِ تو تکلیفم با نوکریتون معلومه 💚اغیثینی مولاتی معصومه سلام الله علیها 💚 بند2 ورد هر لبه  لطف و جود و کرامتت میتابه به دل، نور فضل و سخاوتت هر کی میره، به زیارته امام حـسین راهی میشه با،گوشه چشم و عنایتت کریمه ی آل موسی ابن جعفری همیشه میخری اشکه چشمه ترو میشه بهت بگم پناهــــــمی آخہ وقتی که داری تو هــوای نوکرو تا نفس دارم از تو میخونم این عقیدمه پاشم میمونم من امام رضایی ،  بودنمو به رأفتِ حضرته معصومه مدیونم 💚اغیثینی مولاتی معصومه سلام الله علیها💚 ٩✍🎼 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️