.
#وداع_با_محرم
.
#شام_بلا
🔹 ألسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الَّذي سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ 🔹
ای دل! مگر نه خاتمه ماه محرّم است؟
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟"
گر ماجرای کوفه و کرببلا گذشت
"باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟"
گویا طلوع کرده به شام، آفتاب عشق
"کآشوب در تمامی ذرّات عالم است"
صبح ورود شام چنان تیره بُد کز آن
"کار جهان و خلق جهان، جمله درهم است"
سرهای کشتگان همه بر دوش نیزهها
"سرهای قدسیانهمه بر زانوی غم است"
آن محشری که کرد به پا چوب خیزران
"بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است"
رشک مَلَک خرابهنشین شد که "محتشم"
گفتا: "عزای اشرف اولاد آدم است"
ویرانه و دل شب و دردانه و پدر
آری؛ بساط عشق بهخوبی فراهم است
فردا سپیده، چشم در آن بزم تا گشود
بر گِرد شمع دید که پروانهای کم است
محتشم كاشانی
جواد هاشمی تربت
#ورود_به_شام
#اسارت
#آخر_محرم #وداع_با_محرم
.
#امام_حسین
✅ وداع محرم
ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم
در چَشم ها دو چِشمه ی زمزم گذاشتیم
قطعاً دعای فاطمه پشت و پناه ماست
وقتی دم حسینیه پرچم گذاشتیم
ما ارث گریه از پدر خویش برده ایم
پا جای پای حضرت آدم گذاشتیم
این اشک ها برای تو باشد ، حسین جان
شاید به روی زخم تو مرهم گذاشتیم
تفسیر روضه هاست ، حروف مقطعه
جان را میان سوره ی مریم گذاشتیم
خیلی حسین زحمت مارا کشیده ای
خیلی برای روضه ی تو کم گذاشتیم
یک عمر دم حسن شده و بازدم حسین
این عشق را به سینه دمادم گذاشتیم
یک اربعین زیارت مارا ردیف کن
ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم
🔸شاعر: #احمد_ایرانی_نسب ✍
_______________
.
هدایت شده از کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
.
#حضرت_زینب سلام_الله_علیها
#مصائب_شام
@majmaozakerine
نه روز عید صیام و نه عید قربان است
چه روی داده که شام اینچنین چراغان است
زنان شام همه می زنند و می رقصند
به هر که می نگرم سخت شاد و خندان است
چه روی داده که در دست شامیان سنگ است؟
مگر که دختر حیدر به شام مهمان است
میان هلهله ها هیجده سر است به نی
به هر سری نگرم مثل ماه تابان است
سری به نوک سنان می خورد لبش بر هم
هنوز روی لبش آیه های قرآن است
نقاب بانویی از گرد و خاک و خون سرش
حجاب دخترکی گیسوی پریشان است
سوار ناقه جوانی است در غل و زنجیر
که چشم سلسله بر ساق پاش گریان است
دلا در آتش غم مثل آفتاب بسوز
که سایبان اسیران سر شهیدان است
سر حسین به بالای نیزه قرآن خواند
یکی نگفت که این سر، سر مسلمان است
هنوز بر لبش آثار تشنگی پیداست
هنوز آن گلوی پاره پاره، عطشان است
حرامیان ستم پیشه! کعب نی نزنید
به کودکی که تنش مثل بید لرزان است
ز دست دختر زهرا طناب باز کنید
که او بر این اسرا یاور و نگهبان است
به سیل اشک جهان را خراب کن «میثم»
که جای گنج الهی به شام ویران است
✍ حاج غلامرضا سازگار
#شام_بلا
__________________
.
.
#اول_صفر_ورود_به_شام
#ترکیب_بند
پشتِ دروازه غرق ابهام است
ازدحامی عجیب در شام است
کاروان را مُعطّلش کردند
این چه جور احترام و اکرام است
به کدامین بیان کنم تشریح
فخرِ عالم به شام، گمنام است
سَبِّ حیدر ز بس شده مرسوم
همۀ شهر پُر ز دشنام است
جای گُل، بر سر و روی زینب
بارشِ سنگ و آتش از بام است
بهرِ تهمت زدن به آل علی
پیرِزن هم به عرضِ اندام است
اصلاً انگار این ولایتِ کفر
بی خبر از ظهور اسلام است
شامیان را حیا و عفت نیست
آل عصمت به شام بَد نام است!
بر یتیم و اسیر بَد اَخمند
از صغیر و کبیر بی رحمند
کاروان شد به پیشِ منظرها
همه دیدند پاره معجرها
آستین های پارۀ زنها
شد حجابی برای دخترها
دور از چشم حضرت عباس
ریختند آبروی خواهرها
میهمانان خارج حتی
همه دیدند بغضِ کوثرها
سرِ شب تا سحر حرامی ها
سنگ میریختند بر سرها
این مصیبات را همان بهتر
که ندیدند چشمِ مادرها
حرف بَد میزدند نامردان
پیش چشم و سر برادرها
گریۀ آسمان درآمده بود
داشت میریخت اشکِ اخترها
هر طرف غرق در فسادی بود
پایکوبی و رقص و شادی بود
وای بر شامیانِ لاکردار
بدتر از کوفیانِ بَدرفتار
اهل بیتِ حسین را بردند
از محلِ یهود تا بازار
رأسها با کجاوه ها نزدیک
تا ببینند مردمِ بَدکار
از غرورِ شکستۀ زینب
تارسیدن به کاخِ استکبار
نان و خرما تعارفش کردند
صدقه دادنِ حقارت بار
ناسزا گفتنِ حرامیِ پست
گریۀ طفل و خندۀ حضّار
ریسمان ها به دستِ اهل حرم
کعبِ نی ها به پنجۀ کفار
همه اینها به یک طرف اما
وای از چشم های پُر آزار
اُسرا را به شهر گرداندند
شهدا را چه سخت گرياندند
#محمود_ژولیده
#شام_بلا #دروازه_ساعات
.
#مقتل
#دیرراهب
#محرم_۱۴۰۳
#شام_بلا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔸تمام این مخدرات و حوارى با گریه و زارى دور صندوق جمع شدند. دست آوردند در صندوق را گشودند.
سر پر خون امام مظلوم را بیرون آورده دست به دست دادند و زیارت مى كردند و صلوات مىفرستادند.
▪️نصرانى گوید: ناگاه دیدم ناله و زارى عظیم برپا شده كه گویا خانه از جا كنده شد. هودجى مثل چشمه خورشید در كمال نورانیت آمد.
كنیزانى با گریبان هاى دریده، پیراهن هاى مندرس و حریر و استبرق بر تن پاره كرده با موهاى افشان و گیسوان پریشان، حسین حسین گویان آمدند.
آن هودج را كنار صندوق بر زمین نهادند. ناگاه بانگى بر آن راهب زدند كه:
اى شیخ نصرانى نگاه مكن. زیرا فاطمه زهراء بانوی بانوان جهان، با موى پریشان از آسمان آمده، مى خواهد سر پسرش را زیارت كند.. 😭
پیر راهب گفت:
من از آن صیحه بیهوش افتادم. چون به هوش آمدم. حجابى پیش چشم خود دیدم كه دیگر اطاق و كسان در آن را نمى دیدم ولى صداى نوحه و ندبه ایشان را مى شنیدم كه همه ناله و زارى و بیقرارى داشتند.
لیكن در میان آن همه ناله و زارى صداى یك زنى به گوش من آمد. مثل مادرى كه بر پسرش نوحه كند. دیدم آن مخدره كه از همه بیشتر فغان داشت مى فرمود:
▪️«اى مظلوم مادر! اى شهید مادر! اى غریب مادر! و ای عطشان! آخر تو را لب تشنه كشتند. ای نور دیده! غمگین مباش كه من داد تو را از خصم مىستانم...»😭
پیر راهب از استماع ناله سیده زنان مدهوش افتاد. چون به هوش از آنان نشانى ندید.
▪️برخاست از آن خانه بیرون آمد. قفلى كه بر در آن خانه زده بودند. شكست وارد اطاق شد.
رفت به سر صندوق كه سر مطهر در او بود. او را برگشوده دید نور از آن سر ساطع بود. در پاى آن صندوق به خاك افتاد و بسیار گریست.
🔸پس سر را از صندوق بیرون آورده و با مشک و گلاب شست و شمع كافورى در اطراف سجاده روشن كرد. پس از روى حیرت نگاه به آن سر نورانى مى كرد و اشک مى بارید و آه سوزان از دل مى كشید. پس به زانوى ادب در آمد و رو به آن سر كرد. با گریه و زارى گفت:
▪️اى سر سروران عالم و اى مهتر اولاد آدم! یقین كردم كه تو از آن جماعتى كه صفات ایشان را در تورات موسى و انجیل عیسى خوانده ام هستى
به حق آن خدائى كه تو را این منزلت داده كه تمام محترمات عصمت و عزت و جلال به دیدن تو آمدند و از براى تو گریه و ناله كردند..
بگو كیستى؟
به فرمان خدا، سر مطهر امام حسین علیه السلام به سخن در آمد. گویا فرمود:
▪️اى راهب من ستم رسیده دوران و محنت زده جهانم. من كشته تیغ كوفیانم. آغشته به خون از شامیانم. آواره شهر و خاندانم. فرزند پیامبر زمانم..
راهب عرض كرد: فدایت شوم از این آشكارتر بفرما.
امام فرمود: اى راهب از حسب و نسب مى پرسى یا از تشنگى سوال مى كنى؟
اگر از نسب مى پرسى من فرزند پیغمبر برگزیده ام.
من پسر والى پسندیده ام.
آن سرور تمام مصائب خود را كه در عراق از كوفى پر نفاق دیده بود براى راهب بیان كرد و آن پیر تا صبح به آه و ناله به سر برد.
سپس از دیر خود در آمد و تمام اطرافیان خود را جمع كرد و آنچه دیده و شنیده بود همه را براى نصارى نقل كرد و اشک ریخت و همه را به گریه در آورد به نحوى كه همه گریبان ها چاك زدند و خاك بر سر ریختند.
همه به آن حالت نزد امام زین العابدین علیه السلام آمدند. چون چشم نصارى بر آن سرور افتاد دیدند یك مشت زن اسیر در قید و زنجیر به ریسمان بسته، اطفال پریشان حال به روى خاك خوابیده، در منزل ویرانه قرار دارند..😭
تمام ناله از دل بر آوردند و گریستند و گریبان دریدند. در قدم هاى امام سجاد علیه السلام افتادند.
كلمه شهادت بر زبان جارى نموده، مسلمان شدند.
🔸آن پیر نصرانى تمام واقعات را كه در عالم خلصه دیده بود براى امام نقل نموده و عرض كرد:
فدایت شوم ما را اذن ده تا از این دیر بیرون رویم بر سر این طایفه شبیخون آریم و دل خود را از ظلم این ظالمان خالى كنیم. اگر كشته شدیم جان هاى ما فداى شما باد.
🔹امام سجاد علیه السلام در حق ایشان دعاى خیر نمود، اسلام ایشان را قبول كرده، فرمود:
این طایفه را به خود واگذارید. زود است كه جزاى خود را ببینند و به سزاى خویش برسند، «و لا تحسبن الله غافلا عما یعمل الظالمون»، و ما را جز تسلیم و رضا چاره اى نیست.
منبع:
کتاب «مقتل الحسین علیه السلام، از مدینه تا مدینه»، آیت الله سیدمحمدجواد ذهنى تهرانى.
التماس دعا...